بهمناسبت ۱۲ ژوئن روز جهانی مبارزه با کار کودک
جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴
آرام فرجالهی

۱۲ ژوئن، روز جهانی مبارزه با کار کودک، فرصتی است تا با نگاهی انتقادی و ریشهای به پدیدهی کار کودک بنگریم؛ پدیدهای که در بطن مناسبات سرمایهداری و بحرانهای ساختاری آن ریشه دارد. کار کودک نهفقط یک معضل اجتماعی، بلکه یکی از بارزترین تجلیهای استثمار و بازتولید چرخهی فقر در نظام سرمایهداری است.
ابعاد جهانی کار کودک : ارقام و روندها براساس آخرین گزارش سازمان بینالمللی کار (ILO) و یونیسف، در سال ۲۰۲۱ شمار کودکان کار در جهان به ۱۶۰ میلیون نفر رسیده است؛ یعنی تقریباً یک کودک از هر ده کودک جهان. این رقم طی چهار سال گذشته، ۸.۴ میلیون نفر افزایش یافته و روند نزولی دودههی اخیر را معکوس کرده است. بیش از نیمی از این کودکان (حدود ۸۸ میلیون پسر و ۶۴ میلیون دختر) در کارهای پرخطر و زیانآور مشغولاند و ۷۱٪ آنان در بخش کشاورزی کار میکنند.
پیشبینیها نشان میدهد اگر روند فعلی ادامه یابد، تا آخر سال ۲۰۲۵ همچنان ۱۲۱ میلیون کودک در جهان بهکار گمارده خواهند شد. بحران کووید-۱۹، فقر گسترده و سیاستهای ریاضتی دولتها، میلیونها کودک دیگر را نیز در معرض خطر کار اجباری قرار داده است. کار کودک محصول مستقیم مناسبات سرمایهداری و بحرانهای بازتولید ارزش اضافی است. سرمایه برای کاهش هزینهی تولید و افزایش سود، همواره بهدنبال نیروی کار ارزان و بیدفاع است؛ کودکان، بهدلیل ضعف فیزیکی، ناتوانی در دفاع از حقوق خود و هزینهی پایینتر، به طعمهای ایدهآل برای سرمایهداران بدل میشوند.
مارکس در نقد سرمایهداری، کار کودک را نه یک انحراف، بلکه بخشی از منطق ذاتی این نظام میداند : «استثمار کودکان و زنان، یکی از ابزارهای اصلی سرمایه برای کاهش مزد نیروی کار و افزایش ارزش اضافی است.» سرمایهداری با خصوصیسازی آموزش، تضعیف بیمههای اجتماعی و گسترش بازار غیررسمی، شرایط را برای رشد کار کودک فراهم میکند.
طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، حدود ۱۵٪ از جمعیت کودکان ایران (برابر با میلیونها کودک) به کار اشتغال دارند و ۱۰٪ از کودکان کار از تحصیل بازماندهاند. این آمار با احتساب کودکان خانهدار و کارهای پنهان، حتی بالاتر نیز برآورد میشود. بحران فقر، بیکاری، مهاجرت و سیاستهای ریاضتی دولت، زمینههای رشد کار کودک را در ایران تقویت کرده است.
بیش از ۸۰٪ کودکان کار در ایران، غیرایرانی و عمدتاً مهاجران افغانستانی هستند که بهدلیل وضعیت نامشخص اقامت و نبود حمایتهای قانونی، در معرض شدیدترین اشکال استثمار قرار دارند. کودکان در ایران در مشاغلی چون زبالهگردی، کارگاههای غیررسمی، حمل مواد مخدر، کولبری و حتی سوءاستفادهی جنسی به کار گرفته میشوند.
قوانین داخلی (مانند قانون کار و قانون حمایت از اطفال و نوجوانان) و کنوانسیونهای بینالمللی، کار کودک را ممنوع اعلام کردهاند، اما ضعف در اجراء، فساد ساختاری، عدم نظارت و سرکوب سازمانهای مستقل، عملاً راه را برای تداوم و گسترش کار کودک باز گذاشته است. سرکوب فعالین کودکان کار، نمونهای از این سیاستهاست.
کار کودک، بازتولید فقر و چرخهی استثمار است. آنها نهتنها از آموزش، سلامت و رشد انسانی محروم هستند، بلکه بیرحمانه از آنها برای باز تولید چرخهی فقر استفاده میشود. کودکان کار، فردای جامعهای هستند که از کودکیشان محروم شدهاند و به نیروی کار ارزان و بیمهارت بدل میشوند؛ این همان چیزی است که سرمایهداری برای بقای خود به آن نیاز دارد.در ایران، با گسترش فقر و نبود حمایتهای اجتماعی، خانوادهها ناگزیر فرزندان خود را به بازار کار میفرستند. این روند، نهتنها آیندهی کودکان، بلکه آیندهی کل جامعه را به گروگان میگیرد و بازتولید فقر ساختاری را تضمین میکند.
راهحل واقعی برای ریشهکنی کار کودک، نه در سیاستهای اصلاحی یا اقدامات خیریهای، بلکه در نقد و دگرگونی ریشهای مناسبات تولید سرمایهداری نهفته است. تنها با الغای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، میتوان به استثمار کودکان پایان داد.
در ایران، جنبشهای کارگری و تشکلهای مستقل (معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، زنان) باید خواستار :
تضمین آموزش رایگان و باکیفیت برای همهی کودکان (ایرانی و غیرایرانی)، ایجاد بیمههای اجتماعی فراگیر و حمایت از خانوادههای کارگری، جرمانگاری واقعی و اجرای مؤثر ممنوعیت کار کودک باشند.
شعار «کودکان کار، قربانیان سرمایهداری» باید به یکی از محورهای مبارزات طبقاتی بدل شود. کار کودک، محصول بحرانهای ساختاری سرمایهداری و سیاستهای ریاضتی است. در ایران، با تشدید فقر و سرکوب تشکلهای مستقل، وضعیت کودکان کار هرروز وخیمتر میشود. پایاندادن به کار کودک، تنها با مبارزهی ریشهای علیه سرمایهداری و سازماندهی طبقاتی ممکن است. روز جهانی مبارزه با کار کودک، نه روز همدردی، بلکه روز فریاد، همبستگی و سازماندهی برای الغای استثمار کودکان است.