اوضاع سیاسی ایران; قسمت پنجم گزارش پلنوم یازدهم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
پنجشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰
در مباحث نشست وسیع کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران منتخب کنگره دوازدهم که در روز شنبه ۲۷ شهریور برابر با ۱۸ ماه سپتامبر برگزار گردید بخش عمده مباحث سیاسی پلنوم به تحلیل اوضاع سیاسی ایران اختصاص داده شد.
در تبیین اوضاع سیاسی ایران، سه مؤلفه اصلی اوضاع کنونی را خصلت نمائی می کنند که داشتن تصویری واقع بینانه از این مؤلفه ها و مد نظر قرار دادن آنها تا حدود زیادی وظایف و اولویت فعالیت کمونیست ها در این دوره را روشن می کنند.
یکی از این مولفه ها تشدید فقر و فلاکت اقتصادی بی سابقه و ناامنی جانی در ایران است که ابعاد آن به مرز غیر قابل تحمل رسیده و ادامه این وضعیت را غیر ممکن کرده است. فاصله دستمزدهای چهار میلیون تومانی با خط فقر و هزینه ۱۲ میلیونی تأمین سبد معیشت یک خانوار به آشکارترین نحو ابعاد این فقر و فلاکت اقتصادی را نشان می دهد. از طرف دیگر بنا به اعتراف وزارت کار و رفاه اجتماعی رژیم طی نه سال گذشته خط فقر بیش از ده برابر افزایش یافته است و بنا به گفته رئیس اتاق بازرگانی که آخرین گزارش بانک جهانی هم آن را تأیید می کند طی سه سال اخیر تولید ناخالص داخلی ایران که یکی از شاخص های میزان رفاه جامعه است ،۵۷ درصد کاهش داشته است. همزمان افزایش نرخ بیکاری ابعاد فاجعه باری پیدا کرده است. این بیکاری نه ناشی از نوسانات موقتی بازار کار، بلکه ریشه در بحران ساختاری سرمایه داری ایران و رکود باز تولید گسترده ی سرمایه دارد. به این اوضاع فلاکتبار اقتصادی لازم است پیامد فاجعه بار همه گیری ویروس کرونا و سیاست های ضد انسانی و درماندگی رژیم در مقابله با آن، وضعیت مرگبار جاده ها، تلفات ناشی از ناأمنی محیط های کار و پدیده کولبری و سوختبری و گسترش آسیب های اجتماعی را اضافه کرد تا نشان داد که ادامه این اوضاع غیر ممکن است.
دومین مؤلفه به موقعیت رژیم جمهوری اسلامی دلالت دارد. این رژیم به عنوان مظهر قدرت طبقه سرمایه دار ایران نمی تواند به شکل سابق به حاکمیت خود ادامه دهد. این ناتوانی را که ریشه در ساختار سیاسی و ایدئولوژیک، حقوقی و اداری حکومت اسلامی دارد را لازم است در شکل جامع آن مد نظر قرار داد. رژیم جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت سرمایه داری نه فقط قادر نیست که بحران اقتصادی سرمایه داری ایران را کنترل کند، بلکه خود عامل اصلی گسترش و تعمیق این بحران است. این بحران ساختاری است و خود را در ناتوانی سرمایه داری ایران در بازتولید گسترده و رکود تولید صنعتی، حجم بالای فرار سرمایه و افزایش نقدینگی، بحران تحقق ارزش در نتیجه سقوط فاجعه بار قدرت خرید کارگران و اکثریت مردم ایران، رکود سرمایه گذاری در حوزه تولیدات کشاورزی و مواد غذایی به دلیل سیاست های ویرانگر زیست محیطی و ورشکستگی بانک ها و مؤسسات مالی خود را بروز داده است. از سوی دیگر سیاست های منطقه ای رژیم جمهوری اسلامی و مداخله گری آن در کانون های بحران خاورمیانه و بلند پروازی های اتمی آن به منظور کسب موقعیت برتر در تجدید آرایش امپریالیستی منطقه، هم به عنوان ارکان یک استراتژی “تعرض بازدارنده” و هم به عنوان راهی برای برون رفت از بن بست اقتصادی، با شکست روبرو شده و تشدید تحریم های اقتصادی را به دنبال داشته است. با بن بست این استراتژی، برای جمهوری اسلامی افق برون رفت از بحران اقتصادی نیز بیش از هر زمان دیگری تیره و تار شده است. پیامد این بحران اقتصادی و همچنین محرومیت ها ی سیاسی و اجتماعی بستر رشد مبارزات کارگری و جنبش های اعتراضی در جامعه بوده است. به طوری که هیچ روزی نیست که ما شاهد اعتصاب و اعتراض کارگران و محرومان جامعه نباشیم. در شرایطی که دستگاه روحانیت و ایدئولوژیک رژیم هم در مشروعیت بخشی به این اوضاع به بن بست رسیده است، پاسخ رژیم به روند رو به گسترش این اعتراضات تنها سرکوب گسترده است. این تنگناهای رژیم و انتصاب ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور و اقدامات رژیم برای یکدست کردن قوای سه گانه و تجدید کنترل ساختار قدرت دولتی بطور نمادین نشانه این واقعیت است که رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند به شکل سابق به حاکمیت خودش ادامه دهد. رژیم اسلامی برای بقای خود در داخل مرزها استراتژی سرکوب عریان تر و گسترده تر را در پیش گرفته و در بیرون مرزها برای جبران شکست و ناکامی هایش به نظامی گری روی آورده است.
سومین مؤلفه در تبیین اوضاع سیاسی ایران این واقعیت است که کارگران و اکثریت مردم ایران هم نمی خواهند مانند گذشته به زندگی خودشان ادامه دهند، نمی خواهند مانند گذشته غارت شوند. آغاز اعتصاب سراسری کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی درست یک روز بعد از پایان نمایش انتخاباتی، از سرگیری اعتصاب کارگران هفت تپه و خیزش آب در خوزستان و اعتراضاتی که در حمایت از آن برپا شد این تحولات هم بطور نمادین نشانه آن است که کارگران و مردم ایران مرعوب استراتژی سرکوب عریان تر و گسترده تر رژیم نمی شوند. اگر در سال ۹۹ حدود دو هزار مورد اعتصاب و اعتراض کارگری روی داده است این روند در نیمه اول سال ۱۴۰۰ هم ادامه داشته است. اعتصاب کارگران نفت جدای از اهمیت سیاسی مقطع زمانی برپائی آن و جدای از سراسری بودن آن و خواسته های تعرضی که مطرح کرده اند، اهمیت برجسته دیگری که داشت این بود که بار دیگر گفتمان طبقاتی را در جامعه برجسته کرد، نقش طبقه کارگر در تحولات آتی را برجسته تر نشان داد، و افسانه پردازی در مورد نقش طبقه متوسط را به کناری نهاد و راه حل های اپوزیسیون بورژوازیی برای نقل و انتقال قدرت از بالای سر کارگران و مردم زحمتکش را بی اعتبار کرد. این تحولات نشان می دهد که چپ و کمونیست از چه نیروی عظیمی در جامعه برخوردار است.