بیانیه سیاسی کنفرانس اخیر جناح راست در حزب کمونیست ایران؛ ترمينال راست سوسيال دمكراسى!
سه شنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۰
ناصر زمانى
اختلافات سیاسی در حزب کمونیست ایران که استراتژی، افق و برنامه این حزب را شامل می شود. از همین روی، پیرامون این اختلافات نوشتارها و گفتگوهای زیادی روبه بیرون منتشر شده اند.
توسط جناح راست در حزب در روزهای ۲۴ تا ۲۶ ماه سپتامبر ۲۰۲۱ کنفرانسی برگزار شد. سازمان دهندگان این اقدام، آگاهانه با زیر پا نهادن تمام موازین اساسنامه ای برای انشعابی کاملن تحمیلی بر حزب و کومه له ناقوس انشعاب را به صدا در آوردند. در واکنش به این تخریب، پلنوم یازدهم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران، قراری در رابطه با عدم مشروعیت سیاسی و اساسنامه ای ‶کنفرانس تشکیلات خارج کشور″ صادر کرد و قاطعانه این اقدام انحلال طلبانه بر شمرد و محکوم کرد.
بر همین مبنا کار و فعالیت جناح راست با نام تشکیلات خارج کشور حزب و یا با نام حزب کمونیست ایران و کومه له هم از نظر اقدامات انحلال طلبانه و هم از نظر سیاسی در برابر استراتژی، افق و برنامه حزب کمونیست ایران قرار گرفته و از اعتبار برخوردار نیست. این بیانیه در واقع در ادامه بحث های دیگری است که از طرف کمیته رهبری کومه له و تعدادی از اعضای کمیته مرکزی کنونی کومه له روبه بیرون منتشر شده است، که کمتر مکتوب و بیشتر بصورت شفاهی به شیوه مصاحبه فرموله شده اند. این بیانیه سیاسی به مواردی از جمله: «سرمایه داری به عنوان مرحله ای از تاریخ»، «تقسیم کار جهانی، افغانستان به عنوان نمونه»، «مرور اجمالی بر وضعیت جامعه ایران»، «جایگاه چپ ایران و نهایتن جایگاه حزب کمونیست ایران» می پردازد و با امر و نهی کردن و حمله به سوسیالیسم تحزب یافته و یا با ژست سیاسی در دفاع از چپ اجتماعی به سینه خود مدال آویزان میکند، و مهمترین وظایف را برای جنبش چپ ایران، جایگاه حزب کمونیست ایران تعیین تکلیف میکند و به عملکرد انحلال طلبانه تحلیل های خود دسته گل تقدیم می نماید.
جا دارد برای نقد این بیانیه و سند سیاسی به خود مطالبی که در آن اشاره شده مراجعه کرد و نشان داد این خط سیاسی با استراتژی، افق و برنامه حزب کمونیست ایران نه تنها همخوانی ندارد بلکه در تقابل قرار گرفته است. این نگرش، به جای اتکاء به سوسیالیسم انقلابی پرولتاریا و مانیفست حزب کمونیست، در جهت معکوس تلاش میکند ترمینال سوسیال دمکراسی را با عبارت پردازی ها و ادبیاتی کاملن فرمال و کلی، مشروعیت ببخشد. هنگامیکه نخ این خط سیاسی را میکشید تکه های پازل یک خط سیاسی راست مادون لاسال ها، برنشتاین ها و کائوتسکی ها را در تاریخ سوسیال دمکراسی به صورت مونولوگ در یک تابلو ترسیم میکند.
جهت یادآوری باید گفت حتمن همه به یاد داریم که رفیق ابراهیم علیزاد در سال ۲۰۱۶ در یکی از جلسات حوزه های حزبی برای اعضا در اردوگاه زرگویز، بحثی را حول اصلاحات و انقلاب به زبان کردی ارائه داده و خوانشی از بحث ‶اصلاحات و انقلاب″(۱) را فرموله نمودند که در مثال پیرامون یک چهار دیواری ساختمانی برج مانند آشکارا اظهار میکند:
«شما فرض کنید جامعه یک ساختمان است، یک بنای ده طبقه که صاحب خانه آن را به مردم کرایه داده است. ساختمان از چی تشکیل شده از یک فونداسیون از یک پایه بتن ریزی شده. … اما ساکنین آن ساختمان به اشتیاق میتوانند بگویند ما میخواهیم آن ساختمان را از تخریب کنیم، نمیتوانند، منطقی نیست، ساختمانی که ۲ و ۳ ساله درست شده و همه چیزش در جای خود و مرتب است. چرا تخریب کنیم. میتوانیم بگویم باران و باد، نمای بیرونی این ساختمان رو یک کم خراش داده و عوض کرده است، بی زحمت اگر شما میخواهید ما کماکان کرایه نشین شما باشیم بی زحمت روکش یا نمای بیرونی را عوض کنید. میتوانند بگویند ماتریال بهتری آمده برای برق و دیگر چیزهای دیگر سیم کشی رو هم برایمان عوض کن. میتوانند بگویند کاغذ دیواری رو هم عوض کن. یا هر تغییر دیگری در آن بده تا ساختمان قابل سکونت تر باشد و معمولن این کارها و میکنند.»
و در ادامه میگوید:
«اما تا جایی که پایه هایش فرسوده نشده همیشه امکان تعمیرروبنای ساختمان وجود دارد و تعمییر کردن روبنا و اصلاح کردن قسمت روبنای آن کاملن ممکن است و در مقاطع مختلف صاحب کار آن کار را خواهد کرد. …سرنوشت آن ساختمان تابعی از هر دو است. از آن چیزی در زیربنا اتفاق می افتد و هم در روبنا روی میدهد. تا آنجایی که قسمت پایین اش (زیر بنایی) آن روبه راه است، قسمت بالا (روبنا) قابل تعمیر و مرمت است. اگر هم قسمت پایین اش خراب باشد اگر قسمت بالا را تعمییر کنید به ضرر است و تنها پول را به هدر داده و به خودت ضرر زده اید. با این معنا اگر به سراغ بحث اصلاحات و انقلاب برویم آنموقع میتوانیم این را درک کنیم که اصلاحات چه وقت ممکن است و چه موقع ناممکن و چه وقت مفید و چه وقت مضر است.» ( پایان نقل قول)
رفیق ابراهیم تلاش دارد به مخاطبانش القاء نماید که این ساختمان تا هنگامی که قابل سکونت است احتیاج به هیچ اقدامی مهمی نیست و تنها کمی رفوکاری و تعمیرات روبنایی و اِصلاحات (رفرم) لازم است که آن هم صاحب کار، آن کار را انجام خواهد داد و به اقدامات زیربنایی و دخالت جامعه نیازی نیست! می گوید:
اگر هم در اثر عوامل طبیعی از جمله باران روبنای اش کمی خراب شد میتواند قابل مرمت باشد. رفیق ابراهیم بدنبال این استدلال با صراحت کامل و با یقین اعلام میکند که در راستای طرح خواست و مطالبات مردمان ساکن ساختمان، وقتی صاحب خانه مرمت آنرا می پذیرد دیگر چه نیازی به تخریب ساختمان هست؟! خوب این با نظریه رویزیونیست ها منطبق است، به این معنا باید گفت، تضاد نباشد همچنین باید نتیجه گرفت که تکامل هم نباید به صورت پیشرو خود را مطرح کند و به بیان دیگر ساکنان آن ساختمان (مردم جامعه) نباید توقع داشته باشند که جامعه به مرحله کیفی تازه ای ارتقاء پیدا کند؛ و تغییرات کمی به شیوه مسالمت آمیز و بدون هیچگونه تغییر کیفی کماکان به قوت خود باقی بماند. در همین جلسه رفیق ابراهیم اظهار نمودند که گویا رفرم از نظر کمونیست ها جدی گرفته نشده و یا گویا در ۷۰ سال اخیر به آن اهمیت داده نشده و آن را دلیلی میدانست که باعث گردیده تحقق سوسیالیسم و انقلاب کارگری مشخصن در کشورهای اروپای غربی در دولت های رفاه اتفاق نیفتد. مگر نه اینست که رویزویونیستها، انقلابیون را متهم میسازند که آنها اصلاحات را نمیپذیرند. در حالی که انقلابیون از هر گونه بهبود واقعی که نانی به سفره کارگران اضافه نماید پشتیبانی میکنند. تاریخ جنبش کمونیستی و کارگری در برابر آزمون و خطاهای که در طول تاریخ به ثبت رسیده اند، به ما آموخته است که از زاویه طبقاتی و با شناخت از مارکسیسم در برابر انحرافات و تجدید نظر طلبی های که میخواهند به جای کمونیسم یک خط سوسیال دمکراسی راست و رفرمیستی را به پبش ببرد، ایستادگی کرد و به نقد و افشای بی رحمانه آن پرداخت. باید گفت تاریخن رویزیونیسم ناشی از نفوذ بورژوازی و خرده بورژوازی در جنبش کمونیستی و جنبش کارگری، تلاش دارد به جای مبارزه طبقاتی، یعنی در واقع مبارزه با نظام سرمایه داری و از بین بردن دولت بورژوازی و مناسبات اش را با تلفیق سازش طبقاتی جایگزین نماید. از نمونه های بارز آن رویزیونیسم معاصر است که با برپا کردن احزاب سوسیال دمکرات در اروپای غربی و مشخصن در کشورهای اسکاندیناوی دورنما و هدف خود را در راستای رسیدن به سازش طبقاتی و از طریق اصلاحات و پارلمانتاریسم دنبال میکند. درست در اینجا است که باید به این حضرات گوشزد کرد که تفاوت میان سوسیالیسم انقلابی پرولتاریا و سوسیالیسم خرده بورژوایی و بورژوایی سوسیال دمکراتیک به همان اندازه که تضاد میان مالکیت اشتراکی و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و دیگر بخش های خدماتی سرمایه وجود دارد امری قابل انکار نیست. تغییرات گام به گام جناح راست کومه له کنونی با این سند و بیانیه سیاسی، در ادامه بحث اصلاحات و انقلاب رفیق ابراهیم علیزاده به عنوان فرموله کننده، ادیتورو نظریه پرداز تجدید نظر طلبانه نه از سر اشتباه معرفتی و یا نا آگاهانه، بلکه دقیقن یک خط سیاسی سوسیال رفرمیستی است که با شعار «خانه تکانی»، سوسیالیسم بورژوازی را جای سوسیالیسم کارگری جا بزند. بر همین اساس با واگذاری و گسست از آرمانهای طبقه کارگر، با اتکا بر ترمینولوژی کاملن پراگماتیستی است که رفیق ابراهیم، فراکسیون تحت عنوان روند سوسیالیستی که در تیر ماه ۱۳۸۷ اعلام موجودیت کرد و از حزب کمونیست ایران و کومه له انشعاب کرد در یک مصاحبه در رادیو دیالوگ آنها را به حزب کمونیست ایران دعوت میکند و از تصمیم رهبری حزب جهت ترک اعضای فراکسیون از حزب، اظهار پشیمانی کرده و اعلام می نماید که عجله کردیم. در اعلام موجودیت فراکسيون فعاليت بنام کومه له (روند سوسیالیستی) آمده بود: تجربه نشان داده است که براي ساختن بناي سوسياليسم آن نيروي تعيين کنندة رهائي بخش طبقاتي، طبقة کارگر آگاه و متحد و متشکل و حداقلي از يک رشد معين نيروهاي مولده با زيربناي نسبتاً قوي اقتصادي و صنعتي ضروری است…. و در ادامه آمده است: اين يک دوران گذار است براي ايجاد يک سري اصلاحات و تغييرات بنيادي در زير بنا و روبناي جامعه، که پيروزي و کوتاهي آن به درجة رشد و آگاهي اجتماعي و همچنين حضور مؤثر و قاطع نيروهاي پيشرو طبقاتي در رأس حاکميت و ادارة جامعه بستگي دارد. (اعلام فراکسيون فعاليت بنام کومه له تيرماه 1387 برابر با ژوئيه 2008)
در ادامه همین بیانیه سیاسی به مواردی از جمله: «سرمایه داری به عنوان مرحله ای از تاریخ»، «تقسیم کار جهانی، افغانستان به عنوان نمونه»، «مرور اجمالی بر وضعیت جامعه ایران»، «جایگاه چپ ایران و نهایتن جایگاه حزب کمونیست ایران» می پردازد و با امر و نهی کردن و حمله به سوسیالیسم تحزب یافته و یا با ژست سیاسی در دفاع از چپ اجتماعی به سینه خود مدال آویزان میکند، و مهمترین وظایف را برای جنبش چپ ایران، جایگاه حزب کمونیست ایران تعیین تکلیف میکند و به عملکرد انحلال طلبانه ی تحلیل های خود دسته گل تقدیم می نماید. حالا می بینیم همین تز در سند سیاسی و بیانیه کنفرانس اخیر جناح راست، خود را اینگونه فرموله میکند. که آمده است:
« تنها در شرایطی می توان استثمارشدگان مناسبات کنونی را از اعتراض بر حذر داشت کە نیازمندیهایشان تامین شود و زندگیشان از شکوفایی و توسعه مستمر باز نایستد. امری کە در مناسبات نظام سرمایەداری قابل تحقق نیست.» (پایان نقل قول)
این دیدگاه سیاسی در بیانیه، نه از سر اشتباه و یا نا آگاهانه بلکه محافظه کارانه از سویی نمیخواهد تجدید نظرطلبی در مارکسیسم و اصول کمونیسم اش برملا شود. در حالیکه یک دیدگاه سیاسی رفرمیستی را نمایندگی میکند، دچار پریشان گویی شده است. بنا به نگرش رویزیونیستی خود در پاراگرافهای آمده در بیانیه همزمان خواست و تامین نیاز استثمار شوندگان را در نظام سرمایه داری قابل تحقق نمی بیند. اما در ادامه، دیدگاه رفرمیستی خود را نمیتواند مخفی نگهدارد و اینگونه اعتراف میکند:
«این بدان معنا نیست کە نظام موجود تمام ظرفیتها و استعدادهای خود را برای از سر گذراندن و مهار کردن مشکلات و بحرانها از دست دادە است و از تامین تمام نیازمندیهای انسانهای این عصر کاملا بازماندە است. این نظام کماکان از ظرفیتها و استعدادهای فراوانی برخوردار است کە با اتکا بە آنها می تواند بحرانهای خود را از سر بگذراند، آنها را مهار کند و یا تخفیف دهد، در عین حال بخشی از نیازمندیهای بشریت را نیز تامین نماید» (پایان نقل قول)
بر همین مبنا باید گفت این نقل قولها در واقع تکه های پازل یک استراتژی سوسیال دمکراسی رفرمیست است که در مقاطع مختلف زمانی خود را باز تولید و معرفی کرده و خواهد کرد. باید گفت اعضای فراکسیون روند سوسیالیستی با انشعاب سال ۲۰۰۰ به رهبری مهتدی- ایلخانی زاده در حزب کمونیست ایران اگر همراه و همگام نشدند، نه به دلیل اختلاف سیاسی در استراتژی سازمان زحمتکشان، بلکه به دلیل اعتماد سیاسی بود که آنها به رهبری سازمان زحمتکشان نداشتند، در حالیکه پاشنه آشیل سیاسی آنها دقیقن همپوشانی داشت. باید گفت دیدگاه سیاسی حاکم بر این سند و یا بیانیه سیاسی در واقع یک گرایش سوسیال دمکراسی بورژوایی را نمایندگی میکند که قبلن هم جریان منشعب از حزب کمونیست ایران تحت عنوان «فراکسیون روند سوسیالیستی» و هم «سازمان زحمتکشان» کلید آن را زده اند. به این معنا فعالیت های تنظیم کنندگان این بیانیه سیاسی، تلاش دارند طبقه کارگر را در این دوره از بحران های سیاسی چه در جهان و چه در ایران در حاشیه و ناکارآمد نشان دهند. آن فراکسیون بر همین پاشنه آشیل می چرخید که فراکسیون راست کنونی بر آن می چرخد و تحقق سوسیالیسم را نا ممکن و به آینده ای نامعلوم حواله میکرد و با برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان مخالفت جدی داشتند. این طیف از فعالین سیاسی، رنگین کمانی از ناسیونالیست ها تا سوسیال دمکراتها ی دو آتشه را در بر می گیرد که نه با قواره حزب کمونیست ایران بلکه با کمونیستها و آلترناتیو سوسیالیستی اختلاف استراتژی دارند.
لنین در بحث پیرامون مارکسیسم و رفرمیسم به درستی می گوید: «انحلال طلبان در حرف رفرمیسم به عنوان یک اصل رد میکنند، ولی در عمل تا آخرین حد به آن می چسپند. آنها از یک طرف به ما اطمینان میدهند که اصلاحات برایشان همه و تمام چیزها نیستند، ولی از طرف دیگر هر موقع که مارکسیستها پا را از رفرمیسم فراتر میگذارند، انحلال طلبان به آنها حمله کرده و سرزنش می کنند…» (کليات آثار لنين جلد ١٩) (۲)
بیانیه سیاسی کنفرانس اخیر جناح راست محتوای یک گسل و گسست تاریخی از مارکسیسم و اصول کمونیسم است که تلاش دارد کمونیسم را به سوسیال دمکراسی راست نزول دهد. این سند اکسیر و کشف تنظیم کنندگان آن نیست بلکه دیدگاه سیاسی و تاریخی شناخته شده ای است که تلاش ها و دغدغه های خستگی ناپذیر خود را در به انحراف کشاندن جنبش کارگری و کمونیستی را تاریخن به ثبت رسانده است. دیدگاه سیاسی حاکم در نقل قول آمده در بالا به سان نظریه پردازان ریویزیونیست ها تلاش دارد که خصلت انقلابی و مبارز حزب طبقه کارگر را در سطح ماکرو محروم و تهی سازد. تنظیم کنندگان این بیانیه سیاسی در پی آنند تا حزب کمونیست ایران و مارکسیسم انقلابی را به یک حزب سوسیال دمکرات بی خطر، و مبارزه انقلابی طبقاتی طبقه کارگر را به تاق نسیان حواله نماید. به بیان دیگر، طبقه کارگر به عنوان نیروی مبارزاتی پیشرو و پیشرونده در دل مبارزات جامعه را برای سازماندهی در یک نبرد قهرآمیز انقلابی جدا ساخته، و با فرموله نمودن تزهای تجدید نظر طلبانه این مبارزات را در سیستم پارلمانتاریستی محدود سازد، و نهایتن سیمای واقعی دولت بورژوازی و مبارزات طبقاتی را از دید میلیونها کارگر و زحمتکش با پرده ساتری با نام کمونیسم پوشیده نگهدارد. به بیان دیگر، رهبری کنونی کومه له تلاش دارد گفتمان دمکراسی خواهی را بر گفتمان سوسیالیستی مشخصن در کردستان جا بیاندازد. این بینش سیاسی ابتدا به ساکن به عرصه بحث و جدل های سیاسی در حزب کمونیست ایران و کومه له، یک شبه تبلور نیافته است. رهبری جناح راست تاریخن و در ادامه سیاست سانتریسمی، سوسیالیسم انقلابی و استراتژی حزب کمونیست ایران را نشانه گرفته است. در لابلای عبارت پردازیها تجدید نظرطلبانه در حمله به کمونیسم تحزب یافته، با تطهیر خود و مخفی شدن پشت کلید واژهای رفرمیستی زیرکانه تلاش دارد تا مبارزات طبقاتی را از محتوای خود تهی نماید. این سند راست سوسیال دمکراتیک، تحزب یافتگی سوسیالیسم و مبارزات طبقه کارگر را در الویت نمی بیند. مطمئنن برای پی بردن به دیدگاه سیاسی حاکم بر این سند، با اتکا به منطق دیالکتیک میتوان بالقوه جوانب مختلف آن را با کلی گویی ها ی آمده در آن و همچنین اهداف پنهان شده زیر توجیه های واهی، ماهیت این قلمفرسایی ها را افشاء کرد. برای فهم دیدگاه سیاسی حاکم بر این سند و استراتژی تجدید نظرطلبانه ی آن، باید به مصاحبه های از رفیق ابراهیم علیزاده و رهبری کنونی کومه له از جمله: رفرم و انقلاب ، تحلیل دنیای پس از کرونا، تحلیل شرایط افغانستان تا توجیه مذاکرات احزاب بورژوا ناسیونالیست و بزرگ نمایی «طبقه متوسط» جامعه و آمارهای دروغین از جمعیت کارگری ایران تا انتشار سخن روزهای کمیته مرکزی کنونی کومه له پیرامون تحولات اخیر در افغانستان و به دست گیری قدرت توسط طالبان و دلایل آن، گواه و تایید بر این واقعیت انکار ناپذیر است. رفیق ابراهیم با سیاست کاری و تجربه سیاسی خود در تشکیلات داری، برای استراتژی تجدید نظر طلبانه خود خشت روی خشت گذاشته است. با تجدید نظر در اصول کمونیسم و مارکسیسم نمیخواهد به یکباره دست گل اش را به آب بدهد. مطمئنن با بکارگیری تجارب پیشین خود و با درس گرفتن از انشعابات پیشین در حزب، نمیخواهد اشتباهات عبدالله مهتدی را تکرار کند. بر همین مبنا با تجربه تر عمل کرده و خواهد کرد. در واقع آنچه با زبان الکن و کلی گویی در این بیانیه آمده است، دبیر اول کنونی کومه له، پیشتر مباحث را تا اندازه مشخصی آشکارا نشان داده است. بحث از نقد و افشای سیاست اپورتونیست های سوسیال دمکرات اشخاص و حزب خاصی نیست بلکه در وهله اول نقد بی رحمانه یک دیدگاه سیاسی است که مارکسیسم و اصول کمونیسم را نشانه گرفته است. نمود چنین نگرشی در بیان نظرات، اسناد و بیانیه های جریانان راست در احزاب و سازمانها و شخصیت های سیاسی آنها ظهور پیدا کرده و میکند. نفوذ سرمایه داری در لباس آذین بندی شده کمونیسم و سوسیالیسم های رنگارنگ با هر پسوند و پیشوندی تلاش دارد سرمایه داری و مناسبات آن را با استدلال اینکه هنوز سوسیالیسم و حاکمیت شوراهای کارگری بعد از سرنگونی انقلابی حاکمیت سرمایه داری ایران زود است، بر کرسی استراتژی خود در پشت چراغ های زرد ترافیک (به بیان رفیق ابراهیم) فراخوان دهد و نیرو سازماندهی کند. این دقیقن در تناقض با سازماندهی سوسیالیسم انقلابی است. این به خط کردن ناسیونالیست ها تا طرفداران سوسیال دمکراسی و دولت های رفاه، سالهای سپری شده و توهم پراکنی در ایران است.
میدانیم حزب سوسیال دمکرات کارگران آلمان در ابتدای تاسیس خود با پشتیبانی مارکس و انگلس و نیز رهبرانی همانند آگوست ببل، کارل لیبکنخت و کائوتسکی (پیش از تجدید نظر طلبی و در غلتیدن به شوینیسم) و همچنین رزا لوکزامبورگ و کلارازتکین و … را در رهبری خود داشت. برنامه ارفورت به جای برنامه گوتا که از طرف مارکس و انگلس و آیزوناخیست ها در برابر لاسالیست ها در سال ۱۸۷۵ مورد نقد قرار گرفت، بار دیگر در کنگره سال ۱۸۹۱ در شهر ارفورت ارائه شد. این بار در نبود مارکس، انگلس آن را قاطعانه مورد نقد قرار داد. برنامه ارفورت حزب به رهبری کائوتسکی در واقع یک گرایش رفرمیستی آشکاری بود که از برنامه گوتا ۱۸۷۵، دیدگاه های لاسال (از رهبران و بنیان گذاران حزب سوسیالیست کارگری در آلمان در دهه ۱۸۶۰) پردازش و فرموله شده بود. این برنامه ها با واکنش انقلابی و بی رحمانه مارکس و انگلس روبرو شدند. برنامه ارفورت به رهبری و تئوری پردازی کائوتسکی و برنشتاین ها با پرده ساتری از مانیفست حزب کمونیست، اما بر خلاف تز بنیادین کمونیسم پرولتری مارکس و انگلس، ساختار یافته بود. برنامه ارفورت، دیدگاه کمونیستی انقلاب اجتماعی به معنای حل بنیادین تضاد میان رشد نیروهای مولده و مناسبات تولید، در نظریات مارکس و انگلس را تا حد رفرم های سوسیال دمکراتیک در چهارچوب مناسبات بورژوایی کاهش داده و باورهایی همانند این توهم که گویا دگرگونی جامعه و رهایی انسان از راه صلح بین المللی به معنای گفتمان و رشد تکامل تدریجی اقتصادی- اجتماعی فراهم می شود، در چارچوب قانون و پارلمانتاریسم بورژوایی و اتحاد های صنفی جایگزین کرده بود. به بیان دیگر کائوتسکی در برنامه ارفورت مارکسیسم را به عنوان ایدئولوژی و اعتقاد حزب سوسیال دموکرات آلمان اعلام میکند و با نقل قول هایی از تئوری ماتریالیسم تاریخی مارکس و همچنین از کاپیتال مارکس در مورد انباشت سرمایه، ضرورت تاریخی تغییر و تحولات جامعه بورژوایی و تبدیل مالکیت خصوصی به مالکیت اجتماعی وسایل تولید و نهایتن رهایی انسان از قید و بند مالکیت خصوصی در آینده ای ناپیدا، به توجیه انحرافات برنامه ارفورت میپردازد. باید گفت این دیدگاه یک رهبر سوسیال دمکرات، بینشی کاملن انحرافی از کمونیسم است که در همان سال مورد نقد انگلس و همچنین در سال ۱۹۰۹ به بعد به شدت مورد نقد رزا لوکزامبورگ قرار گرفت.
به عنوان مثال سخنرانی رفیق ابراهیم در کنفرانس سالیانه تشکیلات حزب کمونیست ایران ژانویه ۲۰۱۸ در آلمان، تببین اش از وضعیت جامعه کردستان اشاره میکند: «گاهی اوقات خود جامعه کردستان فراموش می شود بعضی وقتها تو این تحلیل ها که این جامعه کجا قرار گرفته، مثلن این جامعه طبقاتی است و اینکه حتا از نظر توازن طبقاتی، توازن به نفع طبقه ی کارگر هم نیست در این جامعه، یعنی طبقه ی متوسط و طبقات بالا از لحاظ تعداد بیشتر هم هستند.» (۳)
حتمن همه به یاد داریم نوشته و نظرات جمال بزرگپور از رهبری کنونی کومه له پیرامون رابطه دمکراسی و سوسیالیسم برگرفته از مصاحبه ای آلبانو نونس، عضو کمیته بازرسی مرکزی کمونیست پرتغال- نقل قول از آوانته، نشریه حزب کمونیست پرتغال (از احزاب برادر توده ایسم) ۲۰ آوریل ۲۰۱۷ که در آن آمده بود: «و اما گرایش دیگر، رادیکالیسم نمایی و یا ناشکیبایی چپ گرایانه است که بدون در نظر گرفتن شرایط مشخص هر کشور، تحقق سوسیالیسم را وظیفه فوری و همین امروز خود قرار می دهد، این رادیکالیسم مبارزه در راه تحقق امکان هایی متفاوت برای پیشرفت اجتماعی و هموار کردن مسیر تحقق سوسیالیسم (مبارزه برای دستیابی به دمکراسی) را رد میکند و آنرا زیانبار می داند.» (۴)
پس از جنگ جهانی دوم و دوران طلایی سرمایه، کم نبودند تجدید نظر طلبانی که به اسم مارکسیسم، به رفرمیسم پیوستند، عمومن ازمفهوم طبقه ی «متوسط» آغاز و در نهایت با آرامش کامل برای گذار به دموکراسی فرو رفتند. آنها معتقد بودند پرولتاریا باید از طریق رأی اکثریت قدرت دولت را به دست آورد و سپس با پی گیری دموکراسی به سوی سوسیالیسم برود. در حالی که انقلابیون مارکسیست، ضروری می دانند که پیش از هر چیز طبقه کارگر در انقلاب کارگری باید بورژوازی را سرنگون سازد و بدون درنگ با سازماندهی شورایی و مشارکت جامعه به سوی سوسیالیسم گام بردارند. به بیانی دیگر ما کمونیست ها میدانیم که سرنگونی نظام سرمایه داری با آلترناتیو حاکمیت شورای کارگری به ثمر می رسد و مشخصن از فردای سرنگونی انقلابی نظام سرمایه داری، حرکت به سوی سوسیالیسم به مثابه اولین فاز آغاز خواهد شد. به بیانی روشن تر با مخدوش کردن مرز این مبارزات از طرف جناح راست در حزب کمونیست ایران و همراهان و همگامان آنها نشان میدهد آنها آشکارا تلاش خود را کرده اند تا با کشیدن خط بطلان به اهداف انقلاب کارگری و در نهایت در راستای استراتژی یک خط راست رفرمیستی خود را سازماندهی کنند. این خط سیاسی راست میخواهد بگوید، توسعه اقتصادی شما بخوانید اضافه شدن دودکش های کارخانه ها، به گسترش «طبقه متوسط» در جامعه می انجامد و با گسترش این «طبقه» در دوره گذار نابرابری های اجتماعی با حاکمیت دمکراسی بورژوایی کاهش پیدا میکند و در واقع شکاف طبقاتی کمتر خواهد شد. و بر همین مبنا میتوان شرایط یک دمکراسی برای همه احاد جامعه سوای هر نوع اختلاف طبقاتی فراهم نمود. در اینجا است که لالایی جامعه مدنی و ساختمان رفبق ابراهیم قد بلند می کند تا با کمی رنگ و تعمیر به خورد کارگران و تهی دستان داده شود. ما کمونیست ها میدانیم در قرن نوزدهم جامعه و مناسبات اجتماعی و تولیدی، ویژگی ها و محدودیت های خود را داشت، مارکس «طبقه متوسط» جامعه را به معنای لایه های گوناگون خرده بورژوازی به کار میبرد تا به شیوه ما بین بورژوازی و طبقه کارگر نامگذاری کند. مارکس لایه های خرده بورژوازی را به عنوان عنصری محافظه کار در جامعه از عوامل اصلی در حال نوسان و ریزش به بالا و پایین و رفرمیستی، در جنبش کارگری شناسه میکند. به یاد داشته باشیم که در آلمان لایه هایی وسیعی از خرده بورژوازی پایه های اصلی و موثر در جنبش فاشیستی شمرده می شدند.
باید گفت کلید واژهایی گفتمان سیاسی و آمده در ادبیات سیاسی جناح راست به انحاء مختلف از جمله: «اتفاقات زمانه خود» و یا «شرایط پیچیده زمانه خود»، «آمار دروغین طبقه متوسط جامعه»، «سرمایه داری لایق و نالایق»، «خانه تکانی کردن در جنبش کمونیستی» تا «توجیه مذاکرات پنهانی احزاب بورژوا –ناسیونالیست در کردستان با رژیم جمهوری اسلامی، چیدمان فونداسیون سیاسی اش کاملن عیان است. باید گفت نیت اصلی و استراتژی در برگرفته جناح راست را نمیتواند پنهان نگاه دارد. تجدید نظر طلبی این حضرات و رویگردانی از مارکسیسم، در تقابل با کمونیسم است. این نگرش سیاسی پدیده ی تازه ای نیست.
اکسیر تزهای جناح راست از نقد به چپ تحزب یافته نه در راستای نقدی برای نمایندگی مارکسیسم انقلابی به عنوان یک جریان کمونیستی بلکه چند قدم عقبگرد صرفن سازماندهی در راستای تقویت استراتژی جریانات راست و وعده برای افزایش دودکش کارخانه ها مشخصن در کردستان و خیز برداشتن برای دمکراسى بورژوايى و رفرمهاى اجتماعى از چپ انقلابی به چپ صرفن سرنگونی طلب شیفت سیاسی و تغییر ریل میدهد. مگر نه این است که رویزیونیسم، مبارزهی طبقاتی را به عنوان نیروی محرکه تاریخی نفی و به جای آن مصالحهی طبقاتی قرار میدهد که باید از طرف تمام افراد و اقشار اجتماعی دنبال شود. این سند سیاسی واژه به واژه عبارت پردازیهایش به سان تز پایان نامه دانشجویانی خودنمایی میکند که در تقابل با مارکسیسم و اصول کمونیسم، غرق در دنیای سوسیال دمکراسی مهر تایید را از دولت ها را، با به عضویت درآمدن در یکی از این احزاب سوسیال دمکرات بر سینه و کارنامه سیاسی اجتماعی خود زده است. این سند را میتوان به عنوان مونولوگ و خلاصه ی تز پایان نامه دانشجویی مدرک کارشناسی در علوم سیاسی ارائه داد، اما واقعیت این است که در مبارزه کارگری، مهر مردودیت خواهد خورد، به دلیل اینکه برای نکاتی که اشاره شده حتا از ارائه یک منبع از اسناد حزب کمونیست ایران و کومه طفره رفته است. تنظیم کنندگان این سند ادعا کرده اند که نمیخواهند گزارش جامعی از رویدادها و اتفاقات زمانه را ارائه دهند و یا اینکه این سند در پی آن نیست که شرایط پیچیده زمانه خود را ساده انگارانه به تصویر بکشد و یا نسخه های یقین گونه و آرزومندانه رهایی را از آن استخراج کند و با دشواریها و پیچیدگیهای این شرایط بیگانه باشد. این در حالی است طی سالهای اخیر رفیق ابراهیم و رهبری کنونی کومه له بارها دیدگاههای رفرمیستی ادعاها کلی و نام بردن از سوسیالیسم کاملن کذب است و یک نوع فرار به جلو و مخفی نگهداشتن تجدید نظرطلبی آشکار از استراتژی حزب کمونیست ایران است.
مارکس و انگلس در “مانیفست حزب کمونیست” دقیقن به «سوسیالیسم بورژوایی»(۵) اشاره کرده اند که:
«اما مقصود این سوسیالیسم از تغییر شرایط مادی به هیچ وجه الغا ی مناسبات تولیدی بورژوایی، که تنها از طریق انقلاب عملی شدنی است، نمی باشد، بلکه مقصد اصلاحات اداری بر اساس مناسبات تولیدی موجود است. در نتیجه، روابط بین سرمایه و کار مزدوری هیچ تغییری وارد نمی کند و در بهترین حالات، جز کاستن از مصارف سیادت بورژوازی و ساده تر کردن امور اقتصادی دولت بورژوایی عمل دیگری صورت نمی دهد…»
همچنین در مانیفست حزب کمونیست به سوسیالیسم و کمونیسم انتقادی- تخیلی(۶) اشاره کرده اند که:
«راست است، مخترعین این سیستم ها تضاد طبقاتی و همچنین تاثیر عناصر مخرب درون خود جامعه ی موجود را مشاهده می کنند، ولی برای خود پرولتاریا هیچ گونه فعالیت مستقل تاریخی، هیچ گونه جنبش سیاسی خاصی قائل نمی شوند… راست است، آنها اعتراف می کنند که در نقشه های خودشان، بطور عمده از منافع طبقه کارگر، به عنوان درد مندترین طبقات مدافعه می کنند. پرولتاریا نه از این نقطه نظر که درد مندترین طبقات است، بلکه دارای ماهیت و فلسفه ی رهایی بخش انسان از خود بیگانگی است برای آنها وجود دارد. ولی شکل نارس مبارزه ی طبقاتی و همچنین وضع زندگانی خود این اشخاص (خرده بورژوازی) کار آنها را به آن جا می کشاند که خود را برتر از تضاد طبقاتی تصور کنند. آنها می خواهند وضع همه ی اعضا جامعه، و حتی وضع کسانی را که در بهترین شرایط به سر می برند، اصلاح نمایند. به همین جهت آنها همه ی اجتماع را بدون تفاوت و اختلاف و حتی طبقه حاکم را با رجحان بیشتری مخاطب قرار می دهند… پیگیرانه در تلاش اند تا بار دیگر مبارزه ی طبقاتی را کند ساخته و تناقضات را آشتی بدهند.»
سخن آخر
این دیدگاه سیاسی از پاسخگویی شفاف و روشن در رابطه با دوره گذار، حاکمیت شوراهای کارگری و بدست گرفتن قدرت به وسیله طبقه کارگر و لایه های پایینی جامعه زبانی الکن دارد و با اما و اگرهای محافظه کارنه و پیچیدن نسخه های مصلحت طلبانه و پراگماتیستی، وظایف جنبش کارگری و دموکراتیک را از یکدیگر تفکیک میکند. بی دلیل نیست که لنین به درستی ریویزیونیسم را به مانند موریانه ای میدانست که از درون ساختمان حزب را میخورد و نابود میکند. آنها برای رسیدن به اهداف خود از نظریه پردازان در جهت ابداع ایدئولوژی های دروغین و تفرقه درون صفوف حزب و طبقه کارگر، با عقب نشینی از مبارزات طبقاتی در نقاط عطف تاریخی بخصوص زمان رسیدن انقلاب با ساختن ظاهری آراسته و صلح جو در راستای مبارزه همه با هم و مخدوش ساختن مبارزات طبقاتی تیشه به ریشه ی آلترناتیو سوسیالیستی میزنند.
منابع و لینک ها :
۱. سخنرانی رفیق ابراهیم علیزاده در مقر مرکزی کومه له
https://www.facebook.com/komalatv.ersal.1/videos/504648370429119/
۲. کلیات آثار لنین جلد ۱۹
۳. سخنرانی رفیق ابراهیم در کنفرانس سالیانه تشکیلات حزب کمونیست ایران ژانویه ۲۰۱۸ در آلمان
۴. رابطه دمکراسی و سوسیالیسم (جمال بزرگپور)
۵ و ۶. “مانیفست حزب کمونیست” (کارل مارکس و فردریش انگلس)
۹ سپتامبر ۲۰۲۱
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
ناصر زمانى