از زاگرس تا زاینده رود و کارون
پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۰
مرضیه نظری
اعتراضات تاریخی ستمکشان در اصفهان به بیآبی که از روز دوشنبه، ۱۷ آبان ١٤٠٠، با تجمع کشاورزان در مقابل شرکت آب منطقهای و صدا و سیمای رژیم در مرکز استان اصفهان آغاز شد و از آن به بعد بر بستر زایندهرود ادامه پیدا کرد، با همایش هزاران نفر از مردم این استان در روز جمعه، ۲۸ آبانماه و روزهای بعد از آن بر بستر خشک زایندهرود رژیم را هراسناک ساخت.
این خیزش که دو روز بعد در روز یکشنبه ٣٠ آبان تجمع و اعلام همبستگی مردم چهارمحال و بختیاری و اعلام اعتراض در خوزستان در اعتراض به «بیآبی» را به دنبال داشت، یکبار دیگر خواب را از چشم حکومت اسلامی گرفت و مانند همیشه، پاسخ حکومت اسلامی، سرکوب بود. به همین منظور، روز جمعه ۵ آذر ماه، رژیم به نیروهای نظامی و شبه نظامی خود فرمان داد تا با بیرحمانه ترین شکل ممکن به سرکوب اعتراضات بپردازند. هراس رژیم در سراسری شدن اعتراضات و به هم پیوستن خیزش، به اندازه ای بود که غلامحسین اژهای یعنی رئیس قوه قضاییه حکومت و دست نشانده علی خامنه ای به میدان آمد و از زبان وی حکم داد که: «نیروهای انتظامی و امنیتی به مخلان امنیت فرصت ابراز وجود نمیدهند.» و نابینا ساختن شمار زیادی از فریادگران برای آب را با ساچمه های سربی در کارنامه جنایت بار حکومت به ثبت رسانید.
ارمغان جمهوری اسلامی برای ایران در طول حاکمیت چهل ساله خود معضلات و مشکلات اقتصادی -اجتماعی و محیط زیستی بوده است که جان را به لب توده های کارگر و زحمتکش و آزادیخواه در ایران رسانده و به همین دلیل روزی نیست که ما شاهد اعتراضات توده های مردم و کارگران نباشیم. اعتراض به بی حقوقی، سرکوب، اعدام، تبعیض جنسیتی، عدم پرداخت دستمزدها، نابودی محیط زیست، بی آبی و کم آبی، آلودگی هوا، بی ثباتی بازار، گرانی و فقر و بی خانمانی و آوارگی و اعتیاد و دهها مصائب و مشکلات فراوان دیگر که مردم به درستی بانی و عامل آن را مناسبات طبقاتی حاکم و رژیم و سیاست های مخرب آن می دانند و به همین دلیل است که در نقاط مختلف ایران همه روزه به بهانه های مختلف، به مصاف این رژیم رفته و می روند.
وقتی به تناوب اعتراضات توده ای در ایران و کیفیت این اعتراضات بنگریم، می بینیم که هر ساله فاصله زمانی اعتراضات کمتر و کمتر، وسعت آن گسترده تر و تنوع آنها کمتر می شوند و به آن نقطه اشتراکی می رسند که مسبب اصلی فجایعی که جامعه با آن روبرو است حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی می باشد. اگر در خرداد ٨٨ مردم در روز نخست و به ظاهر در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، و با شعار “رای من کو”! به خیابان آمدند و به زودی از کنترل جناح ها خارج و به سختی سرکوب شد، هشت سال بعد توده های محروم و زحمتکش در دی ماه ٩٦ و دو سال بعد از آن در آبان ماه ٩٨، در اعتراض به فقر و گرانی، با شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا”! و با اعلام اراده خود در شعار “نان، کار، آزادی” و گاهی با افزودن شعار مدیریت شورایی، کل نظام سرکوبگر و جانی جمهوری اسلامی را با همه جناح های آن نشانه رفتند، و در سیزدهمین انتجابات ریاست جمهوری دیدیم که جواب جامعه به انتخابات، شعار رای بی رای و فقط سرنگونی بود.
با انتخاب ابراهیم رئیسی از سوی باند سپاه و خامنه ای به عنوان رئیس جمهور و وعده ی بازگشت به حاکمیت مطلق انقلاب اسلامی و پادگانی کردن تمام ارگان های دولتی و وزارتخانه ها و منحصرکردن نقش سپاه، هدف آنان مهار اعتراض های مردم و کارگران معترض و در یک کلام ارعاب جامعه بود، اما بسیار زود و بعد از یک ماه از انتخاب ابراهیم رئیسی، در تیر ماه ١٤٠٠ نیز شاهد اعتراضات وسیع مردم استان خوزستان به بی آبی و وضعیت نابسامان زیستی و نیز اعتصاب سراسری و باشکوه کارگران پیمانی و پروژه ای صنعت نفت و پتروشیمی در اعتراض به سطح نازل دستمزدها و عدم امنیت شغلی خود بودیم، تا نشان دهند که جامعه نه تنها مرعوب نشده، بلکه هر بار نیرومندتر و باتجربه تر و کوبنده تر از قبل در خیابان ها روان می شود. در واقع این رژیم است که با هریک از این اعتراضات به لرزه می افتد و هر بار هارتر از دیروز، به جان معترضین می افتد و آنها را با بیرحمانه ترین شکل ممکن سرکوب می کند. این رویارویی حکومت اسلامی با تمام قوا با خیزش ها، نشانگر ناتوانی و درماندگی رژیم است و نه نشانه ی قدرت آن. چنانچه در اعتراضات مسالمت آمیز آبان ۹۸ به گرانی بنزین، با تیر اندازی کور در بین معترضین و حملات از پیش برنامه ریزی شده، دست به کشتار مردم از جمله کودکان برد و در طی اعتراضات خوزستان، نیروهای جنایت پیشه رژیم اسلامی سرمایه ده ها نفر را کشتند و صدها تن از جمله شماری از کودکان را نیز بازداشت کردند تا به خیال خود به مطالبه گری کارگران و جنبش اعتراضی موجود در خیابانها پایان دهد.
اما دیری نپایید که در کنار اعتراضات هر روزه کارگران، معلمان، بازنشستگان و دیگر اقشار جامعه برای احقاق حقوق خود، مردم در اصفهان و شهرکرد نه تنها علیه کمبود آب، بلکه علیه مافیای آب و غارتگران آب بپا خاستند. مافیای آب همراه با ده ها مافیای دیگر حکومتی و سپاهی، سالهاست آب مورد نیاز مردم و کشاورزان خوزستان و اصفهان و چهارمحال بختیاری و دیگر مناطق را به نفع سرمایه داران و پروژهای صنعتی تصاحب و مصادره و به فروش می رسانند، این در حالیست که مردم این استان ها خود با کمبود شدید آب آشامیدنی روبرو بوده و بی آبی و کم آبی وضعیت کشاورزی و دامداری و در کل معیشت خانوارهای این مناطق را با مرگ و نابودی مواجه کرده است.
بی دلیل نیست که مردم علیه این مافیای آب و مافیای حکومتی شعار “زایندهرود را پس بدید، به اصفهان نفس بدید” را سر می دادند، چون همین مافیاها با این سیاست های مافیایی شان هستند که عامل اصلی بحران بی آبی،تشنگی و خشکسالی، خشکی بزرگترین دریاچهها و رودها و تالاب های ایران از جمله دریاچه ارومیه، تالاب بختگان، هورالعظیم و زاینده رود، و همچنین جنگل زدایی و نابودی محیط زیست و گسترش بیماری های مرگ آور هستند. اگرچه کمآبی و بیآبی در ایران سابقهای به قدمت تاریخ این سرزمین دارد، اما حکومت اسلامی در این مورد فاجعه آفریده است. خشک شدن سفره های زیر زمینی بیش از ۵۰ در صد از استان ها به ویژه روستاهایی که ویرانه و خالی از سکنه شده اند، خشک شدن دریاچهها و تالابها و رودها و مناطق مرطوب و گیاهی و بحران بی آبی، همه نتیجه سدسازی های بی رویه، مدیریت ویرانگر منابع آبی و حفر گسترده چاهها و برداشت بیرویه آب است. از طریق سدسازی که در ایران به ویژه با دولت رفسنجانی و آتش بس جنگ ایران و عراق شروع شد در واقع سپاه پاسداران توانست سودهای هنگفتی را برای خود و بنگاههای وابسته به خود به جیب زده و در نتیجه زمینه قدرتگیری اقتصادی خود را فراهم کند. سد سازی ها و بازگرداندن آب رودخانه ها، حفر چاههای عمیق… همه به مافیای سپاه سپرده شدند تا به هرکجا که به سود خود می دانند سرازیر کنند.
مافیای آب همراه با دهها مافیای دیگر حکومتی، فساد و ویرانگری را در جامعه نهادینه ساخت. مثلا شرکت ساختمانی تابلیه و زاینده آب، مسئول تونل سوم بر روی کارون بود و شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس در دست سپاه بود که به سوی کرمان و رفسنجان برای باغ های پسته و غیره در دست سران حکومتی را می توان مثال آورد. مافیای حاکم، آب زاینده رود را برای ذوب آهن، پالایشگاه اصفهان، فولاد مبارکه اصفهان و صنایع نظامی سپاه از زحمتکشکان ربود. با قطع حق آبه های کشاورزان و خشک شدن تالاب گاوخونی که خشک شد سم و و مواد خطرناکی که از فاضل آبهای بیمارستان ها، مواد شیمیایی و پساب کارخانه ها و غیره را که در کنار زاینده رود ساخته شده اند را به جای هوا به ریه مردم روانه ساخت و پخش بیماریهایی سرطانی و ریوی و دهها بیماری مرگ آور را سبب گردید.
اعتراضات اصفهان، استانی که رژیم آن را پایگاه سنتی خود در این ۴۲ سال می نامید، و همچنین اعتراضات چهارمحال و بختیاری تنها به بی آبی و خشکی زاینده رود نبود، بلکه اعتراض علیه کلیت جمهوری اسلامی بود، همانطور که اعتراصات خوزستان و اعتراضات دی ماه ٩٦ و آبان ماه ٩٨. رژیم سعی کرد نشان دهد که تجمع مردم چهارمحال و بختیاری که علیه پروژههای انتقال آب از این استان به سایر استانها بود را بعنوان تجمع مردم علیه مردمان این استانها نشان دهد، تا شاید از این طریق بتواند مردم را در مقابل هم قرار داده و با دامن زدن به قومی گری و محلی گری مبارزه مردم را تضعیف کند، اما مردم چهارمحال و بختیاری با به مصاف طلبیدن استاندار و شعار «استاندار کجایی، باید بیرون بیایی»، خواستار مطالبات خود بودند و این تلاش رژیم را هم ناکام گذاشتند.
مدتی است که برای تمامی توده های زیر ستم در ایران، روشن شده که حکومت اسلامی و باندهای مافیایی و انگل وابسته به آن مسئول تمامی مشکلات و بی امکاناتی ها و بی حقوقی هایی است که جامعه با آن روبروست. خواست جاری شدن فوری آب در زاینده رود، بازگرداندن آب بر بستر طبیعی خود، برای احیای تالاب ها و دریایچه ها، قطع بی رویه و غیر استاندارد آب از کارون و زاینده رود و دیگر رودها، پرداخت فوری خسارات از جمله خواست هایی هستند که با سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی عملی خواهند شد.
از همین رو، مردم از هر فرصتی برای بیان ابراز خشم خود از این رژیم و به مصاف طلبیدن آن استفاده می کنند، زیرا می دانند تا زمانیکه این حکومت در قدرت است، سهم مردم هم از دارایی ها و درآمدها در جامعه فقط فقر و گرانی و تورم و کمبود آب و برق و محرومیت های دیگر خواهد بود و تنها جواب هم از طرف رژیم به این نیازهای ابتدایی مردم، سرکوب خواهد بود. آنچه مسلم است آن است که این خیزش های کارگران و توده های مردم زحمتکش و ستمدیده، مهار ناپذیر می باشند و سرانجام این حکومت اسلامی سرمایه داران را به زیر خواهند کشید.
8.12.2021