بلوک بندی های جدید در خاورمیانه و موقعیت جمهوری اسلامی
سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۱
نظم مستقر جهانی در دور دههی اخیر بیش از هر زمانی در چنبرهی بحران هژمونیک گرفتار آمده است. پابهپایهی ظهور قدرتهای نوظهور، روابط بینالمللی در مقیاس جهانی و منطقهای آرایش تازهتری به خود میگیرد. تحولاتی که در خاورمیانه در جریان است از این قاعده و روند جهانی مستثنی نیست. به میزانی که تناسب قوا میان قدرتهای بزرگ سرمایهداری در سطح جهانی در رانش است، موازنهی قدرت میان قدرتهای منطقهای در خاورمیانه نیز تغییر کرده و به تبع آن، موقعیت جمهوری اسلامی با تنگناهای جدیتری مواجه شده است. اینجا خطوط اصلی تازهترین تحولات منطقهای در مناسبات بین دولتها را برمیشماریم.
یکی از اصلیترین تغییراتی که در معادلات کلان در خاورمیانه حادث شده، فروشکست سیاستهای نظامی آمریکا و متحدانش و عقبنشینی بخشی از نیروهایشان از منطقه است. هزیمت نظامی آمریکا از افغانستان، خروج بخش عمدهی نیروهای نظامی از عراق و اعلام پایان مأموریت و خروج نیروهای نظامی ائتلاف خارجی به رهبری آمریکا از این کشور، نوعی «خلاء قدرت» ایجاد کرده است. این تغییراتِ کلان، زمینه را برای شکلگیری صفبندیها و ائتلافهای بینادولتیِ تازهتری فراهم آورده است. بر متن این تحولات، دولت آمریکا در تلاش است برای حفظ و تداوم منافع اقتصادی و سیاسی کلان و بلندمدتاش، نوعی هماهنگی و همگرایی میان متحدان منطقهایاش ایجاد کند و نقش پررنگ و فعالتری به برخی قدرتهای اصلیِ متحد خود بدهد.
عادیسازی روابط میان دولت اسرائیل و کشورهای عربی بارزترین نمونهی شکلگیری بلوکبندیهای جدیدی است که مدتهاست در جریان است تا خلاء ناشی از کمرنگ شدن حضور نظامی آمریکا در منطقه را پُر کنند. مسلماً اسرائیل نقش کلیدی در این معادلات به ویژه در رقابت و مقابله با مداخلههای جمهوری اسلامی ایران در منطقه را بر عهده خواهد گرفت. از سال 1948 به اینسو، پس از تشکیل دولت اسرائیل با حمایت قدرتهای غربی و سرکوب خونین و آوارگی فلسطینیها، مناقشهی اعراب ـ اسرائیل سر برآورد و در حوزهی روابط بینالملل، جنگ و نزاع و رویارویی میان بسیاری از کشورهای عربی و اسرائیل عملاً قطببندیهای بینادولتی در خاورمیانه را رقم زده بود. جمهوری اسلامی نیز همواره از این مناقشه برای منافع پلید خود بهره برده و ریاکارانه روی مسئلهی فلسطین مانور داده است. دولت امپریالیستی آمریکا و متحدانش برای تأمین و تضمین منافع کلان و درازمدت خود، بهطور همزمان، هم این تنش و تنازعها را استمرار بخشیده و در قبال تجاوزگریهای رژیم جنایتکار اسرائیل سکوت کرده و هم تقلا کردهاند نوعی همگرایی میان اسرائیل و کشورهای عربیِ متحد خود به وجود بیاورند. از میانجیگری واشنگتن در «پیمان کمپ دیوید» میان مصر به رهبری انور سادات و دولت اسرائیل در سال 1979 تا اعلام طرح ترامپ برای توافق فلسطین و اسرائیل تحت عنوان «معاملهی قرن» در سال 2017، یکی پس از دیگری تلاشهای آمریکا در این راستا بوده تا میان قدرتهای منطقهای بالانسی ایجاد کنند. اینها کوششهایی بوده تا همراستا با سلطهگریهای امپریالیستی غرب و پایمال کردن حقوق پایهای مردم ستمدیدهی فلسطین، موقعیت دولت اسرائیل در منطقه را نیز به شکلی «متعارف» تثبیت نمایند.
اگرچه توافق و روابط دوجانبه میان اسرائیل و برخی کشورهای عربی پیشینهی تاریخی طولانیتری دارد، اما طرح معاملهی قرن نقطه عطفی در این مناسبات محسوب میشود. برخی کشورهای عربی یکی پس از دیگری با میانجیگری آمریکا «توافقنامههای صلح و عادیسازی روابط با اسرائیل» را امضا کردند و در صدد تشکیل ائتلاف و همگراییهای تازهتری در خاورمیانه هستند. در گام نخست، توافقنامهی صلح اسرائیل ـ امارات متحدهی عربی در سپتامبر 2020 در کاخ سفید و با حضور دونالد ترامپ امضا شد. با تنفیذ این پیمان، امارات، پس از مصر و اردن، سومین کشور عربی بود که رسماً وارد فرایند عادیسازی روابط خود با اسرائیل شد و عملاً طلایهدار عادیسازی روابط کشورهای عربی با دولت اسرائیل در قرن بیستویکم شد. پس از آن، کشورهای بحرین، سودان و مراکش نیز در اواخر سال 2020 با وساطت واشنگتن، پیماننامههایی به منظور عادیسازی مناسبات در عرصههای دیپلماتیک، سیاسی، نظامی و اقتصادیِ خود با دولت اسرائیل را امضا کردند. سطح همکاری و نزدیکی میان این کشورها و دولت اسرائیل تا جایی ارتقا یافته که در 7 فروردین 1401، نشست ششجانبهای به میزبانیِ اسرائیل تحت عنوان «اجلاس النقب» میان وزرای امور خارجهی آمریکا، امارات متحدهی عربی، بحرین، مراکش، مصر و اسرائیل در جنوب این کشور برگزار گردید. به گفتهی یائیر لاپید، وزیر امورخارجهی اسرائیل، هدف از این «نشست تاریخی»، تثبیت روند عادیسازی مناسبات خود با برخی کشورهای عربی است. گزارشات حاکی از آن است که مسئلهی هستهای ایران محور اصلی این «نشست بیسابقه» بوده است. ناگفته نماند که این نشست همزمان است با پروسهی مذاکرات احیای برجام که در فاز نهایی بهسر میبرد؛ نشستی که نطفههای ائتلاف منطقهای به رهبری اسرائیل را برای دورهی پسا-احیای برجام شکل میدهد.
همچنین، تلاش واشنگتن برای حلوفصل اختلاف و منازعه میان برخی کشورهای عربی از جمله کشورهای عضو «شورای همکاری خلیج» با دولت قطر، نمونهی دیگری از این ابتکارات بوده است تا جمهوری اسلامی نتواند در نتیجهی خلاء ناشی از این افتراقها، به موقعیت خود برتری بخشد. درجهبندی قطر بهعنوان متحد بزرگ غیرعضو ناتو در خاورمیانه در فوریه 2022 بیانگر ارتقای جایگاه قطر در سیاست خارجی آمریکا در معادلات منطقهای است. با اینکه قطر کشور کوچکی است، اما در دهههای اخیر بهعنوان بازیگری کلیدی در تحولات منطقه نقشآفرینی کرده است. این کشور با نقش پررنگاش در جنگ نیابتی در سوریه علیه رژیم بشار اسد و حمایت از گروههای اسلام سیاسی در سوریه و دیگر کشورهای منطقه، میانجیگری در گفتگوهای بین طالبان و آمریکا در دوحه و نیز واسطهگری میان جمهوری اسلامی و آمریکا در آستانهی ورود به مذاکرات احیای برجام، مجموعاً جایگاه کلیدی در معادلات منطقهای بازی کرده است. گذشته از اینها، قطر کشوری ثروتمند و سرشار از منابع نفت و گاز است. این کشور بزرگترین تأمینکنندهی گاز طبیعی مایع جهان است و در گرماگرم جنگ در اوکراین، قادر است بخشی از تقاضای غرب برای گاز طبیعی را تأمین کند و تهدیدهای دولت روسیه مبنی بر قطع صادرات گاز به اروپا را خنثی نماید. بدین ترتیب، آمریکا نقش برجسته و فعالتری به این کشور بخشیده و موقعیت آن را نسبت به عربستان سعودی ارتقا داده است. با وجود اینکه عربستان متحد دیرین و استراتژیک آمریکا و غرب بوده و کماکان یکی از بازیگران مهم دولتی در منطقه است، اما به نظر میرسد در صفبندیهای شکلگرفته، این کشور نقش کمرنگتری نسبت گذشته در سیاستهای منطقهای آمریکا بازی میکند. در عوض، آمریکا نقش پررنگتری به قطر و امارات داده است.
بر متن این تحولات و بلوکبندیهای جدید، نقش جمهوری اسلامی در کانونهای بحران در خاورمیانه با تنگنا و چالشهای جدیتری مواجه است. تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی در عراق بارزترین جلوههای این تغییر و تحول است. همگرایی و ائتلاف کشورهای اصلیِ حوزهی خلیج فارس به رهبری عربستان و امارات و نقشآفرینی ترکیه، روند تحولات در عراق را بهطور چشمگیری به زیان جمهوری اسلامی رقم زده است. احزاب شیعه و میلیشیای مسلح وابسته به رژیم اسلامی اکنون در پارلمان عراق در اقلیت قرار گرفته و بیشازپیش به حاشیه رانده شدهاند. این نیروها برای مقابله با رقبایشان، تاکنون برای سومین بار متوالی جلسهی پارلمان برای انتخاب رئیسجمهور را بایکوت کرده و عملاً آن را از حدنصاب انداختهاند. اینچنین انتخاب رئیسجمهور را به بنبست رساندهاند تا از طریق بحرانآفرینی موقعیتی برای خود دستوپا کنند. و نیز بیدلیل نیست که رژیم اسلامی از سر استیصال و تقلا برای خنثیکردن بلوکبندیهای جدید در عراق، به حملهی موشکی به اربیل متوسل میشود تا بهمدد زور نظامی و تداوم بیثباتسازی در اقلیم کردستان و عراق، جایگاه ازدسترفتهاش را موقتاً بازگرداند.
یقیناً سرنوشت کارگران و ستمدیدگان خاورمیانه از رهگذر جنگ و جدال میان دولتهای سرمایهداری و ارتجاعی منطقهای و جهانی رقم نمیخورد. مبارزه مستقل و رادیکال فرودستان برای رهایی از استبداد و بحرانهای کنونی، میتواند افق روشن و تاریخ درخشانی را برای منطقه به ارمغان بیاورد. سرنگونی رژیم اسلامی از مسیر قیام انقلابی تودههای کارگر و زحمتکش نقطه عطفِ امیدبخشی در تحولات کلان خاورمیانه خواهد بود.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومهله