دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ | 23 - 12 - 2024

Communist party of iran

ادبیات پیشرو


جهان امروز

ادبیات کارگری و “پرولتاریا”

ادبیات کارگری بخش جدا نشدنی ادبیات اجتماعی است که عینیت واقعی خود را در مناسبات کار و سرمایه به زندگی و دغدغه های کارگران می پردازد. علیه ستم طبقاتی می گوید و به بیانی آرمان ها و آرزوهای طبقه کارگر همراه با خانواده هایشان را به تصویر می کشد. از نظر تاریخی واژه‌ ی پرولتاریا از امپراتوری روم باستان و در باره تهی دستان هستی خود را از دست داده و به جای پرداخت مالیات به کار گمارده می شدند، ریشه دارد. از سوی دیگر مردمانی که از روی اجبار برای خدمت به دم و دستگاه نظامی برای دفاع از امپراتوری، از نیروی جوان فرزندانشان مایه میگذاشتند و برای این سربازان از واژه ی ‶پرولتاریا″ (واژه‌‌ای برگرفته از لغتی لاتینی به‌معنای فرزندمند) استفاده می کردند. در سده ی پانزدهم پس از میلاد دوباره برای مردمانی که زمین های شان را دست داده بودند و مجبور بودند از راه کارگری زندگی روزانه خود و خانوداه ها را تامین کنند، این اصطلاح پرولتاریا دوباره بکار گرفته شد. در سده ی نوزدهم میلادی بار دیگر در ادبیات سیاسی به ویژه از سویی (انگلس و مارکس)

 در اصول کمونیسم انگلس و سپس در مانیفست حزب کمونیست در سالهای ۱۸۴۰ پرولتاریا به ادبیات روزانه جامعه تبدیل گردید. کارل مارکس و فردریش انگلس در سال ۱۸۴۸ در اثر ماندگار «مانیفست حزب کمونیست» پرولتاریا را اینگونه توضیح میدهند: « مقصود از پرولتاریا، طبقه کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیله تولیدی نیستند و نیروی کار خود را برای تامین زندگی می‌فروشند.» آنان (پرولتاریا) که خود مولد ارزش و سرمایه ‌‌اند اما سهمی از این ارزش و سرمایه ندارند. کارگران بخش عمده جامعه کار، صنعت و تولید را تشکیل میدهند و به کمک نیروی کار آنها چرخ اقتصاد و صنعت میچرخد.

تاریخا ادبیات کارگری در سده ی نوزدهم میلادی در واقع از سوی نویسندگان سوسیالیست و مارکسیست، وارد ادبیات داستانی شد. از نمونه های بارز در این حیطه، لورنز فن اشتاین نویسنده اجتماعی مارکسیست آلمانی در رواج واژه پرولتاریا در میان عموم مردم نقش مهمی ایفا  کرد. مشکلات معیشتی و عمیق تر شدن شکاف های طبقاتی باعث رقم خوردن اعتراض کارگران در محیط کار به شرایط سخت کار و زندگی، و از دل این شرایط ادبیات کارگری در اشکال گوناگون خلق می شود. ادبیات کارگری صرفنظر از ابعاد سیاسی و انقلابی به زندگی کارگران و مشکلات ناشی از رخدادهای روزمره در محیط کار و تولید نیز باز می گردد که در قالب رمان، داستان های کوتاه، شعر و نمایش نامه های کوتاه و بلند خودنمایی میکند.

وضعیت نابسامان شغلی و حقوقی کارگران زن فروشگاه‌های زنجیره‌ای نوظهور

محرمانه از میان قفسه‌ها (۱)

نویسنده: سمیه جاهدعطاییان

 زیاد می‌بینیمشان؛ لابه ‌لای قفسه‌ها، پشت صندوق‌های شلوغ، در راهروهای عریض و طولانی، مشغول جابه‌جایی جعبه‌های سنگین و دست و پاگیر، حین چیدن جنس‌های جورواجور در طبقات و مواد غذایی در یخچال‌های سرد و یخ‌زده و بعضی‌هایشان که تازه‌واردند را پشت کانترهای تبلیغاتی برای فروختن ۲ قلم جنس بیشتر و گرفتن چند هزار تومان پورسانت؛ در فروشگاه‌هایی که هر روز خبر افتتاح شعبه جدیدشان، تخفیف‌های عجیب و ویژه‌شان یا قرعه‌کشی‌های رنگارنگ‌شان در رادیو و تلویزیون پخش می‌شود. زنان کارگر، نیروی انسانی ارزان‌قیمت در زنجیره‌های نوظهور خوش آب و رنگ هستند؛ کارگرانی که بسیاری از مردم، آنها را به چشم کارمندان بی‌دغدغه هایپرمارکت‌ها و سوپرمارکت‌ها می‌بینند و نمی‌دانند زیر پوست خوش آب و رنگ این فروشگاه‌ها، چه حقوقی از آنها پایمال می‌شود.

روایت اول: از تخلیه بار تا نظافت، پای خودمان است

ساق پاهایش ورم دارد. پر از رگ‌های سیاه واریس شده، دکتر تأکید کرده که سرپا نماند و جوراب واریس بپوشد، اما مگر می‌شود در فروشگاه با این همه کار، چند دقیقه بنشیند و بیکار باشد؟ « تازه ۲۵سال دارم و از بس سرپا مانده‌ام، درد و مرض‌ آدم‌های۷۰ساله سراغم آمده. بارها اراده کردم که دیگر کار نکنم، اما پول ادامه تحصیلم را چه‌کسی بدهد؟ ما اصلا صندلی برای نشستن و کمی استراحت نداریم؛ یعنی تقریبا هیچ فروشگاه زنجیره‌ای برای کارگران سالن‌ها صندلی نمی‌گذارد. باید برای چیدن جنس، مرتب کردن قفسه‌ها، جواب دادن به سؤال مشتری و… در فروشگاه گشت بزنیم. دائم از دوربین‌ها چک می‌شویم، کافی است فقط چند دقیقه یک گوشه استراحت کنیم به فردا نمی‌کشد که از طرف مدیریت تذکر می‌گیریم که چرا درست کار نمی‌کنی؟ چرا حواست به مشتری نیست؟ فلان قفسه خالی مانده، فلان جنس فروش نرفته و… .»

سپیده ۳ سال است که کارگر یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای نوظهور شده؛ از همان‌ها که هر روز برگه‌های تبلیغاتی‌شان را در خانه‌ها می‌اندازند و خبر از یک تخفیف جذاب و تکرارنشدنی می‌دهند؛ «حراج آخر سال»، «حراج آخر هفته» و… .

«ما مثل کارگران بقالی و سوپرمارکت‌های محلی هستیم و هیچ فرقی با آنها نداریم. بعضی‌ها فکر می‌کنند چه کار شیک و آسانی داریم. صبح تا شب زیر باد کولر، بیکار در راهروها می‌چرخیم تا کارمان تمام شود، ولی اینطور نیست؛ از تخلیه بار تا نظافت فروشگاه با خودمان است. هر کاری که کارفرما بگوید باید انجام بدهیم. شده ۱۱ساعت در روز کار کنیم، اما حقوقمان کف وزارت کار هم نیست. بیشتری‌هایمان بیمه نداریم. اجازه مرخصی نمی‌دهند. در همین دوره کرونا خیلی از بچه‌ها به‌خاطر طولانی شدن بیماری‌شان و ماندن در قرطنینه اخراج شدند. اگر بفهمند کسی در بین ما باردار است، زود عذرش را می‌خواهند.»

از حرف زدن می‌ترسد؛ از دوربین‌هایی که تمام جزئیات کار او را رصد می‌کنند و زنده به مسئول بالادست گزارش می‌دهند. دوست ندارد برایش دردسر درست شود، به درآمد ناچیزش نیاز دارد. «امشب تا۱۱باید بمانم. بعد از اینکه همه جا را تی کشیدم و زباله و جعبه‌های خالی را بیرون گذاشتم، می‌توانم بروم. فردا اول وقت بار می‌آورند و باید برای تخلیه اینجا باشیم؛ هم من و هم بقیه بچه‌ها.»

منبع:

۱. محرمانه از میان قفسه‌ها

اشتراک در شبکه های اجتماعی: