انقلاب اکتبر، رمز پیروزی، دستاوردها و ناکامی!
شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲
عباس منصوران
انقلاب از کهکشانها نمیبارد، از زمین میجوشد؛ و در روندی دیالکتیکی و ستیزه در جامعهی بشری جاری میشود. تاریخ با مبارزه انسان معنا مییابد.
انقلاب کارگری اکتبر۱۹۱۷ در روسیه، پس از کمون پاریس ۱۸۷۱ در فرانسه، دومین گام طبقهکارگر و جامعهی بشری برای خودرهایی و پایان دادن به بهرهکشی بود. اما این آرمان با «تکامل تدریجی» (اوولوسیون) به حقیقت نمیپیوندد؛ به جهش وانقلاب (روولوسیون) بهجهشی نیاز دارد که بخش چشمگیری از تودههای استثمار شونده، از بیتفاوتی سیاسی و از خودبیگانگی بهدرآیند، به مبارزه طبقاتی روی آورند و در این راستا از پیشاهنگ طبقاتی خویش و به عناصر تعیین کنندهی زیر برخوردار باشند:
- ساختار سیاسی و ارادهای استوار.
- رهبری شورایی شجاع، آینده نگر، برنامه ریز و دارای برنامهی انقلابی برای تحقق مناسبات اقتصادی سوسیالیستی
- آگاهی و دانش مبارزه طبقاتی برای عمل انقلابی
- دارای پایگاه، پیوند عملی و مادی در طبقه و تودههای زیر ستم.
طبقه کارگر در روسیه ۱۹۱۷ رویهمرفته به گونهای استثنایی در جهان، از پیشاهنگی به نام حزب بلشویک به سان یکی از مهمترین عناصر پیروزی انقلاب کارگری در روسیه برخوردار بود.
گزینش و کشف شعار نان، صلح، آزادی از سوی حزب کارگران به ویژه لنین و کادرهای کارگری-سوسیالیستی در پیوند با جنبش کارگری نمونهی شلیاپنیکوفها و کولنتایها، رمز مادیت یابی تئوری انقلاب بود. حزب بلشویک با این شعار توانست نمایندگی نه تنها کارگران بلکه برزگران تهی دست و دیگرلایههای زحمتکش سرزمین نیمهآسیایی-نیمه اروپایی امپراتوری تزار را به خود بخواند.
شرایط و پیش زمینههای انقلاب
استبداد انباشته شده تاریخی تزاریسم، ستم بیرحمانهی فئودالیسم بر گردهی سِرفها که همانند ابزار زمین به شمار میآمدند، شرایط کمرشکنانهی استثمار مضاعف سرمایهداری وارد آورده بود. نظام پوسیدهی تزاریسم، بحران جنگ جهانی و امپریالیستی اول و شکست روسیه و قحطی، فساد و تبه کاری دربار رومانفها، روحانیت، فئودالیسم و سرمایهداری تازه به دوران رسیده ، ستم بر اتنیکهای گوناگون سراسر امپرتوری تزاری، و آوار ستمهای کمرشکن را بر زنان، ناهمخوانی شیوهی حکومتی تزاریسم با مناسبات سرمایهداری که روسیه را درنوردیده بود، تجربهی سازمانیابی شوراها از ۱۹۰۵ در پراتیک مبارزاتی کارگران و تهیدستان و پیشتاز بلشویکها دراین آزمونها از جمله پیش زمینههای مادی و تجربی انقلاب بودند.
انقلاب اکتبر با استراتژی «همهی قدرت به شوراها» (شوراهای کارگران، سربازان و برزگران) پیروز شد. شعار صلح، پایان دادن فوری به جنگ، و نان، ملی کردن زمینهای کلان زمینداران بين برزگرانی که با شلاق برگرده استثمارمیشدند و تشویق سازماندهی شورایی و همیاری در کئوپراتیوها، به رسمیت شناختن حق تعيين سرنوشت به مليتهای زیر ستم، و در ماههای برکناری تزار، ایستادگی مسلحانه در برابر ضد انقلاب و در برابر یورش ارتش تزاری برای سرکوب پتروگراد به فرماندهی کورنیلوف و خنثی سازی نقشهی کرنسکی (رهبر دولت موقت) در واگذاری این نقشه به ارتش آلمان (مانند آنچه در سال ۱۸۷۱ علیه کمون انجام گرفت)، برقراری کنترل تولید به دست کمیتهها و شوراهای کارخانه، روند چند هفتهای انقلاب مداوم از دمکراتیک به انقلاب کارگری را زمینه ساز بودند.
تجربه انقلاب کارگری اکتبر ۱۹۱۷ را نمیتوان با متدولوژی تنزل دهی (reductionism) قدرتیابی حزب و ارادهگرایی رهبران آن کاهش داد. در انقلاب روسیه شوراها از درون جنبش کارگری سالهای ۱۹۰۵و به ویژه کارگران بیکار و پیشتاز از جمله کادرهای کارگری حزب، سازمان یافتند. شوراها و کمیتههای کارخانه در اکتبر۱۹۱۷، ارگانهای قیام و حاکمیت کارگری بودند و در آخرین روزها، نقش نمایندگی طبقه کارگر را به عهده داشتند. این ارگانهای رسمی انقلاب، به تسخیر قدرت سیاسی پیوستند و گامهای نخستین را برداشتند.
تجربه انقلاب اکتبر در ۱۹۱۷ به پشتوانهی چرخش شوراها به سوی تزهای آوریل لنین انجام گرفت. نقش کارگران انقلابی در کمیتههای کارخانه، در دمادم اکتبر۱۹۱۷، با حضور لنین و تروتسکی، نقشی تعیین کنندهای داشت. شوراها یکشبه آفریده نشدند. شوراها، نه در شرایط انقلابی اکتبر، بلکه درون طبقه کارگر از سال ۱۹۰۵ در پتروگراد، مسکو و حتا صنایع نفت و زیرساختارهای صنعتی منطقه باکو – تفلیس، قفقاز ووو سرچشمه و در آزمون، مادیت و روند مبارزه طبقاتی چه در سالهای رکود و چه اعتلایی جنبش کارگری موجودیت داشتند. همین شوراها بودند که در کنار کمیتههای کارخانه به صورت فراگیر و سراسری، با انقلاب شورایی اکتبر ۱۹۱۷ به پیروزی انقلاب و حاکمیت شورایی در نخستین ماههای پس از اکتبر دست یافتند.
از جملهی سببهای شکست سوسیالیسم را میتوان تاثیرچرخش بهسوی حاکمیت حزبی و کمیته مرکزی به رهبری استالین و همدستان، از سال ۱۹۲۲ با ترور لنین که به جانباختن او در سال ۱۹۲۴ و تیرباران اکثریت اعضا کمیته مرکزیهای حزب کمونیست روسیه به فروپاشی حزب دانست. انقلاب و امید پرولتاریای جهانی به ناکامی انجامید و تا دیگر کشورها فرا رفت و سرمایهداری دولتی حاکمیت یافت.
نقش ارگانهای کارگری در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷
نگاهی به روزشمار اعتصابها و حضور کارگران پیشتاز و سازمانیافته، بهسوی انقلاب در شرایط انقلابی کافی است تا پیوند حزب و پیروزی انقلاب کارگری و ماهیت حاکمیت طبقاتی را دریابیم.
روز ۲۲ فوریه ۱۹۱۷، کائیروف، پیشتاز بلشویک در جلسهی زنان در منطقهی پیشتاز ویبورگ (اکنون در فنلاند) شرکت کرد و تلاش ورزید تا زنان را از راهیپمایی به مناسبت ۸ مارس منصرف سازد و به «دستورات حزب» راهپیمایی را لغو کنند. حزب بهجای ۸ مارس، روز اول ماه می را پیشنهاد میکرد که از سوی زنان پذیرفته نشد. زنان در پنج کارخانهی نساجی، پیشنهاد حزب را نادیده گرفته و روز بعد.به راهمپیایی پرداختند که مورد انتقاد حزب قرار گرفتند. زنان کارگر نساجی در پتروگراد در روز جهانی زن در سال ۱۹۱۷ درحالیکه مردان خانواده به اجبار به جبهههای جنگ ارتجاعی گسیل شده بودند، به خیابانها آمدند.
در روز هشتم مارس ۱۹۱۷ (۲۳ فوریه ۱۹۱۷) زنان کارگر و تهیدست و انقلابی، در پتروگراد روسیه علیه گرسنگی، جنگ و تزاریسم با شعار صلح، نان آزادی! با خواستهای پایان دادن به جنگ، رفع گرسنگی و استبداد سرمایهداری تزاریسم به تظاهرات خیابانیپرداختند.
کادرهای کارگری حزب و طبقه
کمیتههای کارخانه که برخی مسلح بودند و کنترل کارخانههایی مانند پوتیلوف با ۳۰ هزار کارگر، همراه به صدها هزار کارگر پیشتاز، در پیشبرد و پیروزی انقلاب اکتبر شرکت داشتند. حزب بلشویک از چنین پشتوانهای برخوردار بود. در ماههای سپتامبر و اکتبر ۱۹۱۷ اعتصابهای گستردهی کارگران مسکو و پتروگراد، معدنچیان، متالورژی (معدن) در اورال، کارگران نفتی باکو، کارگران نساجی درصنعت مرکزی، کارگران راهآهن در ۴۴ خط راهآهن، به همراه چندین میلیون کارگر در اعتصاب بودند و با رهبری کمیتههای کارخانه در شرایط انقلابی، تولید و توزیع را در بسیاری از کارخانهها و نیروگاهها کنترل میکردند. کمیتههای کارخانه، نماینده کارگران انقلابی بودند.
الکساندر شلیاپنیکوف، کارگر تراشکار و سازمانده گارد سرخ و دبیر اتحادیه فلزکاران پتروگراد، کمونیست همرزم آلکساندرکولنتای و سازمانگر اعتصابها و کمیتههای کارخانه ۱۸۰ کارخانه و کارگاه فلز با بیش از یک میلیون کارگر،عضو اتحادیه کارگری فلزکاران، سازمانده اعتصابها است و در سازمانیابی نمایندگیهای کمیتههای کارخانه نقش اساسی دارد. شلیپنیاکوف از رهبران فراکسیون “اپوزیسیون کارگری” حزب بلشویک بود که ممنوعه میشود و به همراه اکثریت کمیته مرکزی حزب، درسال ۱۹۳۷به دستور استالین تیرباران شد.
در اواخر ماه می، پادگان «ارانیینبوم» به دولت موقت اعلام میکند که نیروهای این پادگان از «کرونشتات» پشتیبانی میکنند.
یکم ژولای
هنگ دوم مسلسل، خواهانِ “تمام قدرت به شوراها واگذار میشود”. هنگ سوم پیاده نظام نیز ازگسیل ۱۴ گروهان جایگزین به جبهه خودداری میکند.
یکم سپتامبر
بهپشتیبانی از کمیته مرکزی شورا از «اورال»، «دونباس»، یعنی منطقهی صنعتی مرکزی، «اوکرائین»، «بلاروس»، آسیای مرکزی و … به «پتروگراد» فراگیر میشود. شوراهای پتروگراد بهسوی انقلاب گرایش مییابند و خواهان قدرت به شورا و تصویب قطعنامهای در پشتیبانی از حزب «بلشویک» میشوند. منشویکها و اس آرها در برابر این پیشنهاد ایستادند اما ناکام میمانند. بلشویکها پشتیبانی چهار شهر بزرگ و صنعتی روسیه یعنی «پتروگراد»، «ایوانو- وزنیسنک»، «کرونشتات» و «کراسنویسک» را بهدست میآورند. تاکتیک پشتیبانی از پیشنهاد و سیاست منشویکها و اسآرهای چپ، مبنی بر لغو مالکیت از زمینداران بزرگ توسط برزگران تهی دست کارساز میافتد و آراء این بخش از چپ را در شورا به دست میآورد.
اواخر ژوئن نیروهای لشگر گارد «گرنادیر» از جبهه بازگشته و به نیروهای شورایی و آنارشیست «کرونشتات» میپیوندند.
اول سپتامبر، در سپیده دم با ورود ملوانان یک تیپ جنگی پیوسته به بلشویکها، دربرگیرندهی پنج ناوشکن و خدمه آنها، به بندر سن پترزبورگ و بندر کرونشتات از انقلاب و حزب بلشویک، کمیته انقلابی ارتش را اعلام میدارند.
کمیته مرکزی ناوگان دریای سیاه اعلام میکند: «تمام قدرت به دست شوراها!” شورای شهر «کیف» در اکراین نیز با۱۳۰ رای موافق در برابر ۶۶ رای مخالف به حاکمیت شورایی رای میدهد.
دوم سپتامبر
گردهمایی شوراهای «فنلاند»، با ۷۰۰ رای در برابر ۱۳ رای، به حاکمیت شورایی رای میدهد. در کنگره شوراهای بخش سیبری، در شهر «کراسنویارسک» از بلشویکها پشتیبانی میشود.
هشتم سپتامبر
ملوانان ناوگان «بالتیک»، اعلام کردند که ملوانان از دولت موقت سرپیچی میکنند.
شوراهای سراسری کارگران روسیه
نخستین کنگرهی سراسری شوراهای روسیه برای مدت سه هفته، با شرکت ٨٢٢ نماینده در ماه ژوئن ۱۹۱۷برپا میشود: “اس آر”ها (سوسیالیستهای انقلابی)، دارای٢٨٥ نماینده، (۳۵ درصد)، منشویکها ٢٤٨، (٣٠ درصد)، بلشویکها با ۱۰۵، (١٣ درصد)، (١٨ درصد)، به گروههای کوچک و محلی ۱۵۰ (۴ درصد)،و مستقلها ۴۵ نماینده بودند. بلشویکها با تمام نیرو از جمله با حضور لنین، تروتسکی و لوناچارسکی در اقلیت کنگره شرکت دارند. سخنرانی اصلی لنین در کنگره با اخلال از سوی منشویکها و اس آرهای راست، پیوسته قطع میشود.
کنگرهی نخست سراسری شوراها به دولت موقت رای اعتماد میدهد و قطعنامه پیشنهادی بلشویکها،با خواست انتقال قدرت به شوراها بود، رای نمیآورد. کمیته اجرائی شوراها تظاهرات کارگری را ممنوع اعلام میکند. کمیتههای کارخانه به ویژه کارگران کارخانه پوتیلوف در حالیکه گارد مسلح کارخانه را سازمان داده بودند، اعلام اعتصاب و تظاهرات میکنند.
کنگره دوم شورای سراسری
دومین کنگره شوراها که روز ۲۵ اکتبر ۱۹۱۷برگزار میشود، ۵۰۵ نماینده از۶۷۰ تن «تمام قدرت بهشوراها» را تصویب میکنند. این نمایندگان ۴۰۲ شورای کارگری و سربازی را نمایندگی میکردند.
رای ها منشویکها کتهش مییابند و در ائتلاف با اس آرهای راست که به همراه حزب حاکم به شمار میآمد بهحزب سوم شورا تبدیل میشود، وزنهی کادِتها بهسان حزبی بورژوایی سنگینتر شد.
کمیته اجرائی شوراها، برای برگزاری تظاهرات در روز ۱۸ ژوئن فراخوان میدهد که با شرکت بیش از نیم میلیوین تن با شعارهای “سرنگون باد ده وزیر کاپیتالیست”، “قطع جنگ” و “قدرت بدست شوارها” برگزار میشود و شرایط حزب بلشویک در شرایط انقلابی نشان میدهد که حزب از بیشترین آراء نمایندگان شورای سراسری برخوردار است.
هیجدهم اکتبر(۵ اکتبر جدید)
«زینوویف» و «کامنف» تصمیم بلشویکها در باره ی قیام را در روزنامهی نوایا ژیرن (زندگی نو)«ماکسیم گورکی» آشکار کردند. «لنین» علیرغم رفاقت دیرین به خواست کمیته مرکزی مبنی بر اخراج آنها رای داد. «کامنف» و «زینوویف» اعلام کردند که از حق ابراز نظر مستقل خود استفاده کردهاند. در فردای پیروزی انقلاب، هردو به حزب فراخوانده شدند تا در روند پیشبرد انقلاب تلاش ورزند. استالین بیست سال بعد هردو را به همراه بیشترین رهبران حزب و دیگر رهبران احزاب کمونیست جهان به جوخهی تیرباران سپرد.
پنجم نوامبر ۱۹۱۷ (۲۳ اکتبر)
لنین با اعلام پیروزی انقلاب در پشتیبانی از حاکمیت شورایی با کارگران، دهقانان و سربازان سخن میگوید: “بخاطر بسپارید که حالا شما خودتان سکان دولت را در دست دارید. اگر خود شما متحد نشوید و همهی کارها و امور دولت را در دست نگیرید، هیچ کسی نمیتواند به شما کمک کند. شوراهای شما از این به بعد، ارگانهای قدرت دولتی هستند، بدنهی قانون گذار با قدرتی تام“۱
تروتسکی اما، تمام تلاشها و سازماندهیها و سازمانیابیها را همهگی «کل کار تدارکاتی» میشمارد که «تنها تا حدی ارزش دارد که بتواند حزب و مهمتر از همه ارگانهای رهبری آن را قادر به تعیین لحظۀ خیزش و به دست گرفتن رهبری آن نماید. چرا که وظیفۀ حزب کمونیست، تسخیر قدرت برای هدف بازسازی جامعه است.»۲و ادامه میدهد: «بلشویزه کردن احزاب کمونیست به چه معناست؟ یعنی چنان آموزشی به آنها داده شود و چنان ترکیبی از هیئت رهبری انتخاب شود که اجازه ندهد در زمان فرارسیدن ساعت «اکتبر» آنها سرگردان بشوند؛ «این، تمام هگل است، و دانش درون کتابها و معنای کلّ فلسفه…»
با این نگرش تمامی احزاب و اعضا انترناسیونال کارگری (کمینترن) باید بلشویزه شوند و برای کسب قدرت سیاسی و اتوریته کمیته مرکزی و کمیسرها یعنی شخصیتها و نخبهگان الگوی بلشویسم را بپذیرند.
سخنرانیهای لنین در کنگره اول و دوم۱۹۱۹ و ۱۹۲۰کمینترن با حضور نمایندگان کشورهایی از جمله ایران (سلطانزاده و..) مهمترین اسنادی هستند که بهادارهی شورایی و در تمامی کشورهای پیشرفته وواپس نگهداشته شده میپردازد. این اسناد درکتاب مجموعه سخنرانیهای لنین در کمینترن به فارسی ترجمه شده و در دسترس است.۳
لنین در نخستین سخنرانی خود در بینالملل سوم (کمینترن) ماهیت حاکمیت شورایی (نه حکومت شورایی)، چنین آغاز میکند:
«ذات حاکمیت شورایی این است که شالودهی دائمی و یگانه قدرت دولت و تمام دستگاه دولتی را سازمان تودهای طبقاتِ زیر ستم سرمایهداری یعنی کارگران و نیمه پرولترها (دهقانانی که از کار دیگران بهرهکشی نمیکنند و مرتبا، دستکم بخشی از نیروی کار خود را می فروشند) تشکیل میدهد…»
سپس میافزاید: «… سازمان شورایی دولت با نقش رهبری پرولتاریا (تاکیدها از نگارنده) بهعنوان طبقهای که پیش از همه طبقات به دست سرمایهداری متمرکز و آگاه شده است، متناسب است. تجربه همهی جنبشهای طبقات ستمدیده و تجربهی جنبش سوسیالیستی جهان به ما میآموزد که فقط پرولتاریا در موضعی است که میتواند لایههای پراکنده و عقبمانده زحمتکشان و استثمار شوندگان را با خود متحد کند. فقط سازمان شورایی دولت میتواند دستگاه بوروکراتیک و قضایی کهن بورژوازی را که در نظام سرمایهداری، حتا در دموکراتیکترین جمهوریها حفظ شده… بیدرنگ متلاشی کند و همگی را از میان بردارد. کمون پاریس، نخستین گام دورانساز را در این راه برداشت. نظام شوروی، دومین گام را برداشته است.
از میان بردن قدرت دولتی، هدفی است که همهی کمونیستها به ویژه مارکس، تعیین کردهاند…. اما تحقق عملی این هدف از طریق دموکراسی شورایی یا پرولتاریایی ممکن است، زیرا با فراخواندن سازمانهای تودهای زحمتکشان به مشارکت پیوسته و پایدار در ادارهی دولت، بیدرنگ مقدمات زوال تدریجی هرگونه دولتی را تدارک میبیند.»۴
وحدت دیالکتيکی فعاليت طبقه و نقش حزب پيش آهنگ، که عنصر اساسی این فرگشت است. لنين در آستانهی انقلاب اکتبر این مسئله را به خوبی بازگشوده است. او در نامهای که به کميته ی مرکزی که در آن به قيام مسلح فراخوانده، چنين مینویسد: برای پیروزی قيام نباید به یک توطئه، یا بر هژمونی یک حزب متکی باشد، بلکه باید به پيشروترین طبقه تکيه کند. این اصل اول ماست. اصل دوم این است که قيام باید بر برآمد انقلابی خلق تکيه داشته باشد.»۵
سببهای شکست
لنین میافزاید:
«من دچار توهم نيستم و میدانم که ما تازه به مرحلهی گذار به سوسياليسم گام نهادهایم و هنوز به سوسياليسم نرسيدهایم… هنوز تا پایان مرحلهی گذار از سرمایه داری به سوسياليسم راه درازی در پيش داریم. اميد نداریم که بتوانيم این مرحله را بدون کمک پرولتاریای بينالمللی سپری کنيم».
جنبش کارگری شورایی در سال ۱۹۱۹ بهویژه در آلمان و ایتالیا، گلاسکو در انگلستان و… با کشتار هزاران نفره به خون نشانیده شد. در آلمان رهبرانی همانند روزا لوکزامبورگ، لیبکخت، ترور شدند، در ایتالیاآنتونیو گرامشی و بوردیگا دستگیر شدند فاشیسم وسوسیال دمکراتها همراه شدند و انقلاب کارگری در اروپا نتوانست پشتوانه انقلاب اکتبر و سوسیالیسم شود. شوراها نقش مستقل خود را در همان نیمه دوم سال ۱۹۱۸ از دست دادند. حاکمیت حزبی با کمونیسم مارکسی یعنی خودسازمانیابی و خودآگاهی و خودرها سازی پرلتاریا در تضاد بود. اتحاد بین دهقانان نیمه فقیر و تهیدست و با کارگران با سیاستهای متناقض از میان رفت. از یکسوی سیاست جنگی و کمونیسم جنگی و در سوی دیگر به ناچار نپ، یعنی اقتصاد آزاد و کنترل شده در دلسرد شدن کارگران و ژرفایابی بحران تاثیری سخت گذارند. لنین وجود پنج مناسبات طبقاتی را دراین برهه را برمیشمارد که سوسیالیسم در آخرین آنها قرار دارد، از این روی بر سیاست «پلان نوین اقتصادی» (نپ) رای میدهد.
تروتسکی پس از اين که در فوريه ١٩٢٠ از نظريهی «نظامی کردن» کار دفاع کرد. نهمين کنگرهی حزب در مارس- آوريل ١٩٢٠ به اتفاق آرا به اين نظر رأی داد… سياست نوین اقتصادی از مارس – مه ١٩٢١ به اجرا گذارده شد. اين سياست مرزبندی جدی با اقتصاد فرمايشی کمونيسم جنگی بود، يعنی با آزاد کردن بازار واقتصاد روستائی، به رشد کارگاههای کوچک خصوصی کمک کرد. هدف ديگر، برنامه جذب سرمايههای خارجی بود.”
طبقه کارگر و حزب بلشویک در رهبری انقلاب، علیرغم دستیابی به قدرت سياسى، بر تداوم انقلاب به سوی تحقق مناسبات سوسیالیستی در برابر مناسبات اقتصادی سرمایه داری پیگیری نکرد. انقلاب کارگری با پلان بندی شورایی اقتصاد سوسیالیستی باید بی درنگ با الغای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و کار مزدی، مناسبات و مالکیت اشتراکى بر ابزار توليد را برقرار میساخت. طبقه کارگر برای این استراتژی از سازمانیابی کنگره شوراها بهسان ارگان زیربنایی پیشبرد سوسیالیسم و بالاترین ارگان اجرایی و سیاسی قدرت طبقاتی برای لغو مناسبات سرمایهداری مجال نیافت. این غفلتی تاریخی و تعیین کننده و علت اساسى شکست انقلاب کارگرى روسيه بود. ناتوانى حزب و طبقه پيشرو در دست بردن رادیکال یعنی ریشهای در بنياد اقتصادى موجود و لغو مناسبات طبقاتی مبتنی بر استثمار طبقاتی، شاه ریشهی شکست بود. نپرداختن به لغوکار مزدی کاپیتالیستی و انقلاب پیگیر برای تحقق مناسبات اشتراکی سرنوشت سازتر از همهی فاکتورها بود.
جنبش شورایی کم دوام در مجارستان و در باواریای آلمان در ژاونیه ۱۹۱۹ شکست خوردند که درصورت پیروزی از آنجا که با اتریش هممرز بودند، در پشتیبانی از انقلاب کارگری تاریخساز میبودند.
رفرمیستها در اتریش و آلمان به همراه سوسیال دمکراتها در کنار اولترا راستهای بورژوازی آلمان قرار گرفتند. انشعاب بزرگ بهسود راست در انترناسیونال دو، نیز ضربه کمر شکنی به جنبش کارگری -سوسیالستی و انترناسیونالیستی و انقلاب اکتبر وارد آوردند.
در مارس ١٩٢١ در پادگان کرونشتات شورش ملوانان شورایی رخ داد. پس از شکست گفتگوها، ارتش سرخ ملوانان را سرکوب کرد.
لنین در واپسین روزها به این خطر و از پراکندگی و فروپاشی که حزب را تهدید میکرد و بهویژه در مورد استالین هشدار میدهد: «استالین، از زمانی که به مقام دبیرکل رسیده، اختیارات بیکرانی را یکهتازانه در دست گرفته است. من اطمینان ندارم که وی همواره قادر خواهد بود از این اختیارات با احتیاط لازم بهره ببرد.» سپس میافزاید: «استالین بیش ازحد گستاخ است و این ایراد گرچه در بین ما و در روابط بین ما کمونیستها قابل مدارا است، اما در مقام دبیرکل، غیرقابل تحمل میشود. به همین سبب، پیشنهاد میکنم رفقا راهی برای برکناری وی از این جایگاه و گزینش شخص دیگری بهجای او که از هر نظر با رفیق استالین متفاوت، حتی تنها یک ویژگی داشته باشد، بهآن معنی که شکیباتر، وفادارتر، مودب تر و نسبت به رفقا با مدارا و کمتر دمدمی مزاج و… باشد، بیاندیشند.»
لنین تسخیررهبری حزب به وسیلهی کارگران را تنها چارهی فروپاشی میشمارد و در ۲۶ دسامبر۱۹۲۲میافزاید «به نظر من افزایش شمار اعضای کمیتهی مرکزی از۵۰ نفر به ۱۰۰ نفر باید اهدافی دوگانه و یا حتا سهگانه را برآورده سازد: هرچه شمار اعضای کمیتهی مرکزی بیشتر باشد افراد بیشتری در امور کمیتهی مرکزی آموزش خواهند دید و خطر -شکاف براثر برخی نابخردیها کمتر خواهد شد. نامنویسی تعداد زیادی از کارگران در کمیتهی مرکزی به آنها کمک خواهد کرد تا باعث پیشرفت عملکرد اداریمان که بسیار نابسمان است بشوند.»۷
دستاوردهای کوتاه مدت انقلابی
در زمینههای پایان دادن به جنگ جهانی اول، تجربهی خودآگاهی و سازمانیابی شورایی طبقه کارگر بهسان طبقهی که رهاییاش از استثمار، ضرورت آزادی انسان و طبیعت از بهرهکشی و ویرانیاست. آزمون قدرت طبقاتی سازمانیافته و آگاه که توانست بزرگترین پایگاه ارتجاع جهانی سرمایه و تزاریسم را درهم شکند. برداشتن گامهای انسانی و انقلابی در زمینههای آموزش و بهداشت رایگان در تمامی سطوح، گسترش و همهگانی کردن هنر و ادبیات مردمی، جهت دهی تولید برای پاسخگویی به نیازها، ایجاد مسکن ارزان برای همهگان، بهرسمت شناختن و اجرای عملی حق ملل و اتنیکها در تعیین سرنوشت خویش، تلاش برای رفع ستم جنسیتی و کالایی زنان، آزادی سرفها از ستم فئودالیسم با سازماندهی شوراها و تعاونیهای روستایی و کشت و کار.
انقلاب اکتبر با همان تجربهی آغازین، نشان داد که تحقق سوسیالیسم تنها با قدرت به دست شوراهای انقلابی و انقلاب پی گیرممکن است که به دلایل گوناگون با سلطه حاکمیت حزبی، شوراها به نهادهای فرمالیستی وجانبی حاکمیت تبدیل شد. با سلطهی سرمایهداری دولتی، «سوسیالیسم فقر» و حکومت حزبی بهجای روند کمونیسم انسانی و ضرورت آزادی نشست.
کاپیتالیسم پایان تاریخ نیست. انقلاب سوسیالیستی و کمونیسم دیالکتیک ماتریالیسم تاریخی است.
منابع و زیرنویسها:
۱) این روزشمار از جمله از کتاب تاریخ انقلاب روسیه، لئو تروتسکی گرفته شده است.
(۲https://www.marxists.org/archive/trotsky/1924/lessons/ch8.htm
۳) لنین، مجموعه سخنرانیها در کنگرههای انترناسیونال کمونیستی (کمینترن)، کنگره اول، ۲مارس، ۱۹۱۹) ترجمه م ت پرتو.
۴) همان منبع ۳.
۵) (نامه به کميته ی مرکزی حزب)، مجموعهی آثار، مجلد ٢٦.
۶) لنين: گزارش درباره ی فعاليت شورای کميسرهای خلق، مجموعهی آثار.
(۷ https://cpiran.org/دو-متن-وصیت-نامه-کامل-لنین-ولادیمیر-لنی