ارزیابی از اختلافات سیاسی در حزب کمونیست ایران و کومه له(اصلاحات و انقلاب)بخش ۳ پایانی
سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۹
ناصر زمانی
در بخش های اول و دوم همین مطلب پیرامون اختلافات سیاسی در حزب کمونیست ایران و کومه له تا حدی لازم به رئوس این اختلافات سیاسی هر چند روبنایی، نکاتی را مورد نقد قرار داده ام. بخش سوم و پایانی کمی دیر انتشار پیدا کرد آن هم به دلایل مشخص که اشاره به آنها از حوصله این نوشته خارج است. تمام بحث سیاسی برشمرده در قسمت های قبلی درواقع تحت الشعاع بحثهای پایه ای تری است که جناح راست از طریق سخنگویشان رفیق ابراهیم علیزاده طی سالهای گذشته با عناوین متعدد آنرا فرموله نموده اند. این مباحث عمدتن به شیوه شفاهی طی یک سری مصاحبه های تلویزیونی یا جلسات حزبی از سوی رفیق ابراهیم به انحاء مختلف پوشش داده شده و در ارگانهای حزبی تبلیغ و ترویج شده اند. از جمله این اقدامات: تحریف تاریخچه کومه له و زمینه های تاریخی سیاسی منشاء پیدایش حزب کمونیست ایران تا بحث اصلاحات و انقلاب و همچنین سلسله برنامه هایی که بخشن در تقابل کامل و آشکار با اسناد و مصوباتی بوده که در کنگره های کومه له و حزب به تصویب رسیده اند. از طرفی دیگر باید اشاره کرد که برای مثال مخالفت با برنامه حاکمیت شورایی در کردستان و از محتوا تهی کردن آن و یا اختلاف بر سر حد و حدود روابط و مناسبات با احزاب و سازمانها، مشخصن با احزاب بورژوا- ناسیونالیست مذهبی در کردستان، اساسن این دست از تحریفات بایستی در جهت تغییر چشم انداز و در خدمت منافعی عمل نماید تا در دنیای واقع، مابه ازای مادی داشته باشد. به بیانی روشنتر باید این دوره از رهبری کومه له قادر باشد یک نیرو با گرایشات معین در جامعه را حول این تغییرات استحاله ای با استراتژی از جنس افق مد نظرش را سازماندهی کند.
بطور مشخص بایستی ارزیابی های کنکرت از اوضاع جهانی و منطقه و موقعیت جامعه ایران و کردستان این شیفت کردن به کمپ راست و تغییر در چشم انداز را در رهبری کومه له بوجود آورده باشد، چیزی که بندرت آنرا مکتوب کرده اند، اما سال ها است عملن در راستای این تغییر چشم انداز و تامین ملزومات آن ظرفیتهای تشکیلات را حول آن بکار گرفته اند. میخواهم بگویم این تغییر چشم انداز، بایستی جنبشی را تمامن متمایز از آنچه کومه له و حزب ضرورت تاریخیشان را از آن گرفتند، نمایندگی کند. پس بر همین مبنا برای این تغییر در افق و تغییر جنبشی، رهبری کومه له به یک آرایش و سازماندهی سیاسی دیگری هم در سطح جامعه، هم در صفوف تشکیلاتی و حزبی نیاز دارد. پر واضح است پشت سر نهادن چنین تغییر بنیادی کار سهل و ساده ای نیست و برای آن بایستی نقشه مند حرکت کرد تا این پروژه عقیم نماند. رهبری امروز کومه له و در راس آنها رفیق ابراهیم تجارب جدایی و انشعابهای پیشین را دارد و میداند بایستی با در نظر گرفتن همه وجوه آن، تدریجی هم عمل کند. برای رهبری کومه له کاملن مبرهن است که به نفعش نیست فوری و شتابان از صف کمونیستی و جنبش متعلق به آن که ستون فقراتش کارگران و توده های محروم جامعه اند دور شود و به سایر احزاب و جریانات در صف بورژوایی بپیوند. به همین اعتبار تیم رهبری رفیق ابراهیم از سالها پیش خصوصن در دو عرصه، بسیار تدریجی برای بسط و گسترش دادن پروژه جدید، همانا شیفت سیاسی به قطب راست دارد علنی و نیمه مخفی سنگ روی سنگ می گذارد. در شکل علنی در عرصه تبلیغ و ترویج شفاهی از طریق سوسیال میدیا و به شیوه ی نیمه مخفی در عرصه پراتیک روزانه، ماهانه و سالانه تلاش کرده ظرفیتهای تشکیلاتی و حزبی در تیم خویش را خصوصن در داخل و خارج کشور را نیز به خود معطوف و به سازماندهی و یارگیری پیرامون این تغییر افق، اکثر ارگانهای تشکیلات را مهندسی شده تصاحب و به اختیار رهبری کومه له و تشکیلات خارج کشور حزب درآورد. تیم رفیق ابراهیم بر این امر تمامن آگاهند استفاده از نفوذ، اعتبار و پیشینه بسیار درخشان جنبش کمونیستی کومه له و حزب کمونیست ایران برای پیشبرد و گرفتن پروژه شان چقدر الزامی و حیاتی است. کما اینکه دو دهه پیش با همین سبک و سیاق سازمان زحمتکشان از کومه له و حزب کمونیست ایران جدا شدند. رفیق ابراهیم علیزاده این تجربه زنده را که دارد از آن درس گرفته، و بی گدار به آب نمی زند. خصوصن در طی این چند دهه رفیق ابراهیم در حزب کمونیست ایران و کومه له بطور مستمر در پست دبیر اولی کومه له و غیر از این چند سال اخیر عضو هیئت اجرایی حزب کمونیست ایران بوده و به خوددش اعتبار بخشیده، بدیهی است باید آنرا با درایت تر از عبدالله مهتدی دستمایه کند تا راه را برای پروژه اش تسهیل نماید. روشن است اگر تدریجن به این تغییر در چشم انداز و جنبش اقدام ننماید، پروژه سیاسی اش عقیم و به عبارتی دیگر پروژه سیاسیش در نطفه خفه می شود.
رهبری کومه له طی این سال ها به شیوه ی قطر چکانی و محافظه کارانه، با عبارت پردازی های مختص به خود در طرح نظرات انحلال طلبانه از هیچ کوششی فروگذاری نکرده است. باید گفت تداوم بحث و نظرات پیرامون مسائل متعدد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از زبان رهبری کومه له و بطور مشخص تعدادی از اعضای کمیته مرکزی کومه له در طول این چند سال کم تا بیش بر سر موضع گیری های سیاسی در سطح جهان، ایران و کردستان که چشم انداز و استراتژی دیگری را دنبال کرده قابل انکار نیست. در موارد متعدد، آن تحلیل ها و نقطه نظرات راست روانه رهبری کومه له از طرف قطب چپ در حزب مورد نقد جدی قرار گرفته است. با تمام این توضیحات و تفاسیر، به باور من پایه ی اصلی و فونداسیون این اختلافات در بحث بر سر خوانش کلید واژهای تحت عنوان: ″رفرم و انقلاب″ با شعار ‶خانه تکانی″ توسط رهبری کومه له نشان از یک استحاله سیاسی از تاریخ پُر افتخار حزب کمونیست ایران و کومه له و متعاقب آن جنبش کمونیستی، جنبش کارگری با یک رویکرد غیر مارکسیستی بر یک خط کاملن رفرمیستی به بیان واضحتر و دقیق تر شیفت سیاسی و خیز برداشتن بسوی سوسیال دمکراسی است.
رفیق ابراهیم علیزاده در سال ۲۰۱۶ در یکی از جلسات حوزه های حزبی برای اعضا در اردوگاه زرگویز، بحثی را حول اصلاحات و انقلاب به زبان کردی ارائه داده و خوانشی از بحث اصلاحات و انقلاب را فرموله میکنند که جا دارد بر این بحث تعمق کرد و نشان داد آیا این خوانش از نقطه نظر مارکسیستی است یا درک کاملن رفرمیستی را نمایندگی میکند؟! از این زاویه تلاش میکنم هر چند کوتاه و مختصر نشان دهم که توضیحات و مثال های که رفیق ابراهیم حول بحث اصلاحات و انقلاب مطرح میکند در واقع سیاست یکی به میخ و یکی به نعل کوبیدن است. به معنایی عملن، پایه های آن بر یک خط رفرمیستی استوار است. و کلا جریان ما و تشکیلات را بسمت استراتژی مد نظر جناح راست سوق میدهد.
رفیق ابراهیم علیزاده در بحث ‶اصلاحات و انقلاب″ اظهار میکند که:
«شما فرض کنید جامعه یک ساختمان است، یک بنای ده طبقه که صاحب خانه آن را به مردم کرایه داده است. ساختمان از چی تشکیل شده از یک فونداسیون از یک پایه بتن ریزی شده با آهن آلات و به اضافه پایه ریزی و هر چیزی که برای آن شده و یک روبنای که روی آن قرار گرفته است. اگر با بحث های که حال کردیم نیروهای مولده که اساس جامعه اند و زندگی بر پایه آن ها قرار گرفته است و انسان ها پیش از آنکه فکر کنند، عقاید و باورهای داشته باشند مجبورند بخورند، بنوشند، بپوشند و لباس بر تن کنند و از نتیجه حرکت نیروهای مولد میتوانیم فرض کنیم، یعنی فرض درستی است بگویم پایه های آن ساختمان عبارت است از نیروهای مولده آن ساختمان. اما ساکنین آن ساختمان به اشتیاق میتوانند بگویند ما میخواهیم آن ساختمان را از تخریب کنیم، نمیتوانند، منطقی نیست، ساختمانی که ۲ و ۳ ساله درست شده و همه چیزش در جای خود و مرتب است. چرا تخریب کنیم. میتوانیم بگویم باران و باد، نمای بیرونی این ساختمان رو یک کم خراش داده و عوض کرده است، بی زحمت اگر شما میخواهید ما کماکان کرایه نشین شما باشیم بی زحمت روکش یا نمای بیرونی را عوض کنید. میتوانند بگویند ماتریال بهتری آمده برای برق و دیگر چیزهای دیگر سیم کشی رو هم برایمان عوض کن. میتوانند بگویند کاغذ دیواری رو هم عوض کن. یا هر تغییر دیگری در آن بده تا ساختمان قابل سکونت تر باشد و معمولن این کارها و میکنند.»
و در ادامه میگوید:
«اما تا جایی که پایه هایش فرسوده نشده همیشه امکان تعمیرروبنای ساختمان وجود دارد و تعمییر کردن روبنا و اصلاح کردن قسمت روبنای آن کاملن ممکن است و در مقاطع مختلف صاحب کار آن کار را خواهد کرد. اگر اینطور است اصلاحات چه وقت ممکن است و چه وقت ممکن نیست؟ اصلاحات وقتی ممکن است که پایه ی آن تضاد و چالش های زیربنایی و نیروهای مولده فعلا کارکرد خود را داشته باشند. هنوز به آن تضاد نرسیده باشند که روبناها را هم تخریب کنند بلکه فعلا آدامه (اصلاحات) داشته باشد. و اصلاحات تا آنجا امکان دارد که هنوز از پایه های زیرین برخوردار باشد و در همچین شرایطی است که کماکان بعضی امورات و اصلاحات جاری و پیش می رود. اما این همه امورات برای چه چیزی است؟ همه آنها برای این است که ما اذعان کنیم بلاخره سرنوشت آن ساختمان به کجا منتهی خواهد شد. سرنوشت آن ساختمان تابعی از هر دو است. از آن چیزی در زیربنا اتفاق می افتد و هم در روبنا روی میدهد. تا آنجایی که قسمت پایین اش (زیر بنایی) آن روبه راه است، قسمت بالا (روبنا) قابل تعمییر و مرمت است. اگر هم قسمت پایین اش خراب باشد اگر قسمت بالا را تعمییر کنید به ضرر است و تنها پول را به هدر داده و به خودت ضرر زده اید. با این معنا اگر به سراغ بحث اصلاحات و انقلاب برویم آنموقع میتوانیم این را درک کنیم که اصلاحات چه وقت ممکن است و چه موقع ناممکن و چه وقت مفید و چه وقت مضر است.» ( پایان نقل قول و خط های تاکید از من است)
نقل قول های بالا تنها بخشی از سخنان رفیق ابراهیم حول بحث اصلاحات و انقلاب است که بخوبی بار معنایی کلمات و اصلاحات و کابرد آنها را میداند و چنین نیست که نداند انقلاب از منظر کمونیست ها تنها کلمات و مفاهیم صرفن مجردی نیستند بلکه تاریخی زنده از کشمکش و جدال دو اردوی نیروی کار و سرمایه را پشت سر دارد و متعاقبن جایگاه و اهمیت رفرم از منظر کمونیست ها را نیز میداند. اظهارات رفیق ابراهیم به شیوه ای کاملن حرفه ای و بخشن سفسطه گرایانه تلاش میکند مرزبندیهای تاریخی از انقلاب از منظر کمونیست ها با تبیین های بورژوازی از انقلاب را مخدوش کند. به همین اعتبار، هنگامی که خاستگاه انقلاب را از منظر بورژوازی تبیین و ترسیم می کند این بار باید جایگاهی را که کمونیست ها در مبارزه برای رفرم قائلند را نیز نظیر انقلاب از محتوا تهی نماید. مبحث رفیق ابراهیم پیرامون«اصلاحات و رفرم» به رغم گشودن مقدمه ای شبه علمی که نظیر زرورقی بدور آن پیچیده شده، آغاز تا پایان آن با سر تیترش بشدت ناهمگون است و هیچ خوانایی با مبحث انقلاب و رفرم از منظر کمونیستها ندارد. بر همین اساس تلاش من اینست نشان بدهم وقتی رفیق ابراهیم تبینش از انقلاب را ترسیم میکند بیشتر انقلاب بورژوا دمکراتیک یا انقلاب عل العموم مد نظرشان است که در طول یکی دو قرن گذشته پیرامون آن بارها تجدید نظرطلبان حتا شسته رفته تر از رفیق ابراهیم، جزوه ها و کتابها در موردش نوشته اند. کما اینکه وقتی از رفرم حرف می زند اساسن مرز رفرم و رفرمیسم را مخدوش میکند تا رفرمیسم را بجای رفرم به خواننده قالب کند. اینجا سوالی که مطرح میگردد اینست آیا رفیق ابراهیم که روی بررسی علمی بر این مفاهیم تاکید میکند، در واقع بر همین پایه، مفاهیم را مورد کنکاش قرار میدهد؟! قطعن این سوال اساسی مطرح می شود که آیا ما کمونیست ها اصولن با رفرم موافق هستیم یا نه؟ آیا رهبری کومه له در این چند سال اخیر بنا به اظهارات رفیق ابراهیم، تلاشش برای رفتن بسوی اعتلای انقلابی متکی به همان متد و سبک کمونیستی مندرج در برنامه حزب و کومله بوده و در این راستا عمل نموده است یا نه؟! علیرغم اینکه بارها رفیق ابراهیم در طی ارائه بحث شان تلاش کرده این را مورد تاکید قرار دهد که این یک بحث مهم تاریخی و سرنوشت ساز است و جایگاهی ویژه ای در برنامه حزب ما دارد اما وقتی باب بحث را گشوده چیزی دیگری از آن بیرون آمده. بدنبال آن اینگونه آنرا توجیه میکند: که درک نادرست کمونیست ها از این مفاهیم (اصلاحات و انقلاب) تنها دلیل مهم و محکمی در شکست جنبش کمونیستی و جنبش کارگری میباشد. و بسیار حق به جانب بر مهم بودن این دو مفهوم تاکید می ورزد و این بحث را یکی از مهمترین چالش های موجود در درک های نادرست عنوان میکند. در ادامه بحث هایش و همچنین با مثال های که آورده بوضوح نشان میدهد، رفرم چه جایگاهی در بحث ایشان دارد. و میخواهد این تبیین را نیز به شنونده القاء نماید تا با این تبیین رایج از انقلاب از منظر رفرمیستی تمامن بمانند حلقه های زنجیر به هم وصل و چفت و بست کند. در واقع قفل و بست این مجموعه از بحث ها فونداسیون اش در خدمت به بحث رفرم و انقلاب رفیق ابراهیم بر میگردد که تلاش دارد موارد متعدد اختلافات سیاسی را بر پایه های این بحث قرار دهد. اما آیا رفیق ابراهیم آنگونه که خود ادعا میکند علمی و از زاویه مارکسیستی به مفهوم رفرم و انقلاب می پردازد؟! آیا توضیحات و فاکت های که در طول بحث به آن اشاره میکند، تدریجی، آهسته و پیوسته در خدمت تغییر شیفت سیاسی امرزوشان نیست که در تشکیلات حزب کمونیست ایران و کومه له بسیار نقشه مند تلاش دارد آنرا در لابلای عبارت پردازی های زیرکانه یک خط رفرمیستی جا بیاندازد؟! باید گفت تمام بحثی که رفیق ابراهیم پیرامون اصلاحات و انقلاب با مثال ساختمان مطرح کرده و نتایجی که از آن کشف تاریخی می گیرد، تا برسد به کنش و فعل و انفعالاتی که پیرامون این ساختمان ما بین ساکنین و صاحب خانه بدست داده می شود، همه و همه در خدمت و توجیه رفرمیسم است که نباید این اکسیر را برای انقلاب بورژوا دمکراتیک دست کم گرفت. اگر قبول داشته باشیم که منظور رفیق ابراهیم از ساختمان، در واقع یک کشور، و ساکنین آن، مردم جامعه و بطور مشخص توده های زحمتکش و کارگرانی هستند که روزمره کار میکنند و صاحب ساختمان هم حاکمیت، دولت و کارفرماست که بر این ساختمان مدیریت و نظارت دارند، میتوان بیشتر به عمق استراتژی یک خط رفرمیستی پی برد. به این معنا که نه تنها رفرم ( بخوانید رفرمیسم) را در لابلای عبارت پردازی ها فرموله میکند بلکه انقلاب را با این استدلال که ما نمیتوانیم حدس بزنیم چه وقت اتفاق خواهد افتاد از محتوا و دستور کار و فعالیت خارج میکند. بحث پیرامون اصلاحات و انقلاب چه در جنبش کمونیستی و چه در جنبش طبقه کارگر، کشف رفیق ابراهیم نیست بلکه یک بحث تاریخی و شناخته شده ی خط سوسیال دمکراتیک و رفرمیستی است که وقتی با تمام صغرا و کبرا کردنش خود را به لباس کمونیستی و کارگری آذین بندی میکند، و تلاش دارد با مثال های کاملن انحرافی و انحلال طلبانه در افق و استراتژی حزبی، سازمانی و تشکلات مختلف کارگری خود را با نام کمونیست القا نماید و افق تمامن متمایز با افق حزبی کمونیستی را ترسیم و ترویج کند و منجر به دوشقه کردن حزب گردد.
رفیق ابراهیم در مثال پیرامون ساختمان آشکارا اذعان میدارد: که این ساختمان تا هنگامی که قابل سکونت است احتیاج به هیچ اقدامی نیست و اگر هم در اثر عوامل طبیعی از جمله باران روبنای اش کمی خراب شد میتواند قابل مرمت باشد. رفیق ابراهیم بدنبال این استدلال با صراحت کامل و با یقین اعلام میکند که در راستای طرح خواست و مطالبات مردمان ساکن ساختمان، وقتی صاحب خانه مرمت آنرا می پذیرد دیگر چه نیازی به تخریب ساختمان هست؟! (نقل به مضمون)
قضیه اینست این کشف شباهت تاریخی بین جامعه به عنوان ارگانیسمی زنده با مثالی بشدت مکانیکی نظیر ساخت و ساز یک ساختمان از سوی کهنه کار و کار کشته ای سیاسی همچون رفیق ابراهیم تا حد زیادی نازل است. اگر مهندس یا استاد دانشگاهی چند دهه پیش فرضن می خواست سر دانشجوی کم تجربه خود در مباحثات تخصصی را به این شیوه ی فلسفیدن شیره بمالد، شاید این روش و مِتُد، موفقیت آمیز عمل می کرد. ولی رفیق ابراهیم دورانی که به انقلاب از منظر کمونیستی باورمند بود و جایگاه رفرم از منظر کمونیستی را نیز می خواست به عنوان مدرس در آموزشگاههای حزبی تدریس کند از این مثال ها نه تنها بشدت بر حذر بود بلکه فرسنگ ها از این مِتُدلوژی فاصله می گرفت. اما بعید نیست خوانندگانی که به این رویکرد رفیق ابراهیم سمپاتی دارند در دفاع از این مِتُدلوژی بگویند در مثل مناقشه نیست. فرض محال، محال نیست. همچنین دوباره مثال شان را با داده های دیگر، اما از همان جنس استدلال های رفیق ابراهیم بیشتر صیقل بدهند. مادامیکه کارفرما به بعضی از خواست و مطالبات جوابگو است خوب کارگران با همان شرایط خودشان را وفق دهند و احتیاجی به انقلاب نیست. اظهارات رفیق ابراهیم دقیقن در راستای تبلیغ و ترویج تغییرات روبنایی و به شکل تدریجی است، نه اصلاحات بنیادی و زیر ساختی با روش های انقلابی، آنچه رفیق ابراهیم عامدانه فاکتور می گیرد و بدان اشاره نمی کند این است که اصلاحات ممکن است تغییراتی جزئی در ساختار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را بدنبال داشته باشد اما آنجا نوبت به این می رسد با رفرمیسم مرزبندی آن مخدوش نگردد آگاهانه خود را به بیراهه می زند. کاری که طبقه حاکم اقتصادی و سیاسی از آن بهر میگیرد تا اعتراضات کارگران و توده های ستمدیده در جامعه را با آن تعدیل و کاهش دهد. این تاکتیک توسط بورژوازی در واقع در برابر گسترش نارضایتی اعتراضات کارگری و توده های کار و زحمت در زمان های معینی آگاهانه با پذیرش اصلاحات، تاکتیک معینی است تا با آن از بروز انقلاب جلوگیری به عمل آورد. به بیان دیگر باید گفت مبارزه برای ایجاد اصلاحات یا رفرم محصول سطحی معین از مبارزه طبقاتی روزمره کارگران است برای بهبودیهای ولو جزئی در دل تناسب قوای بواقع موجود، یعنی تناسب قوایی که هنوزبه مرحله ای نرسیده که کل مناسبات را برهم زند. اما باید در نظر داشت طبقه حاکمه تلاش میکند برای دفع فشار اعتراضات و اعتصابات کارگری، حتی المقدور کارگران را در چهارچوب رفرمیسم راضی نگه دارد. سرمایه داری زیر فشار مبارزات هر چند به رفرم تن میدهد اما تاریخا شاهد بوده ایم، دستاوردهایی را که کارگران و سایر اقشار فرودست در نتیجه مبارزه بدست آورده اند، در دوره های رکود اقتصادی، بحران های مالی، ساختاری و دوره ای دوباره از آنها باز پس میگیرد. کما اینکه تمام سوخت و سازهای جنبش کارگری و کمونیستی تاریخن گواه این واقعیت است.
باید اشاره شود که رفرم در واقع اصلاحات و تغییرات تدریجی است که در چهار چوب یک نظام سیاسی ـ اقتصادی صورت خواهد گرفت. بطور مثال در یک جامعه سرمایداری و مشخصن ایران خواست و مطالبات از جمله افزایش دستمزدها، بهبود شرایط کار، تامین بیمه های های اجتماعی کارگران از طرف کارفرما یا دولت، جدایی دین از دولت و لغو مجازات اعدام در چارچوب نظام و حاکمیت سرمایه داری ایران بخش عمده ش رفرمهایی هستند، نه تنها ما کمونیست ها با این دست از اصلاحات مخالف نیستیم بلکه این بخشی از مبارزات روزمره در محیط کار و زندگی میلیونها کارگر و مزدبگیران در دل جامعه است و ما هم بیوقفه برای تحقق آن در تلاش هستیم . نمونه بارزش کارگران نیشکر هفت تپه هستند که با جان و دل در برابر حاکمیت سرمایه داری قاطعانه ایستاده و بر خواست و مطالباتشان که عمدتن در چارچوب همان رفرم می گنجد نه تنها پافشاری میکنند بلکه زندانی ، شکنجه ، اخراج و مصائب ناشی از این محرومیتها را نیز خود و خانواده شان متحمل میگردند. تلاش و دفاع ما از رفرم در واقع منظور مجموعه تغییرات کمی هستند که در یک جامعه انجام خواهد گرفت و راه و مسیر را برای تغییرات کیفی باز خواهند نمود. هنگامی که ما خواهان دمکراسی، آزادی بیان و دیگر مطالبات اشاره شده در همین پاراگراف هستیم، اینها خواسته های پیشرو و پیشرونده ای هستند کمک میکند که جامعه را گام به گام بسوی آزادی و دمکراسی پیش ببرد. بعبارتی دیگر شرایط مناسب برای هر چه متشکل شدن کارگران و توده های زحمتکش را فراهم آورد که از طریق هژمونی طبقاتی خود برای کار اساسی تر پیرامون درهم شکستن تمام مناسبات سرمایه داری را آماده کند. از زاویه دیگر باید گفت احزاب و سازمانهای که خود را سکولار تعریف میکنند و بطور مشخص شعار جدایی دین از دولت و برابری زن و مرد، مطالباتی از این دست را هر ساله به عنواین مختلف مطرح کرده اند، خوب ما کمونیست ها هم خواهان همچین مطالباتی هستیم اما تفاوت اصلی ما به عنوان کسانی که به مبانی مارکسیسم معتعد هستیم اینست که تلاش ما فقط به این خواست و مطالبات محدود نمیگردد، بلکه برای ما دست یابی به این مطالبات در راستای استراتژی در هم شکستن تمام مناسبات سرمایه داری و لغو مالکیت خصوصی در یک دوره ی گذار، برای خیز برداشتن بطرف سوسیالیسم است. این زمانی می تواند قابل تحقق باشد که سوسیالیزم، بازگرداندن اختیار انسان بر سرنوشت سیاسی، بواسطه دمکراسی شورایی یا دمکراسی مستقیم، دمکراسی بورژوازی را دور می زند و همه ارگانهای بروکراتیک و عریض و طویل سیستم پیشین را در هم پیچد و دیگر نه تنها از پارلمان، حتا از وجود دولت و طبقات نیز خبری نیست و همه زائل گشته اند. اگر بپذیریم تئوری بالاترین فرم آگاهی است بر این مبنا باید گفت برای توضیحات حول این مقولات احتیاج به بررسی از زاویه مارکسیتسی است. بدون علم مارکسیسم نمیتوان این واژه ها را تعبیر و تفسیر نمود.در حالیکه تحقیر تئوری و برخورد های متزلزل و ناپایدار نسبت به ایدئولوژی سوسیالیستی در تعدد اظهارات و مصاحبه های جناح راست در واقع مهر تاییدی بر تقویت ایدئولوژی بورژوازی است. به این معنا تلاش برای (یک دست از) بازبینی های فرمالیستی و تهی نمودن این مفاهیم از محتوای اصلی آن است. در واقع تلاش تقلیلگرایانه با نام شعار خانه تکانی، ذهنی گرایی، سرمایه داری لایق و نالایق، در مقابل شکست سیاست های نئوالیبرالیستی، پیشنهاد دولت های سرمایه داری و بازگشت سیاست های جهانی و بزرگ نمایی دولت ها در به عهد گرفتن کمک های معیشتی به خیل عظیم مردمان در هر جامعه با شعار خانه تکانی تلاش بیهوده سانتریستی است که با قالب نمودن و مرمت کردن ساختمان مورد نظر این جناح تلاش میکند که کارگران و توده های ستمدیده و زحمتکش در به دست گرفتن قدرت سیاسی اجتماعی به راحتی کنار گذارد. و همه مفاهیم را با شعار تعریف علمی و درک نکردن رفرم توسط کمونیست ها و به قول ایشان شکست کمونیست را در ۷۰ سال اخیر اگرچه در لباس مدافع کمونیسم اما در توضیح و پراتیک یک خط رفرمیستی را قالب نمایید. با پیش کشیدن اقدامات کم کم و تدریجی که بارها آن را تکرار میکند میتوان گفت در خوشبینانه ترین حالت یک انقلاب بورژوا دمکراتیک را مد نظر قرار میدهد. البته همین انقلاب بورژوا دمکراتیک و تعریفی که از دمکراسی خواهی در جناح راست رهبری کومه له به انحا مختلف بدان اشاره شده و گاهن با عاری گرفتن از مطالب سایت توده ای ها به تشریح و توضیح آن پرداخته شده هم در نوشته های آرشیو در تاقچه و هم در کیسه مباحثات از طرف یکی از اعضای کمیته مرکزی و خود رفیق ابراهیم، خواهان توافقات احزاب در آینده تحولات ایران و بطور مشخص کردستان و نیز خارج نمودن حاکمیت مردمی در شوراها چند سالی است نیرو به خط نموده است. به بیان دیگر هنگامیکه افق و استراتژی سوسیالیستی و بدست گرفتن اداره شورایی به دست کارگران و زحمتکشان به یک خط رفرمیستی تنزل داده می شود، همچنین دمکراسی بورژوازی را به جای دمکراسی سوسیالیستی که کارگران و توده های ستمدیده در راس آن هستند را در دوره ی گذار جایگزین میکنند. از زاویه دیگر محدود کردن شکل دمکراتیک در دوران گذار تنها به آزادی عقیده و بیان و یا یک سری از بازبینی های فرمالیستی در واقع خالی کردن این مقوله از محتوای عینی است. این تاکتیک قدیمی در اظهارات رفیق ابراهیم پیرامون اصلاحات و انقلاب تلاش بیهوده ی با رفرم های کاملن فرمال می باشد که کارگران، زحمتکشان توده های مردمی را با نقشه پردازی از مشارکت در قدرت سیاسی به راحتی و با ترفند کنار می گذارد و ما شاهد انقلابات یا تغییرات از بالا و یا اینکه آنطور که گرامشی از یاد میکند انقلابات آرام و تدریجی هستیم که با توجه به اینکه تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مد نظر رفیق ابراهیم را در جامعه بوجود می آورد. اما باید تاکید دوچندان کرد که رفرمیسم نه تنها به انقلاب یا به تحقق سوسیالیسم نمی انجامد بلکه به دلیل اینکه طبقه حاکم نمی تواند خود را با این رفرم ها و شرایط جدید خود را منطبق نماید، در بحران های سیاسی- اقتصادی همین تغییرات تدریجی و رفرم ها را باز پس میگیرد به این معنا که هر چند رفرم ها و تغییرات تدریجی هم به طبقه سرمایه دار تحمیل گردد بدان معنی نیست که الزامن به یک انقلاب منجر گردد. به تعبیری درست تر می توان گفت جریان سیاسی که به دنبال تغییرات روبنایی و به شکل تدریجی است، نه اصلاحات بنیادی و زیر ساختی و روش های انقلابی و جا انداختن رویزیونیسم در قالب بحث رفرم و انقلاب در افق پارلمانتاریستی و توافق با احزاب در هر حزب کمونیستی که همچون حزب کمونیست ایران و کومه له در واقع یک شگرد اپورتونیستی است که تیشه به ریشه حزب خواهد زد. این بحث و چیدمانش نه یک شبه بلکه زمینه های آن سالهای اخیر برایش کار عملی صورت گرفته است. بر خلاف ادعای که رفیق ابراهیم بر عملکرد انقلابی تاکید می ورزد اما در تشریح و توضیح مفاهیمی همچون اصلاحات و انقلاب و با توجه به عملکرد رهبری کومه له در این چند سال اخیر واقعیت ندارد. به عبارتی صرفن با ادعای مارکسیست و کمونیست بودن نمیتوان نشان داد که به مبانی تئوری مارکسیستی متعهد هستید. به قول لنین در بحث مارکسیسم و رفرمیسم:«انحلال طلبان در حرف رفرمیسم را به عنوان یک اصل رد میکنند، ولی در عمل آن ها تا آخرین حد به آن می چسپند. آن ها از یک طرف به ما اطمینان می دهند که اصلاحات برای آن ها همه چیز و تمام چیزها نیستند، ولی از طرف دیگر هر موقع که مارکسیست ها پا را از رفرمیسم فراتر می گذارند، انحلال طلبان به آنها حمله کرده و یا سرزنش میکنند.»
این دیدگاه کاملن تجدیده نظرطلبانه، نظریه پردازان و شخصیت های برجسته ی حزب سوسیال دمکرات آلمان از جمله ادوارد برنشتاین، کارل کائوتسکی و آگوست ببل است. مگر نه این بود آنها هم در حرف مارکسیسم را قبول داشتند ولی در عمل در لابلای عبارت پردازی های به ظاهر مارکسیستی آن را رد میکردند. مگر نه اینست رویزیونیست ها علم مارکسیست را که گویا تعالیمی کهنه می پندارند و بدین وسیله استقرار سوسیالیسم را از محتوای انقلابیش خالی نموده. و ضرورت انقلاب سوسیالیستی را در بهترین حالت با نفی مبارزات طبقاتی و به حاشیه راندن آن از دستور کار خارج میکنند. تغییرات گام به گام جناح راست که در بحث اصلاحات و انقلاب رفیق ابراهیم بر آن بارها تاکید می ورزد، نه از سر اشتباه معرفتی، بلکه دقیقن یک خط سیاسی رفرمیستی است که با شعار خانه تکانی، سوسیالیسم بورژوازی را جای سوسیالیسم کارگری مینشاند. با عدول و گسست از آرمانهای طبقه کارگر، مصلحت اندیشی پراگماتیستی را در دستور کار رهبری کومه به قرار داده است. یک خط سیاسی که نظیر ادوارد و کائوتسکی مبارزه طبقاتی، انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا را انکار و یا زودرس دانسته و طرفداری همکاری و سازش طبقاتی برای رسیدن به جامعه مبتنی بر رفاه عمومی را تئوریزه میکند.
بر خلاف ادعای رفیق ابراهیم که گویا رفرم از نظر کمونیست ها جدی گرفته نشده و یا گویا در ۷۰ سال اخیر به آن اهمیت داده نشده و به این دلیل تحقق سوسیالیسم و انقلاب کارگری مشخصن در کشورهای اروپای غربی در دولت های رفاه به وقوع نپیوسته و این را چالش اصلی قلمداد میکند. باید گفت نه، این سیاست بر همان شعار خانه تکانی شما و شعار همه با هم و استحاله سیاسی از درک علم مارکسیسم است و با یک متد اپورتونیستی خود را باز تولید میکند. این رویکرد درواقع با این تبیین تضاد عمیق طبقاتی درون جامعه سرمایه داری را نادیده می گیرد، و عملن تحقق سوسیالیسم را از دستور کار، فعالیت و سازماندهی طبقه کارگر و تلاش برای یک آلترناتیو سوسیالیستی را به آینده ناموکول حواله میکند. چشم انداز ان از دایره فعالین حقوق بشری که خواهان عدالت اجتماعی، جامعه مدنی هستند و مدام مرز بندهیای طبقاتی را مخدوش میکنند فراتر نمیرود. دقیقا این رویکرد احزاب چپ بورژوایی است با سرمایه داران از بالای سر طبقه کارگر و توده های میلیونی زحمتکشان و ستمدیگان وارد توافقات با احزاب برای بدست گرفتن قدرت سیاسی می شود. خلاصه میخواهم بگویم این رویکرد با در هم کوبیدن ماشین دولتی و مناسبات سرمایه داری، لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و بحث های پیرامون این مقولات بشدت بیگانه است و آنرا به عنوان مانع سر راه رشد خود تلقی میکند. این بخش مهمی از تحولات و خط سیاسی جدیدی است که در پشت چراغ زرد رفیق ابراهیم قرار است رقم بخورد و جامه عمل پوشانده شود. در حالیکه میدانیم طبقه کارگر و جنبش کمونیستی در ایران اگر چنانچه برای کسب قدرت سیاسی و به قدرسیدن طبقه کارگر در قامت رهبری جامعه بر نخیزند، دشمنان طبقاتی با توجه به اینکه پشتبانی قطبهای جهانی و وفور امکانات اقتصادی و مدیایی را در اختیار دارند، قادر خواهند بود یکبار دیگر اکثریت عظیم توده را تحت سلطه در آورند و آنانرا به پیاده نظام رژیم خود تبدیل کنند. به این معنا به بازتولید مناسبات سرمایه داری باید ادامه داد. نمونه بارز همچین اتفاقات رقم خورده تاریخی قیام ۱۳۵۷، درس آموختن از این تجربه با توجه به نقش احزاب چپ و طبقه کارگر، همچنین احزابی امثال توده ایی- اکثریتی ها به عنوان سوپاپ اطمینان حفظ نظام سرمایه داری و حاکمیت رژیم اسلامی ایران، بارزترین نمونه ای است که میتوان به آن به عنوان یک تجربه تاریخی اشاره نمود.
رفیق ابراهیم می گوید:
«ترس از رفرمیسم که بعدن در بارش حرف خواهم زد، ترس از رفرمیسم و ترس از اینکه جنبش کارگری را برای فلان (راست روی و رفرمیسم) نبریم. ترس از آن کاری میکند که شما (ما کمونیستها) وظیفه اصلی خودمان را از یاد ببریم. کم نیستند آن کسانی که دائمن به ما یادآوری میکنند که خطر رفرمیسم در جنبش کارگری ایران موجود است. اصلن خطر رفرمیسم وجود ندارد. اصلن مثل خطر ظاهر نشده است… و در ادامه بیان میکند: حالا بیا این مشکل را مطرح کن که خطر رفرمیسم در جنبش چپ ایران و جنبش کارگری ایران موجود است. این خطر در ذهن من و شما است. در دنیای واقعی این خطر وجود ندارد.» (پایان نقل قول)
بر خلاف اظهارات رفیق ابراهیم که گویا هیچ جریان یا خط سیاسی رفرمیستی، جنبش کارگری و کمونیستی ایران را تهدید نمیکند باید گفت، اگر نیست پس چرا شما در همین جلسه حوزهای حزبی تلاش میکنید که یک خط رفرمیستی را به جای رفرم و انقلاب فرموله نمایید؟!همچنین مگر نه این بود همین امسال حاکمیت سرمایه داری ایران با طرح سه جانبه گرایی متشکل از دولت، که خود هم کارفرما و هم طرف متقابل با کارگران، و همزمان تعدادی از منتخبین تشکلات ضد کارگری و دست نشانده دولت از جمله خانه کارگر و شورای اسلامی کار، می خواست به طبقه کارگر ایران حقنه کند که طبقه کارگر با طبقه سرمایه دار در بحث و جدل ها بر سر دستمزدها منافع مشترک دارند و بهترین کار و تنها راه اینست که کارگران قوانین استثمار را قبول نمایند. کما اینکه همگی بر این امر واقفیم که طرح های سرمایه داری جهانی خروجیش به یاس و ناامیدی صفوف کارگران به بی افقی در درون جنبش کارگری دامن میزند و بر مبنای طرحهای اقتصادی بانک جهانی و خصوصی سازیها، فقر و فلاکت و بیکاری ها بر طبقه کارگر و توده های ستمدیده تحمیل میگردد و شرایطی را بر طبقه کارگر تحمیل مینماید که وارد بازی و میدان اهداف طبقه سرمایه دار شوند و همین مسئله باعث میگردد بخشی از فعالان جنبش کارگری که گرایش راست و رفرمیستی را نمایندگی میکنند نسبت به همچین طرح های با پروپاگندهای دستگاههای تشکلات زرد از جمله خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار، ظرفیت و پتانسیل بخش قابل توجه ای از طبقه کارگر را به خود معطوف و به همچین طرح هایی از جمله سه جانبه گرایی امیدوارتر کنند. مگر نه اینست این دست از طرح ها بر پاشنه آشیل همان جریانات و خط سیاسی رفرمیستی در قواره ی تشکلات مختلف در دل مناسبات سرمایه داری تاریخن به نفع طبقه سرمایه داری در راستای رفرم های کاملن سطحی و روبنایی نقش خود را بازی نموده است و هر وقت هم به ضررش بود تمام این دستاوردها را از طبقه کارگر پس گرفته است.
مگر نه اینست همین طرح سه جانبه گرایی دولت های امپریالیستی در بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و برای جلوگیری از انقلابات کارگری در بقیه کشورها را در دستور کار قرار دادند. تاسیس سازمان جهانی کار در سال ۱۹۱۹ که توسط کشورهای اروپایی و آمریکا تاسیس گردید دقیقن هدفش را بر اساس تصویب قوانین مشترک کار برای کشورهای سرمایه داری پیشرفته را دستور کار گذاشت که استراتژی آن جلوگیری از اعتراضات کارگری، وقوع خیزشها و انقلابات کارگری بود. بر اساس همین استراتژی با هدفی دراز مدت و یکسان نمودن شرایط کار در این کشورها به تولید و باز تولید نیروی کار مزدی و مناسبات سرمایه داری دامن زده و دولت که خود در اصل همان کار فرما است را به میانجیگر میان کارگران و کارفرمایان جا انداخت، که سازش طبقاتی را ما بین طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار را در راستای تداوم باز تولید مناسبات سرمایه داری و نظم اجتماعی تولید سرمایه را ایفا نمایند. همین نمایندگان دولتی در لباس دروغین مدافعین کارگران در واقع همان نمایندگانی بودند که به نیابت از کارگران و به عنوان نمایندگان آنها در سازمان جهانی کار شرکت نموده که نه تنها از منافع طبقه کارگر دفاع نمی کردند بلکه این ها در واقع بخشی از تشکلات دولتی و نهادهای بوده که در باز تولید تمام مناسبات سرمایه داری نقش اصلی را بازی کرده و مانع اصلی بر سر راه انقلابات کارگری و تغییرات زیر بنایی در دل جوامع سرمایه داری بوده اند. باید اذعان نمود که این دست از سازمان های جهانی، دولت ها و تشکلات دولتی زرد پاشنه آشیل خط رفرمیستی در راستای سیاست های بورژوایی عمل میکنند و نهایتن به سازش طبقاتی میان کارگران و کارفرمایان و تداوم تضاد طبقاتی و تن دادن به سازش طبقاتی منجر میگردد که در یک تفاهم مشترک طبقاتی به نفع کارفرما و سیستم سرمایه داری پایان می پذیرد. شعار خانه تکانی در واقع به رفرمیسم میخواهد با نام رفرم تحول متمدنانه را جامعه عمل بپوشاند. این دست از تزهای به اصطلاح متمدنانه تنها و تنها نقش سوپاپ اطمینانی را دارد که تغییر در مناسبات سرمایه داری موجود را بعد از سرنگونی حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی را نمیخواهد. شعار رفرمیست های که تنها با بدست گرفتن شعارهای حقوق بشری و دموکراسی آن هم از نوع پارلمانی و بورژوازیش در تقابل با مبارزات طبقاتی با آویزان شدن به مذهب و ناسیونالیسم- شوینیسم هژمونی خود را علیه آلترناتیو سوسیالیستی به خط میکند، این چیزی جزء چپ رفرمیسم، در بهترین حالت الگویش از سوسیال دمکراسی کشورهای اسکاندیناوی فراتر نمی رود. همه میدانیم سوسیال دمکراسی در این کشورها نه تنها الگویی برای حفظ مناسبات سرمایه داری بوده بلکه تا به امروز منافع طبقه کارگر را قربانی حفظ نظام موجود کرده است. چپ رفرمیستی که میخواهد با نام رفرم در واقع ملزومات خط رفرمیستی را با خالی نمودن محتوای انقلاب برای جنبش کارگری در ایران الگو برداری کند در واقع یک چپ شکست خورده است. در واقع در همدستی و همکاری با بورژوازی در یک سازش طبقاتی نیرویش را میخواهد بکار گیرد. آیا در کشوری مثل ایران نقش دولت، خانه کارگر و شورای اسلامی و شورای عالی کار بر متن همچین شرایطی در رابطه با سازمان جهانی کار و بانک جهانی قرار نگرفته است؟! مبارزه علیه رفرمیسم در جنبش کارگری اهمیتش بسیار مهم و ضروری است و به مراتب پر اهمیت تر از گذشته می باشد. به قول رزا لوگزامبورگ این دمکراسی بورژوایی نیست که به تدریج به سوسیالیسم منتهی می گردد بلکه این سوسیالیسم است که دمکراسی واقعی را نجات خواهد داد. و این به یکی از واقعیت های عینی جامعه تبدیل گردیده است. آیا نباید از رفیق ابراهیم به عنوان تئوریسین جناح راست پرسید نادیده گرفتن این دست از نهادهای دولتی و قوانین سرمایه دارنه در جامعه ایران چرا در اظهارات ایشان محلی از اعراب ندارد؟! آیا نباید پرسید چرا به همان اندازه بر رفرم تایید میگردد چرا به همان اندازه انقلاب را به ناکجا آباد حواله میکنید؟! اگر این یک تغییر شیفت سیاسی و انحلال طلبانه به نفع یک خط سیاسی رفرمیستی نیست پس چیست؟!
رفیق ابراهیم همچنین میگوید:
«انقلاب شرایط خودش را میخواهد کسی هم نمیتواند پیش بینی کند ما هم نمیتوانیم همیشه منتظر انقلاب باشیم. اما باید بتوانیم در طول زندگیمان انقلابی عمل کرده ایم. انقلابی عمل کردن ترویج انقلاب نیست. انقلابی عمل کردن آماده کردن راه است برای انقلاب، آن کسی انقلابی است که زمینه و مسیر راه انقلاب را مهیا میکند. آن کسی که صرفن خود را مشغول تبلیغ و ترویج انقلاب میکند به سرنوشت کمونیستهای دچار میشود که کمونیست های دنیا در طول این ۷۰ سال آخیر پیدا کرده اند…»
در ادامه میگوید:
«اصلاحات در مفهوم جامعه شناسی علمی به آن حرکت میگویند که در آن جهت قرار دارد که کمک میکند که روزی از روزها به صاحب یک خانه ای تازه شویم، تا آنجایی که امکان دارد در آن زندگی کنیم و اگر هم نتوانستیم در آن زندگی کنیم برویم در جایی دیگر از نو ساختمان را بسازیم.» (پایان نقل قول)
اگرچه همه بر این امر آگاهیم و جزو بدهیات است که ما نمی توانیم وقوع یک انقلاب را تعیین نماییم، انقلاب به خودی خود اتفاق نمی افتد. و یا چنین نیست صرفن با عزم و اراده این یا آن حزب و تشکل سیاسی انقلاب به وقوع بپیوندد. قطعن ما مارکسیست ها بر این باوریم وقتی شرایط یک انقلاب مهیا می گردد که شرایط اعتلای انقلابی در جامعه به وضوح خود را نشان داده باشد. اما در بیان واقع تا کنون ملزومات وقوع انقلاب تا رفرم اجتماعی را هیچ کمونیستی و کارگر کمونیستی به این کشف تاریخی، در واقع ساده انگارانه مکانیکی رفیق ابراهیم و یافتن تشابه آن با ساختمان تا تعمیر و ترمیم آن متکی نکرده بود. این نسخه های کشاف را تنها تجدید نظرطلبان سراغ دارند و آنرا با لعاب علمی در جامعه شناسنامه برایش صادر می کنند تا بتوانند در میان توده ها طرفدارانی بیابند. من برای اثبات این ادعای خود با استدلال و مستدل در نقض و رد ادعای رفیق ابراهیم از خود پیشینه ایشان و سایر کمونیست ها فاکت می آورم. تا دورانی که رفیق ابراهیم به کمونیسم و تئوری انقلابی باورمند بود برنامه و پراتیک عمل نه تنها خود بلکه حزب را به کمونیسم پراتیک، مانیفست کمونیست، کمونیزم علمی متکی می کرد. کما اینکه برای تحلیل جهان و نقش راه تغییر و بررسی پدیده های مهم تا مقولاتی همچون انقلاب و رفرم منبع و ماخذش دولت و انقلاب لنین، مانیفست کمونیست و سایر مبانی کمونیستی بودند. اما هنگامی در بنیادهای نظری و افق سیاسی و استراتژی ایشان تغییر ایجاد شد ملزومات شرایط انقلابی و جایگاه رفرم را در لابلای نظرات کشاف جامعه شناسان بورژوازی جویا می شود. منابع تئوری پردازان بورژوازی و فلاسفه بورژوازی به پشتوانه نظریش تبدیل می گردد. اگر به قول رفیق ابراهیم انقلابی عمل کردن ترویج انقلاب نیست، به قول رزا لوگزامبورگ انقلابی ترین کاری که میتوان انجام داد این است که همیشه با صدای بلند آنچه که اتفاق می افتد را اعلام کنیم. به این معنا که ما مارکسیست ها درعین دفاع از سرنگونی و سردادن شعار آلترناتیو سوسیالیستی و کارگری را که پیش روی طبقه ی کارگر ایران می نهیم، هیچگاه برای سرنگونی رژیم با نیروهای راست و ارتجاعی در یک جبهه واحد قرار نخواهیم گرفت، استراتژی ما جدا از استراتژی تمام جریانات راست بورژوایی واپسگرا و ضد کارگری میباشد. آیا رفیق ابراهیم این کار انقلابی را در توضیح اصلاحات و رفرم انجام داده است؟! آیا مسیر انقلاب با تئوریزه کردن رفرمیسم با نام رفرم مهیا می گردد؟! از زاویه دیگر به مقوله انقلاب و تهی نمودن آن از محتوا و همچنین کم اهمیت نشان دادن آن و متعاقب بحثهایش در دوره گذار، داشتن زمان به معنای تدریجی و گام به گام برای ساختن کارخانه ها و بیشتر شدن تعدد دودکش کارخانه ها، یک دمکراسی بورژوازی را نمیخواهد به جای دمکراسی سوسیالیستی جانشین نماید؟! اگر این نیست پس چرا دست به یک حرکت انقلابی نمیزند و با صراحت و شفاف به این مقولات نمی پردازد؟! مگر نه اینست که مارکسیست ها اولین گامهایشان در یک انقلاب کارگری، پی افکندن و تحقق سوسیالیسم است و باید تلاش و مبارزه نمایند تا طبقه کارگر در قامت رهبری جامعه، قدرت سیاسی را بدست بگیرد. همه بر این امر آگاهیم که مارکس و انگلس نافی دولت نبودند که قدرت آن بدست طبقه کارگر باشد و این را در مانیفست حزب کمونیست به وضوح نشان داده اند. به عبارتی روشن تر باید گفت بر خلاف آنارشیست ها که خواهان انهدام کامل دولت هستند باید اذعان نمود مارکس و انگلس با انهدام دولت پیش از ایجاد تحولات ژرف اجتماعی مخالف بودند و با توجه به این امر مهم که باید گفت هدف نهایی آنان نیز برانداختن دولت بود در فاز بالاتر که طبقات بطور عملی از میان برداشته شده است. به بیان دیگر ما کمونیست ها مخالف دمکراسی بورژاویی هستیم. به این معنا ما خواهان دمکراسی سوسیالیستی به جای دموکراسی بورژوایی هستیم. دمکراسی که قدرت آن در دست طبقه کارگر و به تعبیری پایه ای تر همان دیکتاتوری پرولتاریا (هژمونی طبقه کارگر) در دوره گذار هستیم. تنها با رفرم نمیتوان از یک شرایط کمی به کیفی رسید یا اینکه با بسنده کردن صرفن بر رفرم، دورنمای انقلاب را نشان داد و یا از یک جامعه سرمایه داری به سوسیالیسم رسید. قاعدتن این تنها از نگاه تاکید بر رفرم مد نظر رفیق ابراهیم، به سوسیالیسم ختم نمی گردد بلکه یک گذار قهری، ضروری و اجتناب ناپذیر است و همانطور که به درستی خود رفیق ابراهیم در اظهاراتش اشاره میکند که سوسیالیسم از دل جامعه سرمایه داری بیرون می آید اما باید گفت نه از نتایج بر گرفته از رفرم های تدریجی و گام به گام، مطمئنن اینجوری نیست بلکه بستگی دارد که پراتیک اجتماعی انسان ها در دل مبارزات طبقاتی و نقش طبقه کارگر برای بدست گرفتن قدرت و اعمال هژمونی اش در دل مبارزات درون جامعه بستگی دارد تا سوسیالیسم را محقق نماید و به همین دلیل است که رزا لوکزامبورگ اشار میکند یا سوسیالیسم یا بربریت، احتمال اینکه در منجلاب بربریت بمانیم زیاد است. به بیان روشنتر و پایه ای تر پروسه گذار به سوسیالیسم صرفن جبرگرایانه نیست دقیقن به همین دلیل است که مارکس با اشاره به تئوری پراکسیس متکی بر اتحاد و نیروهای مبارزاتی متشکل کارگران و زحمتکشان در جنبش کمونیستی در هم پیوندی با شرایط عینی انقلابی همگام با آگاهی طبقاتی طبقه کارگر با تاکید بر شرایط عینی لازم و ملزوم میداند تا شرایط تحقق سوسیالیسم را فراهم نمود. به همین دلیل مهم است مارکس اشاره میکند که انسان ها تاریخ خود را می سازند نه در شرایطی خودش تعیین می کند بلکه شرایطی که از قبل تعیین شده است اما سازنده تاریخ خود انسان ها هستند.
سوال اینست عملکرد رهبری کومه له در این چند سال اخیر در رابطه با تقویت چپ در کردستان و یا در سطح سراسری بر این پاشنه آشیل چرخیده یا نه این دست از مباحثات صرفن ذهنی است؟! یا اینکه این دست از مباحثات از بیخ و بن با شعار خانه تکانی، کل جنبش کمونیستی باید دگرگون شود؟! یا اینکه همچین اسنادی را نزد جنبش کمونیستی در ایران به خانه تکانی احتیاج دارد؟!
کلام آخر
با توجه به اینکه در طول این نوشته در سه بخش به آنها اشاره و مستدل نشان دادم که اختلافات در حزب کمونیست ایران و کومه له تنها بر سر تفاوتهای سیاسی و تاکتیکی نیست بلکه بخشا برنامه ای و استراتژیکی است. کمااینکه ما در قطب چپ تشکیلات، هم در طرح نظرات در درون و بیرون تشکیلات بر این امر مهم بارها تاکید نموده ایم که ما تلاش نمائیم این تفاوتها به جدائی و انشقاق نیانجامد. با این استدلال که هر گونه جدایی و انشعابی قبل از هر چیز به ضرر جنبش کارگری و به زیان قطب چپ در جامعه و به نفع قطب راست و کمپ احزاب بورژوا ناسیونالیست نیز در کردستان تمام خواهد شد. دقیقن از این زاویه ما به عنوان قطب چپ در تشکیلات حزب کمونیست ایران و کومه له مسئولانه تمام ظرفیت ها و تلاش خود را در این چند سال اخیر به کار انداختیم که با احساس مسئولیت در برابر یک جنبش که تاریخی از مبارزه پُردستاورد نسل ها را پشت سر دارد و با تاریخ پُر افتخار حزب کمونیست ایران و کومه له عجین شده از صدمات ناشی از جدائی و انشعاب جلوگیری کنیم. اما باید با صراحت اعلام نمود که قطب راست در تشکیلات ما عملن بصورت دفاکتو انشعاب کرده اند و به طور عملی میدانیم این حزب از داخل شهرهای کردستان ایران تا بخش علنی تشکیلات و اعضای خارج کشور کاملن دو قطبی شده است و صف بندی تا حد زیادی غیر قابل انکار است. علیرغم هر شعاری از طرف قطب راست با رهبری کومه له از جمله رفیق ابراهیم علیزاده سرداده میشود اعم از اینکه بایستی با سعه صدر برخورد نمود، همه و همه کاملن ادعای بی پایه و اساسی است.
همانطور در این بخش از مطلب مستدل نشان دادم مخالفت قطب راست در حزب در چارچوب بحث های ازجمله عدم تحقق سوسیالیسم در یک کشور، مخالفت با وجود و قواره حزب کمونیست ایران، مخالفت با حاکمیت شورایی و تاکید بر صنعتی نبودن کردستان تا رشد نیروهای مولد در اظهارات رفیق ابراهیم و تغییرات گام به گام و تدریجی، به بیان واضحتر این پیام را میدهد که استراتژی سوسیالیستی و یا متحد نمودن نیروهای چپ و کمونیست در راستای یک آلترناتیو سوسیالیستی، آینده ای در کردستان ندارد و نخواهد داشت. و دقیقن بر همین مبنا است که رفیق ابراهیم به عنوان سخنگو در تئوریزه کردن این تزهای کشاف اعلام میکند که حاضر است با احزاب بورژوا- ناسیونالیست نه تنها در کلیات بلکه در جزییات بر سر پروسه گذار کردن حاکمیت بر مردم کردستان به توافق برسد و تشکیل یک قطب چپ و تقویت جنبش کمونیستی در راستای یک آلترناتیو سوسیالیستی را بطور مشخص در کردستان دنبال نخود سیاه رفتن قلمداد میکند.
در همین مطلب نشان دادم که کل پراتیک رهبری کومه له در این چند سال اخیر با تمام بحث های روبنایی در واقع در خدمت بحث پایه ای تری است به نام اصلاحات و انقلاب که با شعار خانه تکانی میخواهد یک خط رفرمیستی را جا بیاندازد. رویکرد و استرتژی پیش گرفته شده از سوی رهبری کومه له و بطور مشخص شخص رفیق ابراهیم طی چند ساله اخیر روند فعالیت این حزب در همه عرصه ها در داخل کشور و بخشهای تشکیلاتی را چنان تحت الشعاع خود قرار داده که عملن همه فونکسیونهای کار مشترک را مختل نموده که فرآیندش می رود جدائی را بر حزب کمونیست ایران و کومه له تحمیل و اجتناب ناپذیر کنند. این در حالی است که ما در قطب چپ تشکیلات به کرات رو به جامعه اعلام نموده ایم و عملا هم نشان داده ایم خواهان جدائی این رفقا از حزب و کومله نیستیم. نباید گذاشت یکبار دیگر صفوف حزب دچار انشقاقی گردد که هنوز امکان آن وجود دارد از وقوع آن جلوگیری به عمل آورد. این جدائی خصوصا با پراتیکی که جناح راست در تشکیلات ما طی این مدت پیشه کرده، خواهی نخواهی فرصت آنرا از جامعه گرفته تا با روشنبینی هر چه بیشتر به میزان اختلافات آگاه شود و امکان بیابد در این مورد انتخاب سیاسی کند. ما جناح چپ مخالف رویکرد جناح راست در همه عرصه های حزبی کماکان خود را ملزم و مقید به اصول اساسنامه ای دیده ایم کما اینکه التزام منطقی و عملی خود را در برابرمندرجات برنامه و استراتژی حزب نشان داده ایم. ضمنن ما در جناح چپ به سهم خود تلاش کرده ایم رفقای جناح مقابل را نیز قانع کنیم به موازین و پرنسیپهای حزبی پایبند باشند، چرا که اگرفرضن به نقطه ای برسیم که حتی کار مشترک در حزب و کومله برایمان اجتناب ناپذیر باشد رعایت اصول و پرنسیپ ها کمک میکند ما پروسه جدائی را به شیوه متمدنانه و کم دردسرتر تجربه و پشت سر بگذاریم. تلاش زیادی تا کنون بخرج داده ایم که با توجه به اینکه جناح مقابل تمام توان و ظرفیتی را که وقف پیمودن مسیری کردند، که عاقبتی جز انحلال خط رسمی حزب را در پی نداشته، دست بردارند. و به این اصل مهم گردن نهند که اگر منفعتی بجز منفعت جنبش کمونیستی و جنبش طبقه کارگری را نمایندگی نمی کنند بیش از این با پراتیک و سبک کار انحلال طلبانه تشکیلات را تضعیف نکنند و بذر بی اعتمادی در جامعه پخش نکنند. غیر اینست با این اقدامات توان و انرژی نه تنها خود و رفقای هم حزبی بلکه جنبش کمونیستی و کارگری و صفوف آزادیخواهی را به هدر میدهند. اگر به شعارهای هر روزه خود که در سوسیال مدیا در بوق و کرنا می کنند باورمند مانده باشند، اعم از پیروزی ما در گروه اتحاد طبقاتی و متشکل شدن و همبستگی جنبشهای پیشرو و هر چه گستردگی و سراسری تر شدن مبارزه است می بایست روش های حذف گرایانه برایشان خط قرمز می بود. می بایست برغم هر درجه از اختلاف که جناحی مدعیست و جناح دیگر انکار میکند راه را برای پلمیک سیاسی صمیمانه و رفیقانه تمامن باز می گذاشتند. که باید با صراحت گفت همچین شرایط متمدنانه ای را در پیش نگرفتند.
نهایتن باید گفت عملن انتخاب افق و استرتژی دیگری که فعالیت در یک حزب را نه تنها مختل میکند بلکه عملن یک انشعاب را بر حزب کمونیست ایران و کومه له را علیرغم تمام ظاهر سازی های بی پایه و اساس از طرف قطب راست بر این حزب تحمیل نموده است. هر چند اشاره نمودم ما بخشن در قطب چپ خواهان انشعاب نیستیم و از زاویه تمام اسناد کنگرها و مصوباتش چه عملی و چه نظری خود را پایبند آن اسناد و تاریخ پُر افتخار حزب کمونیست ایران و کومه له میدانیم، باید گفت کسانی باید مسیر خود را جدا کنند که انحلال طلبانه با عدول از برنامه و استراتژی حزب عملن انتخاب خود را نموده اند.
ناصر زمانی
۱۸ دسامبر ۲۰۲۰
#انقلاب_كارگرى
https://t.me/enghelab_karegari