تاریخ جنبش کارگری در ایران (٢بخش)
جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰
تهیه شده توسط کانال آموزگار

#آموزگار_کارگر
📕اشکال سازماندهی و تجارب ارزنده و آموزنده ی یوسف افتخاری از تشکیل حوزههای کارگری و خانوادگی تا اعتصاب عظیم کارگران شرکت نفت (در دو بخش)
بخش اول:
معرفی و سوابق یوسف افتخاری، پیشرو و سازمانده مستقل کارگری
یوسف افتخاری، در سال ۱۲۸۱ در اردبیل زاده شد. وی در پانزدهسالگی، مقارن با پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، به قفقاز رفت و در بادکوبه (باکو) به تحصیل پرداخت. او سپس وارد دانشگاه کوتو در مسکو شد و تحصیلات خود را در همانجا به پایان رساند. در تابستان سال ۱۳۰۶ خورشیدی (1927) پس از بازگشت به ایران، راهی خوزستان می شود. از راه شیراز به بوشهر می رود در آنجا با «واسموس» آلمانی که به رئیس علی دلواری در نبرد با انگلیسیها در نقش مشاور دلیران تنگستان تلاش می ورزد و اوست که برای نخستین بار تفنگ واسموسی یا برنو را وارد ایران می کند آ افتخاری با اوشنا میشود و بیآنکه از خود ردی به دست دهد، کمکهای ارزندهای برای رسیدن به خرمشهر می گیرد. از بوشهر با لنج راهی خرمشهر میشود و خود را دستفروشی از قم میشناساند که در پی کار آمده است. در همراهی با کارمندان راه به او یادآور میشوند که نگوید ازقم آمده و كمك اس ميكنند تا به آسانی بدون گذرنامه به خرمشهر که در دست انگلیس بود، وارد شود. در میان کارگران جویای کار می رود و کارفرمایان انگلیسی سرانجام او را بر می گزینند. وی در پالایشگاه آبادان مشغول به کار میشود و به فعالیتهای سندیکایی میپردازد. خود را بی سواد معرفي ميكند که تنها کمی خواندن و نوشتن می داند و کمی سوهان کاری. سوهان کاری را در شوروی فراگرفته بود.
پس از شناسایی شرایط، هسته ای کارگری مخفی بر پا می کند. علیرغم کنترل شدید پلیسی با پوششها و تاکتیکهای مختلف به آغاجاری، آبادان و اهواز سفر میکند تا از شرایط منطقه و کارگران آگاهی یابد. در اداره فرهنگ آبادان نخستین باشگاه ورزشی را برپا می سازد و با استقبالی بی مانند از خرد و بزرگ روبرو میشود. کلوب ورزشی کاوه در سال 1307 نخستین کلوب ورزشی این استان است که استانداری خوزستان، آن را پس از دوماه و نیم میبندد. به طور زیر زمینی، آموزشگاهی شبانه را سازمان میدهد و در آنجا به آموزش سندیکایی می پردازد. زیر نام «پیک نیک» گل گشتهای کارگری با خانوادهها را سازمان می دهد و در پوشش این گردشهای بهاره و زمستانی در نخلستانها به آموزش سیاسی و آگاهی طبقاتی میپردازد.
دستمزد افتخاری در این برهه، ماهانه 8 تومان است در کلبهای با کمترین امکانات زیست در تابستان 60 درجه سانتیگراد در میان دود و نفت. قرار داد 30 ساله شرکت نفت انگلیس (بریتیش پترولیوم) در گفتگو بود تا به 60 سال تمدید شود. افتخاری و رفقایش در آستانه اول ماه مه سال ۱۳۰۸در برابر این سرقت، سازماندهی اعتصابی کارگری را ضروری میداند. همزمان با بردن لایحه قرار داد به مجلس باید اعتصاب را سازمان داد. یکروز پیش از اعتصاب، این عمل انقلابی لو می رود و هجوم پلیس به خانه ها و باشگاهها آغاز می شود و مدارکی به دست میآید. رکن الدین مختاری رئیس کل شهربانی خوزستان برای بررسی از اهواز به خرمشهر می آید. روز 13 اردیبشهت ۱۳۰۸ یعنی دو روز پس از اول ماه می، یوسف نیزدستگیر میشود. او نامهای که پیوند وی با حزب را نشان می دهد در خانه دارد، برداشته و در مجالی مناسب، هنگام جابجایی با ماشین شهربانی مدارک را از بین میبرد. او را بین راه زندان، به سرپناه رحیم همداد می برند تا همگی را همراه به شکنجه گاه ببرند. رحیم به همراه یکی از کارگران همراه در حال سوزانیدن اسناد و بیانیهها و کاغذهای اول ماه و اعتصاب است. همه را دستگیر و به زندان می برند. یوسف، از سلول به وسیله پاسبانی که عضو گیری شده بود، با دیگر دستگیر شدگان تماس می گیرد و به رهبران زندانی به این نتیجه می رسند که به هر صورت برای جلوگیری از بستن قرارداد، باید اعلام اعتصاب شود. پس، کارگران شرکت نفت در مخالفت با قرارداد با انگلستان اعلام اعتصاب میکنند. شدت اعتصاب و هراس انگلستان و دولت رضا شاهی به گونه ای است که حکومت نظامی اعلام میشود و لولههای توپ کشتیهای جنگی انگلیس به سوی بندر نشانه میگیرند. یوسف و یاران در بند هستند.
سه روز بعد عبدالله خان بهرامی، رئیس کل دادگتسری به دستور رضاشاه به اهواز آمده و با زندانیان دیدار می کند و از زبان رضا شاه از افتخاری و یارانش درخواست می کند که پایان اعتصاب اعلام شود. افتخاری، به تاکتیک، هدف اعتصاب را نه علیه دولت، بلکه مبارزه با قراردادی اسارت آور و علیه انگلیس اعلام میکند. بهرامی همراه با تهدید، همه گونه پاداشی را وعده می دهد که…..اوهمچنان در زندان میماند.
وی، پس از شهریور ۱۳۲۰، به همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد و بیدرنگ از سوی حزب توده به عضویت در کمیته مرکزی فراخوانده شد، اما بهسبب آشنایی با سران حزب و آگاهی از وابستگی برخی از آنان به دولت شوروی، از عضویت در آن حزب سرباز زد و به کمک چند نفر از دوستانش (از جمله با کمک عزتالله عتیقهچی، خلیل انقلابآذر، رحیم همداد و ابراهیم علیزاده) به سازماندهی کارگران در اتحادیه همت گماشت و با تاسیس روزنامه گیتی در آغاز تابستان ۱۳۲۲، به نشر افکار خود در میان کارگران پرداخت.
بعدها شهربانی وقت گزارشی از پیشینه و فعالیتهای یوسف افتخاری تهیه کرد که این پیشرو کارگری مستقل را از زبان دشمنان طبقه ی کارگر معرفی می کند: یوسف افتخاری پسر حسین 40 ساله اهل اردبیل دارای شناسنامه شماره 12163 صادره از بندر پهلوی خود را مدیر اتحادیه کارگران معرفی می نماید. در سال 1308 به واسطهی شرکت و تحریک در اعتصاب کارگران شرکت نفت ایران و انگلیس مورد تعقیب و به ده سال زندانی محکوم و به بندر عباس تبعید، در تاریخ 1320/8/5 آزاد شده_بموجب گزارش شماره 1868_22/7/7 شهربانی تبریز به محل مزبور رفته و عملجات (کارگران) کارخانجات آنجا را تحریک که مکرر اعتصاب نموده اند طبق دستور فرماندار تبریز بازداشت که به فاصلهی 48 ساعت از شهر خارج گردد. روز 1322/7/6 عدهی زیادی از کارگران جلوی شهربانی مجتمع و آزادی او را میخواهند و چون با نصیحت و ملایمت قانع نشده به درب شهربانی هجوم کرده می خواستند تفنگ قراول را بگیرند، ناچار چند تیر گلوله به هوا شلیک [شده] تا متفرق میشوند. ضمنا در این بین سرنيزه یکی از ژاندارمها که به کمک شهربانی آمده بودند به پای حسین عمله اصابت که مجروح شده و پس از اعزام به بیمارستان درگذشته است.
مسافرت به خوزستان و آغاز فعالیتهای متشکل کارگری
(مکتوبات، صفحات 124_132)
پس از آنکه روز 21 آذر ماه وارد اهواز شدم با ترفندهایی از شر جاسوسین شرکت نفت خلاص شدم. در نتیجه ی تحقیقات معلوم شد محل تمرکز کارگران، تصفیه خانهی آبادان است. بنابراین تصمیم گرفتم مرکز تشکیلات را آبادان قرار دهیم.
«تریشاپ» یا مدرسه ی فنی که مجله های سالیانه کمپانی نفت با تعریف و توصیف زایدالوصف عکس کارآموزان و کارگاه آن را گراور کرده و منتشر می نمودند، در واقع مدرسهی فنی نبوده، بلکه شعبهی ذخیرهای از کارگران بود که از طرف شرکت تاسیس شده و هر شعبهای که به کارگر موقتی محتاج می شد بدون اینکه از خارج کارگر جدید استخدام کند، از تریشاپ عدهای از کارگران را به طور موقت به آن قسمت فرستاده، پس از خاتمه ی کار آن جا کارگران به تریشاپ برمیگشتند. شرکت علاوه بر استفاده کار از این عده استفادهی تبلیغاتی نیز کرده در انظار مردم این اردوهای ذخیره را مدرسهی فنی جلوهگر میساختند. وزراء و وکلا و رجال ایران که برای دیدن تأسیسات شرکت نفت و تجدید دیدار از صاحبان قدرت و وسیلهی ترقی و در ضمن گردش و تفریح به خوزستان مسافرت میکردند قبل از دیدن هر مؤسسهای به مشاهده ی مدرسهی فنی و کارآموزان شرکت نفت میآمدند. قبل از این که کارگران عقب مانده تریشاپ را به تشکیلات سری جلب نمایم، به اتحاد و جلوگیری از تصدی و تجاوزات مأمورین شرکت نفت دعوتشان میکردم. در مدت کوتاهی تریشاپ بدون اینکه از وجود تشکیلات سری اطلاع داشته باشند با هم متحد شدند اتحاد آنها برای من بسیار مهم و ضروری بود. به کمک آنها من در ساعات کار دست کشیده به کلیهی شعبات سرکشی کرده، دستورات لازم را به کارگران میدادم. کارگران تریشاپ در غیاب من علاوه بر اینکه کار مرا انجام میدادند، هر وقت باباخان علت غیبت مرا از آنها سؤال میکرد با جملهی «الان بیرون رفت، الساعه می آید» روش میکردند.
با اینکه کارگران تریشاپ (آموزشگاه فنی) در بدو تأسیس اتحادیهی کارگران نفت خوزستان عضو اتحادیه سری کارگران نبودند، اتحاد آنها ظاهری و فقط برای تخفیف فشار مأمورین شرکت ایجاد شده بود، کمک آنها به من برای غیبت از کار و ملاقات با کارگران دیگر که مشغول کار بودند فوق العاده مفید و ذی قیمت بود. زیرا که عدهی کثیری کارگران در یک محوطهی نسبتا کوچک که با سیم محصور شده بود تمرکز یافته، دستورات لازم را به آنها ابلاغ نمایند. تمرکز کارگران در محوطهی محدودی برای کارگران و تشکیلات سری بسیار خوب و مناسب بود، ولی حفظ تشکیلات سری و دایر کردن جلسات مرتب در چنین محیطی بسیار مشکل و خطرناک بود. زیرا که شهر آبادان و کوارتر کارگران و شهر بوریائی احمد آباد که نزدیک هم واقع شده بودند وسعتی نداشتند، برای فعالیت و کشفیات پلیس زیاده از حد مناسب بود. لذا برای آنکه پلیس ایران و انگلیس متوجه جلسات کارگران نشوند، قرار گذاشتیم که حداکثر افراد هر حوزه عبارت از سه نفر منشی و تحویل دار و صدور حوزه میباشد. اعضای هر حوزه یا با هم فامیل بودند و یا کسانی بودند که مدتها با هم معاشر و دوست بودند. بنابراین ادارهی پلیس چندان توجهی به کارگران نداشت و هرگز گمان نمیکرد که در حوزهی نفت خیز تشکیلاتی ایجاد شده باشد. حوزههای تشکیلات کارگری در مهرماه 1306 بوجود آمد.
در این حوزه ها محبوبترین و فعالترین و مطمئنترین کارگران شرکت نفت عضویت داشتند قبلا کارگرانی را به اتحادیه سری جلب کردیم که با شیخ خزعل مبارزات سری و علنی کرده در طول مدت امتحاناتی داده و نسبتا ورزیده شده بودند چون کارگران نفت و اکثریت اهالی خوزستان با کن نفت مخالف بوده و از آن شرکت متنفر بودند. ایجاد و توسعه تشکیلات چندان اشکالی نداشت اما اداره کردن و رهبریت و هدایت افراد به مقصد با نداشتن افراد وارد در مسائل کارگری بی اندازه مشکل و دشوار بود. بنابراین مجبور بودیم بیشتر اوقات جلسات را صرف مباحثات سیاسی و تشکیلاتی کرده، بدین وسیله عده کادر رهبری تهیه نماییم. به همین ملاحضه در اوایل تأسیس تشکیلات بیشتر هم خودمان را صرف تعلیمات سیاسی و آشنائی کارگران با تشکیلات های مختلف کارگران جهانی میکردیم. تشکیلات کارگران در خوزستان در یک مدت کوتاهی از انتظار ما توسعه یافت و مجبور شدیم بیشتر افراد حوزهها را که در بدو تأسیس اتحادیه کارگران عبارت از سه نفر بودند به یازده نفر برسانیم. چنانچه قبلا متذکر شدم، اینکار در محیط کوچک آبادان بی اندازه خطرناک بوده و ممکن بود قسمتی از تشکیلات از طرف اداره پلیس کشف شود. از طرف پلیس ایران خاطر جمع بودیم زیرا اولا اداره پلیس ایران در خوزستان بسیار ضعیف بود، ثانیا معلوماتی در رشته سیاسی و تشکیلاتی نداشتند که بتوانند تشکیلاتی را کشف کنند و ثالثا چون پلیسهای خوزستان از طرف شرکت نفت پشتیبانی میشدند و آلت دست کمپانی نفت بودند، بدون ذرهای احتیاط و خوف مشغول غارت اهالی بیچاره خوزستان بودند، وقت خودشان را صرف کشفیات نمیکردند. شرکت نفت فقط برای ارعاب مخالفین و سرکوبی آنها، اداره پلیس ایران را در خوزستان تقویت میکرد فقط خطر کشف احتمالی تشکیلات از طرف پلیسهای سری و علنی شرکت نفت بود.
بالاخره به طور اجبار عده افراد هر حوزه را از سه نفر به یازده نفر رسانديم برای اینکه از نظر پلیسهای شرکت نفت دور باشند، تصمیم گرفتم جلسات هفتگی حوزهها در خارج شهر و نخلستانها تشکیل شود. اعضای یک حوزه، افراد حوزههای دیگر را نمیشناختند. فقط بعضی از رابطین حوزهها ممکن بود اعضای چندین حوزه را صورتا بشناسند، اعضای تشکیلات سری کارگران خوزستان در دفتر به اسم حقیقی خود ثبت نشده بودند. برای آنکه پلیس با کشف دفتر کمیتهی ایالتی پی به هویت اعضای تشکیلات نبرد، آنها برای خود اسامی مخصوصی انتخاب کرده بودند، غالب اعضای کمیته ایالتی فقط از تعداد نفرات و اسامی قلابی آنها مطلع بوده، از اسامی حقیقی آنها بی خبر بودند. نظر به اینکه اتحادیه کارگران جوان بود، اعضای آن طوری که لازم بود امتحان نداده و خودشان نیز اصرار نداشتند اسامی حقیقی و محل کار افراد را بدانند. اعضا حق نداشتند بدون اخذ اجازه از کمیتهی ایالتی اتحادیه ی کارگران راجع به موضوع تشکیلات و جلب اشخاص جدید با احدی مذاکره نمایند. آنها دستور داشتند کارگران لایق و مورد اطمینان را بدون اینکه اسمی از سازمان کارگران برده باشند تبلیغ کرده و آنها را برای ورود به تشکیلات و مبارزه ی دست جمعی آماده نمایند. پس از آنکه در خارج از تشکیلات از آنها امتحانات لازم به عمل آمد، برای مذاکره جهت دخول آنها به تشکیلات بوسیلهی رابط و یا رابطین حوزهها از کمیتهی ایالتی اجازه بخواهند. سازمان ایالتی به وسیلهی رفقای مطلع و مورد اطمینان در اطراف اشخاص جدید تحقیقات لازم را به عمل میآورد در صورتی که ورود شخص معین را به تشکیلات مقتضی میدانست، به حوزهی مربوطه دستور میداد که با شخص جدید مذاکره نموده و او را به عضویت بپذیرند. از فرد و یا افراد فقط رابط حوزه و شخص جلب کننده اطلاع داشت. اعضای دیگر از این موضوع بی خبر بودند. رابط و جلب کننده حق نداشتند راجع به ورود رفقای جدید به تشکیلات به افراد حوزه اظهاراتی نمایند.
روی این اصل بود که در موقع دستگیری اعضای اتحادیه پلیس خوزستان نتوانست پی به ماهیت تشکیلات ببرد، در آن موقع پلیس کسانی را دستگیر کرد که یا در اعتصاب 1308 شرکت کرده بودند و یا عضو هیئت مؤسس کلوب کاوه بودند. پلیس غافل بود از اینکه ممکن نیست کلوبی که در شرایط سخت و ارتجاع به طور علنی تشکیل میشود، هیئت مؤسس آن معلوم هستند، کلیه اعضای آن عضو تشکیلات سری باشد. چون پلیس آبادان از کشف تشکیلات سری عاجز بود. لذا کلیهی اعضای هیئت مؤسس کلوب کاوه را به نام مسببین اعتصاب 1308 توقیف و تبعید کرد. در صورتی که اکثریت آنها از وجود تشکیلات سری بی اطلاع بودند.
آری تشکیلات سری را به طوری به وجود آورده بودیم که اگر روزی قسمتی از تشکیلات کشف شود، به اساس تشکیلات لطمه وارد نیاید. ترتیبات سازمان کارگران خوزستان درست نقطهی مقابل ترتیبات تشکیلات تقی ارانی (53 نفر) بود. در تشکیلات سری مرحوم دکتر ارانی کلیه اعضاء همدیگر را شناخته و از اعمال هم مطلع بودند. بنابراین وقتی که در خوزستان پلیس از آقای شورشیان مظنون شد و نام برده را به اتهام جاسوسی توقیف کرد شورشیان برای اینکه اتهام جاسوسی را از خود رد کند حاضر شد در مرکز اصل قضیه را اعتراف کند. مشارالیه را تحت الحفظ به مرکز آوردند. مجبور شد چند نفر از رفقای خود را از آن جمله فقید دکتر ارانی را گیر دهد. چ ن اعضای سازمان همدیگر را به خوبی میشناختند، کلیهی اعضاء کشف و دستگیر (کشته) و اسرار آنها فاش شد.
افراد تشکیلات به جای اینکه پی به نقص تشکیلات سری ببرند، همدیگر را در زندان متهم به خیانت و جاسوسی کردند و تحت ریاست آقای خلیل ملکی در فلکه توقیف گاه محکمه تشکیل داده مرحوم دکتر ارانی را به خیانت محکوم کردند. (محرک آنها آقای کام بخش بود) بیچاره دکتر ارانی در این محکمه از خود دفاع نکرده ظاهرا محکوم به خیانت شد. نامبرده را رفقایش بایکوت کردند. مدتی با ایشان حرف نزدند. پس از چندی یاور نیرومند رئیس خیانتکار زندان قصر کلیهی محبوسین سیاسی را به هشت اول زندان قصر احضار کرده در حضور آنها پروندهی 53 نفر را قرائت کردند. معلوم شد که به استثنای فقید دکتر ارانی و چند نفر دیگر، کلیهی اعضای تشکیلات قضایا را در حضور پلیس اعتراف کرده و همدیگر را لو داده اند، سهل است چند نفر از آنها پلیس را برای کشف تشکیلات های سری هدایت و یاری کرده اند. پس از قرائت پرونده ها، مرحوم دکتر ارانی روسفید و رفقایش روسیاه به کریدور زندان برگشتند. متأسفانه مدتی طول نکشید که رفقای دکتر از صداقت و درستی سؤاستفاده کرده، آن مرحوم را به کشتن دادند.
تشکیلات سری کارگران خوزستان برای اینکه خود را از نظر پلیس مخفی کند، مجهز بوده و کلیه ی پیش بینی های لازم را کرده بود. لذا جلسات حوزهها در نخلستانها و بعضی خانهها مرتبا تشکیل و دستورات لازم به افراد ابلاغ و از نتیجهی عمل و اقدامات افراد اطلاعات کامل بعمل میآمد.
تشکیلات سری با سرعتی عجیب توسعه یافته بود که اداره کردنش با نداشتن کادر و سخنگویان و ارگانیزاتورهای کافی بی اندازه دشوار و ممکن بود در آتیه مبارزه طبقاتی کارگران دچار اخلال و کندی شود. لذا هیئت ایالتی اتحادیه کارگران صنعت نفت تصمیم گرفت به هر طریقی باشد محل معین و امنی برای تمرکز و ملاقات کارگر باشد تهیه نماید. در 1307 درصدد برآمدیم باشگاهی به نام کلوب ورزش کاوه دایر نمائیم. برای آنکه کلیهی اعضای سری در تأسیس کلوب مشارکت نکرده و مورد سوءظن پلیس واقع نشوند، نظر چند نفر از کارمندان شرکت نفت و کارمندان دولت و عدهای کارگران بی طرف را به لزوم و فداکاری برای تأسیس کلوب ایرانی جلب کردیم.
اخذ اجازهی تأسیس کلوب از مأمورین دولت از قبیل سرتیپ فرج اله خان و رکن الدین خان ممکن نبود. زیرا محقق بود که نامبردگان بدون اجازه ی شرکت نفت عملی انجام نخواهند داد و شرکت نفت نیز با تأسیس و تشکیل کلوب ایران جدا مخالفت خواهد کرد. یگانه کسی که ممکن بود بدون سر و صدا اجازه بگیرد رئیس ادارهی فرهنگ آبادان بود، این جوان بی آلایش هنوز مثل سایر رؤسا به کمپانی نفت ارادت کامل نرسانده بود و به نظر ما بهترین مرجع صلاحیت دار جهت دادن اجازه ی تأسیس کلوب بود. عدهای از اعضای مؤسسین کلوب به نامبرده مراجعه و تقاضای اجازه تأسیس باشگاه ورزش نمودند. رسما اداره ی معارف بدون اینکه با ادارهی شهربانی و کمپانی مشاوره نماید از درخواست هیئت مؤسسین باشگاه حسن استقبال کرده و کتبا اجازهی تأسیس کلوب را به نام کلوب ورزش کاوه دادند. ما فورا از اجازهی کتبی رئیس فرهنگ استفاده نموده، محل کلوب را اجاره کرده از کلیهی اهالی آبادان برای جشن افتتاح اولین کلوب ایرانی در آبادان دعوت کردیم. دیگر کوشش ادارهی شهربانی جهت بستن کلوب و مسدود کردن راه مدعیون بی فایده بود. زیرا کارگران سیل وار به کلوب هجوم آورده، راه مردم را برای ورود به محوطه ی کلوب باز میکردند. افتتاح رسمی کلوب به عمل آمد.
از طرف اصناف مختلف سخنرانیهای مهیج شد که تا آن روز در خوزستان بی سابقه بود. بلافاصله شرکت نفت دستور بستن کلوب ورزش کاوه را داد و مأمورین دولت برای اثبات عبودیت خود نسبت به کمپانی نفت، کلیهی خوش رقصیها را برای بستن کلوب کارگران کردند. ولی کارگران مدت دو ماه در مقابل فشار و تضییقات مأمورین دولت مقاومت کرده از بستن کلوب جلوگیری کردند. این باشگاه بهترین محل برای توسعهی تشکیلات سری و ملاقات کارگران بود. بعد از دو ماه کمپانی نفت با تمام قوا کوشید تا اینکه سرتیپ فرج اله خان آق اولی رکنالدین خان جانی کلوب ایرانیان را بست.
برای تعلیمات و آشنا کردن کارگران با علوم و تئوری کارگران بغیر از کلوب به مدرسه نیز نیازمند بودیم. در آن تاریخ دایر کردن مدارسی جهت کارگران در محیط ایران مخصوصا در محیط مخوف خوزستان علیالخصوص آبادان غیر ممکن بود. از طرف دیگر اداره کردن تشکیلات وسیع کارگری عملی نبود. بنابراین با کمک مادی کارگران یک باب عمارت بزرگی اجاره کرده ظاهرا چند فامیل کارگری را در آن سکونت داده آن جا را برای تعلیمات سیاسی کارگران از هر حیث آماده کردیم. من هر روز صبح و عصر عدهای از کارگران طرف اعتماد تشکیلات در این مدرسهی سری مشغول تحصیل زبان مادری و نظریهی سیاسی بودند. دورهی مدرسهی سری شش ماه بود. بهترین معلمین در این مدرسه به طور مجانی تدریس میکردند. شاگردان مدرسهی فوق الذکر بسیار جدی و با ایمان بودند. عدهای از آنان اکنون هم مشغول مبارزهی صنفی و نبرد با طبقهی مفت خور میباشند.
تا اواخر 1307 شرایط خوزستان سخت و اختناق آزادی به وسیلهی دیکتاتور جدیدالولاده مانع از تشکیل کنفرانسها و کنگرههای تشکیلات کارگری شده بود. تصمیم گرفت به هر نحوی باشد وسیلهی تشکیل اولین کنفرانس تشکیلات کارگران خوزستان را فراهم آورده، پس از انتخاب هیئت ایالتی تصمیمات جدیدی برای پیشرفت آیندهی تشکیلات و با مبارزه با شرکت نفت و رژیم دیکتاتوری اتخاذ نماید.
تشکیلات کنفرانس در خارج از محیط خوزستان خطراتی را در برداشت که ممکن بود تحصیل اجازهی مرخصی در یک روز معین و مسافرت عدهای از کارگران سرشناس از خوزستان موجب بیداری و سؤظن پلیس شرکت را فراهم آورد. زیرا در آن روز بیسابقه بود که در فصل زمستان کلیهی کارگران زبده در یک موقع معین مسافرت نمایند مطمئن بودیم که مسافرت کارگران سرشناس پلیس مختلف انگلیس و ایران را به تجسس و تفتیش وادار خواهد کرد. از طرف دیگر تشکیل کنفرانس و تمرکز عدهای از کارگران در محیط خوزستان نیز خالی از اشکال نبود، زیرا ادارهی پلیس که کلیهی اهالی را تحت نظر داشت احتمال میرفت از غیبت کارگران در روزهای معین مظنون شده در صدد تعقیب و کشف قضیه برآید. لذا هیئت ایالتی اتحادیهی کارگران تصمیم گرفت که:
1_کنفرانس در یک روز تعطیلی تشکیل شود.
2_پروگرام کنفرانس طوری تنظیم شود که مدت آن از 12 ساعت تجاوز نکند.
3_محل کنفرانس در خارج از شهر باشد.
4_به استثنای اعضای کمیتهی ایالتی کلیهی نمایندگان تا موقع حرکت از محل کنفرانس بی اطلاع باشند.
در ماه رمضان در یکی از روزهای تعطیلی در ساحل رود بهمن شیر توی یکی از نخلستانها اولین کنفرانس اتحادیهی کارگران خوزستان با حضور 48 نفر نمایندهی کارگران تشکیل گردید.
صدر اتحادیهی کارگران پشت یکی از درختهای کوتاه نخل که بجای تریبون کارگران بود قرار گرفته پس از عرض تبریک و مسئلت اتحاد موفقیت کارگران پروگرام کنفرانس اتحادیهی کارگران را بشرح زیر توضیح داد:
1_گزارش صدر کمیتهی ایالتی راجع به عملیات هجده ماهه کمیتهی ایالتی و بحث در اطراف آن.
2_گزارش مدیر تشکیلات.
3_گزارش مدیر تبلیغات و مدیر مالی سازمان.
4_تنظیم و تصویب مرامنامه و نظام نامهی جدید.
5_بحث در اطراف مسائل جاری و انتخاب کمیتهی ایالتی.
پس از تشریح پروگرام کنفرانس اضافه کرد که هر یکی از نمایندگان حاضر از طرف چندین حوزه انتخاب شدهاند و اکثریت آنها رابط حوزهها هستند که طرف اطمینان کارگران بوده و کارگران به آنها رای دادهاند و کمیته ی ایالتی در موقع انتخابات دقیقا مراقب جریان انتخابات بوده است.
صدر اتحادیه ضمن بیانات مفصل خود اضافه کرد عدهای از اعضای اتحادیهی کارگران از ارتباط کمیتهی ایالتی کارگران یا تشکیلات بینالمللی کارگران جهانی بی اطلاع میباشند. لذا خواهشمندم تصویب فرمایید کلیهی اعضای اتحادیه را از ارتباط تشکیلات خوزستان با اتحادیههای بینالمللی کارگران مطلع نمایند. سرمایهداران با هم ارتباط کامل دارند لذا کارگران ایران نمیتوانند از تشکیلات بینالمللی کارگران جدا شوند. نطق صدر اتحادیه با کف زدن نمایندگان خاتمه یافت.
مسئولین تشکیلات گزارش 18 ماهه را به عرض نمایندگان رسانده پس از ذکر نواقص کار از طرف نمایندگان، نطقهای آتشین بر علیه رژیم دیکتاتوری شروع شده و مباحثات در اطراف طرز عملی مبارزه با شرکت نفت رژیم دیکتاتوری به میان آمد بالاخره کلیهی عملیات هیئت موقتی اتحادیهی کارگران سری شرکت نفت مورد قبول و تمجید و تقدیس نمایندگان واقع گردید. ضمن مباحثات و اینکه چگونه باید با ضربهی مهلکی به آن شرکت وارد ساخت. صدر اتحادیه اظهار داشت که در ظرف یک سال و نیم با تأمین وسایل و مساعدت از مرکز تشکیلات توانسته ایم عظیمترین تشکیلات کارگری را در خوزستان ایجاد کرده، بزرگترین سرمایهداران انگلستان را که عبارت از سهام داران نفت جنوب است اغفال نموده، سوءظن آنها را به طرف تشکیلات موهوم ملیون معطوف کرده، شر پلیس را از تشکیلات واقعی کارگران دور سازیم.
در این کنفرانس مسائل جاری به قدری در محیط صمیمیت و با دقت کامل نمایندگان کارگر حل میشد که موجب حیرت و تعجب ارگانیزاتورهای مجرب شده بود.
در این کنفرانس که به واسطهی ضیق وقت کلیهی مسائل با شتاب زدگی و عجله حل میشد، مرام نامه و نظام نامهی اتحادیهی کارگران خوزستان به تصویب رسید و نیز عدهای از کارگران مبارز و کارآزموده در کنفرانس به عضویت کمیتهی ایالتی اتحادیهی کارگران انتخاب شدند.
با این که از بدو تشکیل اتحادیهی کارگران خوزستان رهبران اتحادیه با اتحادیهی بینالمللی کارگران مربوط بوده و خود را وابستهی تشکیلات بینالمللی کارگران میدانستند. کنفرانس روش سابق هیئت ایالتی را در این باره تأیید کرده و به هیئت جدید دستور داد که کلیهی اعضای اتحادیه را طوری تربیت و تبلیغ نمایند که از روز ورود به اتحادیه خود را عضو و تابع اتحادیهی بینالمللی کارگران بدانند و همچنین در کنفرانس دستور داده شد که موضوع ارتباط با اتحادیهی بینالمللی به دفعات در جلسات هفتگی کارگران مورد بحث و حلاجی شود، تا اینکه کارگران با منطق و فهم و شعور پی به اهمیت ارتباط با سازمان جهانی کارگران ممالک مختلف ببرند. در اولین کنفرانس نمایندگان کارگران تصمیمات شدید بر ضد عملیات کمپانی نفت جنوب و رژیم دیکتاتوری اتخاذ کردند.
ضمنا به هیئت جدید دستور داده شد که به منظور موفقیت و غلبه بر دشمنان صنفی و آزادی با احزاب و سازمانهای سری در تماس و ارتباط باشند. رسوا کردن و پرده از روی ریا و عوام فریبی عمال کمپانی نفت برداشتن، جزو دستور کنفرانس به هیئت ایالتی بود.
تأسیس مدرسهی سری جهت تعلیمات سیاسی کارگران مورد تأیید و تمجید نمایندگان واقع شد، نمایندگان یک باب مدرسهی سری را کافی ندانسته به هیئت جدید توصیه کردند برای افزایش معلومات سیاسی و طبقاتی کارگران وسایل تحصیل و اعزام عدهای از کارگران را به خارج از خوزستان فراهم نماید.
مدت کنفرانس دوازده ساعت بود. بزرگترین و مهمترین جلسهی کارگران بدون سؤحادثه خاتمه یافته، نمایندگان با خوشحالی و موفقیت بمنازلشان مراجعه کردند. در اولین کنفرانس مرام نامه و نظام نامهی کارگران مطرح و به تصویب نمایندگان رسید.
پایان بخش اول
——————
📕اشکال سازماندهی و تجارب ارزنده و آموزنده ی یوسف افتخاری از تشکیل حوزههای کارگری و خانوادگی تا اعتصاب عظیم کارگران شرکت نفت (در دو بخش)
بخش دوم:
نقش زنان در اعتصاب ماه مه 1308 کارگران شرکت نفت
دستمزدهای پائین شرایط دشواری برای زندگی و معیشت کارگران و خانوادههایشان را ایجاد نموده، همسران کارگران در کنار شوهرانشان تمام این دشواریها را به دوش میکشیدند و هیچ کجا هم تلاشهای بی وقفه آنها به چشم نمیآمد. زمانی که کارگری اعتصاب میکند، اخراج میشود، زندان میرود ….و زندگی خود و فرزندانش را در این ماههای بیکاری و بیحقوقی به تنهایی به دوش میکشد. در بسیاری موارد همسرش دوشادوش او در اعتصابات شرکت میکند و حتا پیشاپیش او در تاریخ مکتوب مبارزات کارگری در ایران و شاید جهان کمتر نشانی از این زنان مییابیم. یوسف افتخاری از معدود افرادی است که هر چند مختصر اما اشارهای به نقش این زنان دارد.
اعتصاب کارگران شرکت نفت در آبادان در سال 1308 یکی از این مبارزات است.که زنان نقش تاثیرگذاری در آن داشتند. این اعتصاب قرار بود که در اول ماه مه برگزار شود، اما به دلیل دستگیری چند نفر از جمله یوسف افتخاری زودتر آغاز شد.
او در صفحهی 118 خاطراتش شرایط زندگی کارگران شرکت نفت را در سالهای 1306 تا 1308 را این گونه تصویر میکند: “… این کارگران از حداقل زندگی محروم بوده و عدهای به علت نداشتن مسکن زیر سایه ی درخت خرما زندگی میکردند. بعضی از آنان اتاقهایی از بوریا ساخته و در زمستان و تابستان با چند خانوار دیگر در آن زندگی میکردند.
محلەی کارگران (احمدآباد) به علت نداشتن آب و مستراح به قدری کثیف و متعفن بود که اغلب امراض در آنجا شیوع پیدا میکرد. شرکت نفت تنها حدود 150 خانه یک اتاقی و دو اتاقی را در اختیار برخی کارگران متخصص و با سابقه گذاشته بود که نسبتا تمیز و قابل سکونت بود… فاصله ی محل سکونت عده ای از کارگران تا تصفیه خانه ی آبادان بیش از دو کیلومتر بود… ظاهرا ساعت کار شرکت نفت روزی 8 ساعت بود ولی از روی حساب دقیق 11 ساعت وقت کارگران در کارخانه و بین راه تلف میشد و در گرمای شدید خوزستان روزی 11 ساعت کار کردن بسیار مشکل بود… کارگران نفت جنوب نه فقط غذا و پوشاک و مسکن کافی نداشتند، حتا از داشتن امنیت نیز محروم بودند. هر آن مسترهای انگلیسی اراده میکردند میتوانستند کارگران را از کارخانه اخراج کنند. … آزار واذیت کارگران و کتک زدن کارگر جزو کارهای عادی انگلیسیها بود به دفعات اتفاق افتاده بود که انگلیسیها کارگری را به ضرب مشت و لگد کشته و متاسفانه مورد تعقیب هم واقع نمی شدند.
در سال 1306 حداقل حقوق کارگران ماهی شش تومان و حداکثر 9 تومان بود. حقوق بهترین متخصصان ایرانی از ماهی 45 تومان تجاوز نمیکرد. … علاوه بر آن هر ماه مبلغی از این حقوق ناچیز کارگران به عناوین مختلف (جریمه و تاخیر) و غیره کسر میشد. چون حقوق کارگران را در پاکتهای دربسته تحویل میداند و آنان حق نداشتند جلوی باجه آن را بشمارند. کسانی که به عمل شرکت اعتراض کرده و در صدد احقاق حق میآمدند فورا از طرف شرکت به خدمت آنها خاتمه داده و گاهی برای عبرت سایرین نام او را در لیست سیاه قید میکردند که تا آخر عمر حق کار در شرکت نفت را نداشتند. قبل از اعتصاب 1308 عدهی این کارگران فقط در آبادان به 500 نفر میرسید. در این زمان قیمت یک کیسه آرد در آبادان 5 تومان بود چون کارگران قادر به معاملهی نقدی نبودند این آرد رابه کیسهای 6 تومان میخریدند. در ظرف سال خوراک کارگران سیاه، آنان که تخصص نداشتند، جز نان خالی چیز دیگری نبود.
استفاده ی زنان کارگر ازتفاله ی نفت منظره ی اسف باری داشت. زنان کارگران پیتهای نفت را با آن مایع سیاه که معروف به تفالهی نفت بود پر کرده و روی سر گذاشته و برای پختن نان و سیر کردن بچههای صغیر و لخت و گرسنهی خود به طرف اتاقهای بوریایی روانه میشدند. پوشاک آنان عبارت از یک پیراهن بلند و پاره پاره بود که قسمت کمی از بدن را مستور میکرد. مایع سیاهی که روی سر گذاشته بودند در اثر حرکت به صورت آنها ریخته تمام اعضای بدنشان را آلوده میکرد. انگلیسیها با زنهای شیک پوش خود جلوی زنان ستمدیده و صاحبان اصلی ثروت نفت را گرفته و از مناظر رقت بار آنان عکس میگرفتند. عکسهایی که انگلیسیها از زنان و کارگران برمیداشتند منظره ی رقت انگیزی داشت. عکس اسکلتهای نفت آلود و متحرک هر بینندهای را متاثر میکرد. … با این مایع سیاه که به طریق بالا به دست میآوردند سوخت نانشان مجانی تامین میشد.. … شرکت نفت بیمارستانی داشت که وضع آن از حیث دوا و طبیب رضایت بخش بود. اما کارگران تا دم مرگ نمیرسیدند در این بیمارستان بستری نمیشدند. کارگران میگفتند بیمارستان شرکت حتا برای نمونه و ظاهرسازی هم که باشد کارگری رامعالجه نکرده و شفا نداده است.دراغلب نقاط خوزستان در فصل تابستان زندگی بدون یخ و آب خنک مشکل و گاهی طاقت فرسا است. شرکت نفت بااین که در این تاریخ کارخانه ی یخ داشت یخی دراختیار کارگران قرار نمیداد. حتا آب آشامیدنی شهر هم تصفیه شده نبود.
کارگران با این شرایط دشوار از مرخصی هم بهره مند نبودند. کارگرانی که در حین کار معلول میشدند بدون دریافت دیناری از کار برکنار میشدند و مجبور به گدایی بودند.
اولین تلاشها برای متشکل کردن کارگران شرکت نفت در این سالها آغاز شد. افتخاری در صفحه 40 و 41 کتاب خود درمورد نقش زنان در این تشکل چنین مینویسد:
درتصفیه خانه ها و کارخانه های دیگر شرکت نفت، زنان کار نمیکردند. بنابراین تشکیل اتحادیه زنان برای ما میسر نبود. برای آن که از قدرت عظیم زنان در تشکیلات استفاده شود. به افراد اتحادیه دستور دادیم که منسوبین و محارم خود را با افکار و عقاید و روش اتحادیه و مبارزه ی طبقاتی آشنا نموده نتیجه ی عمل و تاثیر گفتارشان را به اتحادیه ی ایالتی کارگران خوزستان گزارش نمایند. به این ترتیب به مرور به خانوادهی کارگر هم نفوذ کردیم و اولین اتحادی که از طریق این فرد به وجود میآمد باهمسر و دختر او بود.
بنابراین ما در یک خانواده ی که ما عضو داشتیم، عائله اش هم تقریبا عضو اتحادیه محسوب میشدند. منتها مردان حوزه های مرتبی داشتند ولی زنان حوزه های مرتبی نداشتند. میترسیدیم آنها گیر بیفتند. به همین حوزه های خانوادگی اکتفا میکردیم. مگر اینکه لازم میشد به زنان ماموریت بدهیم. کارگران در این زمینه با اتحادیه همکاری نمودند. از این آزمایش نتایج خوبی به دست آمد که در موقع اعتصاب موجب حیرت اداره پلیس ومخصوصا رکن الدین مختاری شد.
او در این مورد چنین مینویسد: وقتی که در شهربانی زندانی بودم بعضی شبها که مختاری کاری نداشت مرا صدا میکرد و با من صحبت میکرد. یک شب گفت تعجب نمیکنم که تو بلند شدهای و لنگان لنگان کاری پیدا نکرده آمده آبادان با ماهی هشت تومان کار میکنی. ولی در ایران که هنوز حجاب است شما چه طور توانستید این تشکیلات را به وجود بیاورید. من از این تعجب میکنم که تو چطوری میان آنها رفته ای و نگفتند نامحرم است، نگفتند این کیست و از کجا آمده؟
عائله ی کارگران در اثر تبلیغات نان آوران خانه به اتحادیه ی کارگران گرویده و اکثر آنها در جلسات حوزه های خانوادگی کارگران شرکت کردند. ما در میان کارگران و عائله ی کارگر نفوذ پیدا می کردیم. منتها در میان آنها بعضی ها بسیار هشیار بودند و جنبه ی این کار را اصلا داشتند. خودشان حسن استقبال می کردند. می دیدند که منافع مرد و شوهرشان در این است که در این اتحادیه باشد و خواهان این اتحادیه باشد. جلب می شدند. یکی از آنها زهرا که اگر اشتباه نکنم همسر صادق یا مصدق نام بود. درست نظرم نیست ولی زهرا هرگز فراموشم نمی شود یک زنی بود از اهالی لرستان و واقعا زن مبارزی بود. زهرا به خانواده ها و حوزه ها، یعنی حوزه های خانوادگی سرکشی می کرد چون حوزه ی جداگانه ای از زنها نداشتیم، دستوراتش را از ما می گرفت و به آنها می داد. ضمنا همانطور که گفتم یک کلاس محرمانه ی سیاسی داشتیم که همانجا اگر کسانی سواد فارسی کم داشتند فارسی درس میدادیم ومن خودم یک اطلاعات سیاسی و سندیکایی به آنها میدادم. بنابراین یک عده ای را به سطح کادر و نیمه کادری رسانده بودیم. و یکی از این کادرها زهرا بود.
زهرا از زنهای مبارز لرستان بود وموقع اعتصاب اولین کسی که جلوی شرکت نفت برای کارگران نطق کرد و گفت دستور اعتصاب صادر شده، او بود. گویا چیزی که گفته بود زیاد هم موثر واقع شده بود. او گفته بود “در صورتی که زن مبارزه میکند، مرد نمیتواند مبارزه نکند.”
«این شیوهی برخورد در تحریک و ترغیب کارگران و زد و خورد با پلیس نقش بزرگی را بازی کرد.زهرا در ضمن نطق بر علیه عملیات ظالمانه ی کمپانی نفت و حرکات غیر ملی مامورین دولت، رئیس کل شهربانی خوزستان را تقبیح کرده و در حضور جمعی از پاسبانها و صاحب منصبان شهربانی با صدای رسا ثابت کرد که اولیای شهربانی آلت دست کمپانی نفت شده و به ملت ایران خیانت میکنند. رکن الدین مختاری در مقابل حرف حسابی ومنطق محکم بانو زهرا مثل این که هیپنوتیزم شده باشد، اصلا یارای حرف زدن نداشته و سکوت اختیار کرده بود. بانو زهرا با عدهای از زنان کارگران را به مبارزهی شدید و گرفتن حق خود ترغیب میکرد.»
و «حرارت و عصبانیت و احساسات زنان بیشتر از مردان بود. زیرا عمل مردها با منطق توام بوده و مواظب بودند از دستور تشکیلات خارج نشده به روش عاقلانهی تشکیلات لطمه وارد نیاورند. زنان برعکس کاملا تابع احساسات شده و دائما کارکران را به تصرف شهربانی و خلاصی زندانیان تحریک میکردند. زنها به اصول آنارشی بیشتر مایل بودند و اجبارا دیسیپلین تشکیلات را قبول داشته و اوامر تشکیلات را اجرا میکردند. عدهای از پاسبانان شهربانی از زنان کارگر مفصلا کتک خورده و بعضی از مامورین به قدری مرعوب شده بودند که در قضیهی شهریور ۱۳۲۰ آن اندازه وحشت زده نبودند.»
در جای دیگری افتخاری چنین مینویسد: وقتی ما را اسیر کردند و به اهواز آوردند، زهرا هم آمد. البته زندانی نبود. زهرا آمد و رفت پیش مختاری و گفت من میخواهم یوسف را ببینم. مختاری گفت یوسف چه کارهی توست؟ گفت برادر من است. مختاری گفت تو لری و او ترک است تو چطور خواهر او شدی ؟ گفت ما از آن لرها و ترکها هستیم که با هم خواهر و برادریم.من هم باید حتما او راببینم. آمد. پلیس هم وسط ما ایستاد. زهرا گفت بروکنار. چنان حکم کرد که پاسبان اطاعت کرد و دور شد. گفت من با برادرم صحبت میکنم. گفت از خارج خواستند پولی به ما برسانند من قبول نکردم. گفتم ما طلا داریم میفروشیم میدهیم تا رفقای ما در زندان مصرف کنند. من بسیار خوشحال شدم و دستش را بوسیدم. گفتم خوب کاری کردی. مهم این است که آدم از کسی چیزی نگیرد و مدیون کس نشود. گرسنه میمانیم و نیاز و احتیاجی هم نداریم. بنابراین زهرا از لحاظ عقیده و از لحاظ اخلاق به تمام معنی یک زنی بود که میشد قهرمان نامید. منتها عیب کار در این است که در ایران اغلب زنها بیسواد و کم سوادند و تحصیل نمیکنند.»
این اعتصاب در ابتدا فقر و پریشانی خانوادههای محبوسین و تبعیدشدگان را به همراه داشت، فوت دو طفل شیرخوار هنگام تبعید زنان کارگر از آبادان به اهواز در اثر گرما و فشار مامورین و 13 سال حبس برای یوسف افتخاری و آقای رحیم خویی بهایی بود که کارگران برای رسیدن به خواستههایشان پرداخت کردند. در مقابل، در اثر این اعتصاب سرجان کدمن منشی کل کمپانی نفت به لندن مراجعه کرد، حقوق کارگران پانزده الی 50 درصد اضافه شد، کارگران بیکار در آبادان به کار گمارده شدند، عموم کارگران لیست سیاه (اخراج شدگان ابدی) به کار گمارده شدند. به کارگران مصدوم ومعلول اخراجی مبلغی پرداخت شد و رضایتشان جلب شد، ساخت مسکن برای کارگران شروع شد، کتک، بیاحترامی و اخراج بدون علت و جرایم کارگری ملغی شد و عدهای از مهندسین و مامورین انگلیسی که مورد تنفر وانزجار کارگران بودند از کار برکنار شدند.
بستن کلوب ورزشی کاوه، اعتصاب کارگران تصفیه ی خانهی شرکت نفت در 1308 و اعتصاب عمومی در آبادان
(مکتوبات، صفحات 137_145)
همانطور که پیشتر اشاره شد اجازۀ تأسیس کلوپ ورزشی کاوه از طریق رئیس اداره فرهنگ آبادان اخذ شد و بلافاصله با اجاره ی محل اولین کلوب ایرانیان افتتاح شد. این باشگاه که بهترین محل برای توسعه تشکیلات سری و ملاقات کارگران بود از همان ابتدا با مخالفت شرکت نفت روبرو شد. تا اینکه بعد از دو ماه کمپانی نفت با تمام قوا کوشید و سرتیپ فرج اله خان آق اولی و رکن الدین خان جانی کلوپ ایرانیان را بستند.
با دستور مختاری کلیهی اعضای هیئت مؤسسین کلوب را دستگیر و بازجویی میکنند. دستگیری عده ای از مؤسسین کلوب ورزش بیشتر موجب تشنج شهر شده و عصبانیت اهالی آبادان را فراهم میکند. چون مردم احساس میکردند که این همه بگیر و ببندها برای عملی کردن تمدید مدت قرارداد است از عمل شهربانی فوق العاده متنفر شده و بر کسی پوشیده نبود که دولت وقت آلت دست نمایندگان سیاسی دولت انگلیس بود و در این موقع حساس خوزستان را از وجود مخالفین انگلیس پاک میکنند. در اثر حبس و تبعید رجال خوش سابقه و مورد علاقه و اطمینان اهالی خوزستان حتی موافقین دولت وقت، از دولت سلب عقیده کرده، در ردیف مخالفین دولت و شرکت نفت قرار گرفتند. عدم رضایت مردم از مذاکره با مرجان گدمن در خصوص تمدید نفت به حد اعلا رسیده و بهترین موقع و فرصت برای برهم زدن مذاکره فراهم شده بود. در این موقع عده ای از اعضای هیئت ایالتی در زندان آبادان با رفقای بیرونی ارتباط پیدا کرده دستور صادر نمودند که کارگران از موقعیت و عدم رضایت اهالی بی طرف استفاده نموده اعتصاب عمومی اعلام نمایند.
در 13 اردیبهشت 1308 کلیهی کارگران تصفیه خانهی آبادان دست به اعتصاب عمومی زدند. روز دوشنبه 13 اردیبهشت 1308 کارگران تصفیه خانهی آبادان دست با اعتصاب عمومی زدند.
شرکت نفت برای آنکه اعتصاب به جاهای دیگر سرایت نکند دستور داد که کارخانجات مسجد سلیمان به بهانهی اینکه عید فرهنگیهاست، روز دوشنبه تعطیل شود. (در آن موقع تمرکز کارگران در آبادان و مسجد سلیمان بود، هفتگل و گچساران و غیره از لحاظ تعداد کارگران چندان مهم نبودند.)
اعتصابیون جلوی تصفیه خانه متمرکز شده، تقاضا میکردند که:
1_کلیه ی محبوسین که به اتهام تشکیل اتحادیه و به جرم مبارزه با ورود سرجان گلدمن و مخالفت با مذاکره در خصوص تمدید مدت قرارداد دارسی توقیف شدهاند آزاد شوند.
2_به کارگران بقدری حقوق بدهند که تکافوی حداقل معیشت شان را نماید.
3_کارگران سالی یک ماه مرخصی با استفاده از حقوق داشته باشند.
4_کلیه ی جرایم نقدی ملغی گردد.
5_برای عموم کارگران متأهل و مجرد خانه تهیه شود.
6_برای ایاب و ذهاب کارگران از منزل به کارخانه و برعکس وسایل نقلیه تهیه شود.
7_آب آشامیدنی تصفیه کرده در دسترس عموم کارگران بگذارند.
8_اخراج بدون علت کارگران که به میل انگلیسیها انجام میشود موقوف گردد.
9_موضوع اخراج ابد از کار و لیست سیاه (بلاتکلیفی) از بین رفته، کارگران بلاتکلیف به کار گمارده شوند.
10_وضع بیمارستان شرکت اصلاح شود و بایستی کلیهی کارگران بیمار به حساب شرکت معالجه شوند.
11_کتک زدن و تعدی بی احترامی به کارگران ملغی گردد.
12_آزادی و شخصیت حقوقی اتحادیهی کارگران به رسمیت شناخته شود.
13_به معلولین که بدون پرداخت دیناری از کار برکنار شدهاند نسبت به سنوات خدمت و میزان صدمه ای که دیدهاند مبلغی به عنوان خسارت پرداخت گردد.
14_کارگران از حیث حوادث و پیری بیمه شوند.
15_در فصل تابستان ساعات کار از هشت ساعت به هفت ساعت تقلیل یابد.
16_عائله ی کارگران در مریض خانهی شرکت بستری و به طور مجانی معالجه شوند.
17_برای جلوگیری از اجحافات و گران فروشی تجار و به منظور بهبود زندگی کارگران شرکتی به نام شرکت تعاونی مصرف کارگران با سرمایهی کمپانی تأسیس شود که کارگران در آن نظارت داشته باشند.
چون به کارگران اطلاع رسید که آقای سرجان گدمن منشی کل شرکت نفت (که برای عقد قرارداد به تهران آمده بود) محض اطلاع از اعتصاب عمومی کارگران با هواپیمای مخصوص به لندن مراجعت کرد و مذاکرات در خصوص تمدید مدت قرارداد دارسی قطع گردید. لذا کارگران در اطراف عزیمت و مذاکرهی سرجان گدمن با مقامات مسئول دربارهی تمدید قرارداد پیشنهاداتی ندادند.
چون در آبادان ساخلوی نظامی نبود و تعداد پلیس و پاسبان بسیار کم و برای جلوگیری از اعتصابیون کافی نبود در ظرف یک ساعت کلیهی شهر آبادان به تصرف کارگران درآمد.
آقای آسایش حکمران آبادان در صدد برآمد که به وسیلهی نطق و دروغ پردازی از اعتصاب اساسی و پرشور کارگران جلوگیری نماید. یکی از ورزشکاران به نام استاد حاجی چنان کشیدهای به صورت آقای حکمران نواخت که چرخی خورده پا به فرار گذاشت. رکنالدین مختاری به قصد سخنرانی بالای نیمکتی رفت. کارگران نیمکت را از زیر پایش کشیده، با صدای مرده باد عمال و نوکران کمپانی نفت از محوطه بیرونش کردند. پلیس آبادان که برای جلوگیری از پیشرفت کارگران بطرف شهر راه را مسدود کرده بودند و شاید به منظور حفظ بانک انگلیس بود در مقابل حملهی کارگران مجبور به عقب نشینی شده و به عمارت شهربانی پناهنده شده و درب شهربانی را بسته پشت بام سنگر بندی کردند. عمارت محقر شهربانی از طرف کارگران محاصره گردید. آقای مختاری که ادعای فرعونی میکرد، به رهبران کارگران متوسل شده و التماس میکرد که از ورود کارگران به شهربانی جلوگیری نمایند.
ش کت نفت به قصد تخریب و افتضاح کارگران حیلههای اندیشید. که اوباشان شهر را تحریک به غارت مغازههای مردم نمایند. کمیتهی اعتصاب از تصمیم شرکت آگاه شده دستور داد که عدهی کثیری از کارگران چوب به دست برای حفاظت بانک انگلیس و مغازههای مردم گمارده شوند. چون انگلیسیها از نقشهی مزورانه ی خود طرفی نبستند، دستور دادند که پلیسهای آتش نشانی به کمک پلیسهای شهربانی بشتابند. کمپانی نفت غافل بود که کلیهی ایرانیها در هر لباس فرمی باشند از اعمال ناروای آنها متنفر هستند و تصور میرفت که چون پلیسهای آتش نشانی فورم پوشیدهاند و تحت دیسیپلین هستند در راه حفظ منافع کمپانی فداکاری خواهند کرد.
چون اکثریت پلیس آتش نشانی مرام و دیسیپلین تشکیلات کارگران را پذیرفته بودند، بلافاصله به اعتصابیون ملحق شدند. در این موقع یک فروند کشتی انگلیسی به آبادان رسید. کارگران آن که ایرانی و اهالی بوشهر بودند (بعضی از کشتیهای انگلیسی که در خلیج فارس اند و رفت دارند با برام دائمی از خود دارند) کشتی را ترک کرده به اعتصابیون ملحق شدند.
کلیهی سکنه ی خوزستان طرفدار اعتصابیون بوده و آنها را تقویت میکردند. انگلیسیها از ترس کارگران، آبادان را ترک کرده در واقع شهر از وجود آنها تصفیه شده بود، فقط یک عدهی کلاه چوب پنبهای از آنها باقی مانده بود که وسیلهی تفریح و سرگرمی اعتصابیون را فراهم آورده بود، کارگران کلاه چوب را مثل توپ فوتبال به هوا پرت کرده، تفریح و خوشحالی میکردند. از مژده ی مراجعت سرجان گدمن از ایران و موفقیت کارگران عمومی اهالی خوزستان به استثنای چند نفر جاسوسهای شرکت خشنود بوده و به همدیگر تبریک میگفتند.
زنها میخواستند به محمره رفته، مجسمهی دیکتاتور وقت را سرنگون نمایند. ساخلوی نظامی خرمشهر از قضیه مطلع شده، عدهای سرباز برای محافظت مجسمه گماشتند. از طرف دیگر هیئت اعتصاب دستور دادند که از این عمل خودداری نمایند. چنانچه ذکر شد، در این موقع آبادان از وجود انگلیسیها تصفیه شده بود. آنها به محلهی خود که معروف به پریم بود پناهنده شده، عدهای از سربازان که از ساخلوی محمره فرستاده بودند، با مسلسلهای سبک محلهی انگلیسی نشین را محافظت میکردند. غروب آن روز رئیس شهربانی به اعتصابیون پیشنهاد کرد که موقتا اعتصاب را متوقف نمایند تا در اطراف خواستهای آنها مذاکره شود، ولی کارگران اصرار داشتند که شهربانی توقیف شدگان را مرخص نماید. تا اینکه آنها تا خانهی مذاکره و حصول نتیجه مشغول کار شوند. بالاخره غروب رئیس شهربانی کارگران را راضی کرد تا فردا مهلت بدهند با حاکم ایالت مذاکره شود تا فردا جمع رفقایشان مرخص شوند. کارگران به حرف پلیس اطمینان کرده شهر را به شهربانی سپرده به خانههایشان برگشتند.
برای آن که شبانه کارگران زندانی را از آبادان خارج ننمایند، کمیته اعتصاب جمعی از کارگران را مامور جاده اهواز نمود که ماشینها را تفتیش نمایند، مبادا محبوسین را به طور مخفیانه از اهواز ببرند. متاسفانه جادهی اهواز منحصر به فرد نبود. انگلیسی ها جادهی مخصوصی داشتند که معروف به جادهی بریم بود، از این جاده جز انگلیسیها و مقربین و طرف اطمینان آنان کسی دیگر حق عبور و مرور نداشت. عدهی کثیری از سربازان تازه وارد و پاسبانان نصف شب محبوسین را از راه بریم به محمره و از آن جا به اهواز منتقل نمودند. (چهار روز پس از اعلام اعتصاب اول ماه مه) روز ۱۵ اردیبهشت ۱۳۰۸ خبر ورود کشتیهای جنگی دولت انگلیس به آبهای ایران جهت جلوگیری از اعتصاب منتشر شد. صبح همان روز به اندازهی ۸۰۰ نفر پاسبان و چند هزار سرباز ایران وارد آبادان شده، بلافاصله خانههای کارگران را محاصره کرده و سیصد نفر از کارگران را توقیف کرد و بقیه را به زور سرنیزه روانهی تصفیه خانه [پالایشگاه] نمود. در همان موقع عدهای زن و بچههای کارگران را توقیف و روانه اهواز کردند که دو نفر از اطفال شیرخوار در بین راه از شدت گرما جان سپردند. اما دولت از ترس مخالفت مردم به محض ورود زنان به اهواز آنها را آزاد کرد. کلیهی کارگران توقیف شده را همان روز به زندان اهواز منتقل نموده، چون زندان اهواز گنجایش این اندازه زندانی را نداشت، عمارت شهرداری اهواز را تخلیه و محبوسین را در آن عمارت جا دادند. همان روز عدهای از کارگران مسجد سلیمان را توقیف و بدون اینکه از آنها بازجویی به عمل آید، از خوزستان تبعیدشان کردند. و نیز عدهای از تجار و کارمندان آبادان را توقیف و به شهربانی اهواز فرستادند.
شهربانی تصور میکرد اشخاصی که عضو باشگاه کارگران بودند یا عضو سازمان کارگری هستند و یا لااقل از سازمان آنها اطلاع دارند. در صورتی که این تصور کاملا بی مورد و اشتباه بود. درست است باشگاه کاوه را کارگران به وجود آورده و از طرف سازمان کارگری اداره میشد و ما عدهای از اشخاص بی طرف از قبیل آقایان سلحشور و علی باشی و غیره که کارمند دولت و شرکت بودند در باشگاه عضویت داشته و از وجود تشکیلات سری کارگران اطلاعی نداشتند. چون چند روز پس از توقیف و تبعید کارگران و تجار از آبادان آقای آسایش حاکم آبادان اعلامیهی بلندبالایی انتشار داده و ضمن اعلامیه تذکر داده بود که اشرار دستگیر شدند و آبادان از وجود اشرار تسویه گردید. با اینکه مسئولین امور شرکت نفت صراحتا اقرار می کردند که حق با کارگران بوده و اولیای کمپانی غفلت کرده و طوری که لازم بوده حق کارگران را ادا نکرده اند. کاسه گرمتر از آش بوده و آقای آسایش کارگران ستم دیدهی کمپانی نفت را اشرار نامیدند.
جراید مصر نهضت کارگران ایران را تمجید کرده، اعتصاب کارگران آبادان را اولین نهضت ضد استعماری در شرق و بیدار کنندهی ملل شرق میدانستند. روزنامه حبل المثین چاپ هندوستان از اعلامیهی آقای آسایش اظهار تنفر و انزجار کرده و ثابت میکرد که کارگران با شرف آبادان در نتیجهی خرابی وضع زندگی و بهداشت و کثرت فشار مأمورین شرکت دست از کار کشیدند. چون آسایش و امثال آن آلت دست کمپانی نفت بودند، برای خوشآیند کمپانی نفت و حفظ منافع استعمار طلبان آنان را حبس و تبعید میکنند. جراید عراق ضمن دفاع از شرکت نفت و دولت بریتانی کبیر نهضت کارگران را نهضت حزب اشتراکی نامیده و مینوشتند که کارگران در نظر داشتند تصفیه خانهی آبادان را آتش زنند. جراید اقتصاد جماهیر شوروی از اعتصاب کارگران طرفداری کرده و در کنگرهی سندیکای جهانی، نمایندگان کارگران ایران و اتحاد جماهیر شوروی، نمایندگان کارگران انگلستان را مورد انتقاد قرار داده و تذکر دادند که از کمک به کارگران آبادان قصور کردهاند. به جای حمله به دولت انگلیس سکوت اختیار کردهاند.
توقیف کارگران مخصوصا زنان در خوزستان عکس العمل شدیدی بخشیده، کلیهی اهالی نسبت به دولت وقت بدبین شده و علنا اظهار انزجار و نارضایتی میکردند. دولت برای تسکین افکار عمومی و برای آنکه خود را بی طرف جلوه دهد، عدهی کثیری از جاسوسی کمپانی را که مردم میشناختند دستگیر کرده و از خوزستان تبعید کرد. آقای محمد کرمانی را که گزارش سازمان کارگران را داده بود با پرداخت پانصد تومان انعام کمپانی نفت به عراق فرستاد که بعد از مدتی به ایران مراجعت کرده، در کمپانی با شغل بهتری مشغول کار شد.
اعتصابیون و کارگرانی که قبل از اعتصاب توقیف شده بودند، مدت دو ماه در آبادان زندانی و تحت بازجویی شهربانی بوده، با وجود فشار پلیس با کمال شهامت و شجاعت از حق خود دفاع کرده، با تشریح فجایع کمپانی ثابت کردند که حق با اعتصابیون بوده و دولت حق توقیف و تبعید کارگران را نداشته است.
پس از خاتمه ی بازجویی، کلیهی محبوسین را به استثنای رحیم خوئینی و یوسف افتخاری برای مجازات به زندان خرم آباد فرستادند که تحت نظر آقای سپهبد احمدی به اعمال شاقه وادار کنند. کارگران با شهامت و مبارز خوزستان مدتی در خرم آباد به کاه و گل کشی و آجرکشی و مستراح شوری و غیره مشغول بوده در سختترین شرایط زندگی میکردند.
نظر به اینکه سربازان و پاسبانان در دستگیری زنان و مردان کارگر فداکاریها و از خود گذشتگیهای بی نظیری نشان داده بودند، اولیای کمپانی نفت مقرر کردند در ازای خدماتشان، به هر نفر پاسبان ده تومان پول و یک دست لباس فورم و به هر یکی از سربازان ده تومان پول به عنوان انعام بدهند. پاسبانان از شنیدن این خبر در پوست خود نمی گنجیدند. مدتی طول نکشید که خوشی پاسبانان مبدل به یأس گردید، زیرا از قراری که پاسبانان اظهار میداشتند کلیهی انعامی که کمپانی نفت در ازای زحمات و خدمات به آنها اعطا فرموده بود. (طبق پیشنهاد افسران شهربانی اولیای کمپانی موافقت کردند که پول لباس را نیز نقدا بپردازند) افسران کلیهی عطایای کمپانی را به جیب زده، به هر نفری پنج تومان پرداخته و دستور دادند که در این باره اظهاراتی نکنند.
در هر صورت محبوسین مدتی در زندان خرمشهر به آجرکشی و غیره مشغول بودند. روزی آقای سپهبد احمدی آنان را احضار کرده پس از سخنرانی دستور میدهد از زندان آزاد کرده و تبعیدشان کنند.
متن سخنرانی امیراحمدی
آقایان، کارگران_من در نظر داشتم کلیهی محبوسین را که در اعتصاب شرکت کرده بودند اعدام نمایم. زیرا شما مسبب شده بودید که روابط ایران و انگلیس را تیره نموده و مملکت ما را بخاطره بیاندازید. الحمدالله در سایهی سعی و کوشش و مراقبت افسران و سربازان وظیفه شناس به کمپانی خسارتی وارد نیامد.
از آنجایی که اعلی حضرت همایونی رئوف و مهربان و رعیت پرورند، با وجود خلاف کاریها از تقصیر شما گذشته و شما را عفو فرمودند. لذا من دستور دادم شما را از خرمشهر تبعید نمایند. بایستی ملتزم شوید که به خوزستان مراجعت ننمایید.
پس از خاتمه ی سخنرانی امیراحمدی، کارگران را از زندان آزاد کرده با یک وضع رقت بار با کامیونهای ارتش به نقاط مختلف ایران تبعید کردند.
عدهای از تبعیدشان پس از مدتها بیکاری در مرکز و شهرستانها مشغول کار شدند.
فایده ی اعتصاب
از جمله دستاوردهای سازماندهی کارگری در خوزستان اعتصاب عمومی علیه مذاکره و تمدید قرارداد نفت بین سرجان گدمن منشی کل کمپانی نفت انگلیس و دولت وقت ایران که آلت دست نمایندگان سیاسی دولت انگلیس بود. این اعتصاب با اقبال احساسات ملی گرایانه علیه استعمار و دخالت خارجیون بر کشور و شرکت نفت در آبادان همراه شد و جنبه ی سیاسی و فرا اکونومیست (اقتصاد باورانه) پیدا کرد.
۱_سرجان گدمن منشی کل کمپانی نفت در اثر اعتصاب عمومی کارگران مجبور شد قطع مذاکره نموده و به لندن مراجعت نماید.
۲_حقوق کارگران از پانزده درصد الی پنجاه درصد اضافه شد.
۳_کلیه ی کارگران بیکار در آبادان به کار گمارده شدند.
۴_عموم بلاک لیستها (اخراج شدگان ابد) به کار گمارده شدند.
۵_کارگران مصدوم و معلول را که بدون پرداخت خسارتی از کار برکنار شده بودند، از اطراف احضار کرده و با پرداخت مبلغی رضایت گرفتند.
۶_شروع به ساختن مساکن جهت کارگران با سابقه نمودند.
۷_کتک و بی احترامی و اخراج بدون علت و جرایم کارگران ملغی گردید.
۸_از طرف اولیای کمپانی به ادارات مربوطه دستور دادند که دقیق به عرایض شکایات کارگران رسیدگی کرده و رضایت خاطر آنان را جلب نمایند.
۹_عده ای از مهندسین و مأمورین انگلیسی که مورد تنفر و انزجار کارگران واقع شده بودند، به زور از کار برکنار شدند.
۱۰_تبعیدشدگان در اغلب نقاط ایران مخصوصا در مازندران و تهران شروع به فعالیت تشکیلاتی کرده نتایج فراوانی از عمل آنان عاید تشکیلات سری کارگران گردید.
۱۱_کارگران امیدوار شدند که میتوانند به وسیلهی مبارزات طبقاتی به اوضاع اسف بارشان بهبودی بخشند.
خسارت اعتصاب
۱_عده ای از تبعیدشدگان طوری خسارت دیدند که هنوز هم به آتش فقر و پریشانی میسوزند.
۲_عائله ی محبوسین و تبعید شدگان متحمل صدمات فوق العاده شدند که در نتیجه، رشتهی زندگیشان طوری پاشیده شد که جبران آن برای آنها تا امروز ممکن نشده است.
۳_دو نفر از اطفال شیر خوار در موقع تبعید زنان کارگر بین راه آبادان اهواز در اثر گرما و فشار مأمورین فوت کردند.
۴_دو نفر از رهبران اتحادیهی کارگران را (آقایان رحیم خوئی و یوسف افتخاری) مدت سیزده سال بلاتکلیف در زندانهای ایران حبس کرده و از هیچ گونه فشار و تعدی دربارهی آنها کوتاهی نکردند.
پس از توقیف و تبعید کارگران، تشکیلات سری آبادان کاملا از بین نرفته، کارگران مشغول فعالیت تشکیلاتی بودند و عدهای از تبعیدش گان به آبادان برگشته با اسم عوضی در تصفیه خانه مشغول کار شده و سر و صورتی به تشکیلات داده بودند. تنها به علت دوری رهبران تشکیلات رونق سابقش را از دست داده در واقع دست از فعالیت برداشته و عمل مؤثری انجام نمی دادند و چند ماه بعد از تبعید کارگران مجددا در آهن فنیشی و جاهای دیگر اعتصاباتی تشکیل دادند که از لحاظ تشکیلاتی اعتصابات مهم نبودند.
منبع: خاطرات دوران سپری شده
(خاطرات و اسناد یوسف افتخاری)
۱۲۹۹ تا ۱۳۲۹
به کوشش کاوه بیات و مجید تفرشی
پایان
http://t.me/amozgarkargar
آلبوم تصاویر 👇👇👇







