اهمیت سازمانیابی مستقل کارگران در اعتراضات و اعتصابات کارگری
یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳
ناصر زمانی
در طول تاریخ، کارگران با استفاده از روشهای مختلفی مانند تشکیل اتحادیهها، سندیکاها و کمیته ها کارگری، به مبارزه با سرمایهداری پرداختهاند. اما با گذشت زمان، بسیاری از آنها به سمت رفرمیسم گرایش پیدا کرده و از اهداف اصلی خود دور شدهاند. جنبشهای ضد سرمایهداری، مانند کمون پاریس، به عنوان نمونههایی از تفکر شورایی و به دنبال تغییرات بنیادی در ساختار اقتصادی و اجتماعی بوده اند. مبارزات روزانه جامعه کارگری نه تنها به بهبود شرایط اقتصادی کارگران کمک کرده، بلکه به تقویت قدرت طبقاتی آنها نیز انجامیده است. این فعالیتها به کارگران این امکان را داده است در برابر سرمایهداران و امپریالیسم ایستادگی کنند و خواستههای خود را مطرح نمایند. به این معنا برای تقویت هژمونی طبقه ی کارگر بر متن مبارزات طبقاتی لاجرم باید به سوی سازمانیابی و تحزب کارگری رفت. از این زاویه این سوال مطرح است که سازمانیابی تشکل مستقل کارگری و مزدبگیران جدا از دولت و کارفرما در بالندگی تجربه و آگاهی در پیوند با اعتصابات و اعتراضات کارگری چه نقش اساسی در پیشبرد چشم انداز سیاسی و استراتژی طبقه کارگر در آینده سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری ایران خواهد داشت؟
سوسیالیسم مارکس به عنوان یک متُد علمی برای نقد مناسبات نظام سرمایهداری شناخته میشود. او در آثار خود و مشخصن در “فقر فلسفه”، بیان میکند که نظریهها تنها زمانی تأثیرگذار خواهند بود که به تودهها برسند و به نیروی مادی تبدیل شوند. بدان معنا که نظریههای اجتماعی باید رادیکال و انقلابی باشند تا بتوانند در عمل به تغییرات اجتماعی منجر شوند. در دنیای امروز، رسانهها و گفتمانهای رسمی و غیررسمی جهان سرمایهداری تلاش میکنند، نقش مبارزات کارگری را نادیده بگیرند و با تعرض بورژوازی به خاک ریزهای جنبش کارگری در گسترههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک، توانایی طبقهی کارگر را کم اهمیت جلوه دهند. این رویکرد به نوعی تلاش برای پنهانسازی واقعیتهای نظام سرمایه داری است که بر پایه استثمار انسان از انسان بنا شده است. تجربه مارکس در سازماندهی انترناسیونال اول (۱۸۶۴) نیز نقش برجستهای در توسعه ایدههای او درباره تحزب یابی داشت. این سازمان که بهعنوان اتحادیهای بینالمللی از کارگران بنیانگذاری شد، الگویی از همکاری و همبستگی جهانی طبقه کارگر ارائه داد. مارکس در سخنرانی افتتاحیه این سازمان بیان کرد “رهایی طبقه ی کارگر تنها به دست خود طبقه ی کارگر ممکن است” این جمله به طور مستقیم بر نیاز به خود سازمانیابی کارگران تاکید داشت. به بیانی دیگر از منظر مارکسیستی تحزب یابی و آگاهی طبقاتی کارگران تنها زمانی موثر واقع خواهد شد که مبارزات طبقه کارگر با اتکاء به آگاهی طبقه کارگر و با ابزار سازمانیابی سیاسی به یک نیروی انقلابی تبدیل شود و فراتر از خواست و مطالبات اقتصادی زمینه های تحزب یابی طبقه کارگر را همراه با کمونیست ها در چشم انداز استراتژی طبقاتی خود برای تحقق انقلاب کارگری فراهم آورد.
اهمیت مبارزه طبقه کارگر در اعتراضات و اعتصابات روزانه خود، در گرو کدام یک از ابزارهای مبارزاتی باید به پیش برود، کماکان یکی از چالش ها و کمبودهایی است که در جنبش مبارزاتی طبقه کارگر و دیگر اقشار مزد بگیر جامعه به چشم میخورد. مشکلات معیشتی روزمره کارگران فراوان است، با وجود بیکاری فراوان، قراردادهای موقت، تصویب اضافه حقوقی که بسیار کمتر از تورم رسمی اعلام شده، کماکان بخش زیادی از کارگران بدنبال یافتن کاری حتی موقت با تمکین به قرارداد سفید امضا هستند تا بتوانند چند صباحی خانواده خود را سیر نمایند، هنوز شاهد تعداد زیادی از کارگرانی هستیم ماهها حقوق خود را دریافت نکرده اند. در ایران کارگران با موانع زیادی برای ایجاد تشکلهای مستقل مواجه هستند. علاوه بر سرکوب سیستماتیک حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی، در فصل ششم قانون کار شامل مواد ۱۳۰ تا ۱۳۸ مربوط به تشکلهای کارگری و کارفرمایی است، که در تبصرهی ۴ ماده ۱۳۱ قانون کار چنین آمده است: “ کارگران یک واحد، فقط میتوانند یکی از سه مورد شورای اسلامی کار، انجمن صنفی یا نماینده کارگران را داشته باشند . ” در متن قانون سه تشکل نام برده به عنوان نهادهایی برای پیگیری وضعیت صنفی کارگران واحد معرفی میگردند. یعنی اگر تشکل میخواهید، میتوانید داشته باشید، ولی باید یکی از این سه نوع تشکل قانونی باشد. در واقع خود این تشکلات زرد دولتی نه تنها مدافع منافع طبقاتی میلیونها کارگر نیستند بلکه در کنار کارفرما و دولت و بطور مشخص در طرح سه جانبه گرایی در تعیین هرساله دستمزده ها، مدافع طبقه سرمایه دار در بازتولید استثمار هستند. نشان می دهد که تاریخن ترس دولت و سرمایهداران در محدود کردن کارگران در تشکلات زرد دولتی، از ایجاد تشکل های مستقل و سراسری کارگران و قدرت گیری هژمونی آنها در سازمانیابی به وضوح نمایان است. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی میداند که اگر کارگران بتوانند به یک تشکل مستقل جدا از دولت و کارفرما دست یابند، میتوانند به طور مؤثری برای خواست های اقتصادی و معیشتی روزانه خود بصورت متشکل ایستادگی کنند. در واقع، این تشکلها میتوانند به عنوان ابزارهای مؤثر در مبارزه مستقیم کارگری عمل کنند. بنابراین، مبارزات کارگران برای ایجاد تشکلهای مستقل نه تنها یک نیاز بلکه یک ضرورت اساسی برای بهبود شرایط زندگی و کاری آنهاست. بر همین اساس، حتا باید به تشکل های که تحت هر نام در زیر حاکمیت سرکوبگر رژیم اسلامی ایران ایجاد میشوند توجه داشت و آنها را بر اساس نیاز به یک رویکرد انقلابی و رادیکال در سازمانیابی و رویکرد سیاسی شان مورد ارزیابی قرار داد.
باید گفت سازمان یابی مستقل کارگران که حول مبارزات اقتصادی شکل میگیرد می تواند به جذب توده های وسیع کارگران پرداخته و در بستر مبارزات روزمره نشان دهد که تشکل مستقل کارگران جدا از دولت و کارفرما به عنوان ابزار پیشرو راهی به جز سازمانیابی ندارد. سازمانیابی و ایجاد تشکل های مستقل کارگری به سان یکی از اشکال مهم همبستگی و اتحاد میان کارگران و اقشار مزدبگیر جامعه در محیط کار و زندگی، به کارگران این امکان را می دهد تا کارگران از میان خودشان مستقل از دولت و کارفرما، نمایندگان واقعی خود را شورایی انتخاب کنند و مسائل و چالش های مبارزاتی و مطالباتی را با خرد جمعی پیگیری و هژمونی طبقاتی خود را تقویت کنند. اگرچه راه متشکل شدن کارگران و فعالین کارگری برپایی مجمع عمومی یعنی گسترش مجامع عمومی در محیط های کار و حین اعترضات و اعتصابات کارگری از نیازهای اصلی مبارزات کارگران، ظرف موثر برای حضور و دخالت مستقیم توده های وسیع کارگران ضروری است، اما نباید فراموش کرد که مجمع عمومی نباید جانشین تشکل های مستقل و پایدار سراسری کارگران شود. سازمانیابی در اعتراضات کارگری نقش حیاتی در هدایت مبارزات و اعتصابات کارگران دارد و از این طریق با دوری از پراکندگی، متحدانه می توانند بر پایه آگاهی از مشکلات مشترک مبارزات روزمره در اعترضات و اعتصابات، در انتخاب تاکتیک های مبارزاتی هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت در چشم انداز استراتژی و برای به زیر کشیدن حاکمیت سرمایه داری زمینه های نقش تاریخی خود را آماده سازی کنند. به این معنا سازمانیابی کارگری به عنوان یک نهاد پیشرو، به کارگران آگاهی میدهد که برای تحقق تغییرات بنیادین سیاسی و اجتماعی، نیاز به کسب قدرت سیاسی دارند. بنابراین، تشکلیابی و ارتقاء انسجام در سازمانیابی کارگران در این شرایط از اهمیت ویژهای برخوردار است و باید بطور جدی مورد توجه قرار گیرد.
طبقه کارگر به عنوان نیروی اصلی تولید و بازتولید در جامعه سرمایه داری به دلیل نقش کلیدی در فرآیندهای اقتصادی و اجتماعی، تولید کالاها و خدمات به عنوان نیروی تاثیرگذار در پروسه بالقوه تولید در ساختارهای مناسبات نظام سرمایه داری، از اینرو آگاهی طبقاتی یکی از موثرترین و بارزترین ویژگی این طبقه محسوب خواهد شد تا طبقه کارگر جایگاه و قدرت واقعی خود را در بازار تولید نظام سرمایه داری بشناسد و همین واقعیت برای فشار آوردن به طبقه سرمایه دار، به مبارزات طبقاتی کارگران کمک می کند برای بهبودی شرایط زندگی روزانه خود با اعمال هژمونی طبقاتی به بخشی از مطالبات خود برسند. به این معنا تحقق سوسیالیسم کارگری فقط از درون یک جنبش اجتماعی فراگیر سوسیالیستی تحت هژمونی طبقه ی کارگر ممکن است و تنها پاسخ به بحرانهای ساختاری اقتصاد سرمایه داری و تقویت هژمونی طبقه کارگر سازمانیابی طبقه کارگری و تحزب یابی یکی از موضوعات کلیدی در مبارزات جامعه کارگری در بُعد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. به بیان دیگر در تاریخ جنبش کارگری، رادیکالترین و پیشروترین بخش از طبقه کارگر همیشه خود را با کمونیسم تداعی کرده است. با توجه به اینکه در مانیفست کمونیست تأکید می شود:« کمونیست ها حزب جداگانه ای در برابر دیگر احزاب طبقه کارگر تشکیل نمی دهند. آنان منافعی جدا و مجزا از منافع کل طبقه کارگر ندارند. آنان اصول فرقه گرایانه ای را پیشنهاد نمی کنند که بخواهند از طریق آن جنبش طبقه کارگر را شکل دهند و قالب ریزی کنند. کمونیست ها از سایر احزاب طبقه کارگر فقط به این لحاظ متمایز می شوند: اول، در مبارزات ملی کارگران کشورهای گوناگون منافع کل طبقه کارگر را مستقل از ملیت گوشزد می کنند و پیش می کشند. دوم، در مراحل گوناگون تکامل که مبارزه طبقه کارگر علیه بورژوازی باید از آن بگذرد، همواره و همه جا نماینده منافع کل جنبش می باشند»؛ معنای دیگرش اینست که این دو بخش در مبارزات طبقاتی با هم مرتبط بوده و به تقویت قدرت و هژمونی اجتماعی و سیاسی طبقه کارگر کمک میکنند تا توازن قوا را در راستای استراتژی جنبش کارگری تغییر دهند. این دست از سازمانیابی میان کمونیستها متحزب و کارگران متشکل، ابزارهای مؤثری برای دفاع از حقوق کارگران و بهبود شرایط زندگی به استراتژی و چشم انداز سیاسی برای دستیابی به قدرت سیاسی طبقه کارگر ضرورت تاریخی و سیاسی است. بر همین مبنا می توان گفت کمونیستها که منافعی جدا از منافع پرولتاریا ندارند بلکه پیشروترین بخش طبقه را تشکیل میدهند، بر همین مبنا باید بر سازمانیابی طبقه کارگر و تحزب یابی به عنوان ابزارهای کلیدی در مبارزه طبقاتی، و نقش حزب بعنوان سلاحی ضروری در پیروزی انقلاب کارگری باید دوچندان تاکید کرد.
سخن آخر
در حالی که ضعفها و کمبودهای موجود در مبارزات کارگری در امر سازمانیابی سراسری قابل انکار نیست، و دشمنان طبقاتی کارگران به دنبال حفظ وضعیت موجود هستند و با استفاده از سیاستهای اقتصادی نظام سرمایه داری و قدرتهای رسانه ای در جهان سعی دارند جنبش کارگری را تضعیف کنند. این تلاشها به منظور جلوگیری از آگاهی طبقاتی کارگران نسبت به ریشههای واقعی ستمهای طبقاتی صورت میگیرد. بر همین اساس برای ارتقاء فعالیتهای تودههای کارگر، ضروری است که افشاگریهای سیاسی بطور جامع و دقیق انجام شود. این افشاگریها باید ماهیت واقعی مناسبات سرمایهداری را روشن کرده و به کارگران کمک کند تا درک بهتری از شرایط خود پیدا کنند. این فرآیند به عنوان شرط اساسی برای گسترش فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی کارگران محسوب میشود. بر همین مبنا ضرورت بالفعل شدن طبقه کارگر به چگونگی پراتیک کارگران آگاه انقلابی بعنوان سنتز جوامع سرمایه داری به مبارزات طبقه کارگر بستگی دارد و در این راستا، سازمانیابی و تحزب یابی کارگران به عنوان یک ابزار قدرتمند برای تحقق و عملی کردن نیروی مادی طبقه کارگر به آنها این امکان را میدهند که به مثابه ی ‶طبقه‶ فعالیت آگاهانه طبقه کارگر را با اراده و اتکا به نیروی مادی خود، همراه کند. بر همین اساس مبارزه برای تحقق خواست های روزانه در گام اول در اعتراضات و اعتصابات سراسری کارگران و دیگر اقشار مزدبگیرجامعه همراه با خانواده های جامعه کارگری از پراکندگی مبارزات هزاران کارگر بیکار، بازنشستگان، معلمان، پرستاران، زنان و دیگر جنبش های اجتماعی پیشرو که از تشکل های سراسری و توده های عظیم به میدان آمده ی خود بی بهره هستند، با چند کمیته و تشکل های کوچک و پراکنده برای تقویت هژمونی طبقه کارگر جوابگو نیست، بلکه نیاز به سازمانیابی سراسری و ضرورت سیاسی به میدان آمدن طبقه کارگر به مثابه طبقه، در همبستگی کارگران در محیط کار و زندگی، پیشروان کارگری و بدنه جامعه کارگری را طلب می کند. زیرا تشکل های توده ای کارگران در محيطهای کار و اتحاد سراسری آنها دقيقن ابزاری قدرتمندی است که دخالت کلان در هژمونی طبقه کارگر را میتواند تامین کند و سازمانیابی تشکل های کارگری برخاسته از تشکل های توده ای در محیط کار قادر است در رهبری اعتراضات و اعتصابات علیه تمام نابرابری های اجتماعی و امر مبارزات طبقاتی را رهبری کند. به عبارت دیگر در راستای استراتژی و چشم انداز انقلاب کارگری و به قدرت رسیدن طبقه کارگر در آینده سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری ایران، سازمانیابی و تحزب یابی طبقه کارگر، دو روی یک سکهاند که بدون آنها، طبقه کارگر نمیتواند برای رهایی از هر نوع ستمی به نیرویی برای تغییر انقلابی تبدیل شوند.
۱ دسامبر ۲۰۲۴