افغانستان و مبارزه زنان برای رهائی
چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، گرایش ها و نیروهای سیاسی مختلف بر این امر تأکید دارند که اصلی ترین قربانی شکست مداخله نظامی آمریکا برای پیشبرد طرح “خاورمیانه ی بزرگ”، زنان افغانستان هستند. اما این نقطه ی اشتراک به این معنا نیست که تمامی آنهایی که مخالف جریان ارتجاع اسلامی طالبان هستند، مخالف امپریالیسم آمریکا نیز هستند و یا اساسا اشغال کشور افغانستان را برنمی تابند. از اینرو موضع گیری متفاوت در قبال پدیده اجتماعی تحت ستم بودن زنان افغانستان، جنایت هایی که گروه اسلامی طالبان در حق زنان انجام داده، بی حقوقی ها و ستمی که دولت های فاسد دست نشانده آمریکا به زنان این کشور تحمیل کردند اتخاذ می گردد، و به تبع این موضع گیری های متفاوت از منظر طبقاتی مختلف آلترناتیو و راه حل جهت رهایی زنان افغانستان ارائه می گردد.
طبیعتا حتی آنهایی که دل در گرو مداخله گری نظامی آمریکا داشتند امروز دیگر، اگرچه به قیمت جانهای بسیاری از مردم ستمدیده افغانستان و مخصوصا زنان، نمی توانند انکار کنند که حضور آمریکا نه تنها هیچ سنخیتی با منافع مردم تحت ستم افغانستان و مشخصا زنان افغان، نداشت بلکه در ضدیت کامل با منافع آنان قرار داشت. لشکر کشی نظامی آمریکا به افغانستان به بهانه زدن برج دو قلوی نیویورک توسط القاعده، بخشی از تلاش دولت آمریکا در دوره بوش پسر برای کسب هژمونی و سرگردگی در جهان پسا جنگ سرد و فروپاشی شوروی بود. نئوکان های آمریکایی بر این باور بودند که برای تأمین هژمونی بر جهان، به نشان دادن قدرقدرتی نظامی خود به قدرت های سرمایه داری رقیب و توسعه پایگاههای نظامی آمریکا در نقاط مهم استراتژیک جهان نیاز دارند. آمریکا به افغانستان لشکرکشی کرد، حدود سه تریلیون دلار هزینه کرد تا قدرت دولتی و ارتش و نیروهای امنیتی آن را به گونه سازمان دهد و تجهیز کند که در خدمت اهداف استراتژیک آمریکا قرار گیرند. اکنون همه این تجهیزات به طالبان تسلیم شده است. حمله آمریکا به افغانستان ریشه در افول قدرت اقتصادی آمریکا داشت. آمریکا که به دلیل افول قدرت اقتصادی اش نتوانسته بود رهبری خود را بر جهان بعد از جنگ سرد تامین کند، تلاش کرد با اتکا به قدر قدرتی نظامی هژمونی خود را بر قدرت های بزرگ سرمایه داری تحمیل نماید. اما کوشش آمریکا برای تأمین هژمونی با تکیه بر قدرت نظامی ناکام ماند، فرار نیروهای آمریکایی از افغانستان آخرین پرده این شکست استراتژیک است.
اگرچه امروز جنبش ارتجاعی اسلام سیاسی در کشورهای خاورمیانه و آفریقایی، باتوجه به جنایتهای خونباری که به راه انداخته اند، مورد قضاوت جامعه ی جهانی مشخصا مردم کشورهای پیرامونی مانند افغانستان هم قرار گرفته است، اما حضور نیروهای آمریکایی به عنوان یک نیروی اشغالگر در افغانستان هر گونه مقاومت و مبارزه پیشرو و ترقی خواهانه زنان و مردان مبارز در این کشور را تحت الشعاع جنگ ارتجاعی گروه طالبان در برابر این اشغالگری امپریالیستی قرار داد. روی کار آوردن دولت های دست نشانده غرق در دزدی و فساد سیستماتیک که بدنه آن را هم در بر گرفته توسط نیرویی اشغالگر یکی از عوامل رواج بی تفاوتی سیاسی در افغانستان است. این بی تفاوتی سیاسی عمومی بر افق مبارزه زنان در راه رهائی هم تأثیر گذاشته است.
نیروی اشغالگر با تکیه بر دولت های دست نشانده برای فریب توده ها ساخت های کذایی به وجود می آورد، توهم می آفریند و این توهم را هرچه همگانی می کند. به عنوان مثال در تمام این سالها که نیروهای آمریکایی به اصطلاح برای مردم افغانستان و دفاع از زنان آنجا بودند، تلاش کردند افق رهایی زنان را تا سطح زنی که کارمند دولت است، به مدرسه می رود، سرکار می رود، برقع نمی پوشد، راننده تاکسی می شود، یا به شکل افراطی اش فیلمساز است و جایزه می برد، تا سطح زنی که با همه اینها همچنان محجبه است و گاه گاهی روسری اش می افتد، تقلیل دهند. اما در این میان زنان انقلابی افغانستان با مقاومت و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود علیه بنیاد گرایی اسلامی، پدرسالاری و مردسالاری، علیه اشغالگری و علیه حکومت های دست نشانده نشان دادند که خود را به این افق محدود نکرده اند. زنان انقلابی افغانستان با مبارزات خود نشان داده اند که برای زیر ضرب بردن مناسبات پدرسالارانه و مردسالارانه، برای زیر ضرب بردن شوونیسم ملیتهای مرکز نشین، مبارزه علیه مذهب و فرهنگ مردسالارانه حاکم در خانواده به مثابه کانونی ترین سازمانی که در آن فرهنگ حاکم، تولید و بازتولید می شود، فقط و فقط می توانند به نیروی خود به قدرت همبستگی بشریت ترقی خواه و به افق فرا سرمایه داری تکیه کنند.
زنان مبارز و آزاده افغانستان بارها اعلام کرده اند تا زمانی که افغانستان تحت اشغال امریکا باشد و مقاومت ارتجاعی جریان طالبان علیه این اشغالگری فضای سیاسی جامعه را اشغال کرده باشد، تا زمانی که دولت های دست نشانده آمریکا حاکم باشند و تا زمانی که حکومت های ارتجاعی منطقه مانند پاکستان، جمهوری اسلامی ایران و حکومت عربستان در آن مداخله گری نمایند، در افغانستان از صلح پایدار، از آزادی و رفاه و برابری انسانها و از رهائی زنان خبری نخواهد بود. زنان انقلابی افغانستان بارها اعلام کرده اند که بدون یک جنبش مقاومت و رهائی بخش توده ای که روی پای خود بایستند و همبستگی بشریت ترقی خواه جهان را جلب کرده باشد، شکل دادن به یک افغانستان آزاد و بهرمند از آسایش و رفاه اجتماعی غیر ممکن است. همین آگاهی نوید دهنده آغاز فصل تازه ای از مبارزه زنان افغانستان در راه رهائی و پاره کردن زنجیرهای ستم سرمایه داری است. تاریخ را آنانی ساختند که به افق های رهائی و برابری اندیشیدند و برایش جنگیدند.