بیانیه سوم جمعی از سوسیالیستهای کردستان: آرمان فلسطین تحت کدام رهبری و در خدمت کدام سیاست؟
پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳
بدون شک اعتبار «آرمان فلسطین» تحت رهبری جریانی نیابتی، ارتجاعی و طبقاتی به نام حماس آسیب دیده است و جمهوری اسلامی این آرمان را به ملعبهی دست خود برای پیشبرد سیاست «جنگ بازدارنده» و رقابت با دیگر قدرتهای ارتجاعی در خاورمیانه تبدیل کرده است. قربانی اصلی این ماجرا خود مردم ستمدیدهی فلسطین و کارگران و زحمتکشان در ایران و لبنان و یمن و عراق هستند. اسناد تاریخی نشان میدهد که رژیم فاشیستی اسرائیل آگاهانه به شکلگیری تروریستهای حماس میدان داده و حتی کمک کرده است.
واضح است، برای در هم شکستن «آرمان فلسطین» که از مشروعیت و حمایت جهانی برخوردار است لازم بود رهبری رادیکال، کمونیستی و متکی به کارگران و زحمتکشان از بین برود. مردم کردستان در جریان جنبش اول و جنبش دوم مقاومت تجاربی به دست آوردند که هنوز آموزنده است. در آن دوره به هر میزانی که یک رهبری رادیکال در رأس جنبش انقلابی کردستان قرار میگرفت، اتحاد و پیشروی و کسب دستاوردهای انقلابی اعتلا پیدا میکرد و به هر درجهای که یک رهبری بورژوازی در رأس جنبش کردستان قرار میگرفت، سازش و فریب و فرصتطلبی به جنبش مقاومت آسیب میزد.
حالا در نظر بگیرد که رهبری جنبش مقاومت نه فقط بورژوایی بلکه نیابتی و تروریستی باشد، تکلیف تودهها مشخص خواهد بود. رژیم اشغالگر اسرائیل که میدانست نمیتواند مسئلهی فلسطین را به آسانی و تمام و کمال محو کند سعی کرد رهبری مقاومت را به دست جریانی فاسد و بیاعتبار بسپارد تا از این طریق آرمان فلسطین را در آستانهی نابودی و فراموشی کامل قرار دهد. جنبش مقاومت اسلامی -حماس- نیز که عملن رهبری مقاومت را به دست آورده، همچون یک جریان نیابتی فراموش شدن مسئلهی فلسطین را دلیل موجهی قرار داد تا جان و مال مردم فلسطین را با منافع و سیاستهای منطقهای رژیم اسلامی تاخت بزند و همچنان تحت حمایت جمهوری اسلامی بر مسند قدرت بماند.
متاسفانه «آرمان فلسطین» تحت رهبری یک جریان فاسد بورژوازی و ارتجاعی کاراییاش را از دست میدهد و دست جنایتکاران نازیسم دولت اسرائیل را برای نسلکشی باز میگذارد. رنجها و مشقتهای فراوانی که مردم ستمدیدهی فلسطین کشیدهاند برایشان دستآورد چندانی نداشته و به حساب مصالح رهبران حماس و محور کذایی مقاومت ریخته شده است. جمهوری اسلامی و حماس عملیات ۷ اکتبر را اجرایی کردند تا اسرائیل را منزوی کرده و در عمل مردم فلسطین را به گوشت دم توپ این هدف تبدیل کردند. جنایات صهیوفاشیسم از همان روز ۷ اکتبر و علیه خود شهروندان اسرائیلی آغاز شد، نظامیان دولت اسرائیل با اجرا کردن «دستور هانیبال» که از کشتن سربازان و شهروندان اسرائیلی به اسارت گرفته شده توسط خود نظامیان اسرائیلی حکایت دارد، علاوه بر کشتن نیروهای حماس، صدها نفر از شهرندان عادی فلسطینی در نزدیکی مرزها و دهها تن از اسرای اسرائیلی در دست حماس را با بمب و مسلسل مستقر بر هواپیماهای جنگی و ترکش گلولههای تانک به قتل رساندند.
در ادامه رژیم فاشیستی اسرائیل، خرسند از فرصتی که برایش فراهم کرده بودند مرزهای کشتار و جنایت علیه بشریت را جابجا کرد و تلاش کرد با کشاندن جمهوری اسلامی به جنگ مستقیم، دولت پزشکیان را در غرب منزوی کرده و به قیمت قتل و عام مردم خاورمیانه ضربهای کاری به رهبری حزبالله و دیگر گروههای تروریستی وارد آورد. تنها چیزی که برای این نیروهای ارتجاعی ارزش ندارد جان انسانها است. در یک کلام و کوتاه بگوییم: قطبهای ارتجاعی علیرغم رقابت و دشمنی با یکدیگر، از عملکرد هم و از خون و رنج مردم خاورمیانه تغذیه میکنند. نظامهای ارتجاعی و طبقاتی و بازیگران جنایتی که در خاورمیانه جریان دارد با به راه انداختن جنگ و فضای جنگی، ارادهی مستقل مردم و جنبشهای انقلابی طبقهی کارگر برای رهایی از جنگ و ستم و سرکوب و استثمار را به یغما میبرند.
در شرایط کنونی لازم است یکی از اولویتهای کمونیستها در خاورمیانه و سراسر جهان، بیرون آوردن «آرمان فلسطین» از زیر سلطهی جریان حماس و شکل دادن به یک جنبش مستقل و رهبری کمونیستی برای قرار گرفتن در رأس جنبش مقاومت و آرمان فلسطین باشد. شکل دادن و به پیروزی رساندن جنبش انقلابی در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه یکی دیگر از افقهای پیش روی کمونیستها است. چنین رسالتی بدون مرزبندی مشخص و افشاگری علیه محور کذایی مقاومت ممکن نیست. زمانی که «آرمان فلسطین» از استفادهی ابزاری جمهوری اسلامی و سواستفادهی تروریستهای حماس نجات پیدا کند جنبش مقاومت فلسطین برندهتر و با کارایی بهتری علیه رژیم فاشیستی و اشغالگر اسرائیل سازماندهی میشود. کمونیستهای جهان نباید از ماهیت رهبری جنبش مقاومت و ضرورت شکل دادن به یک رهبری رادیکال غافل بمانند.