برای مبارزه علیه زن ستیزی جمهوری اسلامی دست به دست هم دهیم
دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰
در بیش از چهار دهه حاکمیت زن ستیز سرمایه داری جمهوری اسلامی که از همان روزهای اول علیه زنان ایران شمشیر را از رو بست، قتلهای شنیع ناموسی، به عنوان پیامد سرکوب سیستماتیک زنان در جامعه گسترش پیدا کرد. رژیم اسلامی که مردسالاری یکی از پایه های حاکمیت آن است مردان جامعه را شریک جرم خود کرده است. پر واضح است که نطفه ی ستم بر زن زمانی بسته شد که تقسیم کار میان زن و مرد به وجود آمد و با عمیق شدن این تقسیم کار و انباشت، رفته رفته به ستمی بدل شد که به وسیله ی آداب و سنن، فرهنگ، دین و قوانین شکل هویتی و قانونی پیدا کرد. در جوامع اولیه آنهایی که انباشت به وجود آمده از کار اجتماعی را در تصاحب داشتند، باید مطمئن می بودند که این ثروت به فرزندان آنها می رسد بنابراین کنترل بدن زن و تنها داشتن یک همسر به ضرورتی بدل شد که باید به هرشکل ممکن انجام می شد و ادامه پیدا می کرد. بنابراین حتی پیشتر از ادیان و مذاهب شناخته شده ی امروزی پدرسالاری، مردسالاری و ستم علیه زن وجود داشته است. اما ادیان و مذاهب مختلف، ستمهای روا داشته شده بر زنان را مشروعیت الهی بخشیدند. آسمانی کردن ستمگری بر زن از جانب دینهای یهودیت، مسیحیت و اسلام هنوز که هنوز است به یکی از بزرگترین معضلات سر راه رهایی زنان در سراسر دنیا بدل گشته است. دود باورهای دینی مبنی بر برتری مرد بر زن فقط به چشم زنان یک جامعه نرفته است. پدوفیلیسم و سوءاستفاده از کودکان نیز ریشه در باورهای دینی دارد. جنایتهایی که با وجود تمام نقدهای اجتماعی صورت گرفته و به حاشیه رانده شدن مذهب در جوامع غربی کم و بیش در جریان است. اسقف های اعظم که یا خود پدوفیل بوده اند و یا سعی کرده اند تجاوز بر کودک سه ساله را لاپوشانی کنند، به فرهنگی تعلق دارند که در آن امتیاز پدر و مرد، به هر شکل ممکن باید حفظ می شد. بی دلیل نیست که مراکز دینی مانند حوزه های علمیه امن ترین مکان برای متجاوزین به کودکان هستند. خود اینکه اعمال خشونت یا قتل ناموسی توسط مردان خانواده انجام می گیرد این ضرورت را آشکار می کند که مبارزه با فرهنگ مردسالاری را باید از درون خانواده ها و محیطهای آموزشی که در آن زنان بدون هیچ پشت و پناهی به مسلخ گاه برده می شوند آغاز کنیم.
ما باید بتوانیم با اتکا به آگاهی به ریشه های ستم بر زن در جامعه سرمایه داری، نه فقط زنانی بار بیاوریم که به خشونت گردن نمی نهند، بلکه مردانی را هم به اجتماع تحویل دهیم که مبارزه بی امان علیه هرگونه اعمال ستمگری و خشونت بر زن را امر تعطیل ناپذیر خود بدانند. این امر مستلزم برخورداری از یک فرهنگ مترقی و انسانی و نهادینه کردن این فرهنگ در درون جامعه است. وقتی ما می دانیم ستم بر زن از چه نشات گرفته است، چگونه به وسیله ی دین تقدیس می شود، چگونه جمهوری اسلامی به مثابه یک حکومت سرمایه داری اسلامی زن را به چشم موجودی می بیند که فقط وسیله پاسخگویی به نیاز مردان است، باید بتوانیم ضمن افشا چنین شرایطی، فرهنگ مترقی خود را هم به وجود آوریم. خوشبختانه این روزها امکان انتقال بسیار سریع اطلاعات به وسیله ی شبکه های اجتماعی به وجود آمده است، بنابراین این امکان وجود دارد که کمونیستها، نیروهای مترقی جامعه و فعالین زنان در عرصه های مختلف با در نظر گرفتن این که مبارزه با مردسالاری بیش از هر زمان دیگری ضرورت یافته است، جسورانه تر پا به میدان بگذارند. این روزها با توجه به روند رو به گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری، اعتصابات و اعتراضات سراسری معلمان و بازنشستگان که زنان نقش برجسته و چشمگیری در این مبارزات بر عهده دارند و تأثیرات این مبارزات بر فضای سیاسی جامعه مبارزه علیه اشکال خشونت علیه زنان هم در توازن قوای مناسبتری جریان دارد.
این روزها کانون صنفی معلمان ایران در بیانیه ی که روز پنج شنبه ۲۱ بهمن منتشر شد، حکومت جمهوری اسلامی را به عنوان مقصر اصلی قتل مونا حیدری، زن ۱۷ ساله اهوازی معرفی کرده است. در این بیانیه که در تلگرام و اینستاگرام کانون منتشر شده آمده است: «قتل مونا حیدری، کودکهمسر اهوازی بدون بسترسازی قوانین زنستیزانه کنونی امکانپذیر نیست. اینکه کودکی در سن دوازده سالگی با اصرار خانواده و بدون اینکه از حمایتهای قانونی بهرهمند شود تن به ازدواج اجباری میدهد، سرآغاز وقایعی است که در نهایت به چرخاندن سر بریدهاش در کوچه و خیابان منجر میشود.» کانون صنفی معلمان قوانین حاکم بر ایران را “عقبمانده” دانسته و تاکید کرده است: «این قوانین بیشترین آسیبها را به زنان جامعه ایرانی وارد میسازد و به هیچ عنوان با خواست ملت، با عرف جامعه و با نگرش امروزی زنان ایرانی همخوانی ندارد.» این بیانیه قوانین کنونی را فرصت سازی برای “مردان روانپریش” دانسته تا “با آسودگی خاطر دست به جنایت علیه زنانی بزنند که به عنوان خواهر، مادر یا همسر، نخواستهاند در چارچوب باورهای ارتجاعی و سنتی حاکم زندگی کنند.”
کانون صنفی معلمان ایران مسئولیت پیامدهای این قوانین را تنها بر عهده حاکمیت کنونی ایران و جمهوری اسلامی را مسئول این قتلها دانسته اند. جنبش معلمان با توجه به پیوندهای نزدیکی که با نسل جوان و خانوده های آنان دارد می تواند نقش بسیار تاثیرگذاری در مبارزه با مردسالاری را در میان دانش آموزان آغاز کند و بر ضرورت این مبارزه تاکید ورزد. برای مبارزه ای مؤثر علیه قتلهای هولناک ناموسی و هرگونه ستم و تبعیضی علیه زنان لازم است زنان کارگر و زحمتکش در ابعاد توده ای به میدان بیایند.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له