اورآسیا، دکترین دوگین و نئوتزاریسم پوتینی در جبههی اکراین
چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰
عباس منصوران
آنچه که امروزه جهان را در جبههی اکراین، به جنگ کشانیده و در آستانهی انفجار بمبهای اتمی سرمایهداران جهان قرار داده، یک رویارویی بلوکهای امپریالیستی برای تقسیم، اشغال و دست به دست سازی بازارهای اقتصاد و سیاست است. مثلثهای حکومت – جامعهی مدنی -بازار اقتصادی اینک، سیاست را به بیان جنگ تعریف میکنند. دوسوی این جنگ ارتجاعی بلوکها به رهبری الیگارشهای اروآسیایی- چینوکراتهای تبهکار از سویی و در سوی دیگر، متفقین به رهبری امپراتوری آمریکا و اتحادیه اروپا، در اکراین، غیرقابل دفاع وغیرقابل توجیه است. تبدیل این جنگ ارتجاعی به جنگ انقلابی و الغاء مناسبت سرمایهداری، ضرورتی است که تنها در سازمانیافتگی و آگاهی طبقاتی کارگران و ستمبران، پاسخ میگیرد. هم کمون پاریس ۱۸۷۱ و هم اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، دیالکتیک ضرورت و عناصر عینی و ذهنی مبارزه طبقاتی و تبدیل جنگ ارتجاعی به جنگ انقلابی را به ثبوت رسانید.
در این برههی بیست ساله، پوتین قانون اساسی روسیه را آنگونه دستکاری کرد تا پایان عمر، خودکامهای در قدرت باشد و در این اندیشه تا «دوما»ی روسیه را فرمان دهد که قانون را برای ریاست الیگارشها تا پایان عمر خویش بیمه کند. از همین روی، ولادیمیر ژیرونوفسکی، معاون دوما (مجلس روسیه) و از یاران الکساندر دوگین پیشنهاد کرد که پوتین را «تزار روسیه» نامگذاری کنند تا دیگر به بازی شاه و وزیری نیازی نباشد. پوتین به اندرز دوگین، برپایی و بازگشت به دوران تزارها را تنها با پروژهی ارواسیا، شدنی می داند. با چنین زمینه سازی است که سیاست جدید روسیه، راهبری میشود.
سیاستهای روسیه در سالهای گذشته در اوکراین، قزاقستان، سوریه و پرونده هستهای ایران نمودی آشکار از رویکردی هیلتری دارد. و از همین روی، الیگارشهای حاکم در روسیه و بلاروس، در این روی کرد از هر جنگ و بحران و جنایتی استقبال می کنند.
دوگین، در سال ۲۰۰۸ ارتش نیابتی شرق اوکراین را که به یاری میلیتاریسم روس، کریمه را اشغال کرده بودند، کسانی نامید که “روح روسی” را بیدار کردهاند. به رهبری پوتین، کریمهی اکراین که در سال های ۱۸۵۳ تا ۱۸۵۶در جنگی ویرانگرانه، در برابر ترکان عثمانی، پادشاهی ساردینیا، ایرلند، سوئد، آلمان، فرانسه و انگلستان با شکستِ خفت بار تزار نیکلای اول از دست داده بود، بار دیگر اشغال شد، به دریای سیاه راه یافت تا با اردوغان فاشیست همدست شود. دوگین، این جنگ ارتجاعی و نیابتی را “بهار روسی” نامید. دوگین از ولادیمیر پوتین خواست که برای “حفظ اقتدار معنوی روسیه” در شرق اوکراین باید دست به دخالت مستقیم نظامی بزند. وی عوامفریبانه در همان دیدار با عوامل ارواسیای ایران، حکومت اسلامی را نه بسان یک دست نشانده، بلکه «شریک» روسیه می نامد.
دکترین دوگین – پوتین در شمال و شرق سوریه
روسیه برای حفظ بازار خویش از یکسو و در سوی دیگر نیز برخی کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده آمریکا میتوانند منطقه خاورمیانه را برای سالها به جنگی فلاکت بار و بازار طلایی پر رونقی برای جنگ افروزان و جنگ افزارها و سرمایه به خاکستر بنشانند. ایران از همان آغاز و سپس نیروی برون مرزی سپاه قدس و حزبالله، دوش به دوش ارتش حکومت سوریه و به ویژه تسلیح مستقیم این ارتش به دست روسیه و نیز چین و عراق، سرزمین سوریه را بر سر مردمانش به ویرانه تبدیل کرده است. این جنگ دو بلوک سرمایهداری، افزون بر ۳۰۰هزار کشته، و ۱۱ میلیون آواره، بیش از ده میلیون تن محروم از دسترسی به کمترین نیازهای حیاتی، و نابودی ارزشهای تاریخی و دستاوردهای ده هزار ساله، به بوی سود سرمایهداران و اقتدار سیاسیاشان، هرگونه میثاق حکومتهای سرمایه و سازمان دول متحداشان را زیر پا نهاده است. روسیه «شورای» دول متحد را با حق وتو، به گروگان گرفته و حکومت چین با چهرهای کثیف، به انباشته کردن جهان از آشغال هایی به نام سلاح و کالا، در این بازار آشفته به ذخیرههای ارزی خود میانبارد. آمریکای شمالی با متحدین غربی و منطقهای اش، آتش افروزان جنایت بلوک دیگر سرمایه جهانی، عاملین اصلی این ویرانی و قتل عام و نسل کشی و نابودی زمین هستند.
ناقوسهای کرمیلن
ناقوس کرمیلن به صدا درآمد. ایدئولوژی و ناسیونالیسم روسی، به دست الیگارشی سپرده شد که پوتین سرکرده آن بود. چتر اروآسیائیسم، به رویکرد نئوتزاریسم هویت میبخشید و بسیج گر این گرایش بود. این رویکرد، با پشت سر گذاردن تکه پارههای ازهم گسستهی سرمایهداری دولتی در روسیه و بلوک شرق، به رهبری ولادیمیر پوتین از سال ۲۰۰۰ میلادی شدت یافت. با این «معاد» روح «گریگوری راسپوتین»، آن آیت الله دربار نیکلای تزار رومانف باید ظاهر می شد. کلیسای ارتدکس روسیه پس از تقدیس آخرین تزار که به دست «اس ار ها» درپی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ با خانوادهاش به قتل رسیده بود، در سال ۲۰۰۰ وی را «نیکلای قدیس رنجکشیده» خواند تا روح رومانوف مقتول در انقلاب اکتبر، همسرِ «تزارینا آلکساندرا» و شاید که «ایوان مخوف» را در کالبد تزاریسم هزاره سوم میلادی که با تبختر از کریدور کرملین گویی در خلاء فضایی در حالت بی وزنی شناور، جلوه می یافت به حلول آورد.
صفر اوف، این دلال سیاسی، نه تنها قربانیان بمب شیمیایی بشار اسد و ایران و هیئت بررسی سازمان ملل خودشان را انکار میکند، بلکه جنایت علیه بشریت در منطقه دمشق، کشتار ۵۰۰ کودک و بیش از ۲۰۰ سوخته شیمیایی و ۱۵۰۰ کشته در همان لحظه از مردم را، کار خود قربانیان میشمارد و گزارش صد صفحهای موهوم پوتین را شاهد میآورد: «همه میدونند که صحبت سوریه یک بهانهای است، همه میدونند که مواد شمییایی از طرف دولت بشار اسد انجام نشده چونکه متخصصین روسیه یک گزارش خیلی حرفه ای یک گزارش صد صفحهای را تازه انجام دادن و به سازمان ملل متحد تحویل داده و .. که ببینید این را اپوزیسیون داره استفاده کرده و به سر دولت سوریه گذوشته این را صحبت سوریه اصلا یک بهانه است، و اصل هدف ایرانه…»(1)
الکساندردوگین و دکترینهای این فاشیست، دستور کار الیگارشهای روس است. سال ۱۹۹۷ دوگین، در نوشتار «فاشیسم: بیمرزی و سرخ بودن»(2) از ترویج ضرورت بروز فاشیسم بسان سلاح الیگارشها در روسیه و بازگشت تزاریسم، هیچ تردیدی به خود راه نمیدهد. وی، «فاشیستهای واقعی، رادیکال و انقلابی به صحنه روسیه» را ضرورت میشمرد و آن را با فاشیسم «غیرواقعی» موسولینی در ایتالیا و هیتلر در آلمان جدا می شناسد. دوگین، این حربه را از «روبرت برازیلاش»، رهبر فاشیستهای فرانسوی گرفته بود که در آستانه اعدام چنین گفت: «می بینم که چگونه در شرق، در روسیه، فاشیسم بر می خیزد- فاشیسمی بی مرز و سرخ.»(3)
دوگین، این مرید کارل اشمیت و روبرت برازیلاش، از ایدئولوگهای فاشیسم میآموزد که: «زیاده روی ایدئولوژی نازیسم در آلمان موضوعی منحصر به این کشور است در عین حالیکه فاشیسم روسی ترکیبی از محافظه کاری ملی با خواست عمیق برای تغییر است.» (4)
دوگین در این تبلیغ فاشسیتی میافزاید: «تا کنون در سده بیستم سه ایدئولوژی اصول و واقعیت خود را بروز دادهاند: لیبرالیسم، کمونیسم و فاشیسم. در روسیه، لیبرالیسم و کمونیسم را تجربه کردهایم، اما فاشیسم را نه. نوعی از نمونههای فاشیسمی که به نظر میرسد، جامعهی روسیه امروز آمادهی (یا تقریبا آماده) برای در آغوش گرفتن آن است، سرمایه داری ملی است. در اینجا بدون شک، تقریبا پروژه سرمایه داری ملی یا “فاشیسم راست” ابتکار ایدئولوژیک بخشی از نخبگان جامعه است که به طور جدی نگران قدرت و احساس قدرت زمان هستند.»
با این زمینه سازی است که دوگین ادامه می دهد: «[این] فاشیسم- ناسیونالیسم است، نه هر ناسیونالیسمی، بلکه فاشیسمی انقلابی، شورشی، رمانتیک، ایده آلیست، خواهانِ ایدهای اسطوره ای کبیر و فاخر (ترانسندنتال)، که می کوشد تا رؤیایی ناممکن را ممکن سازد، و به جامعه، زایش دوباره ی قهرمانان و ابَر انسانی (سوپرمن) ببخشاید و جهان را تغییر دهد و دگرگونی بخشد…» و اینکه: «با انقلاب ملی روسی. روسیه در آرزویی سخت تشنهی نو شدن است، با مدرنیته و رمانتیسمی نامریی و برای شرکت زنده در هدفی بزرگ. آنچه که آنان امروزه ارائه می دهند یا «آرکائیک» هستند، یعنی کهن (میهن پرستان ملی) یا خسته کننده و بدبینانه و سگسانی (لیبرالها). جوان، ویرانگر، شاد، بی باک، پرشور که محدودیتی نمیشناسد. میخواهند بسازند و ویران کنند، فرمان برانند و فرمان پذیر باشند، دشمنان ملت را پاکسازی کنند و به ملایمت از کودکان و کهنسالان روسیه مراقبت کنند، خشمگینانه و شاد به دیوارهای دژ متزلزل و سیستم پوسیده یورش برند. آری، آنان به شدت تشنهی قدرتاند. آنان چگونگی استفاده از قدرت را میدانند. آنان میخواهند زندگی را در جامعه تنفس کنند، و مردم را به روند شیرینِ تاریخی خلاق پرتاب می کنند. آدم های جدید. سرانجام، هوشمند و شجاع. همانگونه که مورد نیاز هستند…»(5)
دوگین در نوشتاری زیر نام: «پوچگرائی لیبرالی، بسان آخرین مرحله جهانیسازی» در دشمنی با شعارهای انقلاب بورژوایی فرانسه ۱۷۸۹ و پشتیباین از آنچه که امروزه در هزاره سوم در سرزمینی همانند ایران در پندار آن هستند، می نویسد: «ایدئولوژی حقوق بشر بر هویت جمعی و همبستگی ملی، اجتماعی، دینی، طبقاتی ما غلیه یافت»… و «حقوق بشر اصل اساسی استراتژی تضعیف حق حاکمیت ملی است.»
زبانههایِ زبان همه روزه خامنهای و امامهای مرگسرا و سرپاسداران و آیت اللهها و اوباشانی همانند حسن عباسی و شمقدریها و ازغدیها، و «قرارگاه عماریون» رهبرانی همانند حسین و مهدی طائب و اولادان رهبر و سید ابراهیم رئیسالسادات را که نیز از این آموزش «دوگین»، سوخت می گیرند.
«ارواسیا جايگزين امپرياليسم امريكا است نه بَدَل اروپا»
دوگین در سال ۱۳۹۱در میزگردی در ایران با شرکت «حیدر جمال» رهبر مسلمانان روسیه و آدمکشانی همانند مهدی سنایی و دیگران به آشکارا اعلام کرد:
«اروآسیا جايگزين امپرياليسم امريكا است نه بَدَل اروپا» و «… آمريكا، آتلانتيک و هژموني ارزشهاي غربي مفاهيمي چون حقوق بشر، دموکراسی، آزادی بازار، پيشرفت فناوری و… را در برمیگيرد. اينها همه چالشهاي بزرگي براي تمدنهايي چون روسيه، چين، هند و ايران است و چون اين يک چالش بزرگ است و در سايه کلي اين چالش است كه يک چيز کوچکي به نام اسرائيل و لابي کوچکي به نام لابي اسرائيل وجود دارد که اصلاً ميتوانم بگويم مثل شبح است. در ايران و در جهان اسلام كاملاً امکان دارد که به عامل صهيونيسم از ديدگاه ديگري نگاه کنند و اين نگاه به آنها امکان بسيج نيروها را بدهد…»(6)
دوگین و بسیجیان فاشیست/ آرم روی لباس و پرچم سیاه آنها، همان نقشه روی دیوار اتاق کار دوگین است. سمبلی که توسعه روسیه و جهانگشایی فاشیستی را تبلیغ می کند.
دوگین از سال ۲۰۰۸ و زمان جنگ روسیه و گرجستان خواستار جنگ با اکراین و الحاق کریمه به خاک روسیه بود. در آن روزها، بین اکراین و سازماندهی دستههای مزدور، به ناحیه مورد اختلاف «اوستیای جنوبی» گرجستان نیز سفر کرد و در کنار نیروهای نظامی و یک واحد موشک انداز بسان یک تک تیرانداز، جلوه گر شد تا فاشیسم را نمایندگی کند. نئوتزاریسم با اشغال بندر کریمه و ستواستوپل اکراین در سال ۲۰۱۳، به وسیله ارتش روس، به این آرزو دست یافت.
کاربرد روسیه «جدید»، برای نخستین بار در دهه ۱۹۸۰ از زبان «الکساندر دوگین» شنیده شد و از آن پس، الیگارش حاکم در روسیه به رهبری «پوتین» این مفهوم را به کار گرفت. دوگین خطرناکترین موجود روی زمین نام نهاده شد.
کارگزاران حکومت اسلامی،در ایران پروژه اوراسیا را «غیردولتی» نامیدند و آنرا زیر نام ان جی اُ (NGO) به ثبت رساندند، در بخش ج – پژوهشهای سیاسی، امنیتی و دفاعی، بخشی از وظایف اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک خود را اینگونه اعلام داشتهاند:
- بررسی روابط ایران و روسیه؛
- بررسی روابط ایران و ارمنستان؛
- بررسی روابط پانزدهساله ایران و روسیه؛
- دیپلماسی عمومی غرب در برابر ایران؛
- اوراسیانیسم، پروژه کامل و تمام عیاری نیست. این ایده از آلن دو بونه از کتاب به سوی نظریه سیاسی چهارم که در روسیه چاپ شد و دکترین خود را با مشاورهی آلن دو بونه نوشته است.
- · دوگین با «بودن یا یا نبودن» آغاز می کند و به بهانه در رنج بودن به سبب از دست دادن هویت خویش در گلوبالیزاسیون توجیه گر میشو که:
- سده بیستم در گذشت؛ سدهی ایدئولوژیها، سده بحران ایدئولوژیها،
- سه ایدئولوژی عمده سده بیستم،
- لیبرالیسم (چپ و راست)،
- کمونیسم ( شامل مارکسیسم و همزاد آن سوسیال دمکراسی)،
- فاشیسم (در بردارنده ناسیونال سوسیالیسم و دیگر انواع راه سوم، ناسیونال سندیکالیسم فرانکویی، سوسیالیسم پرون، رژیم سالازار و…)،
موضوع کمونیسم، طبقه است، فاشیسم، دولت، نازیسم، نژاد و لیبرالیسم، فرد است.
اعلام شد که: «تئوری سیاسی چهارم»، به سود یونیورسالیسم (کیهان سازی) علیه گلوبالیزاسیون، علیه پُست مدرنیته، علیه «پایان تاریخ» علیه استاتوس کو (Status que)، علیه جامعه پسا صنعتی و در برابر اندیشههای لیبرالیستی است. وی بر آن است که «در پگاه لیبرالیسم، سنت یعنی دین؛ سلسله و پایگان خانوادگی (هیرارشی) مورد حمله قرار گرفت، یعنی در همان برهه که نیچه آن را -خدا مرده است- مینامید». در همین مرگ خدا است که قهرمانان پست مدرنیته پدیدار میشوند. دوگین مینویسد، عتیقه خوب است و هرچه عتیقه تر بهتر… همه مخلوقات و بهشت از عهد عتیق ماندهاند و وظیفه ناقلین تئوری سیاسی چهارم، کشف دوبارهی این ارزش در آینده ای نزدیک است (7)
وی از هایدگر کمک میگیرد که وی « به تنهایی از لیبرالیسم تنفر داشته و آن را پیام و خاستگاه اندیشه حسابگر (Calculated thinks) که در «دل نیهیلیسم ویرانگر» خانه کرده است می نامد.
دوگین خود را حیات بخش خدایی میشمارد که نیچه مرگ آن را اعلام داشته بود. «وقتی خدایان یونان ومسیح، جهان را ترک کردند، وظیفه شاعر، جاودانه داشتن یاد آنهاست تا باز گردند.»
دوگین، واژگونه سخن میگوید و خود را به کوچ فراموشی میسپارد که مارکس و انگلس در «حل مسئله یهود» و نقد دیدگاه برونو بایر و نیز در نقد «خانواده مقدس» در سال ۱۸۴۴، جامعهی مدنی، فردگرایی لیبرالیسم دراوج خود را به نقد گرفتند.
دوگین این بیان فشردهای از بیان مارکس که: کمونیسم را پروژه ای معرفی می کند که موضوع آن طبقه کارگر است، مرکز آن مبارزه طبقاتی طبقه کارگر استثمار شونده، تاریخ مبارزه طبقاتی سیاست مرکزی آن و پرولتاریا موضوع دیالکتیک – تاریخی آن است که برای آزادی خویش فراخوانده میشود تا بورژوازی سلطه گر را بر کنار و جامعه نوینی را بر پایه ای نو برپا سازد.»(8) را به این دیالکتیک که برای آن «هستی اجتماعی فقط در عنصر آگاهی، مادیت مییابد» مردود میشمارد که چرا کمونیسم به دنیای «دیگر» و آخرت نمینگرد!
بر اساس نظریه کارل اشمیت آلمانی، دوگین پشتوانه اصول اخلاقی خود را گواهی میآورد که اعتبار یک اصل اخلاقی یا قانونی، به گوهر و ذات آن بستگی ندارد، اعتبار و مشروعیت اصل اخلاقی و قانونی به مقام و اتوریتهای بستگی دارد که آن را صادر یا تصدیق می کند.(9)
دوگین با این برداشت از آموزگاران فاشیسم خود مشروعیت میخواهد و در پی این نگره است که در جستجوی روح ایوان مخوف، هیتلر، خمینی و پوتین و امرای دین، روح سرگردان و تجسم این اتوریته هایی است که اصول خویش را صادر می کنند، هرچند از هیچ گونه روی از ذات انسانی نشانی نه تنها نداشته باشند بلکه ضد انسان وانسانیت باشند.(10)
در کتاب تئوری سیاسی چهارم، مانیفست اروآسیا، آمده است که: سه تئوری سیاسی برای رهبری جامعه فاشیسم، کمونیسم، سرمایهدرای دیگر چه مانده است؟
پاسخ خود دوگین چنین است: که باید در این تئوریها نفوذ باید کرد تا راز کاستیهای آنها را دریافت و در تئوری چهارم خود از آنها استفاده بهینه و درون سیاست نفود کرد. دوگین، مدرس همهی احمدفردیستهای ایران و دانشگاههای سپاه و سازمان اطلاعات سپاه است.
نئوتزاریسم
در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۹ قدرت سیاسی روسیه به پوتین واگذار شد. الیگارشها به رهبری پوتین با شخم زنی روسیه برای بذر اقتصاد نئولیبرال، ایدئولوژی ناسیونالیسم روسی را به ارتودکس مسیحی پیوند زد. این رویکرد، برای فرمانروایی حکومت و مناسبات طبقاتی نئوتزاریسم، به حربه ای کوبنده نیاز داشت. ایدئولوژی استبدادی سرمایه با چهره عریان و خشن در روسیهی فروپاشیدهی باندهای اورانیم فروش، تنها یک پرچم ایدئولوژیک نیست. تمامی بخشهای از هم گسیخته ی روسیه و بلوک پهناور پیشین آن، که دوقاره اروپا – آسیا را در بر میگرفت، در جایگاه بزرگترین کارخانه تولید سلاحهای مخرب و جهانسوز، دریایی از گاز و نفتی که چون قارهای زرخیز از میان خون فوران داشت و دارد، باید زیر فرمان الیگارش ها در میآمد. این بلوک جهانی سرمایه با ذخیرههای صدها بمب اتمی و هزاران هزار مرکز تولید بمبهای شیمیایی و میکروبی و کورههای اتمی و هزاران تن اورانیوم و پلوتونیوم و صدها زیردریایی اتمی و سفینههای فضایی اتمی و موشکهای اتمی قاره پیما و انواع سلاح های کشتار جمعی که تنها با کلاشینکوفهایش که میتواند تمامی مردم جهان را مسلح سازد، به سوی امپراتوری مخوفی تازیدن گرفت. ویرانگری این حاکمیت با برخورداری از چنین زراد خانهای که کره زمین و تمامی زیست و زاد بوم زمین را به نابودی می کشاند، آنگاه هولناکةر میشود که ماهیت، روانشناختی و ایدئولوژی و تروریسمِ رادیوآکتیویستی در روسیه و از میان برداشتن یاران و همقطاران خود آنها را به یادآوریم.(11)
نئوفاشیسم
پیدایش نئوفاشیسم روسی، زمینه مادی و ایدئولوژیک عظیمی داشت. وجود کانیهای بیکران گاز و نفت و طلا، انبارهای اتم و موشک و رزمناوهایی برای فروش در بازارهای نئولیبرال و سیاه، تشنگی برای شمشهای طلا و ثروت اندوزی و بردگان جنسی از سویی و در سوی دیگر، خود – عظیم پنداریِ تحقیر شده، ایدئولوژی ناسیونالیسم ریشهدار تزاریستی که ایوان مخوفها را در تاریخ داشت، ارتدکس به غایت عتیق روسی کلیسایی که خود را مرکز مسیحیت میدانست، از جملهی مواد و اندیشههای سیاسی – نظری نئوتزاریسم بودند. بر بستر چنین سرزمینی، زمینههای فکری «دوگین»، او را در سال ۱۹۸۸ به گروه ناسیونالیستی و ضدیهود «پامیات» پیوند میدهد و «کارل اشمیت» روسی به همانگونه که روزی مدل آلمانی آن در آلمان ایدئولوگ نازیسم هیتلری بود، در روسیهی پوتینی پدیدار میشود. دوگین بر دیدگاه ناسیونالیستی روس، یهود ستیزی (آنتی سمیتیزم)، واپسگرایی و بازسازی امپراتوری تزاریسم، سوار میشود و به چماق مقدس و آتش گردان سیاهردایان و زناربندان کلیسا تکیه میزند، و از تئوریهای فاشیستهایی همانند «کارل اشمیت آلمانی»(12) و «روبرت برازیلاش» فرانسوی مدد میگیرد و به «اورآسیاگرایی» میرسد.
ریشههای مشترک اوراسیایی نئوتزاریسم و نئوعثمانیسم
روز ۱۴ اردیبهشت سال ۱۳۹۷مصاحبه خبرگزاری آناتولی ترکیه، الکساندر دوگین، از اتحاد استراتژیک میان روسیه، ترکیه و ایران، به عنوان امپراتوریهای زوال یافته ی دوران کهن که امروز دوباره در حال سربرآوردن هستند، سخن گفت. او از اتحاد این سه قدرت و امپراتوری های زوال یافته و بازگشت سه امپراتوری اسلامی، ایرانی- عثمانی، ترکیه ای- و روسی ، تزاری پشتیبانی کرد و این بار با جابجا کردن حکومت ترکیه به جای حکومت اسلامی ایران افزود: «علاقه به ترکیه در خون روسهاست» و ترکیه و روسیه باید ریشههای اوراسیایی خود را حفظ کنند.»(13)
مجریان وصیت نامه «پتر کبیر»
«وصیت نامهی» گویا دیکته شده از سوی «پتر اول»، سیاست دیرینه تزاریسم را آشکار میسازد:
“…حتی الامکان آنچنان کوشش باید کرد که به اسلامبول و قریب و جوار آن دسترسی حاصل شود و کسیکه صاحب اسلامبول خواهد شد صاحب دنیا خواهد بود و لهذا ضرورت است که درمیان ایران وعثمانی همیشه جنگ و جدال بماند و باید تدابیر گوناگون به کار برد که مملکت ایران روز به روز بی پول و کم تجارت بشود. به یک کلمه همیشه در پی تنزل ایران باید بود..»(14)
و «پتر کبیر» کمی پیش از مرگ (۱۷۲۵میلادی) در آخرین سال فرمانروایی شاه سلطان حسین صفوی (۱۷۲۲ میلادی) در ایران است که در همین وصیت نامه می نویسد:«…مگر نمی دانید که سلسله سلطنت حالیه ایران دست نشانده دولت روس است. و اعلیحضرت شاه و جمیع اولیای دولتش در اطاعت و تملق امپراطوری روس پرورانیده شده اند وانگهی یک دولت ناتوان (سست طبیعت) پلاسیده از هرگونه لهو و لهب مستغرق در فقر بی امکانی و احتیاج چه میتواند بکند در مقابل آن دولت…»
پوتین، گویی وصیت نامه «پتر» را بازگشوده و خویش را سلاله ی چنین تزاری میشمارد.
سلطان حسین صفوی سال ۱۷۲۲، اینک در سال ۲۰۱۶ میلادی ایران ولی فقیه خدایی است برای روسیه جدید. این مُلک حکومتی اسلام سیاسی، نومستمعرهای برای روس میماند در قطبِ ارواسیا در برابر غرب و آمریکا، زیرا که هم ایدئولوژی آن برپاست و هم بمبهای ساخت روس آن در انبارها؛ به ویژه آنگاه که با کلاهکها، اتم نیز داشته باشند. که این دو نیرو، با قرآن و انجیل ارتدکسی سیاه جامه گان روس، ترکیبی مقدس میآفرینند برای ویرانی، برای تبدیل کرملین، به جای واتیکان در دالانهای «روم» و روم شرقی در ایاصوفیه و «توپ قاپی» اسلامبول (کنستانتینوپول که قسطنطنیه شد و اینک استانبول) عثمانیان. روم سوم، روم نئوتزاریسم، واتیکان دیگری در مسکو با رعایایی بسیج شده در ارواسیا و دامنهای به گسترهی دو قاره و شاید تا دور دستها، تا ونزوئلا و بولیوی و دیگر پارههای آمریکای لاتین سرشار از فریاد فقر و فساد و کوکایین و نفت و مس و ستمباری واشینگتن و تا آنجاها که میدان رقابت سرمایههای جهانی در کشاکشاند و سلطهي آمریکای شمالی کمرنگ تر میشود. در حالیکه، بال دیگر اروسیا، اژدهای زرد، اژدهای چین، بر جهان دهان گشوده، از غار امپراتوری پکن برخاسته، آفریقا را میبلعد و آسیا را و بر همهی زمین زهر میپراکند و اوراق قرضه میخرد و یوآن میانبازد.
بیان «صفر اوف»، کارگزار حاکمان کرملین، دست آموز دوگین و مدافع حکومت اسلامی، در گفتگو با صدای آمریکا(15)، دیکته های شب دوگین به منادیان فاشیسم است:
«…استراتژی آمریکا برای اون بوده که وضع و جایگاه روسیه را در جامعه جهانی عوض بکند…استراتژی آمریکا در آسیای مرکزی، استراتژی آمریکا در قفقاز جنوبی، سیاست آمریکا در ایران، همکاری اونها با شاهنشاهای خلیج فارس، همکاریهای اونها با مصر و کشورهای آفریقای جنوبی (شمالی) همه به اون روانه شده است که هرجایی که روسیه جایگاه داره پای خودشون را در اونجا برکنار بکنند. و از همه مهم، طوری کنند که روسیه امکانات صادر نمودن امکانات انرژی خودش را نداشته باشه…»
دیرنویسها و منابع
۱- صفر اف، http://ir.voanews.com/audio/audio/322533.html
-۲https://www.linkedin.com/pulse/syrizas-moscow-connection-fascism-borderless-red-dugin-umland
همان منبع شماره ۲: روبرت برازیلاش (Robert Brasillach): میبینیم که از جانب شرق، چگونه فاشیسم د- فاشیسمی سرخ و بی مرز برمیافروزد. وی به جرم همدستی با آلمان نازی و همکاری با اشغاگران هیتلری در حکومت ویشی، پس از آزادی فرانسه از دست اشغالگران آلمانی، در ماه ژانویه ۱۹۴۵ محاکمه و کشته شد .
۴- همان منبع شماره ۲
۶ – مجله جوان ميزگرد با 3 كارشناس برجسته روس؛۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۱ http://javanonline.ir/fa/news/
-۷ Alexander Dugin, The Fourth Political Theory,pp28-30, Arktos media LTd, translated, Mark Sleboda& Michael Millerman, London 2012.
-۸ Alexander Dugin, The Fourth Political Theory, P 37, Arktos media LTd, translated, Mark Sleboda& Michael Millerman, London 2012.
۹ –http://www.4pt.su/fa/content ص ۴۰
۱۰- همان منبع ۹ ص ۴۰.
۱۱- الکساندر تویننکو، ۴۳ ساله، مامور پیشین ک گ ب و از منتقدان ولادیمیر پوتین، سال ۲۰۰۰ به بریتانیا پناهنده شد، اما شش سال بعد درپی مسمومیت ناشی از مواد رادیواکتیو پلونیوم ۲۱۰ کشته شد.
۱۲- Carl Schmitt کارل اشمیت (11-July 1888 – 7 April 1985) نویسنده الهیات سیاسی، تئوریسین سیاسی- مذهبی آلمانی که به فاشیسم هیتلری، موسولینی، فرانکو پیوست.
۱۳ -الکساندر-دوگین-امپراتوریهای جهان-کهن-روس-ترک-و-ایرانی-باید-متحد-شوند [1] https://iranintl.com/
۱۴ – سازمان اسناد و کتابخانه ملی، وصیت نامه پطر کبیر امپراطور روس در روزنامه کلکته مورخه 3 نومبر سنه؟ مطابق هشتم شهر شعبان سنه 1387. این سند که با خط نستعلیق نوشته، به همان صورت در ۳۱ صفحه اسکان شده را یافتم و بدون ویرایش، بازنویسی شد. اصل سند به فارسی در سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی در دسترس است.
۱۵- صفر مدیر مرکز مطالعات ایران معاصر در مسکو، برنامه افق، موضوع: «آمریکا و روسیه: تنش بر سر سوریه»، بیژن کیان، کارشناس ارشد دانشکده نیروی دریایی آمریکا؛ پنجشنبه٬ ۱۴ شهریور٬ ۵ سپتامبر ۲۰۱۳. http://ir.voanews.com/audio/audio/322533.html
هفته آخر فوریه ۲۰۲۲
برگرفته از کتاب تئوری سیاسی چهارم، آلکساندر دوگین، اورآسیا و نئوتزاریسم/ از «آوتیس سلطانراده» نشر نخست، سال۱۴۰۰ خانه فرهنگی شاملو-آلفابت ماکزیما.
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
روسیه