بیانیەی دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس به مناسبت ۱۸ دی
دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱
صبح روز ۱۸ دی سال ۱۳۹۸ در همان روزهایی که زمزمه «انتقام سخت» از امریکا به گوش میرسید خبری تکاندهنده با این مضمون در صدر اخبار قرار گرفت: «هواپیمای پرواز 752 تهران به اوکراین دقایقی پس از پرواز سقوط کرد و همه ۱۷۶ مسافر آن کشته شدند». کشته شدن مسافران هواپیما اگرچه تلخ اما برای ما که به ماشین ِمرگهای غیرطبیعیِ و حکومتی عادت کرده بودیم قابل هضم بود؛ حکومتی که با آنچه انجام میدهد یا آنچه انجام نمیدهد، باواسطه یا بیواسطه، مرگ را بیش از هر از چیز دیگری از زمینوهوا بر سرمان آوار کرده است. با اعتراف نیروی هوایی ارتش به زدن هواپیما با دو موشک به واسطهی «خطای انسانی» (اساساً هر جنایتی ریشه در خطایی انسانی دارد؛ مسئله حیاتی اما این است: چه کسانی با چه انگیزههایی و با چه اهدافی مرتکب جنایت میشوند. در مورد جنایت دولتی پرسش مهمتری نیز پیش میآید: چگونه میتوان از دولتی که جنایت میکند دادخواهی کرد؟) مشخص شد که آری «انتقام سخت» انجام شده است؛ همان انتقام سختی که چند ماه پیش از آن در آبانماه از تهیدستترین اقشار گرفته شد و هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد، همان انتقامی که از معترضین دیماه ۹۶، جوانان سبزِ ۸۸، شاعران و نویسندگان دهه ۷۰ و درگورخفتگانِ خاوران دهه ۶۰ گرفته شد. عجیب نیست که در همین لحظهی کنونی «خدای دهه شصت» با «اعدام» جوانان معترض در خیابان و زندانها مشغول انتقام و قتلِ حکومتیست. آنچه با شلیک موشک ارتش و لاپوشانی حقیقتْ ساقط شده بود نه صرفاً هواپیمای اوکراینی بلکه سقوط و فروپاشیِ اندک باقیماندههای اعتمادی بود میان مردم و حکومتی که قوای نظامی و امنیتیاش را به مرکز ثقل خود تبدیل کرده است؛ همان قوایی که اکنون بیش از هر زمان دیگری میدانیم که «فداییِ حاکم» است نه حافظ امنیت و حقوق مردم.
اکنون پس از سه سال یاد قربانیان پرواز اوکراینی را در شرایطی گرامی میداریم که احساسات متناقضی را تجربه میکنیم؛ هم سوگوار تمامیِ قربانیانِ ماشین مرگِ این سالها هستیم و هم قلبمان سرشار از امید و شوری است که در «زن زندگی آزادی» تجربه میکنیم. شاید هیچگاه بیش از این به لحظهی دادخواهی و ازکارانداختن ماشین مرگ و در آغوش کشیدن زندگی نزدیک نبوده و تخیلش نکرده بودیم. بیایید در این برههی تاریخیِ بیم و امید به سرنوشتِ جوانان پرواز اوکراینی فکر کنیم که ماشین مرگ با آنها چه کرد و «ما» درقبال آنها و دیگر قربانیان چه مسئولیتی داریم. جوانانِ پرواز مانند خیل عظیم ایرانیان، آن هنگام که موهبت زندگیای آزاد، برابر، امن و انسانی از آنها دریغ شده و ناچار به مهاجرت و ترک وطن شدند مرگ را برای بار اول تجربه کردند. ماشین مرگ و زندگیستانی که ایران را همواره برای «خودی»ها خواسته و دستیابی به منافع و فرصتهای مشروع را مشروط به بیعت با نظام کرده است جوانان را به تزویر، همنوعفروشی، بیکاری، خانهنشینی، افسردگی، اعتیاد، مهاجرت و سایر اَشکالِ معارضِ زندگی سوق داده است. قربانیان پرواز اوکراینی که از شبحِ مرگ ابتدایی جان سالم به در برده بودند این بار حریفِ زندگیستیزان نشده و به صف طولانی ایرانیانی پیوستند که فرصتِ چرخهی طبیعیِ مرگ و زندگی از آنها ستانده شده است.
ما دانشجویان دانشگاه تربیتمدرس در آستانهی ۱۸ دی همگام با سایر اقشار و گروههای مردم، ضمن محکوم کردن این جنایت فراموشناشدنی، باری دیگر وفاداریمان را با آرمانهای خیزش «زن زندگی آزادی» که دادخواهان را از گوشهگوشهی تاریخ و جغرافیای سرکوب و مرگ گرد هم آورده است مورد تأکید قرار میدهیم. ما فکر میکنیم که مسئولیت اخلاقی و ملیمان نسبت به همهی قربانیان این چهار دهه در گرو مقاومتی سرسختانه در برابر ماشین مرگِ حکومتی و امید به متلاشی ساختن آن است؛ مقاومتی که شاید یکی از جلوههایش همبستگی با مطرودان و محذوفان، ماندن در وطنِ ربودهشدهمان علیرغم دشواریهای انکارناپذیرش و سرسختی در برابر وسوسههای مهاجرت باشد، شبیه به قطعهای از سرودی که این روزها زمزمهاش میکنیم: «سفر چرا، بمان و پس بگیر. »