اظهارات خالد عزیزی در تداوم سیاست سازشکارانه بورژوازی کُرد با رژیم اسلامی
یکشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۴
ناصر زمانی

تحولات سیاسی چند دهه اخیر ایران و کردستان نشان میدهد که بخش قابل توجهی از طبقه بورژوازی کُرد و جریانهای رفرمیست، در چارچوب حفظ نظام سرمایهداری و رژیم اسلامی، با سیاستهای سازشکارانه تلاش کردهاند نقش سوپاپ اطمینان را برای سرکوب جنبشهای واقعی کارگری و انقلابی ایفا کنند. اظهاراتی مانند گفتههای خالد عزیزی، سخنگوی و رهبر حزب دمکرات کردستان ایران، در جمعی از اعضای این حزب علیه کمونیسم، سوسیالیسم و نیروهای چپ، نه یک موضعگیری تازه، بلکه تکرار همان سیاست دیرینه ای است که تاریخن از گذشته تا امروز توسط جریانهای بورژوا-ناسیونالیست در کردستان نمایندگی شده است.
این مواضع در واقع بازتاب موقعیت تاریخی و طبقاتی حزبی است که همواره در بزنگاههای سیاسی، دشمنی خود با کمونیسم را آشکار کرده و هم دستیاش با نظم موجود سرمایهداری و حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی را، ولو در لفافهی “ملی گرایی کُردی”، نشان داده است. باید برای مردم کردستان روشن کرد حزب دموکرات کردستان ایران، چه در دوران قاضی محمد و چه پس از آن، هرگز پروژهای رادیکال و برخاسته از منافع طبقات فرودست جامعه نداشته است و به همین دلی تاریخی است که کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران هیچگاه احزاب بورژوا ناسیونالیست، ازجمله حزب دمکرات کردستان ایران را انقلابی نمی داند. در لحظاتی که تودههای کارگر و زحمتکش در کردستان دست به مقاومت طبقاتی و سازمانیابی رادیکال زدهاند، این جریانها با اتخاذ مواضع ضد کمونیستی، در جبهه مقابل مردم و تاریخن در مسیر تسلیم و مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی را دنبال کرده اند.
این رویکرد نه از سر تاکتیک سیاسی، بلکه ریشه در منافع طبقاتی آنها دارد؛ منافع لایههای خردهبورژوا و بورژوازی کُرد که از هر تحول بنیادینی که نظم سیاسی و اقتصادی را دگرگون کند، به وحشت میافتند. عبدالرحمان قاسملو رهبر پیشین حزب دموکرات کردستان ایران، در جریانِ انقلاب سال ۱۳۵۷، ابتدا از رهبری خمینی حمایت کرد. در همان سال در روزنامههای ایران، عکسهایی با عنوان «لبیک قاسملو به امام خمینی» چاپ شد. فایلی صوتی مربوط به سال ۱۳۵۷ که به همین نام (لبیک قاسملو به خمینی) از وی منتشر شده است. اگر نگاهی گذرا به سیر تحولات سیاسی در ایران و به تبع آن کردستان در چند سال اخیر داشته باشیم، درمی یابیم که رفرمیستهایی که با نام «جنبش اصلاحات» یا «دوم خردادیها» در دهه ۷۰ خورشیدی وارد عرصه سیاست ایران شدند، تلاش کردند تا با روی کار آمدن دولت خاتمی نقش سوپاپ اطمینان را ایفا کرده و در تداوم حاکمیت رژیم جنایتکار اسلامی، بار دیگر پِستانَک فریبی به خورد جامعه بدهند؛ فریبکاریی که به تعبیر خودشان، شکلگیری دولت اصلاحات روزنه ای باشد که نه تنها بتواند فضای سیاسی ایران را تا حدی بهبود بخشد، بلکه فرآیند و خروجی چنین پروژهای میتواند بورژوازی کُرد را نیز در سهیم شدن قدرت سیاسی مشارکت دهد.
دقیقن در متن چنین شرایطی بود که فراکسیون نمایندگان کُرد در مجلس شورای اسلامی ایران با سخنگویانی چون «بهاالدین ادب» از سرمایه داران کردستان و نماینده مجلس وقت شکل گرفت. این فراکسیون هدف خود را در راستای ایجاد یک حزب کُردی در کردستان ایران تعریف کرد و همچنین دنبال اهدافی چون کاهش فشارهای فرهنگی و هنری، ارتباط وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی با تعدادی از روشنفکران شناخته شده کُرد خارج از کشور در چارچوب گفتگوی تمدنها، مقبولیت بخشی به دولت اصلاحات و تجدید قوا برای رژیم اسلامی در کردستان از طریق برجسته کردن و زدن بر طبل احساسات کُردایتی دنبال میکرد. این پروژه توانست در دل طیف گستردهای از رفرمیستها و ناسیونالیستها، چه در قالب شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و چه در شکل حزبی و سازمانی، قندها را در دلشان آب کند و آنها را برای مشارکت در چنین سیاست مذبوحانهای ترغیب نماید.
دقیقن در متن همچین شرایطی بود که انشعاب سال ۲۰۰۰ در تشکیلات حزب کمونیست ایران و کومه له اتفاق افتاد و شکلگیری سازمان زحمتکشان کردستان ایران (مهتدی-ایلخانیزاده) محصول همین شرایط سیاسی-اجتماعی بود که مختصرن به آن اشاره شد. در چارچوب چنین خطوط سیاسی و پروژههای شکست خوردهای، از جمله مذاکرههای مخفیانه و به دور از چشم مردم کردستان با نیروهای رژیم اسلامی، کنگره بینالمللی مشاهیر کُرد در دانشگاه کردستان شهر سنندج در تیرماه ۱۳۹۸ شکل گرفت. اظهارات خالد عزیزی، رهبر حزب دمکرات کردستان، نیز در همین راستا و بر ادامه پاشنه آشیل این سیاست قابل تحلیل است. مگر نه این است که در اکتبر ۲۰۱۳ خالد عزیزی به صراحت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را مردود دانسته و در مصاحبه با روزنامه «هاولاتی» علیرغم اشاره ضمنی خبرنگار به ترور عبدالرحمن قاسملو، اعلام کرد که هر کجا امکان و زمینه آن فراهم باشد، با رژیم اسلامی ایران پای میز مذاکره خواهند نشست؛ در ادامه نیز مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران، در مصاحبه با «خبرگزاری آناتولی» بارها بر همین طبل کوبیده است. مگر نه این است که خالد عزیزی خواهان ایجاد یک دولت کُردی است، حتی از نوع دیکتاتوراش، و صراحتن اظهار میکند که مهم نیست اگر هر کُردی به دست کُرد دیگر اعدام شود ( بخوانید کمونیست هاو چپ ها)، به شرط آنکه کشور و دولت کُردی با مرزهای مشخصی داشته باشد.
اظهارات خالد عزیزی در شرایط کنونی، در بستر تحولات ژئوپلیتیک منطقه و وضعیت بحرانی جمهوری اسلامی، بی دلیل نیست. این اظهارات در واقع چراغ سبزی به جمهوری اسلامی و بخشی از پروژهی بازگشت به نوعی از دیالوگ و بدهبستان سیاسی است؛ جریانی که حاضر است حتی بر زخمهای باز ترور رهبران پیشین حزبش خاک بپاشد، به شرط آنکه جایی در معادلات آیندهی قدرت داشته باشد. دشمنی با کمونیسم و سوسیالیسم، در چنین لحظاتی، تبدیل به رمز عبوری میشود برای کسب اعتبار نزد قدرتهای موجود، به این معنا حمله به کمونیست های کردستان و تحریف تاریخ مبارزات چپ در این منطقه، بخشی از مهندسی سیاسی برای حذف صدای شوراها، تشکلهای مردمی، و قدرت گیری نیروهای برخاسته از طبقات فرودست از لایه های پایین جامعه است. خالد عزیزی و حزب متبوعش به خوبی آگاهند که در صورت شکلگیری یک بدیل انقلابی مردمی، متکی بر شوراهای کارگری و اجتماعی، جایی برای آنان و پروژهی لیبرالی فدرالیسم شان باقی نخواهد ماند.
به همین دلیل است که حمله به کمونیست ها، دیگر صرفن موضعگیری ایدئولوژیک نیست، بلکه بخشی از یک پروژه ضد انقلابی است که تلاش می کند مسیر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را از کانال استراتژی احزاب بورژواز- ناسیونالیست و نیروهای طرفدار پارلمانتاریسم عبور دهد. خالد عزیزی آگاهانه میکوشد نقش پیشرو و جسورانه ی کمونیست ها، و مشخصن کومهله به عنوان یک جریان کمونیستی را در صفوف مقدم مبارزهی انقلابی مردم کردستان را مانع اصلی جلو دهد. این در حالی است که تاریخ مبارزات چند دههی گذشته در کردستان ایران گواهی می دهد که جنبش کمونیستی و کارگری در کردستان و تاریخن کومه له همواره با اتکا به تحلیل طبقاتی و رادیکال، نسبت به سیاستهای سازشکارانه و بعضن همسو با جمهوری اسلامی توسط حزب دمکرات کردستان ایران هشدار داده و نیز افشا کرده است.
در تمام سالهای گذشته، هر زمان که شرایطی فراهم شده، احزاب و سازمانهای بورژوا- ناسیونالیست در کردستان بی وقفه در تلاش بودهاند تا باب ارتباط و مذاکره با مقامات جمهوری اسلامی را بگشایند. این سیاست تازگی ندارد. حزب دمکرات کردستان از همان آغاز قیام ۵۷، با رهبری عبدالرحمن قاسملو، مسیر سازشکاری با جمهوری اسلامی را دنبال کرده است. در حالی که نیروهای کمونیست و چپ در کردستان درگیر سازمانیابی مقاومت مردمی و دفاع از شوراهای مردمی بودند، حزب دمکرات در تلاش برای معامله سیاسی با جمهوری اسلامی در بند و بست بسوی تقسیم قدرت با رژیم جمهوری اسلامی کماکان تلاش کرده است. موضع امروز خالد عزیزی و حزب دمکرات، ادامه مستقیم همان خط مشی تاریخی است؛ حذف کمونیسم، تحریف نقش آن در انقلاب و تحولات تاریخی، و گشودن راه برای سازش با رژیمی که بقای خود را در سرکوب همان آرمانهایی میبیند که کمونیست ها نمایندگی میکنند.
این اظهارات نه از سر نادانی، بلکه از دل مناسبات سیاسی جدید و تحولات ژئوپلتیک منطقه برمیآید. در شرایطی که خاورمیانه درگیر بازآرایی نیروهای سیاسی، قطب بندیهای تازه و مصالحههای منطقهای است، حزب دمکرات کردستان ایران نیز بار دیگر در حال بازسازی جایگاه خود به مثابه یک نیروی قابل پذیرش برای دولتهای حاکم است. تجربهی تاریخی این حزب، بهویژه در دههی ۱۳۵۰ و سالهای اولیه پس از قیام ۵۷، نشان میدهد که خط سیاسی آن بر پایهی سازش با جمهوری اسلامی، گفتگو و تلاش برای همزیستی با دولت های حاکم بنا شده است. عبدالرحمن قاسملو، رهبر وقت حزب، نیز در همان ایام سیاستهایی را بر پایهی چانه زنی با رژیم تازه به قدرت رسیدهی رژیم جمهوری اسلامی دنبال میکرد. خالد عزیزی امروز همان مسیر را ادامه می دهد. در اوضاع کنونی، که رژیم جمهوری اسلامی تحت فشار داخلی و بینالمللی به دنبال برقراری روابط با نیروهای اپوزیسیونِ غیررادیکال و قابل کنترل است، اظهارات خالد عزیزی چراغ سبزی روشن برای آغاز یا گسترش مذاکره با جمهوری اسلامی است.
تلاش او برای بی اعتبار کردن کمونیسم و بد نام سازی نیروهای کمونیست و چپ، صرفن نه یک دعوای تاریخی یا نقد سیاسی، بلکه پیش شرطی برای نزدیکی به یک رژیم ارتجاعی است که همواره خون کمونیستها را ریخته، زنان را به بند کشیده و طبقهی کارگر را هر روزه سرکوب کرده است. در چنین شرایطی، وظیفهی جنبش کمونیستی در کردستان و ایران، نه تنها افشای این سیاستها، بلکه بازسازی قدرت مستقل خود از دل طبقه کارگر، زنان ستمدیده، جوانان معترض و جنبشهای انقلابی است. دشمنی ناسیونالیسم بورژوایی با کمونیسم تصادفی نیست؛ این دشمنی ناشی از موقعیت طبقاتی آنان و تضاد ماهوی شان با هرگونه مبارزه برای رهایی واقعی است.
از منظر سیاسی در سطح کلان و در چارچوب جنبش اجتماعی، وظیفه ی اساسی ما کمونیستها این است که با برجسته سازی تفاوتهای بنیادین میان استراتژی سوسیالیستی و استراتژی احزاب بورژوا-ناسیونالیست در کردستان، هم در برابر جامعه و هم در عرصهی سیاسی، کارآمدی راه حل کمونیستی در رفع ستم طبقاتی و در پی آن ستم ملی را از زاویهی منافع و تعلقات طبقاتی تبیین کنیم. این مهم تنها با نقدی بیامان، ریشهای و افشاگرانه از ماهیت سیاسی احزاب بورژوا-ناسیونالیست ممکن است. با توجه به وضعیت بحرانی و پرتلاطم جامعهی ایران و به تبع آن کردستان، و ظرفیت بالای تحولات سیاسی در شرایط کنونی، مسئولیتی تاریخی بر دوش احزاب کمونیست و چپ اجتماعی در تقویت آلترناتیو سوسیالیستی در کردستان قرار دارد.
این نیروها باید با عبور آگاهانه از مشغلههای حاشیهای، فرقه گرایی و سکتاریسم حزبی و سازمانی، و با پیوندی زنده با جنبش های رادیکال درون جامعه، از گفتار صرفن تحلیلی دربارهی وضعیت موجود، به سوی کنش فعال و جهت دار در راستای تغییر این وضعیت، گامهایی مشخص، شفاف و مؤثر بردارند. در غیر این صورت، عدم گذار از سکتاریسم موجود، عملن به تقویت فضای سیاسی برای آلترناتیوهای راست، نیروهای ارتجاعی و احزاب بورژوا-ناسیونالیست خواهد انجامید و ما را ناگزیر به تکرار تجربههای تلخ تاریخی خواهد کرد. تجربهی گسستهای پیشین هنوز در کالبد امروزین جنبش کارگری و کمونیستی قابل مشاهده است، و این حقیقتی است که بر هیچ یک از نیروهای آگاه، فعالین کارگری و جریانهای کمونیستی پوشیده نیست.
۲۵ مه ۲۰۲۵