استراتژی سیاسی ناسیونالیستی به ستمگری ملی در کردستان پایان نمی دهد
دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲
پیدایش و رشد نظام سرمایهداری در ایران، مانند هر جای دیگر در کردستان نیز به مردم این منطقه همچون یک ملت هویت اجتماعی بخشیده است. با این وجود رژیم اسلامی ایران همچون رژیم ها سلطنتی پهلوی حقوق اولیهی این ملت را انکار کرده و با توسل به میلیتاریسم و سرکوب خونین اجازه نداده است که این ملت سرنوشت سیاسی خود را بر اساس اراده خود تعیین کند. در این راستا، جنبش انقلابی و آزادیخواهانه مردم کردستان که یکی از خواسته هایش پایان دادن به ستمگری ملی بوده مورد یورش سرکوبگرانه قرار گرفته است.
مبارزه برای رفع ستم ملی در کردستان عکس العملی توده ای در مقابل تبعیضها، نابرابریها و بیحقوقیهای ناشی از وجود این ستمگری است. اما با وجود جنبههای همگانی این ستمگری ملی، عوارض و بازتاب آن در نزد همهی اقشار و طبقات جامعه کردستان یکسان نیست. امروز سرمایهداران و صاحبان ثروت در کردستان، بوروکراتهایی که دارای مقامهای بالایی در ادارات محلی هستند، فشار چنین ستمی را چندان بر زندگی خود احساس نمیکنند و نفع مادی خود را در واقع در ادامهی وضعیت موجود جستجو میکنند، اینها به پایههای مادی برای نفوذ رژیم حاکم و اپوزیسیون بورژوایی در صفوف مبارزه مردم کردستان تبدیل شدهاند.
اما برای کارگر و زحمتکش کرد زمانی رفع ستم ملی به معنی واقعی تغییری در شرایط زندگیش می باشد، که رفع این ستمگری در عین حال به معنای زندگی اقتصادی آسوده تر و محیط سیاسی بازتری برای خود و افق روشن و آیندهای بهتر برای فرزندانش باشد. در واقع کارگران و زحمتکشان کردستان فقط برای رفع ستمگری ملی به صف مبارزه نپیوسته اند، بلکه با انگیزه رفع ستمگری طبقاتی و تأمین یک زندگی آزاد و مرفه و برابر به صف جنبش انقلابی کردستان پیوسته اند. همین واقعیت به زمینه اجتماعی گسترش نفوذ نیروی رادیکال و سوسیالیست در جامعهی کردستان تبدیل شده است. اگر بپذیریم که ستم ملی در این جامعه به نیروی اکثریت اعضای آن جامعه که مردم کارگر و زحمتکش هستند رفع خواهد شد، در این صورت شعارها و استراتژی مبارزهی انقلابی در کردستان نیز لازم است که هم زمان همهی عرصههای دیگر زندگی اجتماعی را در بر بگیرد. کومهله در بیش از چهار دهه گذشته پرچمدار چنین استراتژی ای بوده و به همین اعتبار جنبش کردستان را بهعنوان “جنبش انقلابی مردم کردستان” خصلت نمایی کرده است.
اما ناسیونالیسم نیز این جامعه را تحت تأثیر سیاست و عملکرد خود قرار داده است. ناسیونالیسم به مثابه ایدئولوژی و اهداف سیاسی معین در جامعهی کردستان نیز مانند سایر جوامع دیگر همزاد پیدایش و رشد نظام سرمایه داری بوده است. احزاب سیاسی ناسیونالیست و برنامههای سیاسی آنان بر اساس این ایدئولوژی تأسیس و تدوین شدهاند. این ایدئولوژی دارای جهان بینی، استراتژی سیاسی، فرهنگ و سنتهای خاص خود است. تاریخ رشد و گسترش سرمایه داری نشان میدهد که ایدئولوژی و برنامه ی ناسیونالیسم بر اساس نیاز سرمایه داری هر ملت به ایجاد بازار داخلی و منحصر کردن این بازار در چهارچوب مرزهای معین و ضرورت حفظ این مرزها به نیروی توده اهالی، شکل گرفته است. ناسیونالیسم، فرهنگ و ادبیات و هنر و پرچم و سرود و سمبل های خاص خود را برای تسهیل امر بسیج توده ای در خدمت تحقق این هدف طبقاتی به وجود آورده است. با این وجود، سالها است که با رشد خارق العاده و جهانی شدن سرمایه داری و باز شدن همهی مرزها بر روی حرکت کالا و سرمایه، پایه های اقتصادی ایدئولوژی ناسیونالیستی در سراسر جهان در حال از بین رفتن است. علیرغم این تحولات ناسیونالیسم به عنوان یک ایدئولوژی در میدان سیاست های روز و مقطعی، در روبنای جامعه و در عرصه فرهنگ و ادبیات و هنر به حیات خود ادامه میدهد، و بقایای ستم ملی در گوشه و کنار جهان، هنوز ظرفیت های محدودی را برای حضور ناسیونالیسم در عرصه سیاسی حفظ کرده است.
تحت تأثیر روند جهانی شدن سرمایه داری، سرمایه داران کرد هم حتی باوجدان ترین آنها در پی شکار نیروی کار ارزان و افزایش قدرت رقابت در بازار فروش کالاها و سودآوری بیشتر، مرزها را پشت سر می گذارند. تحت تأثیر همین تحولات بورژوازی کرد انگیزه طبقاتی خود برای ایجاد بازار داخلی در چهارچوب مرزهای جغرافیای سیاسی معین و ضرورت حفظ این مرزها را از دست داده و به تبع آن انگیزه ای هم برای شرکت در جنبش مبارزه برای رفع ستمگری ملی ندارد. احزاب ناسیونالیست در کردستان هم به حکم همین تحولات اجتماعی و اقتصادی چند دههی اخیر، بیش از پیش، خود را با گرایش و آرزوهای پایگاه طبقاتی خود منطبق کردهاند و به جای آن که رفع ستم ملی را هدف خود قرار داده باشند، تنها به کسب بخشی از قدرت محلی، از هر طریقی که باشد، رضایت میدهند. ریشه ی تلاش احزاب ناسیونالیست در کردستان برای نزدیکی به اصلاح طلبان حکومتی و دوم خردادی ها در زمانی که آنها در حکومت برو بیایی داشتند و سپس اپوزیسیون بورژوازی نئولیبرال طرفدار غرب و اخیرا هم سلطنت طلبان و رضا پهلوی و آمادگی آنها برای سازش بر سر مصالح مردم کردستان در مقابل کسب امتیازات ناچیز را باید در همین استراتژی عملی آنها جستجو کرد.
بنابراین اگر چه احزاب ناسیونالیست هر کدام برای باصطلاح رفع ستم ملی برنامه ارائه میدهند، اما در واقع، تنها برای کسب بخشی از قدرت محلی و یا سراسری برای حزب خودشان، میکوشند. ستم ملی نردبان به قدرت رسیدن آنهاست، بدون آن که حل واقعی این ستم هدف آنها باشد. آنها هیچ مطالبهای بر علیه مناسبات کار و سرمایه، بر علیه مناسبات سرمایهداری ندارند و از این نقطه نظر طرفدار حفظ وضعیت موجود هستند. اما این وضعیت چیزی جز ادامه سلطهی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بورژوازی نیست. این چنین است که این احزاب به عنوان احزابی بورژوایی در اپوزیسیون خصلت نمایی می شوند.
برای احزاب ناسیونالیست دخالت قدرتهای امپریالیستی در امور ایران فرصتی است که میتواند توازن قوا را به نفع آنها عوض کند و زمینه های مشارکت آنها را در قدرت محلی و سراسری فراهم نماید. حل مسئله کرد برای آنها دیگر آرمان نیست، آنچه که آنها دنبالش هستند، داشتن سهمی از حاکمیت محلی در جوار دولت مرکزی است و تصور میکنند که اینکار از طریق سازشها و اتفاقاتی که در بالای حکومتها روی میدهد و از طریق تقلیل خواستهای مردم کردستان و یا دخالت قدرتهای بزرگ امکانپذیر است. آنها بدون این که از طرف مقابلشان هیچ قول و تضمینی گرفته باشند، به این مطالبات چوب حراج میزنند. برخی از احزاب ناسیونالیست در مقطع فعلی بر روی نقش احتمالی رضا پهلوی و سلطنت طلبان و برخی دیگر روی نقش اپوزیسیون بورژوا نئولیبرال طرفدار غرب در تحولات سیاسی بعد از جمهوری اسلامی و پشتیبانی قدرتهای غربی از آنها حساب باز کردهاند. اما آن چه از هم اکنون روشن است این است که نزدیکی و هم پیمانی احزاب ناسیونالیست کردستان با رضا پهلوی و سلطنت طلبان و یا با نئولیبرال های ایران هیچ ربطی به منافع مبارزهی مردم کردستان ندارد. بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوازی در ایران بر اساس مواضعی که تاکنون در پیش گرفتهاند، هر گونه تلاش و مبارزه ای با هدف رفع ستمگری ملی را برای حفظ تمامیت ارضی ایران خطرناک میدانند. آنها حق مردم کردستان برای تعیین سرنوشت خود را به رسمیت نمیشناسند.
سخن روز: شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له