اختلافات سیاسی در صفوف حزب کمونیست ایران ( توهم یا واقعیت)
شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹
محمد نبوی
توضیح : این مطلب بخشی از تبیین من از اختلافات سیاسی در حزب کمونیست ایران است که در ماه مه ٢٠١٩ بصورت یک نوشته درون تشکیلاتی به اطلاع اعضای حزب رسیدە بود و اکنون که رهبری حزب کمونیست ایران به درست تصمیم به انتشار علنی اختلافات گرفتەاست، به انتشار آن اقدام میکنم. مضافاً به اینکه این تبیین از اختلافات حدوداً مربوط به دوسال قبل است و من تلاش میکنم متعاقباً نظرتکمیلی خودم را در این زمینه انتشار دهم .
وجوداختلاف نظرسیاسی ، تفاوت درمتدلوژی و وجود گرایشات مختلف دراحزاب سیاسی، مشروط براینکه مرتبط به جامعه ومبارزه طبقاتی باشند، امری حتمی، دائمی واجتناب ناپذیراست. کومەله وحزب کمونیست ایران نه براساس ادعای اعضا وهوادارانش، بلکه حتی به اقرار مخالفینش، جریاناتی زنده و مرتبط به جامعه ومبارزه طبقاتی بودەاند وبهمین دلیل روشن و ساده درطول حیات کومەله وسپس حزب کمونیست ایران، اختلاف سیاسی وپلمیک حول آن همواره برقراربوده ، این جدال درتمام موارد تحت تاثیرشرایط وکشمکش های اجتماعی بوده ، اغلب باسعه صدرودوراندیشی رهبران به وحدت وانسجام بیشتر ودرمواردی نیزبه گسیختگی و انشعاب منجرگردیدەاست. اساسی ترین گرایشی که در مغایرت با برنامه واستراتژی حزب کمونیست ایران وهمچنین برنامەکومەله برای حاکمیت انقلابی مردم کردستان (حاکمیت شورائی ) همواره وجود داشته، گرایش رفرمیستی است که، درمقاطعی با سنتهای مبارزاتی ناسیونالیستی وسوسیال دمکراسی بروزاتش را بصورت پنهان و آشکار، نشان دادەاست. من اگرچه قلباً علاقمند به بیان یکطرفه این مباحث نیستم، اما ناچارم برای پاسخگوئی به تحریفاتی که دررابطه با اختلافات، درداخل شهرهای کردستان وهمچنین درتشکیلات علنی کردستان، پخش گردیده، به پارەای از این اختلافات بطور خلاصه اشاره کنم . ویژگی و فصل مشترک مباحث مورد اختلاف این است که، در مغایرت و یا تضاد با برنامه، استراتژی سیاسی حزب، مواضع و جهت گیری های رسمی و تاکنونی کومه له و حزب کمونیست قرار دارند. صاحبان اختلاف هراز گاهی، گوشه ای از اختلاف خود را مطرح نموده اند. در مقابل، ازطرف دیدگاه رسمی کومه له و حزب هم، مواضع آنها مورد نقد قرار گرفته است. نمونه هایی از دیدگاههای مخالف خط رسمی حزب وسیاستهای مصوب کنگرەها :
١- رفیق حسن رحمان پناه عضوکمیته مرکزی کومەله – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران وسخنران مراسم سالروزکومەله دربهمن ماه ١٣٩٦ درمقرمرکزی کومەله ( زرگویز) در پرداختن به موضعگیری های لازم در قبال عدم شرکت کومه له در “مرکز همکاری احزاب کردستان ایران” اظهارکردند که : « عدم شرکت کومه له در آن مرکز به دلیل وجود اختلافات استراتژیک کومه له با آن احزاب و جریانات نیست.»رفیق حسن در این راستا توضیحاتی هم ارائه دادند و موانع ومشکلاتی همچون عدم هماهنگی و آماده کاریهای لازم از سوی احزاب برای تشکیل چنین مرکزی را به عنوان دلیل عدم شرکت کومه له در آن مرکز همکاری دانستند. (نقل به معنی از کردی به فارسی )
چنین موضعی از سوی رفیق حسن، کاملاً در مخالفت و تضاد با سیاست و مواضع رسمی کومه له است، که در کنگره های آن مورد تصویب قرار گرفته. متعاقب این موضعگیری ( که از طریق کانال تلویزیونی کومه له روبه جامعه انعکاس یافت) واکنشهای انتقادی متعددی هم در صفوف تشکیلات و هم در میان فعالین و هواداران کومه له در داخل کشور، صورت پذیرفت. این بخش از سخنان رفیق حسن همراه با بخش دیگری از اظهارات وی در آن مراسم که، بخشی از نیروهای چپ و کمونیست را مورد حمله لفظی خود قرار دادەبود ، به هنگام درج در نشریه “پیشرو” ارگان کمیته مرکزی کومه له، حذف گردید. این موضع گیری رفیق حسن رحمانپناه فقط یک لغزش در کلام نبود، بلکه یک نگرش سیاسی معین را نمایندگی می کند. ادامه منطقی همین نگرش سیاسی بود که در دوره اخیر و بعد از آنکه کمیته دیپلوماسی وابسته به کنگره ملی کرد به اشتباه نام کومه له را در لیست امضاکنندگان خود می آورد، واکنش هیستریک و غیر مسئولانه کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری را دستاویزی برای به بن بست رساندن تلاش برای شکل گیری قطب چپ و سوسیالیستی در کردستان می کند، که با استقبال جریان های ناسیونالیست در کردستان روبرو می شود.
٢ – رفیق حسن رحمان پناه ، نظرش را درمورد سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی درفردای پیروزی طبقه کارایران وتصرف قدرت سیاسی توسط این طبقه، این چنین بیان میکند : « سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی بعدازسرنگونی جمهوری اسلامی، کسب قدرت توسط طبقه ی کارگر ، من میدونم طبقه کارگر میتونه قدرت سیاسی رو بگیره ، ولی سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی به نظر من ، کشوری نیست. همچنانکه وقتی سرمایەداری علیه فئودالیزم مبارزه کرد و سازماندهی اقتصاد سرمایەداری کشوری نبود، سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی هم کشوری نیست . طبقه کارگر میتونه قدرت رو بگیره، بستگی به وضعیت منطقه داره ، بستگی به وضعیت جنبش داره ، بستگی به دفاع بین المللی ، همه اینها داره از جنبش طبقه کارگر. امروز سرمایەداری در موقعیتی که قرار داره ، این سرمایەداری اجازه نمی دهد و نمیگذارد در یک گوشەای ، یک جزیره آرامشی ، از سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی بوجود بیاد . بنابراین این بحث ، یک بحث مهمی است و همین جا با یک کلمه ، یک جمله گفتن و اینکه فعالین کارگری رو بایستی با روح سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی سازمان داد و تعریف کرد. به نظر من این نادقیق است. بایستی این بحث را دقیق کرد. تجربه شوروی را اگر تصور کنیم فقط بخاطر اقتصاد سوسیالیستی نتونستن جواب بدهند و شکست خورد . این درک ، یک درک ناقصی است ، خیلی فاکتورهای دیگر از جمله فرانرسیدن و کمک نکردن انقلاب جهانی ، یکی از همان فاکتورهای اصلی بود در شکست اقتصاد سوسیالیستی و نتوانستن در سازماندهی این مساله. » ( پیادەشده از متن تصویری کنگره دوازدهم حزب کمونیست ایران که از تلویزیون پخش گردیده . )
بحث “سوسیالیسم در یک کشور” یکی از مباحث نظری در جنبش کمونیستی جهانی بوده که خصوصاً در طول یک قرن گذشته در پرداختن به انقلاب اکتبر و سرنوشت سیاسی و اقتصادی آن، مجادلات و مباحث بسیاری را موجب شده است. در این باره در ” بیانیه و برنامه ” ی حزب کمونیست ایران (مصوب در کنگره ۵ حزب به تاریخ ۱۳۷۵) در سرفصل نگاهی به “تجربه شوروی و عواقب آن” از جمله آمده است : « به دلیل شرایط فوق العاده دشوار بین المللی و شرایط داخلی جامعۀ روسیه، شکست انقلاب های کارگری در اروپا و فروکش کردن موج انقلاب جهانی، محاصرۀ اقتصادی و سیاسی و دخالت مسلحانۀ دول امپریالیستی علیه روسیۀ انقلابی، جنگ داخلی و قحطی و گسیختگی اقتصادی، و نیز تحت تأثیر ضعف های درونی، این انقلاب از پیشروی بازماند و هیچ گاه نتوانست به نظام اقتصادی و اجتماعی سوسیالیستی تکامل پیدا کند. برعکس، پس از طی دوره ای از بحران ها و کشمکش ها و انجام اقدامات فوق العاده برای تأمین نیازهای اقتصادی دوران جنگ داخلی و یا سپس برای جلوگیری از گسیختگی اقتصادی، نهایتاً در اواخر دهه بیست، افق سوسیالیستی اولیۀ انقلاب اکتبر عملاً و بطور قطعی جای خود را به راه حل ناسیونالیستی روسی پیشرفت سرمایه دارانۀ جامعه روسیه داد. اصل برآورده کردن نیازهای تولید کنندگان و اکثریت جامعه که قرار بود اصل حاکم بر اقتصاد باشد، به استثمار خشن و بی رحمانه ای جای سپرد که انگیزه آن تأمین انباشت هرچه سریع تر به منظور ایجاد یک دولت روسیۀ قدرتمند و کسب قدرت برابر در رقابت با دولت های غربی بود. متناظر با اینها افق انقلاب جهانی، جای خود را تحت عنوان ” سوسیالیسم در یک کشور ” به دفاع از دولت شوروی و معامله کردن مصالح انقلاب جهانی به منافع این دولت داد. این سیر قهقرایی انقلاب روسیه و عروج ضدانقلاب استالینی، به معنای مسخ و مرگ انقلاب اکتبر و ارزش های آن بود و در کلیۀ زمینه های سیاسی، فرهنگی، سازمانی، اخلاقی و نیز در چگونگی ساختار قدرت و مناسبات آن با مردم بازتاب پیدا می کرد. »
بنابراین بحث “سوسياليسم در يک کشور”، اندیشه، مواضع و رویکرد ناسیونالیسم بورژوایی روسی در مسیر شکست سیاسی و اقتصادی انقلاب اکتبر و راه پیشرفت سرمایه دارانه جامعه شوروی بوده است. اما تا آنجا که به سابقه این بحث در حزب کمونیست ایران برمی گردد، طی سالهای نیمه دوم دهه شصت شمسی، مباحثی در قالب سمینارهای حزبی در پرداختن به انقلاب اکتبر و دلایل شکست و انحطاط آن برگزار شد که، طی آن بحث مزبور نیز از زوایای گوناگون مورد تحلیل و بررسی کادرهای صاحب نظر در این عرصه قرار گرفته است. مجموعه این مباحثات و نظرات همان موقع در چند شماره بولتن “مارکسیسم و مسأله شوروی” به تفصیل به چاپ رسید. اولین سمینار در بهار سال ۱۳۶۴ تشکیل شد و اولین شماره بولتن مربوط به آن نیز در اسفندماه همان سال از سوی انتشارات حزب، منتشرگردید.
در اولین سمینار، رفیق جانباخته “غلام کشاورز” عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران، مباحثاتی را تحت عنوان “زمینه های انحراف و شکست انقلاب پرولتری در شوروی” ارائه نمود و در این خصوص به مسئله ساختمان سوسیالیسم در شوروی، ” امکان برقراری سوسیالیسم در یک کشور” می پردازد. به عبارت دیگر ایشان از این مسأله این حکم عام را استنتاج نکرده است که برقراری سوسیالیسم در یک کشور، امکان پذیر نیست.
اما رفیق حسن، بحث خود را نه در ارتباط با انقلاب اکتبر و چگونگی پیشرفت “ساختمان سوسیالیسم” در آن، بلکه در رابطه با عدم برقراری سوسیالیسم در ایران ودر بحث پیرامون گزارش سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به کنگره دوازدهم حزب در مرداد ماه ١٣٩٥ مطرح می کند، و در این میان خود را هم، مدافع نظرات رفیق غلام کشاورز به حساب می آورد! در حالیکه رفیق غلام مانند رفیق حسن چنین ادعایی نداشته است.
رفیق غلام کشاورز در همان اولین شماره بولتن و در پاسخ به نظرات رفیق منصور حکمت درباره بحث خود در این زمینه، تصریح کرده است که : « قبل از اینکه به سؤالات مطرح شده از جانب رفقا پاسخ دهم لازم میدانم نکاتی را برای روشن نمودن بعضی موارد ابهام توضیح دهم. نکته ای را که رفیق منصور اشاره کرد که من فراموش شدن انترناسیونالیسم را به معنای قرار دادن سوسیالیزم در یک کشور در مقابل انقلاب جهانی پرولتاریا بیان کرده ام. از آنجاییکه سوسیالیسم در یک کشور نباید در تقابل با انقلاب جهانی قرار داده شود لذا سیاست انترناسیونالیستی نقض شده است. در هرحال می توانم بگویم که منظور من این نبوده و مسأله را اینطوری نمی فهمم. به طور مشخص از نظر من از سال ۱۹۲۵ است که به بهانه ساختمان سوسیالیسم در یک کشور، همه چیز تحت تأثیر و تابع مصالح ملی روسیه قرار می گیرد. در حالیکه قبل از ۱۹۲۵ نیز من معتقدم که عدول از انترناسیونالیسم پرولتری در عرصه های گوناگون را در سیاست و پراتیک بلشویک ها می توان دید چراکه جهتی را که بلشویک ها انتخاب کردند جهت تقویت مبارزه طبقه کارگر بمثابه یک مبارزه جهانی و تبدیل شدن روسیه به سنگری برای پیشروی پرولتاریا در سایر نقاط جهان نبود، بلکه راهنمای عملشان عبارت بود از حفظ موقعیت شوروی و برجسته شدن این مسأله در سیاستهای انترناسیونالیستی شان. »
رفیق غلام در چند سطر بعد، می گوید :« از طرف دیگر من روی مسأله سوسیالیسم در یک کشور به مفهوم مطلق و یا مجزا از شرایط روسیه بحث نکردم و اشارۀ من به این مسأله مشخص بود که سوسیالیسم در روسیه در گرو پیروزی سوسیالیسم در آلمان بود. به این معنا اینجا بحث دیگر بحث بر سر رابطۀ مشخص است و نه یک رابطه کلی. مسأله این است که پیروزی سوسیالیسم در روسیه در گرو چیست؟ و در همین مورد در صحبت های قبلی خودم نظرات مارکس و انگلس را نیز ذکر کردم. اما بطور واقعی در روسیه ایدۀ ساختمان سوسیالیسم در یک کشور برای وانمود کردن سرمایه داری دولتی بجای سوسیالیسم در کشور شوروی بکار گرفته شد. استنادهای من به مارکس و انگلس در این بحث در مواردی است که مسأله انقلاب در روسیه مورد بحث آنها قرار گرفته است. به برداشت من از زاویۀ نگرش آنها کاروسرمایه رابطه جهانی دارند، مبارزۀ این طبقه مبارزه ای جهانی است و پیروزی اش هم در یک بعد جهانی معنی دارد. که البته این ابعاد جهانی به معنی کل جهان نیست، بلکه به معنی یک وجه و یک عنصر تعیین کننده در اقتصاد دنیاست. در مقطع مورد نظر مارکس و انگلس اروپا و روسیه را مد نظر داشتند. طبیعی است که اگر در روسیه و اروپا که خصلت اساسی اقتصاد را در آن عصر تعیین میکردند طبقه کارگر پیروز شود و بتواند نظام برتر را در مقابل نظامات موجود دنیا مستقر بکند میتواند در جاهای دیگر و عناصر دیگر تولیدی را در دنیا تحت تأثیر و تابع این عنصر تعیین کنندۀ سوسیالیستی قرار دهد. با این تعریف درک من از سوسیالیسم در جهان به مفهوم سوسیالیسم در این کیفیت تعیین کننده و در عرصه های تعیین کننده در حیات اقتصادی و تولیدی دنیاست. »
همانطور که مشاهده می شود بحث رفیق غلام بسیار مشخص است، مطالعه و بررسی های بسیاری را در این زمینه به عمل آورده و مهمتر از آن توانسته است که به لحاظ تئوری و نظری مباحث خود را به طور مدون ارائه نماید.
نگرش رفیق حسن رحمان پناه به موضوع یادشده و خصوصاً از آنجاییکه تنها در قالب یک موضعگیری کوتاه به بیان عدم امکان برقراری سوسیالیسم در یک کشور می پردازد، نشان می دهد که وی با بهره برداری از نظرات رفیق غلام سعی در ابراز تردیدها و بی باوری امروز خود نسبت به امکان برقراری سوسیالیسم می نماید. وقتیکه بر عدم امکان برقراری سوسیالیسم در یک کشور، تأکید می گردد، این کشور مثلاً می تواند جایی مثل ایران باشد. از تبعات چنین موضعی، به زیر سؤال بردن سیاست های کلان حزب، و نیز تردید و بدبینی نسبت به آلترناتیو سوسیالیستی و تلاشهای صورت گرفته برای شکل گیری و استحکام آن می باشد. درهمین رابطه در برنامه حزب و همچنین سند استراتژی حزب آمده است :
« هدف اين برنامه فراهم ساختن ملزومات بنا نهادن يک جامعه سوسياليستی است. از نقطه نظر اين برنامه سوسياليزم در ایران امری مربوط به آينده دور دست نيست، بلکه زمينه، توانايی و امکان اجتماعی و اقتصادی آن در بطن نظام سرمايه داری ايران فراهم آمده است. اين جامعه سرشار از ثروتها و امکاناتی است که ميتواند زندگی آزاد و مرفهی را برای يکايک ساکنين آن فراهم کند، عقب ماندگی های اقتصادی و اجتماعی تحت اين برنامه به سرعت مي توانند جبران گردند، مشروط بر آنکه قدرت سياسي در دست کارگران، يعني فراهم آورندگان ثروت و نعمت جامعه قرار گيرد. »
بنابراین، دیدگاهی که سوسیالیسم در یک کشور را ناممکن می پندارد، به نسبت برنامه و اسناد پایه ای حزب و به نسبت آموزش های اصیل مارکسیسم، دیدگاهی مغایر با دیدگاه و خط رسمی حزب کمونیست ایران به حساب میاید . قدرمسلم است که انقلاب کمونیستی، یک انقلاب جهانی است. اما سوسیالیسم به عنوان فاز پایینی جامعه کمونیستی در یک کشور کاملاً قابل استقرار و تحقق است. مگر سوسیالیسم چیزی غیر از نفی سرمایه داری، تغییر روابط و مناسبات سیاسی و اقتصادی به نفع طبقه کارگر، لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و سازماندهی تولید اجتماعی مطابق نیازهای اساسی جامعه است؟ ضمناً کسی که انقلاب جهانی را به عنوان پیش شرط استقرار سوسیالیسم می داند، قاعدتاً بایستی در محیط مبارزاتی پیرامون خود همواره به سراسری شدن گرایش داشته باشد و تلاش کند که ظرف سازمانیابی و اتحادهای پایدار در جنبش کمونیستی ایران و در این میان تشکیل قطب چپ و سوسیالیستی در ابعاد سراسری را تقویت نموده و به آن متوسل شود تا بتوان از طریق آن نیز به تشکیل یک انترناسیونال یاری رساند. اما آیا رفیق حسن با مواضع و دیدگاهی که نسبت به چپ ایران در بعد سراسری دارد، می تواند به چنین سمتی گرایش داشته باشد؟ ایا ادعای اینکه “امکان برقراری سوسیالیزم در یک کشور” وجود ندارد، می تواند ادعا و دیدگاهی انقلابی و پیشرو به نسبت اوضاع عینی جامعه باشد؟
٣ – بخش دیگری از اختلاف نظر رفیق حسن با سیاستهای رسمی حزب، مقوله اسلام سیاسی است. رفیق حسن، اظهار می دارند که : « با بکارگیری عبارت “ا سلام سیاسی” در ادبیات حزب مخالفند، آنرا نادرست و بی معنا می دانند. اسلام سیاسی و غیر سیاسی وجود ندارد، همه اش یکی است، اسلام از روز اول سیاسی بوده است. » رفیق حسن، این را یکی از وجوه اختلاف نظر خود در حزب به حساب می آورند. واقعیت این است که، ادیان وخصوصاً اسلام، در مقاطعی از تاریخ در پی تصرف قدرت و حاکمیت در جامعه بوده اند. اما با توجه به آموزه های مارکسیسم درباره مذهب، خصوصاً رابطه آن با نظام طبقاتی، کمونیست ها همواره بر این اصل تأکید نموده اند که مذهب می باید امر ” خصوصی افراد ” به حساب آید. در اینجاست که می بینیم مثلاً اسلامِ مورد اعتقاد پدران ما با اسلام به مثابه یک جنبش سیاسی و اسلام مورد نظر خمینی و خامنه ای و اردوغان و داعش والقاعده، فرق می کند. اجداد ما برای برقراری حکومت اسلامی نجنگیده اند چه بسا جهادگرانِ آنرا هم مورد لعن و نفرین قرار داده اند، اما جنایتکاران نامبرده فوق، برای برقراری حاکمیت اسلام، دریای خون بپاکرده اند. در اینجاست که گفته می شود “اسلام سیاسی” و “اسلام غیر سیاسی” وجود دارد، هر دو پدیده هایی واقعی و عینی در جامعه اند. کسی که فرق بین این دو پدیده را به رسمیت نمی شناسد، نمیتواند تودەهای مردم جوامع کشورهای اسلامی را از جنایتکاران پیرواسلام سیاسی تفکیک کند. بنابراین اگر فرضاً دیدگاه رفیق حسن را در مورد اسلام سیاسی بپذیریم، شعار مهم ما یعنی “جدایی مذهب از دولت” یا “جدایی دین از دولت” معنایی نخواهد داشت. رفیق حسن در این باره هم تا بحال نظر خود را تدوین نکرده است. در دنیای امروز و در ادبیات کمونیست ها ، به وفور عبارت ” اسلام سیاسی ” به چشم می خورد. اگر کسی بر این باور است که عبارت “اسلام سیاسی” صحیح نیست بایستی تلاش کند نظر خود را به شیوه ای مناسب و مستدل بیان نماید.
٤ – یکی دیگرازمحورهای مورد اختلاف درچند سال گذشته و بعداز انشعاب گرایش راست عبدالله مهتدی ، درسطح رهبری وکادرهای حزب، عدم پایبندی به بخشهائی ازاستراتژی کومەلە وبرنامه کومەلە برای حاکمیت انقلابی مردم کردستان ، مصوب کنگره دوازدهم کومەلە میباشد. به استناد این برنامه « شرط لازم پيشروی جنبش انقلابی و تحقق حاکميت مردم جدايی توده های کارگرو زحمتکش از استراتژی، افق، آرمانها و سياست های احزاب بورژوايی در کردستان و تقويت استراتژی سوسياليستی در قبال استراتژی ناسيوناليستی در مقياس اجتماعی است. انجام این امر خطير در گرو اشاعه يک درک روشن از اهداف و برنامه برای دگرگونی های واقعی درعرصه های گوناگون زندگی اجتماعی توده های مردم کردستان است .» در خصوص روابط و مناسبات با احزاب بورژوایی در کردستان نیز سیاست و مواضع رسمی کومه له روشن است. کومه له همواره از جمله به منظور ایجاد فضای دیالوگ و همکاری بین احزاب و ایجاد التزام به آنان به منظور بکارنبردن اسلحه در حل اختلافات کوشیده است. اما بعضاً رفقایی به بهانه ” نگرانی از ایجاد درگیری مسلحانه “، نمی خواهند آنگونه که وظیفه کومه له است، علیه اعمال و سیاست های این احزاب که در تضاد با منافع مردم کردستان و جنبش انقلابی کردستان قرار دارند، آگاهگری و افشاگری لازم انجام شود. نقطه قوت کومه له درطول سالیان متمادی این بودە است که هم در عرصه همکاری های معین با این احزاب و هم در عرصه آگاهگری و افشای اعمال و سیاستهای آنان، با قدرت و اعتماد بنفس عمل نمودەاست. زبان تبلیغی ما در قبال این احزاب و روبه مردم بایستی صریح و مستدل باشد. نه آژیتاسیون بلکه زبانی اقناعی باشد. در قبال نیروهای چپ نیز روش ما شناخته شده است. تأکید صرف بر روی این امر که “احزاب مسلحند پس بایستی که مواظب بود”، به خودی خود نمی تواند ضمانتی برای بکارنگرفتن اسلحه از سوی آنها باشد، علاوه براین، چنین رویکری به این توهم در میان مردم دامن می زند که نفس وجود همکاری میان احزاب، یا نوعی از سکوت و مدارا در قبال سیاستها و عملکردهای یکدیگر، یا وجود یک قرارداد در خصوص عدم توسل به اسلحه در برابر یکدیگر؛ می تواند مانع بروز جنگ و درگیری مسلحانه بین آنان شود.
تأکید بر روی این امر که ” احزاب مسلحند پس بایستی مواظب بود ” بدون تأکید همزمان بر این امر که در اصل، این خودِ مردم کردستان هستند که باید مواظب باشند و با حضور خود در عرصه های سیاسی و اداری جامعه بر سرکشی و یکەتازیهای احزاب ناسیونالیست لگام زنند ؛ راه به جایی نمی برد، ناقص است و حامل اندیشه ای تسلیم طلبانه خواهد بود. در این میان، راهکار اصلی و تعیین کننده، نه در دست احزاب بلکه در دستان توانمند توده های مردم و در رأس آن کارگران و زحمتکشان کردستان قرار دارد. در واقع و براساس بسیاری از شواهد و تجارب موجود، هیچ درجه ای از احترام و دیپلماسی، امضای روی کاغذ، تعامل و تسامح و حتی اعلان التزام به جامعه، نمی تواند مانع بروز جنگ و درگیری و توسل به خشونت از سوی احزاب و جریانات بورژوایی و ناسیونالیستی باشد. هر چند تلاشهای ما در این زمینه ضروری است، و به این امر نیز واقفیم که زبان تبلیغات ما باید کاملاً با مناسبات ما با این احزاب خوانائی داشته باشد؛ اما تمامی این تلاشها و امورات مربوط به شرایط و دوران امروز یعنی “در اپوزیسیون بودن” است. در صورت وقوع هر گونه تحول، اعتلاء، قیام و انقلاب در جامعه، کل مناسبات و قراردادهای موجود بین ما و احزاب بورژوا ناسیونالیست دگرگون شده و یکبار دیگر بر اساس شرایط تازه و الزامات آن و توازن قوای موجود در آن دوران آرایش می یابد . احزاب و گروههای جدیدی ممکن است، اعلام موجودیت نمایند. دخالت های پ.ک.ک از طریق پژاک حتمی است. امکان علَم کردن دستجات تندروی اسلامی وجود دارد. دولت ترکیه یکی از خطرات جدی در آینده کردستان ایران و برقراری حاکمیت مردمی در آن است. تجارب حاکمیت احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق در خصوص روابط با دولت های منطقه برکسی پوشیده نیست. بنابراین هرگونه اطمینان، اعتماد و آسودگی در قبال روابط و مناسبات امروز ما با احزاب ناسیونالیست در کردستان مبنی براینکه این احزاب در فردا نیز همین گونه خواهند بود، ساده اندیشی و اشتباه محض است. درواقع فقط حضور مردم و کشاندن هرچه بیشتر آنان در صحنه سیاسی و مدیریت جامعه وحکومت شورائی است که می تواند، سرکشی احزاب ناسیونالیستی را متوقف کند. احزاب و جریانات بورژوایی قابل اعتماد نیستند، ماهیت شان همین است، به آسانی به هرگونه قرارداد و توافق در این خصوص پشت پا زده و برای جلوگیری از تعمیق انقلاب، به نسبت توازن قوایی که در آن قرار می گیرند و در غیاب حضور مردم در صحنه سیاسی، کاملاً محتمل است که برای تأمین قدرقدرتی خود، علیه مردم، علیه احزاب چپ و کمونیست و علیه یکدیگر نیز وارد جنگ و درگیری شوند. مگر احزاب حاکم بر کردستان عراق علیرغم سالها همکاری با هم و امضای دهها قرارداد و امضا، بارها و بارها بطور مسلحانه به جان یکدیگر نیافتاده اند؟ مگر طی همین چند سال اخیر بارها مقرات یکدیگر را مورد تعرض قرار نداده اند؟ مگر همین ها نبودند که یکجانبه به دیگر احزاب از جمله چپ ها و کمونیستها، شوراهای مردم در شهرهای کردستان، فعالین کارگری و کمونیست تعرض کرده و آنها را سرکوب کردند؟ مگر همین ها نیستند که اعتراضات معلمین را با گلوله پاسخ دادند ؟
احزاب بورژوا – ناسیونالیست کردستان به چیزی کمتر از حکومت بر مردم کردستان رضایت نمی دهد و کومه له هم به چیزی کمتر از برقراری حکومت مردمی وشورائی رضایت نمی دهد. آیا این تضاد با ” خود سانسوری وانتقاد نکردن از سیاستهای بورژوا ناسیونالیستی آنان حل می شود ؟ در اینجاست که روشن می شود این تنها و تنها، آگاهی و هوشیاری و حضور حداکثری مردم کردستان و کشاندن هرچه بیشتر آنان به صحنه سیاسی و مدیریت جامعه است که می تواند مانع استیلای هرگونه جنگ و درگیری مسلحانه مابین احزاب شود، و باز در اینجاست که بایستی گفت سرنوشت مبارزه طبقاتی، در دست طبقات جامعه است نه احزاب. دراین میان بعضاً رفقایی هستند که نمی خواهند آنگونه که وظیفه کومه له است، علیه اعمال و سیاست های این احزاب آگاهگری و روشنگری لازم انجام شود و تأکید بر آن وظایف را مخالفت با نفس همکاری با احزاب ناسیونالیست تعبیر می کنند.
٥ – عدم کارائی حزب کمونیست ایران درمتشکل ساختن طبقه کارگروسازمان دادن انقلاب اجتماعی یا به عبارت” رو راست ترش ” فعالیت بنام کومەله ، یکی دیگراز محورهای اختلاف درحزب کمونیست ایران است. این فقره چون محل فعالیتش جغرافیای کردستان است، وچون اساساً گرایش ناسیونالیزم کرد نافش را نبریده و بر بستر یک جریان انقلابی، بانفوذ و خوشنام ( بنام کومەله ) سرمایەگذاری میکند، بی پروا است ومداماً بازتولید میشود . درجریان انشعاب عبدالله مهتدی ، اگرچه محرز بود ایشان اساساً از سوسیالیزم و کمونیزم عدول کرده ووسوسه لیبرالیزم وسهم گیری از دولت جمهوری اسلامی شده است، اما تردید و توهم به حدی بود که ما برای خاطرجمعی وحاصل اطمینان چند رفیق که بعداً با ” فراکسیون فعالیت بنام کومەله ” حزب را ترک کردند، ناچارشدیم درمیان اعضای حزب رفراندم بعمل آوردیم وبه این پرسش که ” به چه نامی فعالیت کنیم” پاسخ دادیم . اگرچه ظاهرا درحال حاضر، فقط رفیق جمال بزرگپور است که پرچمدار این شعاراست وبقول خودش این موضوع را موقتاً تا فرصت مناسب کنارگذاشته است ، اما این ادعا واقعیت ندارد. رفیق جمال بعداز برخورد چند تن از رفقا و به نقد کشیدن ایده ایشان ، بجای پرداختن به مضمون نوشته ها وادامه مباحث سیاسی، روش دیگری را برای پیشبرد این مبارزه انتخاب کرد. رفیق جمال میدانست حول نظریه انحلال حزب کمونیست ایران نمی تواند، نیروی زیادی جمع آوری کند.
٦ – اختلاف بر سر استراتژی حاکمیت شورایی در کردستان یکی دیگر از موارد مورد اختلاف سیاسی در حزب، اختلاف بر سر ارکان استراتژی سوسیالیستی کومه له یعنی حاکمیت شورایی در کردستان است. در این مورد رفیق جمال بزرگپور به مناسبت های مختلف تحت این عنوان که برنامه کومه له برای حاکمیت شورایی مردم در کردستان کمتر برنامه ای برای پراتیک در یک جنبش معین است، این برنامه حتی به تجارب و اندوخته های این جنبش هم توجهی ندارد مخالفت خود را با روح این برنامه اعلام کرده است. رفیق جمال با عمده کردن جایگاه و اهمیت سیاست تاکتیکی کومه له در یک دوره انقلابی که توازن قوای شکل گرفته در آن برای هیچ نیرویی از قبل شناخته شده نیست استراتژی حاکمیت شورایی را به حاشیه می راند. وی تحت این عنوان “” با آشکار شدن ضعف در قدرت مرکزی تا تأمین شرایطی کە ارگانهای حاکمیت تودەای بتوانند مستقر و تثبیت گردند( یک دورە انتقالی) جامعە کردستان چگونە ادارە خواهد شد؟ واضح است کە این کار احزاب است کە با ادارە جامعە(میگویم احزاب جامعە را ادارە خواهند کرد) و پیشبرد سیاستهای معینی در تلاش خواهند بود کە توازن قوا را در جهت جلب پشتیبانی تودەای از افق، برنامە و سیاستهای خود سنگینی دهند …..”” عملا سیاست تاکتیکی حاکمیت احزاب برای دوره انتقالی را جایگزین استراتژی حاکمیت شورایی می کند.
این نوع مخالفت ها با برنامه حاکمیت شورایی مردم در کردستان بارها پاسخ داده شده است. و در گزارش سیاسی کنگره پانزدهم کومه له در پاسخ به این نوع انتقادها بار دیگر تأکید شد که اين برنامه طرحی برای توافق بر سر تقسيم قدرت بين احزاب سياسی و از بالای سر مردم نيست. هدف اين برنامه اين است که حاکميت را به صاحبان واقعی آن يعنی توده های مردم بازگرداند. مکانيزم آن نيز مراجعه مستقيم به آراء مردم در يک نظام شورايی است. در ديدگاه ناظر بر برنامه، نقش احزاب سياسی در شکل دادن به حاکميت سياسی در کردستان ناديده گرفته نشده است، يا احزاب سياسی در قبال حاکميت سياسی در جامعه کردستان بی وظيفه نشده اند، به عکس بحث بر سر مکانيسم های دخالت احزاب در امر حاکميت است. احزاب سياسی می توانند با گسترش نفوذ خود در ميان طبقات مختلف اجتماعی و از طريق نمايندگان منتخب مردم، وارد سيستم و نظام شورايی بشوند. کليه دستگاههای اداری، مالی، قانونی و قضايی و انتظامی، به طور کامل از احزاب مستقل خواهند بود و احزاب تنها از طريق نمايندگان منتخب در شوراها ميتوانند سياستهای خود را طرح کنند تا چنانچه به کرسی نشانده شد، به اجرا درآيد.
حرکت شورايی به عنوان حرکتی از پايين و شورا همچون تشکل و نهادی که می تواند مدافع منافع کارگران باشد، به عنوان ارگانی که می تواند رهبری کننده مبارزات توده های مردم در دوره های انقلابی باشد و همچون مکانيسمی که می تواند مدعی قدرت سياسی و اعمال حاکميت مستقيم توده های مردم باشد، از چنان ظرفيت و پتانسيل بالقوه ای برخوردار است که در دوره بحران انقلابی و در پروسه عملی سرنگونی جمهوری اسلامی به يک جنبش توده ای تبديل شود.
در شرايطی که شور و شوق انقلابی اکثريت جامعه را فرا گرفته باشد، تشکيل شوراهای مردم در محلها و شهرها با هر گرايش سياسی که داشته باشند، از جانب کومه له به رسميت شناخته می شوند. در چنين شرايطی، احزاب ناسيوناليست در کردستان با توجه به ملزومات و پيش شرط های بوروکراتيک سيستم پارلمانی از ابزار حاکميت خود محروم می مانند، اما به سرعت برای اعمال حاکميت خود و سازماندهی آن تلاش خواهند کرد. در پيش گرفتن سياست و تاکتيک درست و مسئولانه در قبال احزاب و يا هر شکل ديگر حکومتی، در آن دوره، از ملزومات پيشروی جريان سوسياليستی و به پيروزی رساندن جنبش کردستان است.
اما اتخاذ سياست و تاکتيک درست در آن شرايط در گرو ارزيابی دقيق از توازن قوای واقعی در جامعه است. در شرايط فعلی هرگونه تعيين سياست و تاکتيک مشخص برای شرايطی که هنوز به وقوع نپيوسته و توازن قوايی که هنور ناشناخته است، برنامه ريزی برای آن سياست و تاکتيک معينی را تا سطح استراتژی ارتقا می دهد و استراتژی سوسياليستی را در عمل به حاشيه می راند.
اين برنامه، در عين حال پلاتفرمی برای همکاری احزاب، گروهها، نهادها و شخصيت های اجتماعی پيشرو نيز می باشد. بر اساس اين برنامه کومه له آماده است به منظور تسهيل امر پيروزی مردم و برای تحقق هر بخش از مطالبات اين برنامه در جهت دستيابی مردم کارگر و زحمتکش به اهرمهای قدرت سياسی، با اين نيروها همکاری کند.
نقش رفیق ابراهیم علیزاده درعروج اختلافات
(اول) انتخابات دوازدهمین دورە ریاست جمهوری ایران در اردیبهشت ماه ١٣٩٦ برگزارگردید. حزب کمونیست ایران به روال دورەهای گذشته خطاب به کارگران ومردم مبارز ایران، اعلام کرد : « رفتن به پای صندوق های رأی، عملا به معنای تبدیل شدن به نیروی ذخیره جنگ و دعوای جناح های حکومتی بر سر چگونگی تأمین منافع سرمایه داران و تضمین بقاء رژیم است و هیچ نفعی برای آنها در بر ندارد. هیچ یک از مطالبات اقتصادی و سیاسی کارگران و مردم ستمدیده ایران که سال ها برای آن مبارزه کرده اند تحت حاکمیت هیچکدام از جناح های حکومتی متحقق نخواهد شد. مردم آگاه ایران می دانند که هر یک رأی، به هر بهانه ای و با هر توجیهی، به نام “انتخابات” به صندوق های رأی انداخته شود، عملاً در خدمت طولانی کردن عمر این رژیم و در خدمت ادامه فجایعی خواهد بود که جمهوری اسلامی بر سر مردم ایران آورده است. کارگران و مردم آزاده ایران می توانند با هوشیاری و اراده متحدانه خود و با دادن کمترین هزینه، فقط با نرفتن به پای صندوق های رأی این مضحکه ی انتخاباتی را به شکست کشانند و با به شکست کشاندن آن موقعیت مناسبتری را برای تداوم مبارزات حق طلبانه خود فراهم آورند. مردم با نرفتن به پای صندوق های رأی می توانند این نمایش انتخاباتی را به رفراندومی برای نشان دادن عدم مشروعیت رژیم تبدیل کنند.»
اطلاعیه حزب طبعاً سازمان کردستان حزب رانیز شامل میشد و رهبری کومەله مخالفتی با مضمون ومحتوای آن نداشت، اما رفیق ابراهیم براین باوربود:«که اگرکومەله بتواند سایراحزاب کردستانی را بە پای یک فعالیت مشترک در رابطه با تحریم وشرکت نکردن در انتخابات بکشاند، ما قادرخواهیم بود اولاً مردم را متحد ویکپارچه درمقابل جمهوری اسلامی ظاهرکنیم و دوماً اینکه کومەله قادرشدەاست این همبستگی را درمیان مردم بوجود آورد و این باتوجه به وحدت طلبی مردم ، برای ما حیاتی است. » ( نقل به معنی) اتخاذ این سیاست ازلحاظ نظری و عقلانی ایرادی نداشت، اما از لحاظ عملی ما با دومساله مواجه بودیم .
اول اینکه ایا واقعاً فرخوان متحدانه احزاب کردستانی میتوانست بطور جدی و با درصد بالائی تودەهای مردم کردستان را از رفتن به پای صندوق رای بازدارد ؟
دوم اینکه ایا درست است ما دراین رابطه اطلاعیه مشترک صادرکنیم ؟
متاسفانه این تاکتیک ما به چند دلیل متحقق نشد وشکست خورد . اول اینکه ، استقبال تودەهای مردم درتحریم انتخابات اساساً تفاوت چندانی با دورەهای قبل که ما به تنهائی انتخابات را تحریم میکردیم، نداشت ، دوم اینکه احزاب کردستانی بنا به ماهیت بورژوائی و سازشکارانەای که داشتند، هرکدام به شیوەای نسبت به تعهدی که دادەبودند، لاقید و بی توجه شدند. حزب دمکرات کردستان و سازمان زحمتکشان کردستان ایران از آنجا که همسو با اصلاح طلبان حکومتی نظرشان این بود که در انتخابات شوراهای اسلامی شرکت کنند و فقط انتخابات ریاست جمهوری را تحریم نمایند، عملا در راستای بازار گرمی برای انتخابات و کشاندن مردم به پای صندوق های رأی تلاش کردند. وسوم اینکه صدور اطلاعیه مشترک با این جریان های ناسیونالیست و اسلامی به وحدت صفوف ما لطمه زد. امضای اطلاعیه مشترک و ظاهرشدن رفیق ابراهیم همراه با نمایندگان احزاب بورژوا – ناسیونالیست و اسلامی کردستان در مصاحبه مطبوعاتی، انتقاد بخش وسیعی از اعضای حزب و مصاحبه رفیق صلاح مازوجی دررادیو پیام وهمچنین انتقاد، سایراحزاب و سازمانها مستقیماً متوجه رهبری کومەلە ومخصوصاً شخص رفیق ابراهیم شد. این مساله اگرچه صرفاً یک اشتباه تاکتیکی ارزیابی میشد،اما مناسبات رفقا ابراهیم وصلاح را تحت تاثیرقرارداد ودر واقع از این مقطع زمانی است که ائتلاف نا متعارفی در مرکزیت کومەلە علیه مرکزیت حزب کمونیست ایران مخصوصا علیه رفیق صلاح مازوجی بوجود آمد. اگر چه این ائتلاف از قبل وجود داشت، اما از این جهت نامتعارف است که، این بار برخلاف همیشه رفیق ابراهیم در راس آن قرار گرفته است .
(دوم) خیزش دیماه ١٣٩٦(یعنی دقیقاً هشت ماه بعداز انتخابات ریاست جمهوری) واعتراضات سیاسی تودەهای مردم خصوصاً تودەهای تهیدست و حاشیه نشین شهرهای ایران، بیان این واقعیت بود که بن بست بورژوازی ایران وحکومت اسلامی اش به جاهای باریک وغیرقابل بازگشتی رسیدەاست. اقتصادی که فروپاشی سیستماتیک آن آغاز شده و مانند توپی که در سرازیری رها شده باشد، قابل کنترل نبود. وضعیت اقتصادی ای که میلیونها نفر را به فقر و گرانی و گرسنگی سوق داده است. فرهنگ حکومتی ارتجاعی که با کمترین چهارچوبهای زندگی ساده، انسانهای یک جامعه عادی در تضاد سهمگین قرار دارد. حکومتی که نمی تواند نان مردم را بدهد و حتی لایه فربه شده و سرمایه دارانش دیگر طاقت شان طاق شده است. و مهمتر ازهمه ، مردم کارگر و زحمتکشی که هر روز را با آرزوی بگور سپردن جمهوری اسلامی و سرنگونی آن به شب میرسانند. کار رژیم اسلامی بظاهر تمام شده به حساب میامد. جنایتکاران جمهوری اسلامی نهایتاً بعدازمدت زمانی حدوداً یکماه، توانستند مبارزات وخیزش تودەهای به جان آمده مردم را سرکوب نمایند. خیزش مردمی، گسترش آن به بیش از یکصد شهر، شعارهای ساختارشکنانه از زبان تودەهای مردم ورهبری خود به خودی آن، احزاب و سازمانهای اپوزیسیون چپ و راست ایران را هاج و واج کردەبود. احزاب وسازمانهای چپ و کمونیست، باتوجه به خصلت نمای شعارها و مطالبات معترضین که تماماً چپ ورادیکال بود، ازاین متحیربودند که چرا دراین حرکت بزرگ آنان در حاشیه هستند . رفیق ابراهیم علیزاده دبیراول کومەله تحت تاثیرشکست این خیزش مردمی وسرکوب تودەها وعدم حضورمشهود احزاب سیاسی، وازجمله حزب کمونیست ایران دراین خیزش ، دراردیبهشت ١٣٩٧ یعنی حدوداً چهار ماه بعداز این تحولات، دریک سخنرانی که ازتلویزیون کومەله پخش شد به مسائل مهمی اشاره کرد که بنظرمن اگرچه رو به جامعه بود، اما مورد خطابش رفقای تشکیلاتی و مخصوصاً رفقای رهبری حزب کمونیست ایران بود و در واقع نقش این رفیق دراختلافات درون حزب کمونیست ایران را در دوره کنونی ، باتوجه به این تحولات و این سخنان، میتوان مشاهدەکرد.
چهارچوب این بحث تلویزیونی رفیق ابراهیم که به زبان کردی است ” فرهنگ واخلاق کمونیستی درمجادلات سیاسی ” عنوان شدەاست. ترجمه مکتوب فارسی این سخنرانی که توسط خود رفیق ابراهیم ادیت شدە درسایتهای متعددی، ازجمله درسایتهای حزب کمونیست ایران دست یافتنی است.
درسرفصل اول، زیرعنوان” مشاهده یک تناقض “، رفیق ابراهیم تلویحاً نشان میدهد، این تناقض تنهایک مشاهده ساده برای طرح بحث نیست، بلکه یک فاکت پذیرفتەشدە برای بی اعتبارکردن احزاب سیاسی چپ وازجمله حزب کمونیست ایران است. ایشان باوصف اینکه پیشرفتهای مهم وقابل توجهی رادر اعتراضات کارگری مشاهده میکند ، باوصف اینکه میزان رشد روشنفکران ورشد افکار واندیشەهای مدرن را در دوره حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی نسبت به دوره پهلوی بسیارپیشرفته میداند، باوصف اینکه، نشرادبیات مارکسیستی را درمقیاس غیرقابل مقایسه با دوره پهلوی ارزیابی میکند، اماهیچ بخشی از این بالندگی را مرتبط با احزاب چپ وکمونیستی ایران نمیداند. البته این صرفاً مربوط به این بحث نیست و رفیق ابراهیم درمصاحبه با رادیو پیام کانادا، درپاسخ به سوال مجری رادیو پیام ، وقتی از ایشان میپرسد که : « ایا شما احزاب وسازمانهای چپ وازجمله حزب کمونیست را دراین اعتراضات دخیل میدانید ؟ » رفیق ابراهیم جواب اش منفی است. ممکن است برای مجری رادیو پیام یا بسیاری ازشنوندگان، این پاسخ را متواضعانه دانسته وآنرا راستگویانه ارزیابی کنند ، اما برای اعضای این حزب و سایر احزاب و سازمانهای کمونیستی وکسانیکه سالهائی از عمر خود را فعال احزاب کمونیستی بودەاند، مساله به این سادگی نیست و این کتمان درنقش واقعی احزاب کمونیستی و از جمله حزب کمونیست ایران، این ارزیابی رفیق ابراهیم را با بینش رفیق جمال ورفقائی که بین فعالیت کمونیستی کومەله و حزب کمونیست ایران تفکیک قائل هستند، هم سو میکند. مگرمیشود بستر کمونیزم، شعارها و مطالبات رادیکال، تزاید تعداد فعالین کارگری و…… درکردستان فقط و فقط کومەله باشد اما حزب کمونیست ایران و شاخەهای حزب کمونیست کارگری و سایراحزاب و سازمانهای کمونیستی، منشاء هیچگونه اثری نباشند !مضافاً به آن، آیا اگرکار و فعالیت (به نقل ازگفتەهای خود رفیق ابراهیم ) دەها هزارکمونیست تبعیدی ، جانباختن چندین هزارکمونیست اعدامی، جانباختن بیش ازدوهزار پیشمرگ کومەله و عضوحزب کمونیست ایران را ازاین مشاهده متناقض حذف کنید، آوانس دادن به احزاب بورژوازی نیست وما را تاسطح اصلاح طلبان تنزل نمیدهد ؟ رفیق ابراهیم نه با صراحت و روشن، اما تلویحاً وناروشن و تحت عنوان مشاهده یک تناقض، واقعیاتی را کتمان میکند تا کومەله را متمایزتر از همه احزاب چپ وکمونیستی ایران نشان دهد.
بخش دوم بحث رفیق ابراهیم، دربرشمردن دلائل عدم اجتماعی شدن جریانهای کمونیستی وغیرموثربودن، این احزاب درجامعه است، که رفیق ابراهیم تحت عنوان انشعابها مطرح میکند. توضیح رفیق ابراهیم از انشعابات در احزاب چپ وکمونیستی، طبعاً از دیدگاه یک پراگماتیست وحدت طلب برای مردمی که نسبت به اختلافات سیاسی حزب کمونیست ایران خالی الذهن هستند، طبیعتاً بحثی صمیمانه بنظرمیرسد، اما برای اعضای کومەلە وحزب کمونیست ایران که با پارەای اختلافات سیاسی واقعی روبرو هستند و این اختلافات تا اندازەای شیرازه وحدت و یکپارچگی این حزب را بهم ریختە است و همچنین برای احزاب سیاسی موجود در میدان مبارزه طبقاتی ایران، که از ما منشعب شدەاند و با اسم و رسم خود فعالیت میکنند، نه تنها صمیمانه نیست، بلکه آن را نوعی کتمان حقایق و تلاش برای استتارکردن اختلافات سیاسی به حساب میاورند.
اعضای قدیمی حزب کمونیست ایران که سه انشعاب گذشته را بیاد دارند ( انشعاب فراکسیون کمونیزم کارگری / انشعاب سازمان زحمتکشان / انشعاب فراکسیون فعالیت بنام کومەله ) ممکن است، بعضاً این انشعابات را قابل اجتناب ویا زود رس بدانند ویا به فلان یا بهمان شخص یا برخورد انتقاد داشتەباشند، اما به نظر نمی رسد کسی پایەمادی و علت اساسی این انشعابات را صرفاً اخلاقی یا از روی عادت یا جاه طلبی و بعضاً اختلافات شخصی و سلیقەای توضیح دادەباشد.
واقعیت این است که رفیق ابراهیم اساساً نخواسته در مورد اختلافات در حزب کمونیست ایران صحبت کند و احیاناً چنانچه ضروری بداند اوضاع متلاطم را آرام کند ( بنا به انتظاری که همیشه به درست از ایشان بودە ) زیرا دراین مقطع زمانی واین دور از اختلافات سیاسی وقطبی شدن اختلافات بین رهبری کومەله و رهبری حزب کمونیست ایران خود رفیق ابراهیم در راس جناحی از این منازعه سیاسی قرار دارد، اما فعلاً تصمیم ندارد شمشیر را از رو ببندد.
بخش سوم بحث رفیق ابراهیم عنوان ” خود بزرگ بینی وخود پرستی ، اما بی بضاعتی علمی ” را به خود اختصاص دادەاست. رفیق ابراهیم سیمای ناخوشایندی ازدهها فعال ورهبرکمونیستی نشان میدهد، کە برای کسانی که رفیق ابراهیم را از نزدیک میشناسند وبه سجایای اخلاقی ،تواضع، مردمداری وانسان دوستی او آشنا هستند، بعید میدانند که این رفیق به این شیوه نسلی از کمونیستها را، خود بزرگ بین وخود پرست به حساب آورد و آنان را درکسب دانش سیاسی ومبارزه طبقاتی بی بضاعت ارزیابی کند. من شخصاً زمانی این سخنان رفیق ابراهیم را شنیدم ، متوجه شدم، بااین دیدگاه تلاش برای ایجاد قطپ چپ از طرف حزب ما نمیتواند جدی تلقی شود. ارزش مصرف این ارزیابی از طرف رفیق ابراهیم به کسانی اجازه داد با نام مستعار ” آزادکمانگر” درشبکەهای مجازی کمپین بزرگی را علیهه کمونیزم و خصوصاً کمونیزم کارگری راه اندازی کنند و به اعضائی از حزب اجازه داد به رفقای کمیته اجرائی بی احترامی کنند. نتیجه عملی این چنین ارزیابی غیرمنصفانه است که دامنه بی اعتمادی را گسترش داده وبه شائبه وجود “کمونیسم کارگری” در صفوف تشکیلات حزب کمونیست ایران دامن زدە است.
به باورمن هیچ تردیدی در این نیست که جنبش کمونیستی ایران مدیون شخصیت هائی چون ارانی وسلطان زادە است، اما چرا نباید جنبش کمونیستی ایران از رهبرانی چون صدیق کمانگر و غلام کشاورز ومنصور حکمت قدردانی کند ؟ روزی که صدیق کمانگر درمقابل طالقانی وهیات همراهش باجسارتی غیرقابل وصف ، خمینی ودارودستەاش را قاتل وجنایتکارنامید، نطفه ایستادگی، مقاومت ودفاع ازعدالتخواهی که رفیق صدیق نمایندگی میکرد، دراین شهربستەشد. مگرکسی میتواند منکردانش و بضاعت علمی و دانش مارکسیستی زندەیاد منصورحکمت شود ؟ مگرمیتوان بخشی از استقلال طبقاتی طبقه کارگر ایران را مرهون تئوری مارکسیزم انقلابی ندانست ؟ مگرمیتوان منکر شکوفائی کومەلە بعدازتشکیل حزب کمونیست ایران شد.
رواج فرهنگ غیردمکراتیک ، عنوان بخش چهارم بحث رفیق ابراهیم است . روح حاکم براین بخش پراست از آموزەهای خوب و دمکراتیک، اما وقتی سیمای واقعی اختلافات موجود در حزب کمونیست ایران علنی میشود، تازه معلوم میشود که فلسفه این آموزەهای خوب چیست !
نقش عنصرعقل درمبارزه سیاسی ، بخش پنجم بحث رفیق ابراهیم است که در این بحث رفیق ابراهیم برای تسهیل درفهم این مطلب، تبلیغات را بعنوان یک مورد مثال آوردەاست . جوهراین بخش ازبحث اگرچه ممکن است، کاملاً مرتبط به مبارزه طبقاتی و خشونتی که سرمایەداری نسبت به طبقه کارگراعمال میکند، نباشد، اما درمجموع بسیارآموزندەاست، منتها اشکالی که دارد، دراین دوره از بیان اختلافات ومخصوصاً دررابطه با آلترناتیو سوسیالیستی، رهبری کومەله که مستقیماً تحت مسئولیت رفیق ابراهیم فعالیتها را مدیریت کرده، مغایر آنچه که رفیق ابراهیم دراین مبحث میگوید، رفتارکردەاند. مخصوصاً خود رفیق ابراهیم، باورمند به گفتەهای خود ظاهرنشد. رفیق ابراهیم غافل از توطئەگریهای احزاب ناسیونالیستی، برخوردش به کمونیست ها به فضاسازی علیه کمونیزم ورهبران شناخته شده جنبش کمونیستی ایران،( مشخصاً زنده یاد رفیق منصورحکمت وشخص رفیق ابراهیم ورفیق صلاح ) یاری رساند واین درحالی بود که رفتارش با جریان یکەتازی چون پ . ک . ک فوق العاده منعطف برخورد میکند ودرمقابل رفتار ناصحیح وغیردمکراتیک کمیته دیپلماسی کنگره ملی کرد ، یک هزارم عصبانیتی را که نسبت به کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران نشان دادەبود، از خود نشان نداد.
نتیجه گیری :
تمام مباحث تاکنونی دال براین است که وجود اختلاف نظر در حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن کومه له یک واقعیت غیر قابل انکار است. اینکه صاحبان این دیدگاههایی که با استراتژی سیاسی و مواضع رسمی حزب زوایه دارند هنوز نظرات خود را در قالب و فرم یک پلاتفرم سیاسی ارائه ندادەاند، هیچ تغییری در واقعیت مسئله نمی دهد. زمانی جمع “فعالیت تحت نام کومه له” که بعدها تحت نام روند سوسیالیستی کومه له فعالیت خود را ادامه دادند، با دیدگاههای مشابه پلاتفرم خود را رو به جامعه اعلام کردند. آنها مخالفت با قالب حزب کمونیست، باور به عدم تحقق سوسیالیسم در یک کشور، مخالفت با حاکمیت شورایی، تأکید بر اینکه کردستان صنعتی نیست و استراتژی سوسیالیستی در کردستان آینده ای ندارد را به مبنای پلاتفرم سیاسی خود تبدیل کردند.
پر واضح است که در شرایط کنونی صف بندی شکل گرفته در درون تشکیلات هنوز به لحاظ سیاسی روشن و شفاف نیست و عوامل مختلفی در ایجاد این عدم شفافیت دخیل هستند. در حالی که کسی نمی تواند منکر آن شود که نظریه انحلال حزب، مخالفت با برنامه حاکمیت شورایی، نفرت پراکنی علیه جنبش چپ، و غیر قابل تحقق دانستن سوسیالیسم در ایران به طور عینی در جناح راست مواضع رسمی حزب قرار دارند و تأکیدات برنامه و استراتژی حزب کمونیست ایران بر جایگاه حزب، بر اهمیت شکل دادن به قطب نیروهای چپ و سوسیالیست، بر آلترناتیو حکومت شورایی در مقابل پارلمانتاریسم بورژوایی و امکان پذیری سوسیالیسم بر درستی این ارزیابی تأکید دارند، اما به رغم تمام اینها، قطب بندی ایجاد شده در درون تشکیلات به لحاظ سیاسی روشن و شفاف نیست و به هیچ وجه نمی توان یک قطب را به راست و قطب دیگر را به چپ منتسب کرد. دلیل عدم شفافیت و ابهام در صف بندی ایجاد شده در درون تشکیلات تبلیغات سیستماتیک و ناروایی است که از جانب صاحبان این دیدگاهها علیه مدافعان خط رسمی حزب سالهاست ادامه دارد. در واقع این نه مضمون مسائل مورد اختلاف، بلکه روش های پیچیده و به غایت ناسالمی که برای پیشبرد اهداف سیاسی در پیش گرفته شده این وضعیت را بوجود آورده است. صاحبان این دیدگاهها به جای گردآوری نیرو حول نظرات خود از طریق مجراهای تعریف شده تشکیلاتی به شیوه ای اپورتونیستی با سازمان دادن این کمپین تبلیغاتی که گویا عده ای می خواهند حزب را به طرف جریان کمونیسم کارگری ببرند، می خواهند اردوگاه کومه له را جمع کنند و دبیر اول کومه له را کنار بزنند فضای تشکیلات را مسموم کردند. در حالی که وجود اختلاف نظرات در یک حزب سیاسی به خودی خود هیچ ایرادی در بر ندارد و امری طبیعی است و چنانچه صاحبان این نظرات بحث های خود را از راههای اصولی پیگیری نمایند می تواند به ارتقا مباحث سیاسی یاری رسانند، اما در پیش گرفتن این شیوه های اپورتونیستی و ناسالم و مغایر با روش های انقلابی می تواند فضای مبارزه سیاسی را مسموم و متشنج نماید.
با وصف تمام اینها باید این دوره بحرانی را پشت سر گذاشت. سیر تحولات سیاسی در درون جامعه و تلاش در راستای پاسخگویی به نیازهای جنبش کارگری و جنبش های اعتراضی توده ای وحدت حزبی را از ما می طلبد. تداوم حاکمیت جمهوری اسلامی و سرکوبگری های آن، صف بندی بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی که هر کدام به نحوی در تلاشند که جنبش های اعتراضی در جامعه را به بیراهه ببرند و آن را به دستمایه استراتژی های سیاسی خود برای عقیم گذاشتن انقلاب آتی تبدیل نمایند از ما می طلبد که این دوره بحرانی را با موفقیت پشت سر بگذاریم. یکی از پیش شرط های عبور از این دوره بحرانی به رسمیت شناختن صف بندی بوجود آمده در درون تشکیلات است. عدم شفافیت سیاسی کامل این صف بندی نباید به توجیهی برای انکار آن بدل گردد. راه حلی می تواند به عبور از این وضعیت یاری رساند که این واقعیت را همانگونه که هست به رسمیت بشناسد. در شرایط کنونی تنها راه حلی که بتواند مشارکت نمایندگی همه رفقای تشکیلات در همه ارگانهای رهبری این تشکیلات مستقل از اینکه در قطب بندی موجود در کجا قرار گرفته اند را تأمین نماید می تواند به لحاظ تشکیلاتی حل این بحران را مدیریت کند. این کار را با توصیه و پند و اندرزهای وحدت طلبانه نمی توان انجام داد. در دوره ای که بحران اعتماد وجود دارد و دیوارهای اعتماد ترک برداشته اند نمی توان با توصیه های وحدت طلبانه سیاست حذف را کنار گذاشت. باید مکانیسمی را پیدا کرد که مانع اجرای سیاست حذف شود. تداوم حذف مخالفین سیاسی ممکن است در” دمکراسی روال کار” بکارگرفته درنظامهای پارلمانی درمیان جناحهای مختلف احزاب بورژوائی ، نافذ باشد، اما دراحزاب کمونیستی قطعاً به وحدت سیاسی منجرنمیشود . این وضعیت اگربه کنگره کشیده شود ، دستیابی به انسجام تشکیلاتی حتی برای هریک از قطبهای تشکیل شده ناپایدار وموقتی خواهد بود. به ارادەای نیاز است که مصالح طبقه وجنبش و حزب را برمصالح شخصی وجناحی ترجیح دهد وتلاش کند تا قبل از کنگره مکانیزم برون رفت از این بحران را بیابد ومورد استفاده قرار دهد .
محمد نبوی
١٩ ماه مه ٢٠١٩