استناد صرف به بافت قبیله ای در توضیح بحران افغانستان عوامفریبی است!
یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰
ناصر زمانى
در حاشیه مطلبی از عادل الیاسی تحت عنوان: (مختصری از توضیح وضعیت کنونی افغانستان)
حملات نیروهای مرتجع طالبان به شهرهای افغانستان و به تصرف درآوردن شهرها یکی پس از دیگری شرایط این کشور را وارد فاز تازه ای کرد. این اتفاقات زمانی رقم میخورد که نهادهای دروغین جهانی ازجمله نهادهای حقوق بشر، سازمان ملل متحد با شعار دمکراسی خواهی و حامی حقوق بشر، از آمریکا گرفته تا برخی کشورهای اروپایی و حتا مقامات جمهوری اسلامی، با ادعای اینکه طالبان تغیییر کرده تلاش دارند مهر تایید مشروعیت حکومت طالبان در افغانستان را به جامعه جهانی بقبولانند. در همین رابطه مطالب و مصاحبه های متعددی از شبکه های اجتماعی پیرامون وضعیت بحرانی افغانستان روبه بیرون منتشر شده است. یکی از این مطالب که نگارند میخواهد به آن بپردازد، مطلبی است تحت عنوان: ‶مختصری از توضیح وضعیت کنونی افغانستان″(۱) به قلم عادل الیاسی از اعضای کمیته مرکزی کنونی کومه له، که تلاش دارد با زبانی الکن تمام بحران کنونی افغانستان را به مناسبات قبیله ای و عشیره ای منوط و تقلیل دهد و آگاهانه نقش استراتژی و ژئوپولتیک قدرت های جهانی و منطقه را به سادگی با پرده ساتری بپوشاند.
در نوشته عادل آمده است:
«گذشتە از تحلیل هایی کە فاقد مطالعە و ارزیابی دقیق و جامع هستند، از نوع توطئە باوری و اعتقاد بە دستهای پشت پردە، عامل اساسیی کە بهتر می تواند وضعیت کنونی را توضیح دهد مناسبات و بافت اجتماعی مبتنی بر عشیرە و قبیلە است کە اساسا وجود دولت مرکزی و قدرت متمرکز را، حال با هر ماهیتی، غیر ممکن می سازد. مناسبات و بافت اجتماعیی کە البتە بە درجاتی مختلف در بیشتر کشورهای خاورمیانە حاکم است.» (پایان نقل قول. خط تاکید از من است)
به باور من عادل آگاهانه با تقلیل دادن نقش استراتژی ابر قدرت های جهانی و منطقه ای نظام سرمایه داری، تلاش میکند به مخاطبانش القاء کند که گویا صرفن مناسبات بافت قبیله ای و عشیره ای عامل اصلی این همه جنایت و ویرانی است که مردم افغانستان را به این روز رسانده است. پیشتر به کرات گفته ایم این یک خط سیاسی انحلال طلبانه است که هم به شیوه ی پوپولیستی با تحلیل های پراگماتیستی در روز روشن تمام خروجی های استراتژی ابر قدرت های جهانی را در حاشیه قرار می دهد و بر همین اساس دست تحلیل گران و مفسران رسانه های دست راستی از جمله بی بی سی، اینترناشنال و صدای آمریکا را از پشت می بندد. طنز این تحلیل تنها به این مورد ختم نمی شود، کمیته مرکزى کنونى کومه له، سخن روز خود را تحت عنوان: ‶تکرار شکست سایگون در کابل″ و قیاسی مضحک، در نهادینه کردن تحلیل به سبک و سیاق رسانه های بورژازی جهانی در سمت و سو دادن تحلیل های پوپولیستی کم نگذاشته است.
در حالی که میبینم شکست آمریکا در افغانستان از سوی گروه مرتجع اسلامی طالبان با توافقات قبلی از هر دو سو تحقق می یابد، که نه تنها به نفع کارگران و زحمتکشان نخواهد بود بلکه شرایط زندگی میلیونها مردم افغانستان را بطور زنان و کودکان آن جامعه را بار دیگر به قهقرا خواهد برد. در حالیکه در سایگون از طرف یک جبهه انقلابی و خلقی و کمونیست، شکست را بر آمریکا تحمیل کردند که نتایج آن برای مردم مبارزه ویتنام و سوسیالیست ها در تقابل با ارتجاع امپریالیستی و بورژوازی بود که پرداختن به آن از حوصله این مطلب خارج است. بر همین مبنا و همچین قیاسی دیگر زیاد دور از انتظار نیست که تمام بحران افغانستان آگاهانه به مناسبات بافت قبیله ای و عشیره ای از طرف یکی از اعضای کمیته مرکزی کنونی کومه له تقلیل داده شود. ضمن یادآوری باید گفت عمق فاجعه همچون تحلیلی از سوی رهبری سازمانی است که داعیه ی شکل دادن به قطب چپ در کردستان را دارد که باید قضاوت واقعی در این زمینه را نیز به مخاطبان این مطلب واگذار نمود.
از طرف دیگر طی هفته های اخیر نیز از طرف یکی از رسانه های افغانستان مصاحبه ای با جواد سلطانی استاد دانشگاه کابل پیرامون شرایط بحرانی افغانستان انجام گرفته است. مصاحبه کننده به طرح سوالاتی می پردازد که میتوان گفت تا حد زیادی با نظرات عادل تقریبن همخوانی دارد. مصاحبه کننده به واضحی با طرح سوالاتش تلاش دارد به مانند عادل، با بزرگ نمایی مناسبات و باقت قومی، قبیله ای افغانستان را دلیل عمده این همه مصیبت جلوه دهد و نقش استراتژی مشخص آمریکا و کشورهای اروپایی را بطور مشخص ناتوو قدرتهای منطقه ای را در حاشیه و کمرنگ نشان دهد. بدون شک هر انسان آزادیخواه و برابری طلبی که از زاویه منافع توده های زحمتکش به عنوان یک انسان کمونیست بخواهد وضعیت کنونی کشور افغانستان را مورد بررسی قرار دهد، با خواندن نوشته عادل الیاسی متوجه خواهد شد پاشنه آشیل تحلیل پوپولیستی شرایط امروز افغانستان از زبان عادل الیاسی، به فور از طرف تحلیل گران و مفسران شبکه ها و رسانه های دست راستی از جمله بی بی سی، اینترناشنال و صدای آمریکا گرفته تا مدعیان سوسیال دمکراسی در کشورهای اروپای غربی و مدافع ناتو، در تلاش اند تا با یک توافق نانوشته کاملن پراگماتیستی و تلویحی افکار عمومی را به سمت سویی که میخواهند سوق دهند، و پرده ساتری را بر اصل موضوع بپوشانند. دقیقن همچین تحلیل و تفسیرهای نشان خواهد داد پاشنه آشیل ایستادن پشت چراغ زرد ترافیک نزد کمیته مرکزی کنونی کومه له به یک نرم نهادینه در تحلیل سیاسی بدل گردیده است.
پُر واضح است نشان دادن مناسبات قومی، قبیله ای و عشیره ای به عنوان بخشی از مشکلات میلیونها انسان بی دفاع در افغانستان و دیگر کشورهای خاورمیانه غیر قابل انکار است. اما آیا این کل مسائل عدیده ای و کابوسی را که بر جامعه افغانستان سالها تحمیل کرده را بیان میکند؟! آنچه عادل آگاهانه از آن حذر میکند و به آن نمی پردازد در واقع نقش قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای است. مناسبات نظام سرمایه داری و قدر قدرتی آنها که با شعار فریبنده ی دمکراسی خواهی و مقابله با خطر تروریسم و ایجاد دولت های متعارف(بخوانید دست نشانده) در استراتژی طولانی مدت آنها تیشه به ریشه ی مردمان بی دفاع زده است. بر همین مبنا چند یادآوری لازم است که نشان دهیم کدام پارمترهای واقعی را عادل آگاهانه پشت گوش میاندازد. اگرچه عادل الیاسی اشاره میکند که گذشته از تحلیل هایی که فاقد مطالعه و ارزیابی دقیق و جامع هستند فاقد اعتبار میداند. خوب باید پرسید ارزیابی شما از کدام داده های واقعی و مطالعاتی سرچشمه میگیرد که بتوان تحلیل شما را معتبر قلمداد نمود؟!
عادل در ادامه مینویسد:
«اگرچە دخالتگریهای خارجی این بافت و ساختار اجتماعی را در چند قرن گذشتە تقویت کردە است و بعضا مانع رشد نیروهای پیشرو شدە است، لیکن نباید عوامل داخلی را، کە قبل از عوامل خارجی مانع رشد این جامعە شدەاند را فراموش کرد. عواملی کە ریشە در وضعیت اقلیمی و زیرساختهای اقتصادی دارد کە بە موجب آن ملزومات ظهور نیروهای پیشرو را با دشواری مواجە کردە است و مناسبات و بافت اجتماعی قبیلەای و عشیرەای کنونی را میسر ساختە است.» (پایان نقل قول)
جهت یادآوری باید گفت، بنیان و جوهر پایه ایی امپریالیسم در هر دو بُعد تاریخی (کلاسیک و جدید) بر بهره کشی و استثمار انسان ها در همه ی ساختارهای زندگی انسانی، نظامند استراتژی خود را بنا نهاده است. سیستم سرمایه داری در واقع نظمی را حاکم کرده که یک روند تقسیم کار جهانی را همیشه در دستور کار و سیاست اقتصادی (چپاول زیربنایی)، برای گسترش و توسعه ی سلطه ی خود بر دیگر نقاط جهان قرار میدهد که ازهیچ تجاوز و جنایاتی فروگذاری نکرده است. طبق اسناد به ثبت رسیده در تاریخ، موافقتنامه ی سایکس- پیکو در سال ۱۹۱۶ در بطن و شرایط جنگ اول جهانی که بین انگلیس و فرانسه به امضاء رسید و بر اساس آن، این دو کشور پیش از پایان جنگ، میراث امپراطوری عثمانی را در خاورمیانه بین خود تقسیم کردند و نحله های تجاوز سرمایه داری و غالب کردن هژمونی خود در سطحی کلان (انگیزه ی سود، کالایی کردن انسان و از خود بیگانگی) بر پایه ی اقتصادی بازار آزاد و مالکیت خصوصی شناسنامه تاریخی به ثبت رسیده دارند. شعار جنگ برای برپایی دمکراسی از سوی قدرت های سرمایه داری جهان در افکار عمومی، به نامهای مضکی تبدیل شده است. به یک معنی، کلید تجاوز با شعارهای فریبنده ی مدافع حقوق بشری از جمله انهدام تسلیحات کشتار جمعی، مبارزه با تروریسم، ثبات و امنیت و برپایی نظامهای مبتنب بر دولت -ملت برای توجیه هر جنایتی در جهت شکلگیری و تحکیم ساختارها ی اقتصاد سیاسی و الگوهای مهندسی شده در راستای استراتژی درازمدت قدرتهای سرمایه داری جهان دیگر بر کسی پوشیده نیست. از مولفه های این استراتژی، جنگ برای رسیدن به دمکراسی سیاست های غالب در این روند انکار ناپذیر است و کشورهای خاورمیانه از جمله، عراق، افغانستان، سوریه، لیبی و دیگر کشورها گواه مستدل و مستند بر این ادعا است. روند تحکیم استراتژی نظام سرمایه داری به رهبری آمریکا کماکان در حال ایفای نقش تاریخی برای نیل به استراتژی مطلوب خود است. ثمره ی تلاش و کوشش سرمایه داری جهانی برای انباشت سود سرمایه نتیجتن به قیمت آواره شدن انسانهای بی دفاع، جنگ، جنایت، کشتار و مرگ میلیونها انسان بی دفاع منجر شده که قدرتهای درگیر در جنگ های داخلی و منطقه ای موجود در خاورمیانه مستدل و مستند این واقعیت را به اثبات رسانده است. به نقل از جواد سلطانی باید گفت: منطق سرمایه داری و جامعه کاپیتالیستی جایی نمیرود دویست میلیارد یا سیصد میلیارد یا ده تریلیون دلار خرج کند که سودی نداشته باشد چنین چیزی محال است. من فکر میکنم سودی که جهاد برای شرکت ها و کمپانیهای سرمایه داری تولید کرد از سود شرکت های مثل بوینگ و آیر باس و مایکروسافت و امثالهم بیشتر است.
باید جهت یادآوری به عادل الیاسی گفت یکی دیگر از مولفه های اصلی و چالش میان قدرت های سرمایه داری در جهان، رقابت تسلیحاتی است که بخش عظیمی از کنش قدرت های منطقه ایی در خاورمیانه را در برگرفته است. چالش تسلیحاتی در جهان از جنگ دوم جهانی به این طرف یکی از پُر هزینه ترین کارکردهای اقتصادی را در برداشته که کماکان ادامه دارد. هزینههای نظامی جهان که پس از جنگ سرد روندی نزولی به خود گرفته بود، از سال ۲۰۰۰ میلادی به بعد و بهویژه پس از حملات ۱۱ سپتامبر، روندی کاملا صعودی پیدا کرده است. برای مصرف این سلاحها و به راه افتادن کارخانه های اسلحه سازی، از پایان جنگ دوم جهانی به این طرف نزدیک به دویست جنگ بزرگ و کوچک در نقاط مختلف جهان به راه افتاده، که مردم خاورمیانه شاهد خونین ترین و طولانی ترین آن بوده و هستند. از عوامل اصلی مورد اشاره، قرار داشتن منابع غنی انرژی (نفت و گاز)، موقعیت خاص ژئوپولیتیک از منافع زیربنایی غیر قابل اغماض برای قدرتهای بزرگ سرمایه داری که در جهان محسوب میشود، می توان نام برد. باید این مسئله را نیز مد نظر داشت که این متُد و سیاست در بستر یک ساختار زیر بنایی (اقتصاد سیاسی) و در شکل و چارچوب مجموعهای از سیاستهای روبنایی در شعاری کاملن دروغین برای ایجاد دمکراسی، مبارزه علیه تروریسم و نهایتن امنیت و آسایش شهروندی رخ می دهد و کاملن آگاهانه در یک ساختار نظامند عمل می کند. آنچه جای بسی تامل است و یک امر کاملن مهم، این است که بیندیشیم واقعن این سیاست ها چه هدفهایی را دنبال میکنند؟ هدف سیاستگذاریها در راستای منفعت کدام گروهها و طبقات اجتماعی قرار دارد؟ نگهداشتن و تقویت بافت قبیله ای و مناسبات آنها به کمک دولتهای غربی و مشخصن آمریکا و ناتو، ارتجاع منطقه ای و محلی را برای همچین تراژدیهای زمینه اش فراهم گردید و به انحا مختلف در شرایط روبنایی به عنوان ابزار تاریخن از طرف نظام سرمایداری حاکم بر جهان بکار گرفته شده است. در حالیکه عادل آگاهانه صورت مسئله را یکجا خط بطلان میکشد و خیلی فرمال از یک زاویه پوپولیستی و پراگماتیستی ذهن مخاطبانش به مانند ژورنالیست های شبکه ها و رسانه ای بورژوازی از اصلی ترین پایه های این رخدادها به مسائلی کاملن روبنایی معطوف میکند و صورت مسئله را به تاق نسیان حواله میکند.
در ادامه نیز باید یادآوری کرد، در واقع “نظم نوین جهانی” را بوش پدر با کشتار و جنایات خونین مردم عراق به جهانیان معرفی کرد. این سرآغاز دوره تازه ایی از تاریخ بشر تحت عنوان “نظم نوین جهانی” سرمایه داری در ادامه ی سقوط بلوک شوروی بود که بار دیگر جهان بشری را در شوک فرو بُرد. بر بستر این شرایط و وقایع تحولات اقتصاد سیاسی در جهان، فروپاشی شوروی و عروج و زایش «نظم نوین جهانی» تحولات وسیعی را در دولت ها و احزاب جهانی بوجود آورد. تا جاییکه بسیاری از احزاب پُرو روس نام کمونیسم شان را حذف نموده و هم زمان به افول دولت های رفاه (سوسیال دمکراسی) انجامید .این شرایط و اوضاع منطقه نه تنها اینجا خاتمه نیافت بلکه ادامه اش به بوش پسر واگذار شد. این پروسه با سناریوی واقعه ی یازده سپتامبر در سال ۲۰۰۱ میلادی، اقدام تروریستی از سوی گروهای فناتیک مذهبی القائده ، با کوبیدن هواپیماهای مسافربری به برجهای دو قلوی مرکز تجارت جهانی پنتاگون، بهانه ایی شد تا با شعار مبارزه با تروریسم در ادامه ی سیاست نظم نوین جهانی و مبارزه با تروریست بین المللی به لشکرکشی دوباره اقدام نماید. اما این اقدام آمریکا در واقع یکی دیگر از سناریوهای پس از پایان جنگ سرد، و حضور بلامنازع آمریکا در خاورمیانه در راستای تحکم هژمونی سیاست ها قدر قدرتی خود در جهان و منطقه بود. برای رسیدن به این استراتژی، برای غارت سرمایه های زیربنای با بهانه ی واقعه ی ساختگی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ سر انجام به دولت طالبان در افغانستان و دولت بعث صدام در عراق حمله نمود. به قول جواد سلطانی: شما بروید داستان تولد داعش در عراق را بخوانید. خاستگاه داعش در عراق است. و میفهمید که در نود درصد تمام بنیانگذاران و سازماندهندگان داعش افراد استراتژیست و میدانی، همه آنها کسانی بودند که در بند آمریکایی ها زندانی بودند. شکنجه، تحقیر از یک طرف، از طرف دیگر، سجاده و جانماز و قرآن در اختیار آنها قرار میدادند. خروجی این چی میشود؟! نیازی نیست که شما دانشگاه تاسیس کنید طالب پرورش بدهید. کافی است آدمها رو در موقعیتی قرار بدهید جز اتنقام و خشونت به هیچ چیز دیگری فکر نکند.
امروز بعد از گذشته یک دهه از این واقعه وحشیانه، جدا از هزینه ها و خسارات سر سام آور و بازی باخت باخت اقتصادی، نه تنها این حملات «نظم نوین جهانی» را به ارمغان نیاورد و چالش های پیشرو را حل ننمود بلکه به باز تکثیر نیروهای متوحش و جنایتکار اسلامی کمک نمود که امروز به رشد و باز تکثیر ویروس هایی همچون گروهای جهادی- تکفیری بوکوحرام، الشباب، القاعده، داعش، طالبان و حشده الشعبی تا جریانات مسیحی فاشیست، کم نگذاشته است. به بیان دیگر پرورش افراط گرایی و تروریسم و نگهداشتن مناسبات بافت قبیله ای، قومی و عشیره ای از اهداف سیاست های قدرتهای جهانی و در منطقه غیر قابل انکار است. پایگاه پرورش و تربیت تروریسم بنیادگرایی به عنوان ابزاری از طرف همین قدرتها بارها و بارها به کارگرفته شده است. به بیانی طیف گسترده ای از قبایل، عشیایر قومی مذهبی را توانست بکار بگیرد و با زمینه سازیهای مناسب بر تشدید هر جنایاتی کمک کند. اگر با یک دست گروه های تروریست و مرتجعی همچون طالبان را برای مدتی پس زد و آنان را تروریست میخواند و خطر اصلی در برابر منافع آمریکا در جهان معرفی میکرد اما امروز در جلو چشم جهانیان بر سر یک میز جهت مذاکرات می نشیند و نهایتن کشور افغانستان را دو دستی تحویل طالبان میدهد و متعاقب آن در تمام رسانه ای بورژوازی با تحلیگران و مفسرانشان تلاش دارند به جامعه جهانی بقبولانند که ماهیت ارتجاعی طالبان دست خوش تحولات شده و طالبان دیگر عوض شده است. بر خلاف نوشته عادل که نقش آمریکا و استراتژی نظام سرمایه داری را تا حد امکان کم رنگ نشان میدهد اما به قول جواد سلطانی اگر حمایت سیاسی آمریکا، پول آمریکا و حمایت استخباراتی آمریکا، برنامه ها و پروگرام های دراز مدت آمریکا برای خاورمیانه و آسیای میانه دارد نباشد، این اتفاقات هم نمی افتد. چون هیچکس میلیاردها دلار پول رایگان ندارد به گروه های تروریستی بدهد که ترور کنند، فقط اقتصاد سرمایه داری چنین توانایی دارد. داعش موشکهای تاو را از کجا میاورد؟! داعش میتواند موشک تاو تولید کند؟! میتواند موشک کورنت تولید کند؟! داعش میتواند پهباد تولید کند.؟!
عادل به مانند جامعه شناسان و مفسرانی رسانه های بورژوازی، تلاش دارد جنگ، خشونت، همچنین بازگشت طالبان در قدرت و بحران افغانستان را ناشی از جمله فرهنگی و مذهبی در بافت قبیله ای و عشیره ای تقلیل دهد. همچنین اظهار میکند تحلیل هایی کە فاقد مطالعە و ارزیابی دقیق و جامع هستند را معتبر نمیداند. در حالیکه نظرات خود ایشان اعتبارش از یک رویکرد کاملن راست روانه نهادینه شده بر اساس رویکرد سیاسی کمیته مرکزی کنونی کومه له حرکت میکند و واقعیت های موجود نظام سرمایه داری را عملن کمرنگ نشان میدهد. کما اینکه در سخن روز آنها نیز این سیاست راست روانه و انحلال طلبانه به امری انکار ناپذیر در تحلیل سیاسی آنها تبدیل گشته است.
ناصر زمانی
۲۲ آگوست ۲۰۲۱
منبع: ‶مختصری از توضیح وضعیت کنونی افغانستان″(۱)
http://www.azadi-b.com/?p=11529
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
افغانستان