بحران در صفوف کومەله و درک متفاوت از سانترالیزم دموکراتیک
جمعه ۹ مهر ۱۴۰۰
نيما.م
با گذشت بیش از سه سال از بروز اختلافات سیاسی_تشکیلاتی در صفوف رهبری و اعضای کومله و حزب کمونیست ایران همچنان این رفقا با بحران اعتماد از یکسو و بحران رقابت تشکیلاتی بجای مناظره و جدال سیاسی از سوی دیگر مواجه اند. پس از درگرفتن مباحث بعضا مبهم و فرسایشی که رکود در فعالیت موثر سیاسی را هم در پی داشته است٬ اکنون دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست که این حزب علارغم هر ارزیابی ای که امروز از خود داشته باشد اعتبار و جایگاه اجتماعی اش به نسبت گذشته آسیب دیده است. چنین موقعیتی محصول نحوه ی غلط برخورد به اختلافات٬ به رسمیت نشناختن گرایشات سیاسی و ساز و کارهایی در درون حزب است که ما آن را با نام سانترالیزم دموکراتیک می شناسیم.
مکانیزمی که درک متفاوت از آن٬ به یکی از موضوعات مورد اختلاف دو جناح اصلی در کومله هم تبدیل شده است. در حال حاضر آنچه که در کومله بر سر جای خود باقی است سانترالیزم بوده و آنچه که در این بین به یغما رفته٬ عنصر دموکراسی در درون حزب است. اگر دموکراسی در درون حزب را با المان هایی همچون حق حضور در کنگره و کاندید شدن در انتخابات کمیته مرکزی٬ حق رأی٬ حق گرایش و حق انتقاد اندازه گیری کنیم٬ آنگاه در می یابیم که با زیر پا نهاده شدن دو حق آخری یعنی حق گرایش و حق انتقاد٬ قامت دموکراسی در حزب کوتاه و کوتاهتر شده است.
زیر پا گذاشتن این حقوق دموکراتیک ابتدایی٬ معنایی جز سلب حیات سیاسی از اعضاء نداشته و نتیجه ای جز سطح نازل اظهار نظر در مورد اختلافات و عقب افتادگی تئوریک در پی نخواهد داشت. این حزب بدون دامن زدن به یک دیالوگ سالم و آزادانه و بدون ایجاد ارگانهای آموزش و مناظره ی سیاسی بصورت منظم و مداوم٬ قادر نخواهد بود تغییری در کیفیت شرایط پیش رو بوجود آورده و به بازسازی مؤثری نائل آید. مشخص است که تنها با جرأت بخشیدن به انتقاد از دیگری (انتقاد از بزرگان)٬ می توان بر بیماری شخصیت پرستی همچون یک فرهنگ برآمده از استبداد نیز غلبه کرد. مضافا اینکه تقویت دموکراسی درون حزبی٬ تنها تضمین به جریان افتادن پراتیک آگاهانه ی سیاسی و رشد پویایی در کومله است.
بدون تأمین این موضوع هیچ ضمانتی برای حفظ وحدت در حزب نیز وجود ندارد. درک استالینیستی از حزب به صورت تک بنی و مفهوم سانترالیزم دموکراتیک که با اتکاء به حق رأی٬ دیگر حقوق مانند حق گرایش و حق انتقاد را سرکوب می کند٬ نمی تواند پرچم ادعای پوشالی وحدت طلبی را نیز علم کند. با این وضع پیش آمده٬ حفظ وحدت همانطور که رفقای جناح رادیکال هم مطرح کرده اند در گرو پیاده کردن شکلی از انتخاب نمایندگان نسبی در کنگره ی اخیر حزب است. منظور این است که هر گرایش موجود در حزب به نسبت وزنی که دارا است٬ در کمیته ی مرکزی بعنوان بالاترین ارگان تصمیم گیری نمایندگی شود. با محروم کردن یک اقلیت بزرگ یا حتی کوچک (به فرض آنکه اقلیت محروم شود) از حضور در رهبری و مسدود کردن حق گرایش٬ نمی توان انتظار داشت که کمیته ی مرکزی منتخب در کنگره عملا در جایگاه رهبری کل اعضا و هواداران حزب قرار بگیرد. در غیر اینصورت٬ و با وجود بر چهره داشتن نقاب وحدت طلبی٬ حذف کامل هر گرایشی از حضور در سطح رهبری٬ چیزی جز تحمیل سکوت یا انشعاب بر دیگر جناح های موجود در صفوف حزب را بیان نمی کند.
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
بحران