به مناسبت هشت مارس، روز جهانی زن
سه شنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲
مرضیه نظری
جمهوری اسلامی سرمایه، در چهل و چهار سال حاکمیت خود بر جامعه ایران، با تحمیل آپارتاید جنسیتی بر زنان، نزدیک به نیمی از افراد جامعه را از متن اجتماعی و سیاسی نه تنها به حاشیه رانده و محرومیتهای سنگینی به آنها تحمیل کرده، بلکه زن را به عنوان موجودی ناقص و معیوب در همه ی عرصه های جامعه، نهادینه کرده است. بنا به ایدئولوژی و ویژگی مناسبات سرمایه داری در ایران، درجه مشکلاتی که جمهوری اسلامی برای جامعه به بار آورده، در مورد زنان چند برابر بوده و بزرگترین ضربه و آسیب ها نیز برتن و جان زنان کارگر و زحمتکش جامعه وارد آورده است. فقر، بیکاری، بیگاری، اعتیاد، تنفروشی، اسارت، خوار شماری و خشونت مشروع و قانونی در تمام زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بخشی از ستم هایی هستند که در جامعه اسلامی سرمایه داری ایران، جاری و به صورت روندی معمول درآمده است.
در طی این سالها، همچنین شاهد مقاومت و مبارزات بی وقفه زنان ایران بوده ایم. زنان در همان نخستین روزهای به قدرت رسیدن حکومت اسلامی در سال ۵۷ نخستین اهداف سرکوب رژیم و در برابر این هجوم، نخستین بخش به پاخاسته علیه این تهاجم ضد انسانی بوده اند. از همان روزهای نخست تا کنون، زنان همیشه و در هر رخداد و تحولی در صف اول اعتراضات و خیزشها بوده و همین ایستادگی و پویایی اعتراض های زنان، از جمله مقاومت های پرهزینه ای در برابر حاکمیت اسلامی بوده است. در نتیجه ی این ایستادگی های خونبار، حکومت اسلامی نتوانسته آن چنان که در برنامه داشته، اهداف، قوانین و سنت و فرهنگ ارتجاعی-طبقاتی خود را به جامعه و به ویژه نقش فرودست مورد نظر نظامش را به زنان تحمیل کند و آنها را به کنج خانه ها برگرداند. گواه این واقعیت، حضور پُر رنگ و پُر شور و شوق زنان در خیزشهای توده ای و اعتراضات و اعتصابات کارگری سالهای اخیر و در اوج آن، خیزش ژینا با شعار محوی “زن، زندگی، آزادی” بوده است.
اما علیرغم این نقش برجسته و حضور پُررنگ، زنان کارگر و زحمتکش در ایران به عنوان محرومترین و ستمدیده ترین بخش طبقه کارگر، نتوانسته اند مثل همراهان مردشان سازمان یافته و متشکل از مطالبات و خواستهای اقتصادی و اجتماعی خود دفاع کنند، در حالیکه آنها نیز بخش جدایی ناپذیر از طبقه کارگر هستند و به مراتب بیشتر از کارگران مرد استثمار میشوند. زنان کارگر، با سازمانیابی و برنامه ریزی برای حضور تعیین کننده در مبارزه و دستیابی به خواستهایشان باید همانند مردان کارگر دست به کار برپایی کانون ها و انجمن های همبسته ی خود شوند. زنان در این سازمانیابی، از سویی به عنوان زن، و در سوی دیگر همانند کارگر، به دفاع از حقوق انسانی و طبقاتی خویش برآیند. اگر چه درصد زنان شاغل رسمی در ایران نسبت به مردان بسیار کمتر بوده و هر ساله به دلیل سیاستهای زن ستیزانه و استثمارگرانه ی حکومت اسلامی و طرح هایی که برای راندن زنان از بازار کار و خانه نشین کردن آنها از مشارکت در تولید و حضور اجتماعی زنان کاسته می شود، ولی شکی در این نیست که زنان زیر ستم و زنان طبقه کارگر اکثریت زنان جامعه را تشکیل داده و هر روز با وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی و ریزش بخش هایی از لایه های میانی به درون لشکر بیکاران بر شمار زنان بی پناه و زیر ستم افزوده میشود.
زنان شاغل در کارگاه های با کمتر از ۱۰ نفر کار که نه تنها شامل قانون کار جمهوری اسلامی نمیشوند بلکه با دستمزدهای بسیار پایینتر، در شرایطی زجرآور کار میکنند و مورد انواع تهدیدها و ستم ها قرار می گیرند؛ میلیون ها زن کارگر در بخش خدمات و کشاورزی و کارخانگی و زنان دستفروش که اکثرا سرپرست خانواده می باشند و در سخت ترین شرایط قرار دارند؛ زنان تهی دست روستایی که در بخش کشاورزی و دامداری و قالیبافی که بدون برخورداری از کوچکترین پشتوانه ی اجتماعی یا قانون کار در روستا ها و حاشیه شهرها، شب و روز کار میکنند؛ زنان جوان تحصیل کرده ای که یا به خاطر تبعیضات ناشی از سیاستها و ایدئولوژی رژیم و یا نبود شغل از بیکاری عمرشان تباه می شود و یا دختران نوجوانی که یا به دلیل فقر و یا به دلیل فرهنگ عقب مانده مناطقی که در آن زندگی میکنند، از آموزش و تحصیل باز مانده و به اجبار به ازدواج سپرده می شوند یا با انواع قید و بندها و محدودیت ها و محرومیت ها روبرو شده و می شوند؛ همه بیانگر شرایط سخت و غیرانسانی زنان در ایران زیر حاکمیت مناسبات سرمایه داری اند.
زنان کارگر در ایران در واقع از یک ستم سه گانه رنج می برند: ستمی که استبداد سرمایه داری به وسیله سرمایه و کارفرما و در محل کار و کارخانه ها به عنوان کارگر زن به آنان تحمیل می کند، ستمی که اسلام حکومتی و ایدئولوژی مناسبات طبقاتی به شکل شرعی و قانونی به آنها روا داشته و ستمی که در نتیجه فرهنگ مردسالارانه در محیط خانه و محل زندگی و جامعه بر آنها تحمیل شده و می شود. تمام این ستم ها در بازنگری نهایی ستمهایی هستند که در مناسبات کالایی و تبعیض آمیز و استثمارگرانه نظام سرمایه داری ریشه دارند.
در برابر چنین وضعیتی، جنبش سوسیالیستی و فعالین کارگری باید نسبت به سازمانیابی این بخش عظیم تعیین کننده اجتماعی فعالانه و مسئولانه به تلاش بپردازند. زنان کارگر با سازمان یابی و تجربه یابی می آموزند که بخش جدایی ناپذیر از طبقه کارگر هستند و اینکه برای احقاق حقوق خود باید به مبارزه طبقه کارگر بپیوندند. زنان، در این مبارزات هم از تجربیات کارگران مرد میآموزند، هم ضرورت پیشبرد مبارزه ای دوشادوش و متحد را درک میکنند و به اضافه، آن نگاه مردانه ای که بر اعتصابات و تشکل های کارگری سایه انداخته را به چالش می کشند. آنها همچنین طی این مبارزات در می یابند که برای رهایی از بردگی و استثمار چند گانه تحمیلی، و برای رهایی از ستم جنسیتی و طبقاتی، راهی جز مبارزه طبقاتی و به چالش کشیدن مناسبات سرمایه داری ندارند. تاریخ و تجربه مبارزات کارگری و کمونیستی جهان به ما میگوید که زنان برای رهایی از فرودستی و ستم و نابرابری، باید متحد و آگاه و سازمان بیابند. بهبود نسبی وضعیت زنان در کشورهای بزرگ سرمایه داری نسبت به زنان در کشورهایی مانند ایران، مدیون مبارزات زنان و مردان این کشورها به رهبری سوسیالیستها و کارگران متشکل پیشتاز و کمونیست برای کاهش ساعات کار، برای بیمه بیکاری، افزایش دستمزدها، ایجاد مهد کودکها، ایجاد شرایط و فرصت برابر برای استخدام و برخورداری از پشتوانه های قانون کار و غیره می باشد. همچنین همین تجربه ها به ما میگویند که بدون به زیر کشیدن نظام سرمایه داری، این دستاوردها هر لحظه در خطر بازستانی توسط سرمایه داران و دولتهایشان و کارگران در بیم و هراس محرومیت های اجتماعی قرار دارند.
در برهه ی کنونی که جامعه ی ایران در شرایط تغییر و تحول و فوران ناگهانی قرار گرفته است، جهت گیری و راستا یابی و پیشبرد رهایی بخش این تحولات نیز را، جریان و نیرویی تعیین میکند که سازمان یافته و دارای برنامه و توان رهبری و آگاهانه و مسئولانه باشد. طبقه کارگر ایران، متشکل از زنان و مردان کارگر، نمی تواند بدون آگاهی و سازمانیافتگی در روند شرایط برای رهایی و یا تاثیر گذاری طبقاتی و یا حتی دستیابی به مطالبات و حقوق انسانی خویش، پیروزمند این مبارزه و یا تضمین کننده ی دستاوردی باشد. ضروریست که فعالین زن و مرد در جنبش سوسیالیستی و کارگری و کمونیستی، زنان کارگر و زیر ستم را، بعنوان نیمی از طبقه کارگر، در ساختارها و کانون های مستقل طبقاتی سازمان داده تا نیرو و مبارزات آنها به مبارزات کل طبقه کارگر پیوند یابد. زنان کارگر بدون حضور فعال در جنبش کارگری و بدون سازمانیابی نخواهند توانست از مطالبات طبقاتی، اجتماعی و سیاسی خود دفاع کنند و به استثمار و ستم طبقاتی و تبعیض جنسیتی که بر آنان تحمیل شده است پایان دهند.
١٣ فوریه ٢٠٢٤