افغانستان، عرصه ای دیگر از شکست مداخله گری نظامی آمریکا
یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۰
هر روز که می گذرد، نیروهای طالبان در افغانستان مناطق بیشتری را به تصرف خود در می آورند. پیامد پیشروی طالبان و جنگ برای مردم افغانستان و بویژه زنان دهشتناک بوده است. جدای از تلفات جانی این جنگ و ویرانی هایی که ببار آورده است هزاران نفر از مردم بی دفاع از ترس شدت عمل نیروهای طالبان محل زندگی خود را ترک کرده و روانه مناطق مرزی شده اند. ایالات متحده در حین عقب نشینی و خروج نیروهایش، با جنگنده بمب افکن های خود مراکزی از ولایت های تصرف شده توسط طالبان را بمباران کرده است تا چهره آبرومندانه ای از شکست و فرار خود در برابر طالبان به افکار عمومی القا کند. با توجه به روند تحولات بعید به نظر می رسد که دولت اشرف غنی بتواند خود را از خطر سقوط نجات دهد. بمباران های نیروی هوائی ایالات متحده می تواند پیشروی نیروهای طالبان را کند، اما قرار نبوده و نیست که اوضاع را معکوس کند. به همین دلیل است که قدرت های منطقه ای در آسیای میانه، حکومت اسلامی در ایران و پادشاهی عربستان سعودی پیوندهای خود با رهبری طالبان را فعال تر کرده اند.
در حالی که نیروهای گروه فوق ارتجاعی طالبان در سراسر افغانستان در حال پیشروی هستند و کنترل شهرها را یکی پس از دیگری در دست می گیرند، بایدن رئیس جمهور آمریکا و سران دولت های اروپایی، از “بدتر شدن وضعیت امنیتی” و “آینده تیره”، از رفتار خشونت آمیز به زنان و نقض حقوق بشر در آن کشور ابراز نگرانی می کنند. اما همه اینها دروغ می گویند، نباید به حرف کسانی که طرفدار لشکرکشی آمریکا به افغانستان بودند گوش داد. این حامیان جنگ آمریکا در افغانستان تا دیروز بمباران غیر نظامیان، بمباران مجالس عروسی و مدارس و بیمارستان ها و کشتار کودکان بی دفاع را توجیه می کردند. به سران دولت های غربی که برای سرنوشت زنان افغان تحت حکومت طالبان گریه می کنند، گوش ندهید. اگر آنها واقعاً به برابری جنسیتی در آن سوی کره زمین اهمیت می دادند، به دولت مزدور و دست نشانده خود، به خاطر دامن زدن به قتل های ناموسی، ازدواج کودکان، تجاوزهای سیستماتیک و حتی سنگسارها در طی دو دهه گذشته اعتراض می کردند. دولت آمریکا و سران قدرتهای غربی مانند حکومت های ارتجاعی منطقه در برابر این جنایات ساکت و شریک و همدست بودند.
جو بایدن در سخنرانی تلویزیونی کاخ سفید در ۱۴ آوریل ، گفت: “زمان پایان دادن به طولانی ترین جنگ آمریکا رسیده است. وقت آن است که سربازان آمریکایی به خانه برگردند.” اما وقیحانه ترین بخش سخنرانی بایدن اصرار او بر این بود که ایالات متحده یک هدف ساده در افغانستان داشت و به آن رسید. وی گفت: “ما در سال ۲۰۰۱ برای ریشه کن کردن القاعده به افغانستان رفتیم تا از حملات تروریستی آینده علیه ایالات متحده جلوگیری کنیم”. این اظهارات در حالی است که مردم جهان طی ۲۰ سال گذشته، ده ها دلیل و توجیه و بهانه برای لشکرکشی به افغانستان از زبان سران دولت آمریکا شنیده اند که پوچی و توخالی بودن آنها یکی بعد از دیگری برای مردم افشا شده است. افغانستان قرار بود در سایه اشغاگری آمریکا به نمونه دمکراسی آمریکایی در منطقه تبدیل گردد و موقعیت زنان بهبود پیدا کند، ادعایی که پوچی آن ثابت شده است. هدف را این تعریف کردند که خاک افغانستان را از وجود طالبان و گروه های جهادی پاکسازی کنند، حال این نیروهای آمریکایی هستند که فرار را بر قرار ترجیح می دهند. در این روزها که نیروهای ارتش افغانستان بدون مقاومت مواضع خود را به طالبان واگذار می کنند، این ادعای دیگر آمریکا هم که ارتش و نیروهای امنیتی را آموزش داده و مدرنیزه کرده اند هم زیر سئوال رفته است. درگیری های فرقه ای و حضور نیروهایی مانند داعش نه تنها کاهش نیافته بلکه افزایش یافته است. تولید تریاک هم ریشه کن نشده است. ادعاهایی نظیر، “دخالتهای بشر دوستانه”، “جنگ ضد تروریسم”، که به عنوان توجیه حمله آمریکا به افغانستان عنوان می شدند، همچون حباب ترکیدند. اما در عوض پیمانکاران آمریکایی و سازندگان سلاح طی دو دهه گذشته سالانه ده ها میلیارد دلار قراردادهای بلند مدت برای فروش و تحویل سلاح منعقد کرده اند. بسیاری از شرکت هایی که توسط مقامات بازنشسته پنتاگون و سیا اداره می شوند از بستن این قراردادها سودهای کلان به جیب زده اند. به قیمت کشتار ده ها هزار تن از مردم افغانستان، به بهای به کشت دادن سربازان افغانستانی و آمریکایی این سودهای کلان به جیب پیمانکاران آمریکایی و سازندگان سلاح سرازیر شده است.
واقعیت این است که دخالت های نظامی و سیاسی آمریکا در هیچ نقطه ای از جهان و از جمله در کشور افغانستان، نه تنها امنیت و ثبات و دموکراسی، را با خود به همراه نیاورد، نه تنها به نابودی تروریسم منجر نشد، بلکه تضادها و رویارویی های محلی و منطقه ای را تشدید کرد و زمینه های عینی رشد جریانهای تروریست را تقویت نمود. ظهور پدیده فوق ارتجاعی به نام “داعش” محصول دخالت های امپریالیستی در این منطقه است. بر خلاف ادعای سران دولت آمریکا حمله آمریکا به افغانستان به بهانه ۱۱ سپتامبر و مبارزه با تروریسم در واقع ریشه در افول قدرت اقتصادی اش آمریکا داشت. آمریکا که به دلیل افول قدرت اقتصادی اش نتوانسته بود رهبری خود را بر جهان بعد از جنگ سرد تامین کند، تلاش کرد با اتکا به قدر قدرتی نظامی هژمونی خود را بر قدرت های بزرگ سرمایه داری تحمیل نماید. اما کوشش آمریکا برای تأمین هژمونی با تکیه بر قدرت نظامی ناکام ماند، فرار نیروهای آمریکایی از افغانستان آخرین پرده این شکست استراتژیک است.
تجربه افغانستان این درس را برای فعالین جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی در ایران در بر دارد که هر گونه تحولی برای تأمین آزادی و رفاه، فقط می تواند محصول و نتیجه پیشروی نیروی محرکه تحول انقلابی در این جامعه باشد. تجربه افغانستان نشان داد که برخلاف آن بخش از اپوزیسیون بورژوایی ایران که برای خزیدن به قدرت به دخالت قدرتهای خارجی امید بسته اند، دخالت قدرتهای خارجی نه تنها نمی تواند در راستای منافع مردم باشد، بلکه مبارزه کارگران و مردم علیه رژیم های دیکتاتوری و برای رسیدن به آزادی و رفاه را از مسیر طبیعی خود خارج می کند. بدون شک مردم ستمدیده افغانستان و در پیشاپیش آنان زنان که طی چند دهه گذشته مبارزاتشان تحت الشعاع مقاومت ارتجاعی جنبش اسلام سیاسی علیه اشغالگری قدرتهای امپریالیستی قرار گرفته، این دوره را پشت سر خواهند گذاشت. زنان و مردان آزاده افغانستان که در سالهای اخیر خیابان ها و میادین شهرهای مختلف افغانستان را به صحنه های پرشوری از مقاومت و مبارزه علیه هردو قطب ارتجاع حاکم تبدیل کردند در همبستگی با بشریت ترقی خواه جهان، سرانجام حکومت طالبان را به زانو در خواهند آورد.