چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳ | 22 - 01 - 2025

Communist party of iran

بیانیه سیاسی مصوب کنفرانس سیزدهم تشکیلات خارج کشور حزب کمونیست ایران!


اکنون در دوره ای به سر می بریم که نظام سرمایه داری با بحران ساختاری و فراگیر روبرو شده است، این بحران همه حوزه های اقتصاد سرمایه داری و سراسر جهان را در بر گرفته است. تلاش دولت ها و قدرتهای سرمایه داری برای کنترل این بحران رقابت میان آنها برای گسترش مناطق نفوذ را تشدید کرده و بحران های ژئوپلیتیکی به ویژه در خاورمیانه را دامن زده است. در این دوره دولت نژاد پرست اسرائیل، این متحد استراتژیک ایالات متحده در منطقه خاورمیانه در ادامه بیش از هفت دهه اشغالگری، با به راه انداختن موج تازەای از نسل کشی مردم فلسطین در غزه ابتکار عمل را در دست گرفته و آمریکا و متحدین اروپایی آن در ناتو را با خود همراه کرده است.


در شرایطی که بحران اقتصادی کشورهای سرمایه داری با بن بست نئولیبرالیسم زمینه را برای قدرت گیری راست ترین گرایشات موجود در کمپ احزاب کاپیتالیستی هموار نموده است و ترامپ را از صندوق انتخابات آمریکا بواسطه خشم و اعتراض توده های مردم و بخشهایی از کارگران به مردم عرضه میکند، دورنمای زندگی و معیشت توده های وسیعی از کارگران و مردم زحمتکش تحت این شرایط روز بروز بدتر میشود. کاهش بیش از پیش بودجه بخشهای خدماتی و رفاهی، تشدید فشار بر اتحادیه های کارگری و محدود کردن حوزه کار و تاثیر گذاری آنان در کنار افزایش بی رویه قیمتها، بیکاری افزایش نرخ تورم، باز هم به سقوط بیشتر سطح زندگی و معیشت کارگران و اقشار کم درآمد منجر شده است. در واقع میتوان ادعا نمود که تحت چنین شرایطی و ناتوانی احزاب کاپیتالیستی در پاسخگویی به معضلات پیچیده مردم و سوء استفاده از مسئله مهاجرت و مقصر قلمداد نمودن صدها هزار کارگر مهاجر و خانواده هایشان بابت این امر زمینه بازگشت ترامپ با آنهمه رسوایی و فساد به کاخ سفید مهیا میگردد.

دست بالا پیدا کردن نئولیبرالیسم در اواخر دهه ٧٠ قرن گذشته به عنوان راه حلی برای برون رفت از بحران جهانی سرمایه داری در بریتانیا و آمریکا و سپس در سایر کشورهای سرمایه داری در پی چند دهه تهاجم پی در پی به قوانین و مکانیزمهای ناظر برکار و زندگی کارگران و اقشار فرودست، کاهش شدید حقوق و نقش اتحادیه های کارگری، کوچک نمودن دولت و از بین بردن سیستم خدمات اجتماعی، ایجاد ناامنی و خطر تروریسم، انتقال بحران از کشورهای متروپل به کشورهای پیرامونی، سازماندهی و تسلیح گروههای نیابتی و دولتهای وابسته برای ایجاد درگیریهای منطقه ای و دخالتهای ناتو به عنوان بازوی نظامی پیشبرد استراتژی آمریکا و اروپا صورت گرفت. چنین سیاستی نه تنها به گسترش و تعمیق هر چه بیشتر فقر و فلاکت میلیونها نفر از مردم مناطقی که این سیاستها پیاده شدند نظیر یوگسلاوی، خاورمیانه، افغانستان، شمال آفریقا و اکنون اوکراین بلکه در برخی از این کشورها به نابودی بنیانهای اقتصادی و ساختار دولتها منجر شده است.
اکنون ترامپ به عنوان نماینده یکی از راست ترین گرایشات طبقه سرمایه دار حاکم در آمریکا تشدید جنگ تجاری با امپریالیسم چین تحت عنوان بازگرداندن دوران عظمت را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داده و وضع تعرفه ۶۰ در صدی بر کالاهای وارداتی از چین و تعرفه‌های ۱۰ تا ۲۰ درصدی بر اکثر کالاهای خارجی از جمله کالاهایی که از اروپا و … وارد بازار آمریکا می شوند را در دستور کار دارد. تشدید جنگ تجاری علیه رقبای بین المللی از یکسو و کاهش مالیات صاحبان صنایع به بهای افزایش قیمت کالاهای مورد نیاز مردم و هزینه های زندگی در آمریکا دو سوی سیاستی میباشد که به تشدید استثمار طبقه کارگر، حملات بیشتر به دستاوردهای اجتماعی، رفاهی و حقوقی مردم و فربه تر نمودن کمپانی ها، موسسات تولیدی و طبقه سرمایه دار آمریکا منجر خواهد شد.

در چنین شرایطی نیاز به سازماندهی سوسیالیستی طبقه کارگر و پیشروان کمونیست در یک بلوک انقلابی و ضد سرمایه داری که بتواند این روند خطرناک را به چالش بکشد بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد. نیروهای فعال ضد سرمایه داری راهی جز این در پیش رو ندارند. تحرک و رویکرد رادیکال جنبش کارگری آمریکا در سالهای اخیر، رشد یک جریان چپ اجتماعی بر متن مبارزات توده ای علیه نژادپرستی، دفاع از حقوق زنان و علیه نسل کشی دولت اسرائیل در غزه، دفاع از حقوق مهاجرین و علیه خانه خرابی و فقر و بیکاری روز افزون بستر مناسبی برای سازمانیابی خواستها و مبارزات ضد سرمایه داری طبقات زحمتکش و فرودست مردم و مرزبندی با احزاب رفرمیست و بورژوایی بوجود آورده است. تجمع و تحزب رهبران این جنبشها و بویژه پیشروان سوسیالیست و انقلابی طبقه کارگر در یک بلوک انقلابی ضد سرمایه داری است که می تواند آمریکا را از کنترل دو حزب بورژوایی حاکم رها کند. چنین جنبشی می تواند وعده های دروغین هر دو حزب را به چالش کشیده و راه سومی پیش پای مردم بگذارد. بدون چنین روندی جهان پیشارو تحت حکمرانی سرمایه داران و حکومتهای مستبد و سرکوبگر چیزی جز تداوم جنگ و خونریزی و تخاصمات قدرتهای امپریالیستی که بیش از پیش توده های کارگر و زحمتکش مردم را فقیرتر و خطر نابودی زمین را محتملتر کنند، نخواهد بود.

در حالی که جنایات جنگی علیه مردم فلسطین و حمام خونی که درغزه به راه افتاده است افکار عمومی بشریت آزادیخواه و برابری طلب در سراسر جهان را علیه دولت اشغالگر و نژادپرست اسرائیل و آمریکا برانگیخته است، حکومت های ارتجاعی منطقه ریاکارانه سنگ دفاع از مردم فلسطین را به سینه زده و در همانحال هیچ فرصتی را برای عادی سازی مناسبات با دولت اسرائیل و بند و بست با آمریکا در راستای منافع خود و علیه منافع مردم ستمدیده فلسطین از دست ندادەاند.
مهمترین نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در ارتباط با فلسطین و لبنان شکست بزرگ و غیر قابل جبرانی خوردند. حماس، جهاد اسلامی و حزب الله لبنان تا حدود زیادی نابود شدند و هیچ چشم اندازی برای بازگشت به موقعیت سابق را ندارند. از دست دادن غزه و جنوب لبنان توسط حماس و حزب الله لبنان و کشته شدن رهبران و فرماندهان این جریانات و افول وسیع توان نظامی آنها، با توجه به برتری نظامی اسرائیل، آنها را از نیروهای نظامی قدرتمند منطقه ای به نیروهای گروه فشار سیاسی و حاشیه ای تبدیل کرده است. با سرنگونی دولت اسد نیروی تدارکاتی و رابط با جمهوری اسلامی آنها در پشت جبهه نیز ازبین رفته و به این اعتبار “محور مقاومت” اسلامی در فلسطین، لبنان و سوریه فروپاشیده است. با توجه به این تحولات و تغییر آرایش سیاسی در منطقه، جمهوری اسلامی ایران تا حدود بسیار زیادی قدرت منطقه ای خود را از دست داده و میلیاردها دلار سرمایه گذاری جمهوری اسلامی دود شده و به هوا رفته است.

استراتژی ترکیه در سوریه بخشی از بلند پروازیهای رژیم اردوغان در گسترش نفوذ ترکیه در منطقه و بویژه سرکوب جنبش حق طلبانه و عدالتجویانه مردم کردستان سوریه است. اردوغان علیرغم تظاهر به حل و فصل مسئله کردهای ترکیه با تداوم جنگ علیه حزب کارگران کردستان ترکیه، پ.ک.ک، تداوم اشغال مناطقی از کردستان عراق و سوریه و تلاش برای گسترش آن و همچنین حمایت مالی، نظامی و اطلاعاتی از نیروهای جهادی در سوریه عملا مقاصد تجاوزکارانه، ارتجاعی و فاشیستی خود را به نمایش گذاشته است.
در مقابل همه این توطئه ها و جنایتهای رژیم اردوغان علیه جنبش حق طلبانه مردم کردستان سوریه که به بهای نا امن کردن منطقه، گسترش اسلام سیاسی و رشد نیروهای تاریک اندیش و مرتجعی نظیر داعش و همچنین کشتار هزاران نفر از مردم انجام شده است، این اما سرنوشت محتوم منطقه، سوریه و بویژه کردستان سوریه نیست. هم اکنون یک جنبش حق طلبانه و مردمی در مناطق کردستان سوریه وجود دارد که دستاوردهای بسیار مهمی در عرصه همزیستی مسالمت آمیز جوامع مختلف اتنیکی و آیینی، آزادی زنان و ایجاد زمینه مناسب برای مشارکت توده ای و بویژه زنان در ساختارهای موجود تا عالیترین سطح تصمیم گیری، ایجاد یک میلیشیای رزمنده که مصمم به دفاع از دستاوردهای روژآوا میباشد و همچنین جلب و جذب همبستگی بسیاری از نیروهای مترقی و چپ از مردمان این منطقه داشته است.
سقوط رژیم فاشیستی اسد اکنون زمینه شکل گیری جغرافیای جدید منطقه ای و جابجایی توازن قوا میان قطبهای کاپیتالیستی را رقم زده است. بازندگان اصلی چنین تغییراتی تاکنون روسیه و رژیم ایران و نیروهای نیابتی آن بوده اند. سرنوشت مردم سوریه در این میان کماکان در هاله ای از ابهام قرار دارد. در نبود یک نیروی انقلابی و پیشرو در سطح سراسری که بتواند از فرصتهای پیش آمده استفاده نموده و توده های زحمتکش و فرودست و بویژه زنان و جوانان را سازمانیابی نماید، خُسران بزرگی است که دست بالا گرفتن جریانات مرتجع اسلامی و امید بستن به حمایت آمریکا، سناریوهایی هستند که قربانیان اصلی همانا مردم سوریه و سایر مردمان کشورهای منطقه خواهند بود.

مردم روژآوا اکنون در شرایطی بس پیچیده و بغرنج به دفاع از دستاوردهای تاکنونی خود و حفظ و تداوم آنها بسر می برد. حمایت و پشتیبانی از دستاوردهای این مردم یکی از وظایف نیروهای انقلابی است که اجازه ندهند تاریک اندیشی اسلامی و فاشیسم حاکم بر ترکیه آنرا از بین ببرد. در عین حال اهمیت استقلال عمل و تعیین استراتژی این جنبش توسط توده های زحمتکش، زنان، جوانان و همه کسانی که خود را با آن هم سرنوشت میدانند ضروری و تعیین کننده است. چنین امری ضرورت هوشیاری این مردم در برابر حضورنیروهای آمریکا و سایر کشورهای دیگر و خطرات ناشی از وابستگی به آنها که هر کدام به دنبال منافع خود هستند و چنانچه لازم بدانند مبارزات و دستاوردهای ارزشمند آنان را قربانی منافع خود میکنند را صد چندان میکند. حضور آمریکا در منطقه و حمایت محدود این کشور ازروژآوا در پی آن شکل گرفت که مردم این منطقه در یک مبارزه جانانه و خونین داعش را شکست دادند. این حضورو حمایت مشروط از مردم این منطقه تماما بر مبنای تامین منافع آمریکاست و هر گاه چنین امری تامین شود آنها منطقه را ترک و ‶متحدان‶ منطقه ای خودشان را رها خواهند کرد.

سیاست خارجی جمهوری اسلامی که تاکنون اساسا حول دو محور پروژه اتمی رژیم و همچنین گروههای تروریستی و مرتجع رژیم در منطقه و همسویی با روسیه و چین سازمان یافته بود، در پی تغییر معادلات سیاسی خاورمیانه، شکست استراتژیک سیاست صدور انقلاب اسلامی و در مرکز آن ‶هلال شیعی‶ و نابودی نیروهای نیابتی آن، بازگشت ترامپ به کاخ سفید و احتمال تنگتر شدن حلقه تحریم های اقتصادی و فشارهای سیاسی آمریکا و هم پیمانهای اروپایی آن با چالشهای سهمگینی روبرو است. بسیاری از رقبای منطقه ای رژیم مانند ترکیه و عربستان دستی بسیار بالاتر در تغییر و تحولات منطقه و بویژه در سوریه خواهند داشت. قطعا جمهوری اسلامی در منطقه دیگر قدرت سابق را ندارد و متحمل شکستی سنگین و جبران ناپذیر شده و به این اعتبار قدرت و موقعیتش در داخل کشور هم تا حدودی تضعیف شده است.
تهاجم و پیشرویهای دولت نژادپرست اسرائیل بدون پشتیبانی اطلاعاتی، امنیتی و نظامی امپریالیسم آمریکا و متحدین اروپایی آن ممکن نبود. نیروهای این جبهه بخوبی از به بن بست رسیدن استراتژی جنگ فرسایشی جمهوری اسلامی در منطقه آگاه هستند و اکنون بنظر میرسد، دولت اسرائیل تلاش دارد دامنه تغییرات در سوریه را به ایران بکشد. آنان بخوبی از ناتوانی و درماندگی رژیم ایران در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و امنیتی و بویژه امواج فزاینده اعتراضات توده ای و کارگری آگاهند. آنان میدانند که وحشت سرنگونی خواب را از چشمان سران جنایتکار و فاسد رژیم جمهوری اسلامی ربوده و جرات درگیر شدن با اسرائیل را ندارد.

اکنون قریب سه سال از جنگ نیابتی اوکراین میگذرد. این جنگ امپریالیستی که قدرتهای غربی تلاش میکنند آغاز آن را به حمله روسیه در دوم فوریه ٢٠٢٢ نسبت دهند، در حالیکه مدتها پیش از آن با تصمیم ناتو برای گسترش این پیمان نظامی به مرزهای روسیه، انقلابات مخملی در گرجستان و سپس در اوکراین که بدنبال آن روسیه جزیره کریمه را تصرف نمود آغاز شده بود. کشورهای امپریالیستی غربی در حالی بر ادامه جنگ اوکراین که آنرا جنگ دفاع از ارزشهای اروپایی و جنگ جهان آزاد با دولت استبدادی روسیه می خوانند پافشاری می ورزند که خود در مارس ۱۹۹۹ با حمله به یوگسلاوی جنگ ۷۸ روزه‌ای را به این کشور تحمیل نمودند که در طول آن دهها هزار نفر کشته و این کشور همراه با زیرساختهای مهم آن از هم پاشید. همین اقدام ناتو زمینه را برای حمله به عراق و سایر دخالتهای غرب در کشورهای جهان را هموار ساخت.
کشورهای امپریالیستی چه آمریکا و متحدین اروپایی آن و چه امپریالیسم روسیه با بیشرمی هر چه تمامتر تلاش ورزیده اند تا ماهیت ارتجاعی و ویرانگر این جنگ و تبعات آنرا از چشم مردم دور نگه داشته و یا وارونه جلوه دهند. آنها به مردم نمی گویند که این جنگ رقابت میان قدرتهای سرمایه داری و امپریالیستی هر دو قطب با هدف تقسیم جهان و توسعه مناطق نفوذ و به غارت ثروتها و منابع نیروی کار ارزان تر دیگر کشورها انجام میگیرد. نتیجه بلافصل این جنگها و رقابتها انباشت سرمایه در دست تعداد اندکی و به فقر کشانده شدن میلیاردها تن از توده های محروم جهان و گوشت دم توپ شدن ده ها و صدها هزار انسان است. از همین رو سران کشورهای غربی در حالی که ریاضت اقتصادی کم نظیری را بر توده های کارگر و کم درآمد کشورهای خود به بهانه تامین مخارج این جنگ تحمیل نموده اند، شرکتها و کمپانی های اسلحه سازی و نفت و گاز سودهای کلان میلیاردی کسب می کنند. هزاران نفر از مردم روسیه و اوکراین کشته و منابع اقتصادی و زیر ساختهای اوکراین بشدت صدمه دیده است.
در عین حال بازگشت ترامپ به کاخ سفید اگر چه ممکن است به خاتمه این جنگ منجر شود، نباید شک نمود که این مسئله ربطی به مخالفت وی با جنگ آنگونه که برخی ها مطرح میکنند ندارد، بلکه به علت تلاش وی برای کاهش فشار این جنگ بر اقتصاد آمریکا و بسیج نیرو و امکانات و بذل توجه بیش از پیش آمریکا به رقابت و جدال با چین است. چنین امری اما یک سرشکستگی آشکار برای کشورهای اروپایی که در طول این جنگ تلاش ورزیدند با ارائه تصویری هولناک از روسیه و وحشت افکنی در میان مردم بدترین ریاضت اقتصادی را به آنان تحمیل نموده و همزمان با در هم شکستن سرویسهای خدمات عمومی و نقض آزادیهای فردی و اجتماعی مردم هر گونه صدای مخالفی را به عنوان همراهی با کرملین و خیانت به امنیت اروپا سرکوب کنند.

در آمریکای لاتین طی همین سالهای اخیر، دولت های حاکم در شش اقتصاد بزرگ این منطقه که همگی از متحدان نزدیک دولت آمریکا بودند، یکی پس از دیگری جای خود را به دولت های “چپ” بورژوا رفرمیست دادند. این جابجایی قدرت محصول شکست سیاست های نئولیبرالی و بر متن آن رشد جنبش های تودەای علیه سیاست های ریاضت اقتصادی مورد حمایت صندوق بین المللی پول با هژمونی آمریکا بوده است. در سودان پس از جنبش مردمی و مطالباتی شاهد آغاز جنگ بین دو بخش از حکومت سابق هستیم و در حالی که بدون دخالت کارگران و بخشهای پیشرو و آزادیخواه و سازماندهی توده ای راهی برای پایان دادن به جنگ و خونریزی وجود ندارد. دخالتهای آشکار و پنهان قدرتهای امپریالیستی و نیروهای نیابتی برای به حاشیه راندن اعتراضات حق طلبانه مردم در این کشور باعث مرگ، ناامنی، بی خانمانی، گرسنگی، بیکاری، تجاوزهای گسترده به زنان و نابود شدن زیر ساخت های کشور و آواره شدن میلیون ها نفر از خانه و کاشانه خود شده است.
این بحران ها و اوضاع پر تلاطم جهان، دو پدیده اجتماعی و گرایش متضاد یعنی گسترش مبارزات کارگری و رشد جریان های راست افراطی را همزمان و به موازات هم رشد داده است. بر بستر تداوم بحران سرمایه داری جریان‌های راست افراطی و نئوفاشیست تا حدودی موفق شده‌اند خشم و اعتراض برانگیخته ‌شده بخش هایی از جامعه علیه وضع موجود را به بیراهه برده و علیه جناح چپ جامعه و مهاجران و پناهجویان معطوف کنند. عروج دوباره ترامپ در آمریکا بر بستر این اوضاع قابل توضیح است. راست افراطی هیچ بدیل اقتصادی منسجمی در برابر بن بست الگوی نئولیبرالیسم و جهانی سازی نئولیبرالی ندارد، و در غیاب یک بدیل قدرتمند رادیکال و سوسیالیستی، از خشم و اعتراض بخشی از جامعه از پیامدهای بحران سرمایه داری؛ تغذیه می کنند.
تحت این شرایط، اعتصابات و اعتراضات کارگری علیه تعرض دولت ها به کار و زندگی و معیشت کارگران، جنبش جهانی همبستگی با مردم فلسطین علیه نسل کشی دولت اسرائیل و حامیان آن در ناتو، جنبش ضد آپارتاید نژادی و جنسیتی، جنبش دفاع از محیط زیست، جنبش دفاع از آزادی بیان و مطبوعات و مقابله با تعرض دولت ها به آزادی های سیاسی در همان حال که امید به ساختن جهانی بهتر، جهانی آزاد و برابر را زنده نگه داشته، بستر مناسبی برای گسترش فعالیت سوسیالیستی در سراسر جهان فراهم آورده است. نام مارکس دوباره بر سر زبان ها افتاده و نقد مارکس از سرمایه داری دوباره در میان نسل جوان طرفدار پیدا کرده است.
در چنین شرایطی، طبقه کارگر بین المللی و جنبش سوسیالیستی رسالت بزرگی برای پاسخ دادن به وضعیت موجود به عهده دارند. مبارزه با بورژوازی خودی و ایجاد و بسط همبستگی طبقاتی فرا کشوری با کارگران سایر کشورها در مبارزه با سیاستهای ضد کارگری نظامهای حاکم، همراهی و رهبری جنبشهای اجتماعی مدافع حقوق فردی و اجتماعی، محیط زیست، ضد جنگ، ضد آپارتاید جنسی، جنسیتی و دینی، و لغو اعدام و شکنجه از جمله موضوعات مهمی هستند که بایستی در دستور کار آنان قرار گیرد. با این وجود بدون پاسخگویی به خلاء نبود یک آلترناتیو سوسیالیستی نیرومند و در دسترس و ایجاد احزاب کمونیستی که رسالت سیاسی، فکری و عملی پیشبرد آنرا در دستور کار خود قرار دهند، امکان به چالش کشیدن نظام استثمارگر، فاسد، جنگ افروز و ویرانگر سرمایه داری موجود بسیار ضعیف خواهد بود.

جنبش انقلابی مردم ایران برای سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی علیرغم اُفت و خیزهای جنبش زن زندگی آزادی با اوجگیری مجدد مبارزات کارگران در بخشهای مختلف صنعت، آموزش، ترانسپورت، نفت و گاز، بهداشت و درمان و بازنشستگان ادامه یافته است. کارگران ایران در حالی در یکسال گذشته مبادرت به برگزاری بیش از دو هزار حرکت اعتراضی نمودند که جمهوری اسلامی تلاش نموده با تشدید سرکوب و بگیر و ببند و زندانی نمودن فعالین جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی و بویژه اعدام زندانیان فضای جامعه را بیش از پیش تنگ نموده و مانع پیشروی این جنبشها گردد.

مقابله خونین جمهوری اسلامی با جنبش ژینا و کشتار بیش از ۶۵۰ معترض در خیابانها و سیاهچالهای رژیم و ادامه دستگیریها و تشدید فشار بر خانواده زندانیان و همچنین خانواده های دادخواه، علیرغم هزینه های بس گرانی که برای جنبش انقلابی سرنگونی جمهوری اسلامی داشته به هیچ عنوان نتوانسته است اعتراض توده های وسیع مردم جامعه و بانگ رسای زندانیان سیاسی را خاموش کند. مقاومت زندانیان در برابر فشارهای مضاعف قداره بندان رژیم و تداوم سه شنبه های اعتراضی علیه مجازات اعدام گواه این امر است. مقاومت و به چالش طلبیدن تمامی نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی و شبه نظامی رژیم توسط خیل عظیم زنانی که حاضر نیستند به سیاستهای قرون وسطایی و پوسیده رژیم تن دهند و گسترش این مقاومت توده ای به سایر بخشهای جامعه نشان میدهد که جمهوری اسلامی بر آتشفشانی از خشم و اعتراض کارگران، تهیدستان و آزادیخواهان جامعه و با زور سرنیزه و اعدام و کشتار حکومت میکند. چنین نظامی به گواه تاریخ هرگز دوام نخواهد داشت.

حکومت اسلامی ایران به دلیل رویکرد ارتجاعی و قرون وسطایی خود در حوزه های ایدئولوژیک، فرهنگی و اجتماعی و ساختارهای بشدت فاسد، پیچیده و ملوک الطوایفی در تمامی ۴۵ سال گذشته تلاش نموده با موج سواری بر بحران های مختلف به حیات خود ادامه دهد. چنین وضعیتی در کنار ماهیت طبقاتی و اولویتهای ایدئولوژیک و سیاسی رژیم وضعیت توده های کارگر و زحمتکش را از آنچه هست بدتر خواهد نمود. از همین رو رژیم تلاش خواهد نمود برای تداوم حکومت فاسد و فقر و فلاکت گستر خود، بحران و بن بست در سیاستهای ماجراجویانه منطقه ایش که بگونه ای اجتناب ناپذیر به تشدید اختلافات درونی آن و ریزش فزاینده مشروعیت و تجزیه نیروهایش منجر خواهد شد، باز هم بیشتر فضای داخل کشور را محدود و به سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام برای ممانعت از پیشروی جنبش انقلابی برای سرنگونی رژیم دامن بزند. سیاستی که با نه بزرگ توده های میلیونی مردم ایران در سه انتخابات پی در پی، تداوم اعتراضات و اعتصابات کارگری و سایر توده های مردم و اعتصاب بزرگ مردم کردستان جواب خود را دریافت کرده است.
یک وجه دیگر سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی محدود نمودن حضورنیروهای اپوزیسیون رژیم در کردستان عراق بوده است که دست اندرکاران رژیم با همکاری رژیم عراق و حکومت اقلیم کردستان تلاش ورزیدند از آن به مثابه یک پیروزی بزرگ رژیم در مقابل این نیروها یاد کنند. در مقابل اعتصاب عمومی مردم کردستان در دومین سالگرد قتل مهسا(‘ژینا’)امینی علیرغم تهدیدات امنیتی و نظامی رژیم این سیاست رژیم را نیز به شکست کشاند و ثابت نمود مبارزه واقعی کارگران و زحمتکشان و سایر نیروهای آزادیخواه و مبارز در کردستان در کارخانه ها، مدارس و اماکن کار و زیست آنان جریان دارد و رژیم جمهوری اسلامی هرگز قادر نخواهد بود مقاومت و مبارزه آنان را به شکست بکشاند.
در چنین شرایطی طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی ایران وظایفی بس سُترگ و مهم در پیش روی خود دارند. درک ضرورتهای این مرحله از جنبش انقلابی و ضرورت تلفیق مبارزات اقتصادی با خواستهای سیاسی مناسب با وضعیت موجود و توجه ویژه به جنبشهای توده ای و اجتماعی پیشرو برای خلاصی از تمامیت حکومت سرمایه داری جمهوری اسلامی و برای آزادی و برابری بسیار حیاتی است. تجربه حاصله از جنبش انقلابی زن زندگی آزادی نشان میدهد که جلب توجه، همراهی، همبستگی واعتماد توده های مردم با مبارزات کارگری و ایجاد بستر مناسب نه تنها در محیط کار بلکه در هر کوی و برزن برای سازمانیابی توده های مردم بسیار حیاتی است. جمهوری اسلامی بدلیل تناقضات عدیده در ساختار فاسد و ناکارآمد سیاسی و ایدئولوژیک، ناتوانی در حل معضلات اقتصادی، بحرانهای هر دم فزاینده داخلی و از دست دادن توان تجدید قوا و باز آفرینی فرصتهای لازم هر چه بیشتر خود را در مقابل جنبش کارگری و توده های وسیعی از مردم خواهد یافت که به چیزی کمتر از سرنگونی و سپردن تمامیت آن به زباله دان تاریخ تن نخواهند داد. فراموش نکنیم که بحران اتوریته و مشروعیت رژیم در جریان سه انتخابات کذایی در مدتی کمتر از چهار ماه که با دست رد اكثریت بزرگی از مردم ایران رقم خورد، بیش از پیش تعمیق یافته است.

جنبش انقلابی مردم کردستان با شروع خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی و ماهها مبارزه فعال و همه جانبه با رژیم بر نقش رادیکال و فعال خود در مبارزه علیه رژیم صِحه گذاشت و در دومین سالگرد قتل مهسا با دست زدن به اعتصاب عمومی بار دیگر نقش مهم و اساسی خود در تحولات سیاسی و انقلابی در ایران را خاطر نشان نمود. تداوم جنبش انقلابی ژینا با اعتصاب عمومی شهریور ۱۴۰۳ در کردستان یکبار دیگر بر این واقعیت مهر تایید زد که اصلیترین مانع تحقق رفع ستم ملی و سایر خواستهای طبقاتی، اجتماعی و آزادیخواهانه در کردستان رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی است و بدون سرنگونی انقلابی این رژیم ملیتهای ساکن کشور به خواستهای خود دست نخواهند یافت.

در این شرایط طیفهای متفاوت اما هم منفعت بورژوازی ایران علیرغم اختلافهایی که در عرصه جهت گیریهای اقتصادی جمهوری اسلامی و ندادن فرصت و جایگاهی که از آن انتظار دارند، همراه و هم سرنوشت جنبش انقلابی مردم ایران برای آزادی و برابری نخواهند بود و در صورت پیشروی این جنبش برای بدست گرفتن سکان قدرت سیاسی در مقابل آن خواهند ایستاد. بنابراین افشاء نمودن سیاست این بخش از اپوزیسیون و ایزوله نمودن آنها در جنبشهای اجتماعی بایستی یکی از محورهای مهم پیشروان جنبش کارگری و سوسیالیستی باشد.


چه باید کرد؟
واضح است که چپ کارگری و سوسیالیستی در جهان فاقد یک آلترناتیو و بلوک قدرتمند است و لذا تلاش برای ایجاد یک بلوک سوسیالیستی در هر کشور و منطقه ای وظیفه ما کمونیست ها است اما با توجه به ویژه گی ها و صف بندی های هر کشور و منطقه راه های متفاوتی برای تحقق آن وجود دارد. جنبش ضد سرمایه داری در جهان گسترش یافته و باید تلاش کنیم تا هر چه بیشتر آن را سازمانیابی کنیم.
جمهوری اسلامی در مقابل کارگران و مردم ایران هیچ اعتباری ندارد و با موج فزاینده ای از اعتصابات و مبارزات روبرو است. ما نیز به سهم خود به متشکل شدن آنها باید کمک کنیم. کمونیست های انقلابی در خارج کشور همانطور که تلاش کرده اند یک بلوک سوسیالیستی ایجاد کنند و در پشتیبانی از کارگران و مردم ایران فعال بوده و هستند، با اقداماتی هدفمند می توانند مبارزه ضد سرمایه داری را تقویت کنند و همچنان در راستای ایجاد یک آلترناتیو سوسیالیستی و کارگری در داخل و خارج کشور فعال باشیم و این یکی از مُبرَمترین وظایف ما در این دوره تاریخی است.
در کنار مبارزه با جمهوری اسلامی به مثابه دشمن اصلی، مبارزه علیه تمامیت بورژوازی نیز باید همواره در دستور ما باشد. اپوزیسیون بورژوا لیبرال و سلطنتی به پشتوانه امکانات و رسانه های قدرتمند سرمایه داری در تلاش برای سوار شدن بر موج مبارزات کارگران و مردم هستند. در مقابل تنها با افشاگری و مبارزه نظری و سیاسی پیگر و مداوم می توانیم چهره و ماهیت واقعی آنها در داخل و خارج کشور را نشان بدهیم. تبدیل شدن به یک آلترناتیو سوسیالیستی و کارگری در کنار سازمانیابی مبارزات علیه جمهوری اسلامی، مبارزه علیه آلترناتیو های دست راستی را نیز ضروری نموده و نباید از آن غافل بشویم. در جریان مبارزه با آلترناتیو های بورژوایی است که آلترناتیو شورایی قدرتمنتر خواهد شد.
ما کمونیست ها که بخش جدایی ناپذیری از جنبش کارگری هستیم در خارج کشور نیز به مثابه متحد و پشتیبان جنبش کارگری در داخل کشور، می توانیم نهادها و تشکل های پشتیبان و متحد جنبش کارگری را تقویت و مورد تجدید سازمانیابی قرار بدهیم. احزاب و نیروهای چپ و کمونیست با همکاری با افراد مستقل و منفرد سوسیالیست و انقلابی، پشتیبانی و اتحاد بهتر و موثرتری می توانند با جنبش کارگری و دیگر جنبش های مردمی درایران ایجاد کنند. صف مستقل نیروهای چپ و کمونیست در آکسیون های حمایتی و مشخصا در جریان جنبش ۱۴۰۱ در خارج کشور پرنسیب های ما را نشان داد که در سازمانیابی مجدد می تواند موثر واقع شود و به تقویت یک بلوک کارگری مدافع حکومت شورایی منجر گردد.
در خاورمیانه که چند دهه است نیروها و دولت های ارتجاعی اسلامی و یا قدرت های امپریالیستی فجایع انسانی وسیع و وحشتناکی را رقم زده اند و در رقابت با یکدیگر و در جهت حفظ منافع کاپیتالیستی خود کارگران و مردم را دچار فقر بیشتر، آوارگی، بیکاری، جنگ و … نموده اند با موجی از خشم و انزجار توده ها روبرو هستند. ما به سهم خود و با توجه به پتانسیل موجود و واقعی در چنین شرایط و موقعیتی ضروری می دانیم تا یک بلوک چپ انقلابی ایجاد کنیم که مدافع منافع وصدای کارگران و مردم در منطقه باشد تا در دراز مدت چشم انداز ایجاد یک آلترناتیو سوسیالیستی را نیز ایجاد کند.
همه ما کمونیست ها و فعالین کارگری در خارج کشور ضمن فعالیت و سازمانیابی برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و برقراری حکومت شورایی سوسیالیستی، در محل های زیست و کار درگیر مبارزه ضد سرمایه داری با دولت ها و مناسبات حاکم نیز هستیم و لذا در این دوره که بحران کاپیتالیستی افزیش یافته و اعتصابات و اعتراضات نیز رو به افزایش است، باید تلاش کنیم که مبارزات کارگری و مردمی هر چه بیشتر از رفرمیسم نهادینه شده در سندیکاها و اتحادیه ها فاصله بگیرد و هدف گسست از رفرمیسم را در یک برنامه دراز مدت در دستور کار قرار بدهیم. اتحادیه ها و سندیکاهای زرد و سازشکار جوابگوی مبارزات و اعتصابات رو به گسترش و رادیکال کارگران و مردم نیستند و بدیل های ممکن برای آنها می توانند ایجاد گردند. واضح است که این استرتژی، پروسه ای طولانی دارد اما به هر شکل ما می توانیم بخشی از این راه حل انقلابی باشیم.
در خارج از کشور ما کماکان شاهد تداوم امواج پناهجویان ایرانی که اكثریت آنها از سیاستهای سرکوبگرانه و فلاکت گستر جمهوری اسلامی بجان آمده اند خواهیم بود. بسیاری ازاین پناهجویان گریخته از جهنم جمهوری اسلامی، همچنانکه در سالهای اخیر با حضور خود در مبارزات ضد رژیم در خارج کشور نشان دادند در صف اعتراض عمومی علیه رژیم و در همبستگی با مبارزات مردم ایران در صف اپوزیسیون رژیم قرار میگیرند. تشکیلات خارج کشور حزب کمونیست ایران تلاش میکند در همکاری با سایر نیروهای چپ و آزادیخواه فرصتهای لازم برای همبستگی و دخالت پناهندگان ایرانی در دفاع از مبارزات مردم ایران را فراهم آورد و آنان را برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی بسیج کند. چنین امری نیازمند بازنگری در سبک کار و پیشبرد شیوه هایی است که شرایط لازم برای جلب و جذب این توده عظیم را فراهم نماید. و به آنان کمک نماید تا بتوانند چنین مبارزه ای را از آن خود دانسته و به همکاری و مبارزه مشترک روی آورند.
یکی دیگر از وظایف عاجل ما دفاع از حقوق پناهندگان و مهاجرین است. امروزه در تقریبا تمامی کشورهای غربی و آنهایی که بدلایل منطقه ای درصد قابل توجهی از پناهندگان را در خود جای داده اند حقوق پناهندگی بشدت زیر ضرب قرار گرفته است. وضعیت پناهجویان در کشورهایی نظیر ترکیه از اینهم بسیار وخیمتر است.
امروزه در سایه سیاستهای راست روانه و نژاد پرستانه برخی کشورهای غربی، حمایت از پناهجویان به پایین ترین سطح خود رسیده و صدها هزار پناهجو در این کشورها مدتهاست منتظر تعیین تکلیف پرونده های پناهندگی خود هستند. بسیاری از اتحادیه های کارگری، نهادهای دمکراتیک و سازمانهایی که سنتاً از حقوق پناهندگی حمایت میکردند به دلایل سیاسی و تبعات بازتاب منفی در میان رای دهندگان یا سکوت میکنند و یا موضع قاطعی اتخاذ نمیکنند.
در چنین شرایطی، یکی از وظایف اساسی نیروهای چپ و کمونیست و همه مدافعین حقوق پناهندگی آن است که با بسیج خیل عظیم پناهجویان در همکاری فعال با سازمانهای پناهندگی و حقوق انسان در برابر امواج نژادپرستانه و ضد خارجی ایستاد و از حقوق پناهندگی که جزیی جدایی ناپذیر از حقوق انسان است دفاع نمود.
مبارزات کارگران، زحمتکشان و توده های آزادیخواه و برابری طلب برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی کماکان با گامهای استوار به پیش میرود. میزان پیشروی، عقب نشینی های مقطعی و سرعت این روند اگر چه بنا به شرایط داخلی و بین المللی متغیر خواهد بود، جمهوری اسلامی ایران سرنوشتی جز سرنگونی نخواهد داشت چرا که قادر نخواهد بود نیازهای اساسی توده های میلیونی کارگر و زحمتکش ایرانی را برآورده کند و با ادامه هر روز از حاكمیت فاسد، استثمارگر و ویرانگر خود بر دامنه و عمق فقر و فلاکت میلیونی توده های مردم خواهد افزود.
تشکیلات خارج کشور حزب کمونیست ایران بیش از پیش آماده ایفای نقش خود در مارش جنبش سوسیالیستی و کارگری برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و برای یک حاکمیت شورایی میباشد. ما در خارج کشور دست یاری به سوی همه نیروهای چپ و کمونیست، نهادهای همبستگی و مدافع حقوق کارگران و زحمتکشان، مدافعین آزادیهای فردی و اجتماعی، فعالین حقوق ملیتهای ساکن کشور، فعالین حقوق پناهندگی و مخالف اعدام و شکنجه برای گسترش مبارزات در خارج کشور، بازتاب مبارزات جنبش انقلابی مردم و جلب همبستگی و حمایت بین المللی بویژه از زندانیان سیاسی و کارگران زندانی دراز میکنیم.
امروز جمع کثیری از فعالین و تشکیلاتهای چپ و کمونیست ایرانی در خارج کشور بسر میبرند. چنین نیروی قابل توجهی میتواند نقش بسزایی در جلب و جذب حمایت و پشتیبانی بین المللی احزاب و جریانهای چپ و رادیکال از مبارزات کارگران و جنبشهای اجتماعی ایفا نماید. در عین حال، ما وظیفه داریم بطور پیگیر از مبارزات کارگران و توده های مزد بگیر و جنبشهای مترقی حمایت فعال و عملی به عمل آوریم. تشکیلات خارج کشور حزب ما پیگیرتر از گذشته برآن است تا این وظیفه خود را پیش برده و از همین رو از سایر نیروهای چپ و کمونیست انتظار دارد شانه به شانه هم به این وظیفه انترناسیونالیستی خود جامه عمل بپوشانیم.
یکی دیگر از اولویتهای مبارزاتی و تشکیلاتی ما در خارج کشورحمایت و پشتیبانی از جنبش انقلابی مردم کردستان است. در این زمینه توسعه و ارتقاء تلاشهای شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست کردستان بسیار مهم است. رژیم جنایتکارجمهوری اسلامی با تمرکز بیش از پیش نیروهای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی خود در کردستان و تشدید فشار بر فعالین جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی تلاش ورزیده تا هزینه مبارزه را برای انقلابیون آزادیخواه و سوسیالیست کردستان بیشتر کند. چنین سیاستی اگر چه با مقاومت و پایداری و اتخاذ تاکتیکهای متنوع و به موقع رهبران عملی این جنبشها تاکنون با شکست مواجه شده است، بذل توجه هر چه بیشترو ایجاد فشارهای مختلف بر رژیم و تداوم و تشدید حمایت های مبارزاتی، مالی و تدارکاتی از مبارزات مردم انقلابی کردستان از وظایف تعطیل ناپذیر ما و همه انقلابیون آزادیخواه و کمونیست خواهد بود.
ماشین کشتار و اعدام جمهوری اسلامی کماکان در کار است و با هر اعتراض و برآمد توده ای وحشیانه تر به اعدام و کشتار انقلابیون اسیر و سایر زندانیان ادامه خواهد داد. ایرانیان خارج کشور و بویژه انسانهای آزادیخواه و برابری طلب وظیفه دارند بیش از پیش شعار آزادی زندانیان سیاسی و خواست لغو مجازات اعدام به عنوان قتل دولتی را در هر اعتراض و حرکتی در صدر خواسته های خود قرار داده و با دست زدن به اقدامات نمادین و موثر هزینه جنایتهای جمهوری اسلامی را برای این جانیان بالا ببرند.

کمیته خارج کشور حزب کمونیست ایران
ژانویه ٢٠٢٥

اشتراک در شبکه های اجتماعی: