بحران زیست محیطی، نقش سرمایهداری و آلترناتیوها
سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۱

پنجم ژوئن، روز جهانی محیط زیست است. تاریخچهی این روز به برگزاری کنفرانس سازمان ملل در سال 1972 در استکهلم برمیگردد؛ کنفرانسی که در نتیجهی نگرانیهای عمیق در مورد رابطهی انسان و محیط زیست و به تبع آن بحران جدی اقلیمی برگزار گردید. در این مناسبت لازم است به اختصار اصلیترین مؤلفههای مربوط به بحران اقلیمی در مقیاس جهان را برشماریم.
یکی از بزرگترین تهدید و چالشهای تاریخی که گونههای حیاتیِ سیارهی زمین (ما انسانها و دیگر جانداران) در هزارهی سوم با آن مواجهاند، تغییرات اقلیمیِ فاجعهبار و بحران زیستمحیطی و پیامدهای دهشتناک آن است. دانشمندان از فاجعهای سخن میگویند که اگر تغییرات اقلیمی با همین شتابِ لگامگسیخته ادامه یابد، با «سیارهی زمین غیرقابل سکونت» مواجه خواهیم شد؛ وضعیتی که در آن بشریت با نابودی ناشی از گرمای شدید، کمبود غذا و آب، شیوع پاندمیهای کشنده و مستمر، انقراض پرندگان و جانوران، نابودیِ جنگلها و گیاهان، هوای آلوده و سمی، جنگهای پیاپی، رودها و چشمههای خشکیده، اقیانوسهای مسموم و غیره روبهرو خواهد بود. درحقیقت، بشریت چنان با خطر انقراض فزایندهی طبیعت دست به گریبان است و آیندهی حیات بشری چنان به لبهی پرتگاهِ یک فاجعهی قریبالوقوع سوق داده شده، که این اصل بنیادین، که نظام اقتصادی سرمایهداری بانی و منشأ اصلی این بحران زیستمحیطی است، اکنون به آگاهی عمومیتری تبدیل شده است.
پرواضح است که انگیزهی اصلی شیوهی تولید سرمایهداریْ بر محوریت سوداندوزی و انباشت سرمایه میچرخد و طبیعت را همچون «هدیهای رایگان» برای سرمایه تلقی میکند و با همین منطق از هیچ تلاشی برای تخریب محیط زیست و بهرهکشی بیشازحد از زمین و طبیعت فروگذار نمیکند. سرمایهداران، شرکتهای غولپیکر و فراملیتی و دولتهای حاکم بر جهانِ سرمایهداری هیچ رغبتی به محافظت از طبیعت ندارند و هیچ سازوکاری برای مقابله با تداوم ویرانگری محیط زیست در دستورکار قرار نمیدهند. بهقول کارل مارکس، جهان اکنون با پدیدهی «شکاف متابولیک» یعنی «شکاف ترمیمناپذیر در روند بههم پیوستهی متابولیسم اجتماعی، متابولیسمی که توسط قوانین طبیعی خود زندگی تعیین شده،» مواجه است؛ شکافی که رابطهی متابولیک انسان با طبیعت و زمین بیش از هر زمانی تعمیقِ برگشت ناپذیر یافته است.
در برآیند چنین شرایطی است که جهان شاهد روند فزایندهی آبشدن یخهای قطبی، بیابانزاییهای گسترده و خشکسالیهای مداوم، توفان ریزگردها، گرسنگی، قحطی، کاهش و کمبود شدید آب آشامیدنی، آوارگی و مرگومیر میلیونی تودههای مردم کارگر و زحمتکش است. همزمان شدت و گسترهی سیل و سونامی و گردبادهای ویرانگر، آتشسوزیهای وسیع در جنگلها و بسیاری فجایع «طبیعی» دیگر، همهوهمه سالانه هزاران انسان و جاندار دیگر را با خود به کام مرگ فرو میبرد و خانه و کاشانه و زیستگاه آنان را ویران میسازد و این چنین خود را در هیأت «انتقام طبیعت» از انسان متجلی میسازد.
بهرغم اینکه سران بیست دولت بزرگترین اقتصادهای جهان بارها اعلام کردهاند که تا سال ۲۰۵۰ میزان انتشار دیاکسیدکربن و تولید گازهای گلخانهای را به صفر برسانند، اما برنامهی مشخصی برای حذف کامل سوخت زغالسنگ و انرژیهای فسیلی مانند نفت و فرآوردههای آن و آمادهسازی جایگزینهای پایدار در جهت کاهش میزان این گازها و جلوگیری از افزایش گرمایش زمین در میان نیست. این درحالی است که بنا به پیشبینیهای کارشناسان زیستبومی چنانچه از حالا راهکاری برای به صفر رساندن تولید گازهای گلخانهای به اجرا در نیاید، جهان با یک فاجعه بزرگ روبهرو خواهد شد.
در واکنش به این درجه از بیتوجهی قدرتهای سرمایهداری نسبت به حفظ زیست و بوم و بیمسئولیتی آنها در قبال خطراتی که از هماکنون جامعهی بشری و کل سیارهی زمین با آن مواجه شده، در بسیاری از کشورها جنبشهای عظیم اجتماعیِ رادیکال علیه دولتها و شرکتهای تخریبگرِ محیط زیست به راه افتاده است. صدها هزار انسانِ معترض در سراسر دنیا در اعتراض به چنین خطراتی به خیابانها سرازیر میشوند و خواهان اقدامات جدی برای جلوگیری از نابودی کرهی زمین شدهاند.
مطالبات و شعارهای اساسیِ «جنبش زیستمحیطی» در سرتاسر جهان عمیقاً رادیکال و ضدسرمایهداری است. تحمیل هر اندازه از خواستهایی مانند کنارگذاشتن استفاده از انرژیهای فسیلی و آلودهکننده، کنترل و محدودسازیِ استفاده بیرویه از مواد پلاستیکی و تجزیهناپذیر، جلوگیری از ریختن مواد شیمیایی و ضایعات و پسماندههای کارخانهجات و زبالهها به دریاها و اقیانوسها، رویآوری جدی و گسترده به انرژیهای پایدار و «سبز» و نیز جلوگیری از تخریب محیط زیست، هرکدام بهنوبهی خود محدودیتهایی برای دامنهی فعالیت سرمایه ایجاد خواهد کرد و در کوتاهمدت و میانمدت، خطر انقراض کامل گونههای حیوانی و گیاهی را که برای بازتولید سوختوساز طبیعی جهان حیاتیاند، کاهش میدهد. امروزه مقابله با ویرانگریِ مطلق ساختار تولیدیِ سرمایهداری، به یک ضرورت تاریخی و امر مبارزه برای نجات کل بشریت و سیارهی زمین درآمده است.
بحران زیست محیطی در ایران ابعاد بسیار وحشتناک به خود گرفته است. بحران عمیق اقلیمی و تخریب و آسیبهای برگشتناپذیر محیط زیست در ایران نیز ناشی از سیاستهای ضد زیستمحیطیِ رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی بوده که هستی، امنیت و رفاه انسانها را تهدید میکند. این سیاستها زمینهساز شکلگیری اعتراضات و مبارزات تودهای در مناطق مختلف ایران علیه تخریب زیست و بوم شده است. شرکت فعالانه در این جنبشها و حرکتهای اعتراضی در دفاع از محیط زیست و تلاش برای بالندگی این مبارزات یک وجه مبارزه کمونیستها برای تأمین رهبری جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در مبارزه همگانی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و نظام طبقاتی حاکم است. جنبش زیستمحیطی یکی از ستونهای پرقدرت جنبش ضدسرمایهداری و یکی از متحدین اصلی جنبش کارگری و کمونیستی در سرتاسر جهان علیه کل نظام سرمایهداریِ جهانی است. مشارکت فعالِ نیروهای پیشرو و سوسیالیستی در چنین جنبش و اعتراضاتی و تلاش برای سمتوسو بخشیدن به آن در راستای مبارزهی ضدسرمایهداری، یکی از وظایف اصلی فعالین کمونیست و رادیکالِ جنبشهای اجتماعی است.
بر همگان آشکار است که تغییر ریشهای در سازوکارهای منطق سرمایه و جهتگیریهای کلان نظام سرمایهداری در راستای نظامی مبتنی بر برآوردن مایحتاج اساسیِ انسانی و به اندازهی کافی، تحت حاکمیت نظام سرمایهداری به امری ناممکن بدل شده است. بنابراین با تکیه به تجربهی تاریخیِ دو قرن اخیر و واقعیت عینیِ کنونی نظام سرمایهداری، مدتهای مدیدی است که جنبش کمونیستی و طبقاتی عللی العموم و جنبش زیستمحیطی بهطور اخص چشمانداز تغییر انقلابیِ زیستبومی در کل سیستم و در فراسوی سرمایهداری را برافراشته و به امر مبارزاتیِ خود تبدیل کردهاند؛ دگرگونیای که میتواند بشریت را از خطر حتمیِ فاجعهی زیستمحیطی نجات دهد. با اتکا بر این واقعیت است که حل نهایی و اساسی بحران اقلیمی، عمیقاً با نظام سوسیالیستی عجین شده است. نظامی که میتواند تعادلی منطقی را میان سوختوساز و نیازهای انسانی و ضرورتهای حیاتی بازتولید متابولیسم طبیعی سیارهی ما برقرار سازد که در آن سایر جانداران نیز از مواهب طبیعت و زیستگاه سالم و سرسبز بر روی سیارهی زمین بهرمند خواهند شد و حق حیات مییابند.