جمعه ۳ فروردین ۱۴۰۳ | 22 - 03 - 2024

Communist party of iran

به یاد رفیق جعفر شفیعی رهبر انقلابی و کمونیست

ساعت شش بعد از ظهر روز پنج شنبه هفتم آبانماه سال ۱۳۶۶ برابر با بیست و نهم اکتبر ۱۹۸۷ رفیقی از میان ما رفت که تجسم انسانی بهترین جنبه های حرکت سوسیالیستی در میان ما بود. در آن روز دکتر جعفر شفیعی، کمونیست پیکارجو و پیشتاز، از رهبران حزب کمونیست ایران، در یک تصادف اتومبیل جان باخت. رویدادی سخت تلخ و ناگوار برای صفوف کومه له و حزب کمونیست و نیز برای همۀ کارگران و زحمتکشانی که در وجود او امیدهای خود را می دیدند و وجود او بر اعتمادشان به آینده می افزود. حیات سیاسی و مبارزاتی رفیق جعفر شفیعی و حتی زندگی  شخص اش بسیار غنی و پرجانبه بود، او  چکیدۀ یک دوره مبارزه جریان کمونیستی و انقلابی و نمایندۀ پرشور این جریان بود.


رفیق جعفر شفیعی چهرۀ شناخته شده در جنبش کمونیستی ایران، رهبری محبوب در میان کارگران، رفقای حزبی  و توده های ستمدیده  و مبارز مردم کردستان و از زمره کسانی بود که حزب ما بسیاری از پیشروی های خود را طی سالیان گذشته به او مدیون است. او در زمرۀ آن رهبرانی بود که جنبش کمونیستی و طبقۀ کارگر باید رنج سالها مبارزه و بسی تجربیات سخت و دشوار را از سر بگذارند تا همچون او را در دامن خود پرورده کند. از آن رهبرانی که نامشان، کردار و هر حرکتشان در میان توده های وسیع کارگران یاد آور، مظهر و برانگیزاننده مبارزه در راه رهایی از چنگال بردگی و نابرابری و استثمار است، یعنی رهبران کمونیست تودۀ کارگران  و زحمتکشان.


رفیق جفعر شفیعی طی سالها مبارزۀ سیاسی در برابر نظام جور و ستم سرمایه، علیه رژیم شاه و رژیم جمهوری اسلامی و در رهبری جنبش انقلابی مردم کردستان، وظایف پرمسئولیت و سنگینی برعهده داشت او درمسئولیت ها و موقعیت های مختلف تشکیلاتی، در کمیتۀ مرکزی‌ کومه له  و دفتر سیاسی و کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست ایران، در سردبیری رادیو صدای انقلاب ایران (رادیو کومه له)، سردبیری نشریات حزبی، در نوشته ها و سخنرانی ها، مأموریت های متعدد تشکیلاتی، و به طور کلی در انجام همۀ وظایف سیاسی و حزبی، نمونۀ برجسته ای از  کاردانی و فداکاری و یکی از پرچم داران و پیشتازان پرارج و خستگی ناپذیر کومه له و حزب کمونیست ایران در تبلیغ و ترویج کمونیسم، در آگاه کردن، متحد نمودن و متشکل ساختن کارگران، در افشای عوامفریبان و دشمنان مردم  و طبقۀ کارگر بود .


به عنوان یک پزشک انقلابی و دوست مردم زحمتکش، دکتر جعفر شفیعی چنان محبوبیتی کسب کرد که کسب آن ابداً ساده نیست. رابطۀ او با مردم به عنوان پزشک اصلاً در مقولۀ احساس مسئولیت  و وجدان حرفه ای خلاصه نمی شد. برعکس روش او کاملاً «غیر حرفه ای» بود. در این مورد نیز او مانند یک انقلابی واقعی عمل کرد. سخت ترین مأموریت ها، مسافرت ها و  زحمات بی اجر و مزد را برای بیماران، و برای محیط اجتماعی آن اقشار تهیدست که معمولاً از او کمک می جستند و او به کمکشان می شتافت، به عمل می آورد.  او به این ترتیب در محیط اجتماعی وسیعی که اکثراً از کارگران و اقشار تهیدست تشکیل شده بود، به عنوان کسی که دانش و تخصص پزشکی دارد اما موقعیت اجتماعی و طبقاتی یک دکتر را نمی پذیرد، از قشر اجتماعی آنها نیست، و بنابراین یکی از «آنها» نیست، یکی از «ما» ست ظاهر می شد، رابطۀ گسترده ای برقرار می کرد. نفوذ او بنابراین صرفاً نفوذ یک پزشک باوجدان نبود. علقه های اجتماعی و انسانی عمیق و فراوانی ماورای آن ایجاد می شد و به همین دلیل ماندگار برجای می ماند. به طور کلی برقراری ارتباط  گیرا و عمیق  انسانی  خصلتی بود که هر آشنای جدیدی هم به وجود آن در او پی می برد.


در فعالیت سیاسی به معنای اخص کلمه رفیق جعفر شفیعی محصول هیچ فعل و انفعال تشکیلاتی نبود و توصیف وی به عنوان یک کادر حزبی خصلت نمای بسیار ناقص و نارسایی از اوست. کسانی که از نزدیک با کارنامه سیاسی او آشنایی دارند این را به خوبی می دانند. او با خود مجموعه ای از فعالیت سیاسی و نفوذ اجتماعی و انرژی مبارزاتی و نیز ابتکار و خلاقیت و تفکر سیاسی گردآورده بود که دیگر غیرممکن بود به سرعت حتی در ارگان رهبری کومه له قرار نگیرد، و همین طور هم شد. در حزب کمونیست ایران هم همین رابطه واقعی با وی وجود داشت: او فی الحال کادر جنبش کمونیستی ایران  و انقلابی برجسته ای بود که جای خود را در رهبری حزب می یافت.


او با تمام وجود برای انقلاب کار می کرد و این را در تمام شرایط از پیش می برد. چه در غوغای  شتاب آور دورۀ انقلاب، چه در شرایط زیستی محیط کومه له با زخم معده ای که داشت و زیر بیم دائمی حملات نظامی رژیم اسلامی، و چه مدت کوتاهی که در اروپا به سر برد و بدون خستگی  شبانه روز را به کار مطالعه و نوشتن صرف می کرد. انرژی و پشتکاری بی اندازه قوی، از آن نوع که به سادگی در همه یافت نمی شود، کاراکتر او را شکل می داد. از اینکه کاری را که راضی اش نمی کرد ده بار از سر بگیرد ابایی نداشت و هر بار با همان شتاب و با همان ولع اولیه کار می کرد. اشتهای او برای خواندن، برای مجادله، و برای بحث بر سر مسائل فکری سیری ناپذیر بود. چنان سخت کار می کرد که گویی می دانست که فرصت کمی برایش باقی مانده است. در عین حال چنان با شور و شوق زندگی را دوست می داشت و شادمانه از کوچکترین مظاهر آن لذت می برد، که گویی هرگز به مرگ فکر نمی کند.


جعفر شفیعی یک مارکسیست متعهد به معنای واقعی آن بود، بدون اینکه این امر نزد وی معنای لم دادن بر داده های حاضر و آماده را داشته باشد. او جستجوگر بود، کنجکاوی سیاسی و نظری و میل به باز کردن افق های تازه در او تمام نشدنی به نظر می رسید. او، همچون جریانی که وی یکی از بهترین نمایندگانش بود، رهرو راههای ناپیموده بود. با وجود تمام ارتباطات محلی گسترده ای که داشت، از محلی گرایی به دور بود. با وجود تعلقش به حزب کمونیست ایران، چهارچوب سوسیالیسم ایران را برای خود تنگ و تنگتر احساس می کرد. ذهن او، تعلق فکریش و تکاپویش او را به یک جنبش جهانی  بیش از پیش علاقمند و متعلق می ساخت.


از شرکت در محافل مارکسیستی مخفی دوران شاه و اولیه ترین تماس های کارگری ، تا تجربه اسارت در ساواک و زندان سیاسی، از فعالیت گسترده علنی و سخنرانی های توده ای و ترویج های وسیع در دورۀ انقلاب، تا گشت های سیاسی در کردستان و تا شرکت در مذاکرات گوناگونی که کومه له با جریانات سیاسی و از جمله یک زمان در سال ۱۳۵۸‌ با رژیم اسلامی داشت، از پیشبرد و هدایت کار تبلیغاتی و انتشاراتی گسترده و فعالیت خستگی ناپذیر در این عرصه، تا حضور در صفوف پیشمرگان اتحادیه میهنی در کردستان عراق به عنوان یک پزشک انقلابی در یکی از سخت ترین شرایطی که در آن قرار داشتند، از انجام مأموریت های متنوع حزبی تا ایفای نقش رهبری در مقاطع و تصمیم گیری های گوناگون، دکتر جعفر شفیعی راهی طولانی و متنوع و پرپیچ و خم را طی کرد. راهی که او پیمود اگرچه با مایه های قوی سجایای شخصی درخشانش رنگی ویژه یافته بود، اما نهایتاً کارنامه رشد و بلوغ جریانی اجتماعی است که در یک نمونۀ برجسته فشرده شده بود. جریانی که در قالب کومه له سر بر می آورد، شعور طبقاتی و خصلت سوسیالیستی خود را در نبردی با زوائد اجتماعی و فکری سنتی غیر‌مارکسیستی وغیر‌کارگری  تعمیق می کند، خود را به عنوان جزء یک طبقه اجتماعی روبه رشد و مدافع خود‌آگاه آن درک می کند، از قالب محلی خود به نفع یک جریان حزبی رادیکال و کمونیستی سراسری گذر می کند، و با اتکا بر آن روند اجتماعی و طبقاتی که وی را پروبال داده بود، با ناسیونالیسم، پوپولیسم، سازش طبقاتی، مذهب، سنن عقب مانده، و با نیروهای اجتماعی سرمایه و نمایندگان آن، به دنیای مبارزه ای بی امان پای می گذارد و در رابطه با آن و به اقتضای آن هر آنچه را در خود نیز نارسا و مبنی بر درک محدود و کوته نظرانه می بیند به باد انتقاد می گیرد. مبارزۀ این جریان سوسیالیستی هنوز به فرجام نرسیده و به نیرو، ایمان، جسارت و پشتکار کسانی چون جعفر شفیعی نیاز دارد.


ما کمونیست ها جانباختگان را در هاله ای از تقدس خرافی و یا احساسات رمانتیک نمی پیچیم. برای ما تاریخ آینده را زندگان می سازند وهم اکنون مبارزه ای زنده و واقعی با تمام اهمیت آن در مقابل ما خود‌نمایی می کند، اما درست در اینجاست که بار دیگر یاد رفیق جعفر شفیعی برایمان زنده می شود. نه فقط چون که  امروز در مصاف ها و کشمکش های سیاسی و اجتماعی دشواری که کومه ‌له و حزب کمونیست در پیش رو دارد، جای او سخت خالیست، بلکه اساساً به این خاطر که همۀ کسانی در میان ما که می خواهند خود را با مبارزۀ طبقه کارگر عمیقاً مربوط کنند، همۀ کسانی که کمونیسم برایشان یک جنبش زنده و واقعی اجتماعی کارگران است و هدف خود را ادای سهم هر چه جدی تر به این جنبش اجتماعی قرار داده اند، به حق به یکی از شریف ترین و سختکوش ترین مبارزان این راه، ادای احترام می کنند و مهم تر از آن از وی الهام می گیرند.


امروز گرامیداشت و الهام گرفتن از رهبر جانباخته جعفر شفیعی و دیگر عزیزان جانباخته‌ مان بسیار به موقع و درخور است.

اشتراک در شبکه های اجتماعی:

تگ ها :

جعفر شفيعى