یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ | 22 - 12 - 2024

Communist party of iran

ایران تشنه انقلاب: بیانیه پلنوم پنجم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به مناسبت سالروز جنبش انقلابی ژینا!

شهریور ۱۴۰۲

زمینه ها، کامیابی ها
از ۲۵ شهریور سال ۱۴۰۱، یعنی از آن زمان که قتل حکومتی ژینا امینی به مانند جرقه ای خشم و اعتراض توده های به جان آمده از فشار فقر و بیکاری و گرانی سرسام آور، خشونت و تبعیض های جنسیتی و محرومیت ها و بی حقوقی های سیاسی و اجتماعی را شعله ور ساخت، یکسال می گذرد. این جنبش انقلابی محصول انباشته شدن تضادها، تبعیض ها و نابرابری ها و خشم فروخورده توده ها از ادامه این وضع است. بحران ساختاری اقتصاد سرمایه داری ایران درآمیخته با رانت‌ خواری و فساد نهادینه شده در سراسر ارکان حکومت اسلامی و تأثیرات ویرانگر آن بر کار و زندگی و معیشت کارگران و زحمتکشان از یک سو، و روند رو به گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری و وقوع خیزش های انقلابی از سوی دیگر، زمینه‌های عینی و ذهنی ورود جامعه به یک دوره انقلابی را فراهم آورده بود.


خیزش انقلابی جاری در ادامه خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و با سه ماه  اعتراض ها و جنگ و گریز خیابانی یکی از گسترده ترین و طولانی مدت ترین خیزش های انقلابی در بیش از چهار دهه گذشته است. چون خیزش های قبلی زمین را برای خیزش ژینا شخم زده و تقویت کرده و تحولات عظیمی در آگاهی و ذهنیت کارگران و توده های مردم و به ویژه زنان عاصی از نظام آپارتاید جنسیتی ایجاد کرده بودند. خیزش دی ماه ۹۶ که به بیش از دو دهه سلطه گفتمان اصلاح طلبان حکومتی بر فضای سیاسی ایران پایان داد، هیچ مجالی برای مانور سیاسی حقیرانه اصلاح طلبان باقی نگذاشت و به این اعتبار فصل تازه ای در مبارزه سیاسی و طبقاتی و مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی را ورق زد. خیزش آبان با یورش به بانک ها، مراکز نظامی و مراکز مذهبی این نمادهای حاکمیت رژیم سرمایه اسلامی و با استقامت و پایداری جانانه ای که در برابر سرکوب سبعانه و خونین حکومت اسلامی از خود نشان داد، به استراتژی گذار مسالمت آمیز اپوزیسیون بورژوایی از رژیم اسلامی ضربه کاری وارد آورد و گفتمان گذار انقلابی از رژیم جمهوری اسلامی را تقویت کرد. این دو خیزش به محرکه های نیرومندی برای مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر تبدیل شدند و میل درونی کارگران را برای مبارزه شدت بخشیدند. به طوری که جنبش کارگری ایران در سالهای اخیر هزاران اعتصاب و اعتراض بزرگ و کوچک را تجربه کرده است. خیزش انقلابی جاری که با نام رمز ژینا رقم خورد به همه این دستاوردها و داده های عینی متکی بود، از این رو با شکوهی چند برابر عظیم تر از خیزش های قبلی پا به میدان گذاشت. این خیزش انقلابی در همان روزهای اول جنبش رهایی زنان، جنبش انقلابی کردستان و جنبش دانشجویی و اعتراضات تهیدستان حاشیه شهرها را به هم پیوند زد و چنان صاعقه آسا گسترش یافت که سران رژیم و نیروهای سرکوبگر آن و حتی قدرتهای سرمایه داری جهانی را غافلگیر کرد.


این جنبش انقلابی با پیشتازی زنان و با شعار “زن، زندگی، آزادی”، ” نه روسری، نه توسری، آزادی، برابری” و “مرگ بر دیکتاتور” و با اقدامات نمادینی مانند دورافکندن روسری ها بر کف خیابان و سوزاندن آنها و رقص و پایکوبی به دور شعله های آتش زیباترین صحنه های خود را آفرید و پایه های ایدئولوژیک حکومت اسلامی را در هم کوبید. این خیزش با تعرض به نیرومند ترین پایگاه اسلام سیاسی با قوانین سخت دینی در خاورمیانه و شمال آفریقا جنبش رهایی زن در منطقه را وارد فاز نوینی کرد و به الگویی برای جنبش رهایی زن در این منطقه تبدیل شد.  این جنبش پرشورانقلابی پرونده آن بخش از اپوزیسیون مذهبی که بعد از پایان کار استبداد دینی سودای حکومت مذهبی بورژوایی دیگری زیر نام “جمهوری دمکراتیک اسلامی” را در سر می پروراند را نیز بایگانی کرد. این خیزش با فریاد شعار “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد، چه رهبر”، که در خیابان ها و دانشگاهها طنین انداز شد نشان داد که اپوزیسیون سلطنت طلب هیچ جایگاهی در میان زنان ستمدیده، کارگران و زحمتکشان و تهیدستان جامعه ندارد. این جنبش انقلابی به لحاظ بازتاب جهانی آن و جلب حمایت و همبستگی افکار ترقی خواه و پیشرو در سراسر جهان نیز جایگاه منحصر به فردی را در تاریخ جنبش آزادیخواهانه مردم ایران  به ثبت رساند.


این خیزش انقلابی فراتر از این کامیابی های سیاسی در عرصه تاکتیکی و زیبایی شناختی هم تکامل یافته تر از خیزش های قبلی ظاهر شد. تاکتیک تلفیق اعتراض های خیابانی با اعتصاب عمومی در سطح شهر، برپایی اعتراض های خیابانی محله محور همزمان در چندین نقطه و محله از  شهر و ایجاد راهبندان برای محدود کردن قدرت مانور نیروهای سرکوبگر، به دام انداختن و فراری دادن این نیروها، در برابر تعرض سرکوبگران تعرض متقابل به پایگاهها و مراکز نظامی رژیم، تسخیر و آزادسازی چند منطقه از شهر برای چند ساعت، تبدیل کردن دانشگاهها و مدارس به مرکز اعتراض و اعتصاب که هزینه سیاسی سرکوب در این مکانها برای رژیم سنگین تر است، از جمله تاکتیک هایی بودند که در این دوره به کار گرفته شدند. در جریان این خیزش مراسم گرامیداشت جانباختگان در شهرهای مختلف به نماد همبستگی مبارزاتی و تاکتیکی مؤثر برای توده ای تر کردن این جنبش انقلابی تبدیل شد. این خیزش با همراهی نویسندگان و شاعران و هنرمندان انقلابی و سینماگران ترقی خواه بیش از هر جنبش سیاسی دیگری زیبایی خود را به تصویر کشید. انتشار گسترده تصاویر مراسم آتش زدن و چرخاندن روسری ها، کنش نمادین و مقاومت تک نفره دختران مقابل نیروهای امنیتی با مشت های گره کرده، سرودهای رزمی و اعتراضی، رژه نمادین زنان بدون روسری، پایکوبی جمعی به دور آتش روسری ها، عمامه پرانی، تصاویر گرافیتی و … اینها همه بخشی از ویژه گی های زیبایی شناختی این خیزش شکوهمند بودند. سازماندهندگان این اعتراض ها با به کار گرفتن این تاکتیک های متنوع و هنر زیبایی شناسی سران رژیم و نیروهای سرکوبگر آن را حقیر و کلافه و سردرگم کرده اند.


سازمانیابی و رهبری

جنبش انقلابی جاری بر خلاف تصور سران نیروهای اپوزیسیون بورژوایی که آن را اساسا یک جنبش خودجوش و خودبخودی معرفی می کنند، در سطح محلی از درجه نسبتاٌ بالایی از عنصر سازماندهی و رهبری برخوردار بوده است. در همانحال اعتصابات و اعتراضات سراسری معلمان و تداوم یکشنبه ها، دوشنبه ها و سه شنبه های اعتراضی و سراسری بازنشستگان پتانسیل موجود برای سازمانیابی و رهبری سراسری را نشان می دهد.  طی یک سال گذشته ما شاهد حضور نسلی از رهبران و فعالین و سازماندهندگان اعتراض های جاری بوده ایم که با اینکه جوان هستند، اما دو خیزش عظیم انقلابی طی پنج سال گذشته، خیزش های توده ای علیه کم آبی، اعتراض های توده ای علیه فقر و گرانی و تأثیرات موج اعتصابات کارگری در سالهای اخیر بر فضای سیاسی جامعه را تجربه کرده اند. زنان و مردان جوان انقلابی در محلات برخی از شهرها در یک شبکه مبارزاتی به هم مرتبط شده اند و ارتباط زنده و نسبتاٌ ارگانیکی با محیط فعالیت خود دارند. نهادها  و تشکل های مختلف دانشجویی در دل همین اعتراض ها ایجاد شده اند. در برخی از مدارس تشکل های دانش آموزان شکل گرفته اند.  اینکه این خیزش انقلابی به رغم سرکوب خونین و بگیر و ببند گسترده، طولانی ترین خیزش انقلابی بیش از چهار دهه گذشته بوده است و به رغم افت و خیزهایش در اشکال مختلف ادامه دارد بخشاٌ محصول این درجه از سازماندهی، بلوغ سیاسی این رهبران و تاکتیک های متنوعی بوده که اتخاذ کرده اند. اما فعالیت این شبکه از رهبران محلی و سازمانها و تشکل های موجود زیر فشار روز افزون سرکوب و بگیر و ببند، قطع مدام اینترنت، فیلترینگ شبکه های اجتماعی و اوضاع بشدت وخامتبار اقتصادی با موانع و چالش های جدی روبرو بوده است. این رهبری به دلیل خصلت عمدتاٌ محلی و چالش هایی که با آن روبرو بوده است فاقد یک استراتژی سیاسی روشن و برنامه معین برای هدایت کل جنبش انقلابی جاری بوده است. البته فعالیت ها و انتشار منشور مطالباتی بیست تشکل کارگری و صنفی گامی در مسیر شکل دادن به رهبری سراسری و گستراندن یک افق ضد سرمایه داری بود.  اما به رغم این تلاش ها جنبش سراسری جاری هنوز از فقدان یک رهبری سراسری با افق انقلابی و سوسیالیستی رنج می برد. خلائی که وظایف ویژه ای را در دستور کار فعالین کمونیست جنبش های اجتماعی و احزاب و سازمانهای جنبش کمونیستی ایران قرار می دهد.


رمز پیشروی

جنبش  انقلابی جاری به رغم دستاوردهای عظیمی که داشته و با وجود شور و امیدی که در جامعه ایجاد کرده است، اما هنوز همه نیروهای اجتماعی خود را به میدان نبرد نیاورده است. با اینکه جامعه ایران بعد از قتل حکومتی ژینا به سرعت وارد یک فاز انقلابی شد و اعتراضات و جنگ و گریز خیابانی در بسیاری از شهرهای ایران به مدت سه ماه ادامه یافت، اما جنبش کارگری در همان فاز قبل از خیزش ژینا به اعتراضات و اعتصابات خود ادامه داد. تلاش کارگران برای برپایی اعتصاب و تجمعات اعتراضی در صنایع نفت و پتروشیمی، در هفت تپه و چند مرکز کارگری دیگر در همبستگی با این خیزش انقلابی با سرکوب شدید و دستگیری ده ها تن از کارگران مواجه شد. شدت سرکوب در مقابله با جنبش کارگری، بیکاری و فقر ساختاری و نگرانی از پیامد اعتصاب بر زندگی کارگران، فقدان تشکل های توده ای و طبقاتی کارگران، نبود یک آلترناتیو قدرتمند کارگری و سوسیالیستی که کارگران برای رسیدن به مطالباتشان به آن امید ببندند از جمله موانع حضور قدرتمند جنبش کارگری در این خیزش انقلابی بود. این اختلاف فاز بار دیگر نشان داد که همه مؤلفه های یک شرایط انقلابی همزمان و در هماهنگی با هم مهیا نمی شوند و افت و خیزهای مبارزه در دوره انقلابی ناشی از همین واقعیت است.


در جریان این جنبش انقلابی با اینکه اکثریت میلیونی اردوی کارگران و زحمتکشان و تهیدستان شهری و حتی اقشاری از طبقه متوسط قلبشان با اعتراضات خیابانی فرزندانشان می تپید و از آن حمایت می کردند، اما به این اعترض ها نپیوستند. این پدیده در ابتدای خیزش نقطه ضعف بحساب نمی آمد چون همه انقلاب های عظیم تاریخ را اقلیتی انقلابی و مصمم آغاز کرده اند، اما در ادامه همین هواداری منفعلانه به یکی از عوامل مؤثر فروکش اعتراض های خیابانی تبدیل شد. در غیاب حضور این توده های میلیونی، نیروهای سرکوبگر دشمن توانستند صفوف معترضان را پراکنده کرده و اعتراض ها را به جنگ و گریز خیابانی بکشانند. تردیدی نیست که توانایی رژیم در سرکوب خونین اعتراضات و بگیر و ببندهای گسترده، از موانع اصلی سر راه توده ای شدن این جنبش انقلابی بوده است. اما در همانحال نگرانی از تکرار تجربه شکست انقلاب ۵۷، نگرانی از خطر جنگ داخلی و سوریه ای شدن ایران که اصلاح طلبان حکومتی و بخشی از نیروهای اپوزیسیون بورژوایی آن را دامن می زنند و هم چنین نبود یک آلترناتیو رهایی بخش نیرومند در صحنه سیاسی جامعه که توده های مردم بتوانند به آن امید ببندند از دیگر موانع سر راه توده ای شدن این جنبش انقلابی است.


نیروهای اپوزیسیون

با ظهور جنبش انقلابی ژینا نیروهای اپوزیسیون بورژوایی تحرک تازه ای پیدا کردند. رضا پهلوی در رهبری سلطنت طلبان افراطی از همان آغاز تلاش کرد با تبلیغ شعار مردسالارانه و ناسیونالیستی “مرد، میهن، آبادی” در برابر شعار ” زن، زندگی، آزادی” ماهیت اهداف این جنبش را مسخ کند و آن را به بیراهه ببرد. در ادامه با سازماندهی باندهای لمپن و فالانژیست سلطنت طلب و حمله به تجمعات نیروهای چپ و ترقی خواه در خارج کشور خواست که پرچم شیر و خورشید این نماد ارتجاع سلطنت پهلوی را به راهپیمایی های خارج از کشور تحمیل نماید. وی سپس با سازمان دادن کمپین “وکالت می دهم” و در واقع بیعت گیری تحت عنوان وکالت سیاسی، سعی کرد پروژه تحکیم اقتدار فردی خود را پیش ببرد. در ادامه رضا پهلوی و سلبریتی های هواخواهش با هم پیمانی رهبری سازمان زحمتکشان کردستان، تحت نام مهسا منشور و نقشه راه خود برای به شکست کشاندن جنبش انقلابی مهسا را اعلام کردند. در حالی که موتور پیش برنده جنبش انقلابی مهسا در خیابان ها، دانشگاه و مدرسه و حاشیه شهرها به حرکت درآمده بود، این ائتلاف ضد انقلابی بر جلب حمایت قدرتهای امپریالیستی تمرکز کرد و عملاٌ به اهرم فشار آنها برای اعمال کنترل شده بر رژیم جمهوری اسلامی جهت بند و بست های پشت پرده تبدیل شدند. این پروژه در نتیجه روشنگری نیروهای جنبش چپ و کمونیستی و انقلابی ایران رسوا، و با انتشار منشور مطالباتی بیست تشکل کارگری و صنفی در داخل درهم شکسته شد. درتحولی دیگر پنج حزب و سازمان و نهاد جمهوری خواه ائتلاف جمهوری خواهان را شکل دادند. این ائتلاف از اپوزیسیون نیروهای بورژوایی، پافشاری بر گذار خشونت  پرهیز از جمهوری اسلامی به یک جمهوری سکولار و دموکرات را در محور استراتژی سیاسی خود قرار داده اند. همچنین “شورای مدیریت گذار” و “شورای ملی تصمیم” با چشم انداز یکی شدن و تأکید بر حفظ حاکمیت ملی و یکپارچگی سرزمینی ایران و پذیرش دموکراسی پارلمانی همکاری های خود را گسترش دادند. تأکید بر گذار خشونت پرهیز از جانب این بخش از اپوزیسیون اسم رمز ضدیت با انقلاب است. اینها از انقلاب بیشتر از رژیم جمهوری اسلامی می ترسند. دو پایه اصلی نقشه های راهبردی همه نیروهای اپوزیسیون بورژوایی حفظ ارتش و سپاه پاسداران و دستگاه عریض و طویل بوروکراسی دولتی و تلاش برای نجات مناسبات سرمایه داری است. چشم اسفندیار این ائتلاف ها و بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران برنامه های اقتصادی آنان است. اینها در حالی می خواهند مناسبات اقتصادی سرمایه دارانه ایران را حفظ کنند که حکومت اسلامی بیش از چهار دهه است با تکیه بر همین مناسبات طبقاتی نان و کار و آزادی و زندگی انسانها را به گرو گرفته است.


در میان نیروهای اپوزیسیون تأثیرات سیاسی و معنوی جنبش چپ و کمونیستی ایران به ویژه نیروهای متشکل در شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست بر جنبش انقلابی جاری غیر قابل انکار است. این تأثیرات زمانی برجسته تر خود را نشان می دهد که حجم فعالیت های چندین غول رسانه ای امپریالیستی مانند بی بی سی، ایران انترناشنال، صدای آمریکا، منو و تو و …و بمباران تبلیغاتی آنها برای رهبر تراشی و به بیراهه بردن این جنبش را از نظر بگذرانیم. نیروهای جنبش چپ و کمونیستی با امکانات رسانه ای محدودی که دارند در برابر این بمباران تبلیغاتی ایستادند و در مرزبندی با نیروهای چپ پوپولیست با افشای ماهیت واقعی این تبلیغات و پروژه های سیاسی اپوزیسیون راست بورژوایی تلاش کردند که افق انقلابی و سوسیالیستی را پیش روی این جنبش قرار دهند. با اینحال جنبش کمونیستی هنوز از ایفای نقش میدانی در امر سازمانیابی و رهبری و سر و سامان دادن به پایه اجتماعی آلترناتیو سوسیالیستی فاصله دارد. اوضاع متحول کنونی از شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست می طلبد که بیش از گذشته در نقش رهبری سیاسی ظاهر شده و برای انسجام بخشیدن به قطب چپ و سوسیالیستی در داخل و خارج به طور نقشه مندترعمل کند.


موازنه قدرت

با گذشت یکسال از آغاز جنبش انقلابی جاری همین ارزیابی عینی از موقعیت این جنبش آنگونه که قابل پیش بینی بود نشان می دهد که این جنبش نتوانسته است به اهدف روشن خود که سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و پایان دادن به اشکال گوناگون ستمگری بود دست یابد. این جنبش همه نیروی خود را به میدان نبرد نیاورده و ملزومات سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی را فراهم نکرده است. اما اگر جنبش انقلابی قادر نشده است رژیم اسلامی را به زیر بکشد، رژیم جمهوری اسلامی هم نتوانسته توده های بپاخاسته را شکست دهد و مرعوب کند. جنبش انقلابی جاری به رغم فاصله گرفتن از اعتراض ها و جنگ و گریزهای خیابانی هر روزه سه ماهه اول، به اشکال مختلف و برای نمونه در شکل اعتراضات سراسری بازنشستگان، جنبش مقاومت زنان در برابر حجاب اسلامی، ادامه اعتراضات توده ای در سیستان و بلوچستان، اعتصابات و اعتراضات کارگری، اعتراضات پرشور دانشجویان، تجمعات اعتراضی موضعی و … ادامه دارد. اگر رژیم توانست اعتراضات خیابانی را سرکوب خونین فروکش دهد، توده های بپاخاسته هم با رزم و مقاومت و شجاعتی که در کف خیابان از خود نشان دادند، با تداوم مبارزه، با اعتراضات توده ای موضعی، به ویژه زنان با مقاومت شجاعانه خود در برابر تهاجم رژیم جهت تحمیل حجاب اسلامی، اختلافات جناح های درونی حاکمیت را دامن زده و انسجام نیروهای سرکوب را متزلزل کرده اند. نشست سری فرماندهان سپاه پاسداران و بسیج با خامنه ای و اعترافات آنان به ریزش و نافرمانی نیروهای تحت فرمان گویای همین حقیقت ساده است. این نشست ها و تدابیر اتخاذ شده نشان می دهد که سران حکومت اسلامی هم از این خیزش انقلابی درس گرفته اند، دیدند که نمی توانند همزمان در چند جبهه بجنگند. فشار این جنبش با پتانسیل انقلابی و با گستردگی و پیچیدگی هایش چنان سرنوشت نظام اسلامی را با مخاطره روبرو کرده است که کادر رهبری سپاه و خامنه ای برای نجات این نظام تمام نیروی خود را در جبهه جنگ با معترضان متمرکز کرده اند. سیاست تنش زدایی و سازش های مصلحت گرایانه با قدرت های رقیب منطقه ای در خاورمیانه که تا قبل از این خیزش توده ای در تمام کانون های بحران منطقه با آنها درگیر جنگ بودند، بند و بست های آشکار و پنهان با آمریکا و دیگر قدرتهای غربی برای مبادله زندانیان و آزاد کردن پول های بلوکه شده، تلاش برای پیوستن به پیمان شانگهای و گروه بریکس همه اینها در راستای تقویت موقعیت رژیم در نبرد با جنبش انقلابی جاری قابل توضیح است. رژیم جمهوری اسلامی به عنوان ضدانقلابی که از دل به خون کشیدن یک انقلاب توده ای به قدرت رسیده است سر سازش با کارگران و زحمتکشان و فرودستان این جامعه را ندارد. همانطور که امروز سازش با قدرتهای منطقه ای و جهانی را با تشدید سرکوب در داخل توأم کرده است، فردا هم هر گونه گشایشی ولو جزئی در زندگی اقتصادی مردم، حتی کاهش چند درصد نرخ تورم را با تشدید سرکوب توأم خواهد کرد. البته این اتکای مستأصلانه رژیم به حربه سرکوب به طور قطع موقعیت آن را شکننده تر کرده است. حفظ پتانسیل و ظرفیت اعتلایی این جنبش نیز ناشی از همین واقعیت است که رژیم جمهوری اسلامی فقط با تکیه بر گسترش دامنه سرکوب توانسته تا حدی از دامنه اعتراضات خیابانی بکاهد و به بقای خود ادامه دهد. این اوضاع در حالی که ترس توده ها فرو ریخته و دستگاه ایدئولوژیک رژیم هم توان مشروعیت بخشیدن به این اوضاع را از دست داده، امکان فوران آتش خشم و اعتراض مردم را زنده نگاه داشته است.


چه باید کرد؟

تضمین پیشروی و پیروزی این جنبش در گرو گستراندن استراتژی و چشم انداز سیاسی روشن و انقلابی، سازمانیابی و شکل دادن به عنصر رهبری سراسری است. بنابراین نباید وعده پیروزی سهل و آسان را به توده ها داد، بلکه باید عملاٌ در راه پاسخ دادن به نیازهای واقعی این جنبش و تأمین ملزومات سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی گام برداشت و توده ها را به دشواری های این راه پر سنگلاخ آگاه ساخت. این جنبش فقط یک جنبش سلبی برای سرنگونی جمهوری اسلامی نیست. توده های به پاخاسته علیه فقر و فلاکت اقتصادی، علیه نابرابری ها، محرومیت ها و تبعیض هایی پا به میدان اعتراض و مبارزه گذاشته اند که ریشه در مناسبات سرمایه داری ایران دارند. به این اعتبار این جنبش نه فقط هدف سرنگونی جمهوری اسلامی را در پیش روی خود قرار داده، بلکه ماهیتاٌ جنبشی ضد سرمایه داری است. مردم به حق به امکانات نهفته در ایران برای برپایی جامعه ای آزاد، برابر و مرفه چشم دوخته اند. بنابراین باید افق سوسیالیستی، افق حکومت شورایی کارگران و فرودستان را در برابر این جنبش قرار داد. باید سعی کرد شعارهایی از نوع” نان، کار، آزادی، اداره شورایی”، “آزادی، برابری، اداره شورایی” که از جانب معترضان در این جنبش انقلابی طرح شده اند را با کمپین های سیاسی- تبلیغی هر چه توده ای تر کرد. باید تبیین خودمان را از این شعارها به میان توده ها ببریم. باید پیگیرانه و به طور تعطیل ناپذیر مواضع و استراتژی سیاسی بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران برای به شکست کشاندن این جنبش را برای مردم روشن کرد. باید تناقض برنامه های اقتصادی آنان که همان سرمایه داری مبتنی بر الگوی بازار آزاد و نئولیبرالیسم با مدیریت غیر اسلامی است را با پلاتفرم های مطالباتی آنها و وعده هایی که به مردم می دهند را آشکارا نشان داد. آنها که بدیل شان سرمایه داری با مدیریت غیر اسلامی است نمی توانند وعده رفاه به مردم بدهند. سرمایه داری با مدیریت غیر اسلامی هم یک حکومت استبدادی است.


به میدان آمدن طبقه کارگر با اعتصابات یکپارچه و سراسری عنصر کلیدی در پیشروی و پیروزی این جنبش انقلابی است. طبقه کارگر به رغم موانع عدیده ای که سر راه دارد، اما می تواند با تکیه بر دستاوردهای مبارزات تاکنونی، با تکیه بر وجود رهبران کاردانی که دارد، با تکیه بر تجربه شکل دادن به کمیته های اعتصاب و کمیته های کارخانه که جوانه ها و نطفه های شوراهای کارگری هستند بر این موانع غلبه کند. با غلبه بر این موانع و تحزب یابی کمونیستی است که می توان به تأمین هژمونی طبقه کارگر بر جنبش انقلابی جاری کمک کرد. یکی از درس های مهم این خیزش انقلابی برای طبقه کارگر این بوده است که ابداٌ کافی نیست که قدرت رژیم جمهوری اسلامی تضعیف و محدود بشود، این قدرت باید نابود گردد و برای نابود کردن دولت بورژوایی پیشروان و رهبران جنبش کارگری باید در حزب کمونیستی خود متشکل شوند.  طبقه کارگر بدون حزب سیاسی کمونیستی نمی تواند از منافع خاص طبقاتی خودش در عرصه های مختلف مبارزه اقتصادی، سیاسی  و اجتماعی دفاع کند و در میدان جدال ها و کشمکش های طبقاتی جنبش های پیشرو اجتماعی به ویژه جنبش زنان را با خود همراه و برای سازماندهی انقلاب کارگری و تصرف قدرت سیاسی خیز بردارد.


حضور گسترده و پیشتازی زنان یکی از ویژگیهای برجسته جنبش انقلابی جاری در یک سال اخیر  بوده  و یک بار دیگر تأثیر گذاری و نقش زنان در هرگونه تحول و دگرگونی سیاسی و اجتماعی را بیش از پیش نمایان ساخت. جنبش زنان با پیشینه و موقعیتی که در آن قرار گرفته است تنها با در پیش گرفتن استراتژی سیاسی سوسیالیستی می تواند هر درجه از عقب راندن رژیم اسلامی و ایجاد گشایش در فضای سیاسی جامعه را در خدمت پیشروی خود برای تحقق خواستهای پایه ای اش قرار دهد. یکی از پایه های استراتژی سوسیالیستی در جنبش زنان که در واقع پیش شرط پیشروی این جنبش نیز می باشد، توده ای شدن هر چه بیشتر و اجتماعی شدن جنبش زنان است. برای تبدیل شدن جنبش زنان به یک جنبش توده ای و اجتماعی باید توده زنان کارگر و زحمتکش را در ابعاد میلیونی به میدان مبارزه آورد. فعالین سوسیالیست جنبش زنان باید کار و فعالیت در میان این توده میلیونی زنان کارکن و زحمتکش، به ویژه در محلات حاشیه شهرها را  محور فعالیت خود قرار دهند. باید در محیط های کار در محل زندگی با این خیل عظیم زنان در آمیخت و از نزدیک به آنها نشان داد که بدون در افتادن با نظام طبقاتی سرمایه داری و بدون در افق قرار دادن سوسیالیسم نمی توان مبارزه مؤثری علیه فرهنگ مرد سالارانه و قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی را به پیش برد.


یکی دیگر از ملزومات سرنگونی جمهوری اسلامی توده ای کردن این جنبش انقلابی است. باید موانع ذهنی سر راه پیوستن توده ها به جنبش انقلابی جاری را برطرف کرد. در این تردیدی نیست که این جنبش انقلابی از حمایت میلیونی مردم ایران برخوردار است. ایستادگی زنان و مردان آزاده در برابر نیروهای سرکوبگر، شجاعت زنان بی حجاب در برابر تهاجم گسترده رژیم، شور و شوق و مبارزه جویی زندانیان سیاسی در شکنجه گاهها به لحاظ روانشناسی اجتماعی بیانگر آن است که این مقاومت و شور مبارزاتی از حمایت میلیونی و مقبولیت اجتماعی برخوردار است. بنابراین باید راه مشارکت فعال توده های میلیونی در اعتراضات خیابانی را هموار کرد. اگر سرکوب مدام و خونین آنها را از حضور فعال در صحنه سیاسی محتاط کرده است، باید نشان داد که تنها با به میدان آمدن توده ها در ابعاد میلیونی می توان ماشین سرکوب رژیم را زمینگیر و انسجام آن را در هم کوبید. چنانچه توده های مردم از جنگ داخلی و سوریه ای شدن ایران نگران هستند باید به آنها یادآور شد که در سوریه و لیبی تنها زمانی که در نتیجه یک مبارزه مسلحانه زودرس طبق نقشه بالایی ها، توده ها به حاشیه مبارزه رانده شدند این کشورها به دام جنگ داخلی و نیابتی افتادند. بنابراین تنها حضور مردم در صحنه سیاسی است که می تواند تضمین کند جنبش انقلابی جاری به سرنوشت خیزش های توده ای در سوریه و لیبی دچار نمی گردد.


از دیگر ملزومات پیشروی این جنبش انقلابی سازمانیابی است. تردیدی نیست که در این جنبش عنصر سازمانیابی وجود دارد. همین شبکه جوانان انقلابی در محلات شهرهای مختلف، نهادها و تشکل های متعدد دانشجویی و دانش آموزی که در این دوره گسترش یافته اند، سازمان های سراسری معلمان و بازنشستگان که با تکیه به آن در این دوره چندین اعتصاب و اعتراض سراسری را سازمان دادند، شبکه های رهبران و محافل کارگری و کمیته های اعتصاب در جنبش کارگری که بدون آنها سازماندهی اعتصابات و اعتراضات کارگران قابل تصور نیست، تشکل مادران جانباختگان، تشکل های زنان و نویسندگان همه از وجود درجه ای از سازماندهی و کار متشکل خبر می دهند. روشن است که این سطح از تشکل و سازمانیابی موجود با نیازهای این جنبش عظیم خوانایی ندارد. باید تلاش کرد در دل این جنبش عنصر سازمانیابی را تقویت کرد.


یکی دیگر از پیش شرط های پیشروی جنبش انقلابی جاری شکل دادن به رهبری سراسری است. پدیده رهبری از عنصر سازمانیابی جدا نیست. این جنبش به میزان پیشرفت در امر سازمانیابی از رهبری هم برخوردار بوده است. خیزش ها و اعتراضات توده ای و اعتصابات کارگری در سالهای اخیر رهبران خود را هم پرورده کرده اند. روشن است که رهبری فعلی جنبش عمدتاٌ خصلت محلی دارد و پاسخگوی نیاز یک جنبش سراسری نیست. با اینحال به هم مرتبط شدن و به هم پیوستن این رهبران محلی می تواند گامی در راستای شکل گیری رهبری سراسری باشد. حزب کمونیست ایران باید به این روندها کمک کند. در مسیر تلاش برای پاسخگویی به نیازهای این جنبش انقلابی می توان به این رهبران تلاقی پیدا کرد. احزاب و سازمانهای موجود در جنبش کمونیستی ایران ضروری است با این شبکه رهبران محلی به هم برسند. شکل گیری آلترناتیو رادیکال و سوسیالیستی متکی بر یک پایه اجتماعی نیرومند از این مسیر می گذرد.


در خارج کشور برپایی و شرکت فعال در آکسیون ها در حمایت از خیزش انقلابی جاری و حضور در رسانه ها برای معرفی اهداف آن همچنان از اولویت کار و فعالیت تشکیلات خارج از کشور حزب کمونیست ایران در این دوره است. بسیاری از پناهندگان و مهاجرینی که خود در اعتراض بە سیاستهای سرکوبگرانە رژیم جمهوری اسلامی بە خارج کشور پناه بردەاند امروز در صف اعتراض عمومی علیە رژیم و بە نشانه همبستگی با جنبش انقلابی در ایران بە خیابان می آیند. ما در همکاری با دیگر نیروهای چپ و کمونیست باید وسیعاٌ تلاش کنیم که همە انسانهای آزادیخواه و مترقی که در اعتراض علیە دیکتاتوری و اختناق در ایران و برای رهایی کارگران، زنان، جوانان، ملیتهای تحت ستم و همە مردم ستمدیدە و جان بە لب رسیدە ایران بە میدان می آیند را در صفهای قدرتمند علیە جمهوری اسلامی بسیج نماییم. برای جلب این نیروی وسیع بایستی سبک کاری جدید و فراسازمانی که مناسب این شرایط جدید برای جلب همبستگی عمومی باشد در پیش گرفت. در این راستا می توان به تقویت و گسترش شوراهای همبستگی با جنبش انقلابی ایران و یا هر نهاد مبارزاتی دیگری که بتواند کل این پتانسیل اعتراضی علیه جمهوری اسلامی را فعال کند تأکید کرد.


گرامی باد یاد جانباختگان جنبش انقلابی ژینا

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری


پلنوم پنجم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران

شهریور ۱۴۰۲

سپتامبر ۲۰۲۳

اشتراک در شبکه های اجتماعی: