بیانیه کانون فرهنگیان گیلان در اعتراض به زندانی شدن سه عضو هیئت مدیره کانون!
یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲
به نام آن که جان را فکرت آموخت
« از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یارب چه قَدَر قاصله دست و زبان است
خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من می کنم افشردن جان است»
به ما بگوئید چگونه داد خواهی کنیم تا از نظر شما مجرم تلقی نشویم؟
سال هاست که معلمان کشور به مدنی ترین شکل ممکن، از صحبت رو در رو با مسئولان منطقه ای و کشوری گرفته تا نوشتن طومار تا برگزاری تجمعات در جلوی ادارات آموزش و پرورش، مجلس و ساختمان ریاست جمهوری و وزارت رفاه تا تحصن در مدارس که تردیدی نیست همه اشکال پیش گفته اشکالی مسالمت آمیز و قانونی هستند، به دولت های مختلف و حاکمیت نشان داده اند که آقایان! حالمان خوب نیست، ما را دریابید.
شما که ناله ی جرج فلوید را از فرسنگ ها راه دورمی شنوید، پس چرا صدای ما را در همین نزدیکی نمی شنوید؟
چرا نمی شنوید وقتی که بارها و بارها به شما می گوییم: داریم خفه می شویم، پای تان را از روی گلوی مان بردارید.
چرا نمی شنوید وقتی که به شما می گوییم: بگذارید نفس بکشیم.
باور کنید در این تنگنای ایجاد شده دیگر نای نفس کشیدن نداریم. اصلاً برای شما نفس کشیدن مان اهمیت دارد؟
مگر پاسخِ تقاضای اجرای قانونی که به تصویب رسیده است، می تواند زندان و تبعید و اخراج باشد؟ این اگر داد است، پس بیداد چیست؟
آیا تقاضای اجرای درست رتبه بندی،
همسان سازی حقوق بازنشستگان و شاغلان ،
اعتراض بر علیه مسمومیت سازی زنجیره ای دخترانِ دانش آموز و تقاضای تأمین امنیت آنها،
تأکید بر اجرای آموزش رایگان و جلوگیری از کالایی سازی آموزش بر اساس اصل ۳۰ قانون اساسی ،
اجازه ی ایجاد و فعالیت تشکل های صنفی مطابق اصل ۲۶ قانون اساسی،
مبادرت به برگزاری اجتماعات مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی
و مطالباتی از این دست را مصداق جرم می توان تلقی نمود که به بهانه ی آن بتوان تعدادی از همکاران فعال صنفی ما را توبیخ، تبعید، اخراج ، بازداشت و زندانی کرد؟
به گمان ما چنین برخوردهایی بویژه در زمانی که مفسدان اقتصادی و اختلاسگران و برخوردارانِ از رانت های متنوع، آزادانه به غارت بیت المال مشغولند و عرصه را بر اقشار تهیدست و فرودست جامعه به شمول معلمان و کارگران و بازنشستگان و سایر مزد و حقوق بگیران چنان تنگ کرده اند که حقیقتاََ کمرشان زیر بار سختی زندگی خم شده است و فریادرسی را هم در کنار خود نمی بینند، مصداق بارز بی عدالتی و بیداد است.
جای تأسفِ بسیار است که در اولین روزهای فعالیت های آموزشیِ مدارس در سال جدید، سه تن از اعضای کانون صنفی فرهنگیان گیلان آقایان انوش عادلی، محمود صدیقی پور و عزیز قاسم زاده که هر سه از خوشنام ترین فرهنگیانِ نه تنها استان ما، بلکه کشور هستند، تنها به خاطر پیگیری مطالبات پیش گفته که به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بودند، برای اجرای حکم، به زندان لاکانِ رشت فرستاده شده اند.
کانون صنفی فرهنگیان گیلان به نمایندگی از فرهنگیان شاغل و بازنشسته این منطقه، با باور به این نکته که جای معلم نه در زندان که در کلاس درس است، ضمن محکوم کردن این اقدامِ قوّه قضائیه، مصرّانه خواهان آزادی بی قید و شرط این معلمان دلسوز و همچنین سایر همکاران در بندمان از جمله آقایان اسماعیل عبدی، رسول بداقی، جعفر ابراهیمی و محمد حبیبی است و تا رهایی این عزیزان از حبس و دریافت پاسخی شایسته برای مطالبات فوق الذکر، بر این خواسته های برحق و عادلانه به صورتی قانونی پای خواهد فشرد.
کانون صنفی فرهنگیان گیلان
۲۳فرودین ۱۴۰۲