به مناسبت روز جهانی حمایت از زندانیان سیاسی ایران
دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۱

امروز ٣٠ خرداد، بیستم ماه ژوئن روز جهانی حمایت از زندانیان سیاسی ایران است. امسال اما این روز در شرایطی بر گزار میشود که دستکم از روزهای قبل از اول ماه مه، یازده اردیبهشت، رژیم تهاجم وحشیانه ای را به معلمان ، فعالین کارگری، تجمعات اول ماه مه را آغاز کرده واین یورش وحشیانه خود را درمقابله با شورش گرسنگان، با معترضین در آبادان وشهرهائی که با مردم آبادان اعلام همبستگی کرده بودند ادامه داد. زمانیکه فرهنگیان در مقابله با تمام سرکوبگریهای رژیم سکوت نکرده و برای تجمع بیست وسه خرداد فرا خوان داده واعلام کردند که “ما میآئیم، با شکوه میآئیم، همه میآئیم، در ایران طوفان در راه است”، رژیم ماشین سرکوب خود را در سرتاسر ایران به حرکت درآورده و دهها معلم را به بند کشیده وبسیاری را زخمی گرداند.
آنچه را که رژیم در چند هفته گذشته انجام داد، ادامۀ همان سرکوبگریهای وحشیانه اش در بیش از چهار دهه گذشته بوده است. دستگیری دهها هزار نفر در دهه شصد و کشتار بخش بزرگی از آنان، بخشی از تاریخ خونبار این جامعه است. اگر درآن سالها رژیم شبانه ومخفیانه این نسل کشی را انجام داد بعدها همۀ این جنایات را در برخورد به خیزش مردم در سال هشتاد وهشت که در اعتراض به تقلب انتخاباتی رژیم به خیابان آمده بودند، انجام داد. خیزشهای دیماە نود شش و آبان نود هشت و اردیبهشت وخرداد امسال که مورد یورش رژیم قرار گرفتند، اما مهر گرسنگانی را داشت که با آمدن به خیابان تنفرعمیق سیاسی و طبقاتی خود را به این رژیم اعلام میکردند.
نباید فراموش کرد که زندانهای جمهوری اسلامی همواره مکانهای غیر انسانی وقتلگاه بوده است. چه کسی میتواند کشتارهای دهه شصت در زندانهای جمهوری اسلامی را فراموش کند، چه کسی میتواند فراموش کند که دختران جوان را شب قبل از اعدام به عقد پاسداران، جلادان و زندانبانان کثیف و مزدور در میآوردند. چه کسی میتواند فراموش کند که حتی در شرایط عادی زندانیانی را که به جرم قتل، قاچاق و سایر بزه کاریهای اجتماعی به بند کشیده بودند، به جان زندانیان سیاسی میافکندند. چه کسی میتواند فراموش کند که به بهانۀ بیماری زندانیان سیاسی را به قتل میرساندند. چه کسی میتواند فراموش کند که همین سال گذشته با همه کوششی که رژیم انجام داد، این حقیقت پنهان نماند که بکتاش آبتین از دبیران کانون نویسندگان را در زندان به قتل رساندند. این تبهکاران اینجا هم همان جنایتی را مرتکب شدند که پیش ترها در جریان قتلهای زنجیره ای محمد مختاری ومحمدجعفرپوینده را کشتند. همان جنایتی را مرتکب شدند زمانی که گلوله هایشان را به سینه معترضان آبان نود وهشت شلیک کردند، همان جنایتی را مرتکب شدند، زمانی که هواپیمای مسافربری اوکرائینی را در نخستین ساعات هیجدهم دیماه نود وهشت به موشک بسته و صد وهفتاد سرنشین آنرا به هلاکت رساندند.
زمانی که در اردیبهشت نود وهشت سرکوبگران سه تن از اعضای کانون نویسندگان و چند ماه بعد تر آرش گنجی منشی این کانون را به زندانهای طویل المدت به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و ” اجتماع وتبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” محکوم کردند، معلوم شد که سران رژیم چه وحشتی از قلم متعهد و از آگاهی جامعه دارد. اکنون نیز با میان کشیدن یک پروندۀ امنیتی علیه دوتن از اعضائ سندیکای فرانسوی، تعدادی از معلمان ودوتن از رهبران سندیکای واحد را به بند کشیدند. مضحک تر از این هم میشود مدعی شد که دو معلم فرانسوی شورش گرسنگان، اعتراضات فرهنگیان و بازنشستگان را سازمان داده اند. شاید رژیم بتواند با سناریوهای مفتضحی از این نوع پایه های عقب ماندۀ خود را فریب دهد، ولی حاشا اگر میلیونها تن از مردم فریب چنین ترفندها ی مفتضحانه ای را بخورند. مگر یادمان رفته است که طراحی سوختۀ رژیم علیه اسماعیل بخشی وسپیده قلیان با چه تمسخر و همزمان تنفر نه تنها از جانب هزاران کارگر هفت تپه بلکه از جانب توده های میلیونی مردم روبرو شد.
خاطرات زندانیان سیاسی از شکنجه گاههای جمهوری اسلامی، از شکنجه گرانی نظیر حاجی داود، از قرار گرفتن روزها وهفته ها در تابوت، بخشی از ذهنیت تاریخی این مردم از زندان وزندانی در این جامعه است. مردم دیدند که در زمان اوجگیری پاندمی کرونا چگونه عزیزانشان در زندانها قربانی شدند. آنهم در شرایطی که داشتن امکانات بهداشتی حق هر زندانی است. اکنون نیز بسیاری از زندانیان سیاسی در چنگال بیماریهای گوناگون گرفتارند و رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی از انتقال آنان به بیمارستان و مداوا جلو گیری میکند.
واقعیت این است که جلادان ومزدوران رژیم در زندانها هر لحظه منتظر فرصت مناسبی هستند که تا به بهانه های گوناگون زندانیان سیاسی را به مسلخ بفرستند. رژیمی که بیشرمانه مردمی را که به خاطر گرسنگی به خیابان میآیند به گلوله میبندد، رژیمی که کارگران، معلمان وبازنشستگان را چند مرتبه زیر خط فقر نگه میدارد وزمانی که همین ها که به سختی توان تأمین معیشت خود وخانوادهشان را دارند، دست به اعتراض میزنند، به بند میکشد، در اینصورت میتوان فهمید که پشت دیوارهای ضخیم زندانها با دست بازتری میتوانند سیاست کشتار وسرکوب خود را به پیش ببرند. بی جهت نبود که همین سال گذشته سازمان عفو بین الملل گزارش خود از زندانهای جمهوری اسلامی را با تیتر “ویرانگری انسانیت” انتشار داد. در این میان البته شرایط حاکم بر بندهای زندانیان زن خود حکایت دیگری از بعد وحشیگری رژیم است. اینجا دیگر جلادان برای شکستن مقاومت زنان به خود اجازه میدهند که بدون هیچ پروائی به خشونت وآزار جنسی بپردازند. هر مطالبه وهر اعتراضی از جانب زنان در اولین قدم با آزار جنسی روبرو میشود. با این وجود تعدادی از این زنان با شجاعت بینظیری پرده از این جنایات بر میدارند. اگر زمانی به یمن خاطرات تعدادی از رها شدگان از نسل کشی دهه شصد، از بعد فاجعه خبردار شدیم، اکنون بیش از همه این سپیده قلیان مدافع شجاع و آگاه کارگران هفت تپه در فاصله کوتاه مرخصی روایتهائی را در باره برخی از زندانیان محبوس در زندان بوشهر نوشت “سال گذشته و هنگامی که به این زندان تبعید شدم، میدانستم که با جهنمی فراموش شده مواجه خواهم شد، اما سبعیت جاری در این زندان حتی در خیالاتم نمیگنجید. زنان زندانی این بند به جرم زن بودن و زندانی بودن تحت وحشیانه ترین شکنجه ها و ضد انسانیترین شرایط ممکن نگهداری میشوند” .
با وجود همه این وحشگریها واقعیت مهم اما این است که مدتهاست این بگیر وبه بندها کار کرد اساسی خود را جهت ایجاد رعب ووحشت در جامعه از دست داده اند. سران جنایتکار رژیم تردید نداشته باشند که در اولین گام کسب پیروزی، مردم دیوارهای زندان را بر روی سران رژیم وزندانبانانش خراب خواهند کرد.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومهله