چهارشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۳ | 08 - 01 - 2025

Communist party of iran

آپارتاید و خشونت علیه زنان و جدال فرهنگ پیشرو طبقه‌ی انقلابی با فرهنگ ارتجاعی طبقه‌ی حاکم!


 نیما مهاجر ۱۷ دیماه ۱۴۰۳ 

خشونت در جامعه محصول رابطه‌ی قدرت است. کسی که قدرت بیشتری دارد، بر آنکس که فاقد قدرت است خشونت می‌ورزد. منظور از قدرت فقط قدرت جسمی نیست، بلکه شامل قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هم می‌شود. برای پایان دادن به خشونت باید هم قدرت سیاسی، هم قدرت اقتصادی و اجتماعی را بازتوزیع کرد. تا زمانی که توده‌های کارگر و زحمتکش و مخصوصا زنان این طبقه، تماشاگران عرصه‌ی قدرت سیاسی باشند و اقلیتی پدر-مردسالار حکمرانی کنند، تا زمانی که طبقه‌ی سرمایه‌دار برای پاسداری از موقعیت برتر خود بر نابرابری اقتصادی و نابرابری اجتماعی (نابرابری ملی، جنسیتی و…) تاکید کند، تا زمانی که طبقه‌ی حاکم برای تحمیل روابط ستمگرانه به ابزار قتل و شکنجه متوسل شود؛ شاهد تولید خشونت هستیم.

فرهنگ حاکم بر جامعه، فرهنگ طبقه‌ی حاکم است و رژیم اسلامی سرمایه‌داران فرهنگ پدر-مردسالاری را بر جامعه حاکم کرده است. از همان اوایل انقلاب سرکوب شده‌ی ۱۳۵۷، شدیدترین خشونت‌های ضد زن را خود جمهوری اسلامی تولید کرد. وقتی که رژیم اسلامی با در اختیار داشتن قدرت سیاسی-اقتصادی-اجتماعی برای سرکوب مخالفین و تحمیل حجاب اجباری زنان را در خیابان‌ها با چماق و شلاق و چاقو سرکوب می‌کند، به صورت‌شان اسید می‌پاشد، تن‌شان را با اتو می‌سوزاند، بر پشت‌شان شلاق می‌زند، در زندان‌ها به آن‌ها تجاوز می‌کند و در ملا عام اعدامشان می‌کند، در واقع خشونت را در ابعاد گسترده‌ای تولید می‌کند. زندانیان سیاسی و در راس آن‌ها زنان زندانی علیه اعدام به عنوان خونبارترین ماشین تولید خشونت حکومتی هفته‌های متوالی است که اعتصاب می‌کنند؛ این مبارزه بخش مهمی از مبارزه‌ی طبقه‌ی انقلابی علیه خشونت طبقه‌ی حاکم است.


بدون شک تولید خشونت حکومتی علیه زنان، بر بازتولید خشونت و مردسالاری در جامعه تأثیر می‌گذارد. مردانی که تحت تاثیر فرهنگ ارتجاعی ضدزن و مردسالاری حاکم قرار گرفته‌اند، نه تنها با اتکا به قدرت جسمانی بلکه به کمک قدرت سیاسی-اقتصادی-خانوادگی‌ای که دارند خشونت علیه زنان را در ابعاد اجتماعی بازتولید می‌کنند، خواهران‌شان را به دلیل داشتن دوست‌پسر با چاقو لت و پار می‌کنند، همسرانشان را با روسری خفه می‌کنند، مادرشان را کتک می‌زنند، پارتنرشان را می‌کُشند، دخترانشان را داغ می‌کنند، پاسخ منفی خواستگاری را با آتش و گلوله پاسخ می‌دهند و اینجا و آنجا به زنان تجاوز می‌کنند. آیا همه‌ی این خشونت‌ها را حاکمیت پیشتر و بیشتر از همگان تولید نکرده است؟ حکومت چه نقشی در بازتولید اجتماعی خشونت علیه زنان دارد؟ قانون رژیم اسلامی برای دفاع از بازتولید خشونت ضدزن در جامعه، قتل زن به دست مرد را مشروع کرده است. بر اساس ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی (باب تعزیرات) «هرگاه مردی زنش را با مرد دیگری در بستر ببیند و علم به عدم مخالفت زن داشته باشد، می‌تواند هردوی آنها را بکشد» و ماده ۳۰۱ آن قانون هم تصریح کرده که «پدر و جد پدری به خاطر کشتن فرزند قصاص نمی‌شوند».

این قوانین آشکارا قتل زن به دست مرد را مجاز می‌شمارند در صورتیکه عکس آن در قانون وجود ندارد. واقعیت اجتماعی به ما می‌گوید که این قوانین برای حمایت از حق کشتن زنان به دست مردان خانواده تدوین شده است و سالانه دهها مرد با کمک همین قانون، همسران و خواهران و دخترانشان را به قتل می‌رسانند و متحمل هیچ مجازاتی نخواهند شد. حکومت به این‌ها هم کفایت نکرده و برای بازتولید خشونت ‌مردسالارانه در جامعه، بودجه‌های کلانی به ساختارها و روابط اجتماعی ضدزن اختصاص داده است. محتوای درسی‌ای که در مدارس تدریس می‌شود، افکار ضدزنی که در مساجد ترویج می‌شود (در کردستان بیش از ۲۸۰۰ مسجد و‌ مکان مذهبی افکار ضد زن را ترویج می‌دهد در حالیکه زنان از داشتن حتی یک تشکل پیشرو و مستقل برای دفاع از خودشان محرومند) و خشونتی که علیه زنان در رسانه‌های رسمی و غیررسمی تبلیغ می‌شود؛ به شکل و مستقیم و غیر مستقیم فرهنگ تجاوز و شکنجه و زن‌کشی را رواج می‌دهد. همه‌ی این نهادها با بودجه‌ی حکومت و بر اساس سیاست‌های رژیم اسلامی ایجاد شده‌اند و عمل می‌کنند.

طبقه‌ی حاکم هم با استفاده از ابزارهای قدرت سیاسی (قانون، رسانه، آموزش و پرورش و…) هم با بهره‌جویی از قدرت اقتصادی و ابزارهای سلطه‌ در روابط و ساختارهای اجتماعی (مسجد، مدرسه، رسم و رسوم و سنت‌های مذهبی و..) تلاش می‌کند که نابرابری جنسیتی در بین زن و مرد را تولید و بازتولید کند. روابط تولیدی سرمایه‌داری بر پایه‌ی موقعیت روابط اقتصادی نابرابر شکل گرفته است و این تمایزات طبقاتی یا نابرابری در موقعیت اقتصادی مستلزم و مولد روابط نابرابر اجتماعی از جمله نابرابری جنسیتی است. واضح است که نابرابری جنسیتی، افکار مردسالارانه و زن‌ستیز، همچنین فرهنگ ارتجاعی توجیه‌گر و مدافع خود را بوجود می‌آورد. به این ترتیب طبقه‌ی انقلابی برای رفع کامل همه‌ی اشکال ستم طبقاتی و جنسیتی باید در نهایت به علت اصلی وجود ستم -یعنی به نظام سرمایه‌داری- پایان دهد.

اما جامعه‌ی آگاه، همین امروز هم می‌تواند از بازتولید فرهنگ طبقه‌ی حاکم سرپیچی کند و فرهنگ متفاوت و پیشرو خود را تولید کند. مبارزه با سرمایه‌داری (علت) از مبارزه‌ی با نابرابری‌های اجتماعی (معلول‌ها) جدا نیست. مبارزه با نابرابری جنسیتی و افکار پدر-مردسالارانه تحت همین مناسبات سرمایه‌داری، بخش مهمی از مبارزه‌ی طبقاتی است. به عبارتی دیگر مبارزه‌ی طبقاتی در شرایط کنونی در حیات فرهنگی جامعه نیز جریان دارد. اگر طبقه‌ی حاکم برای دفاع از نظم موجود فرهنگ ارتجاعی را تولید و بازتولید می‌کند، در مقابل طبقه‌ی انقلابی -طبقه‌ی کارگر- در مبارزاتش خواهان یک انقلاب و دگرگونی ریشه‌ای در فرهنگ حاکم بر جامعه است و همزمان که تلاش می‌کند طبقه‌ی حاکم را از مسند قدرت سیاسی پایین بکشد، با اتکا به فرهنگ پیشرو و برابری طلبانه به جنگ با نهادها و سنت‌های ارتجاعی بازتولید کننده‌ی نابرابری اجتماعی در بین زن و مرد می‌رود و فرهنگ مترقی خود را ترویج می‌کند.

به عبارتی دیگر می‌توان گفت که رابطه‌ی تولید فرهنگ توسط دولت طبقه‌ی حاکم و بازتولید فرهنگ به وسیله‌ی اجتماع، رابطه‌ای خطی و یک به یک نیست. برای مثال رژیم اسلامی سالهاست که با صرف بودجه‌های کلان، فرهنگ عاشورایی را تولید می‌کند اما مردم مناطق کوردستان و سیستان و بلوچستان فرهنگ زاری و عزای کربلایی را بازتولید نمی‌کنند و یک مقاومت گسترده‌ی اجتماعی در این مناطق در برابر این فرهنگ ارتجاعی وجود دارد. البته در مقاومت علیه مذهب رسمی شیعه علاوه بر نیروهای سکولار و آزادی‌خواه، گروههای ارتجاعی دیگر ادیان و مذاهب غیررسمی نیز سهم دارند. این مثال را برای روشن شدن موضوع مطرح کردم. اما جمهوری اسلامی حتی در تحکیم فرهنگ اسلامی اهل تسنن نیز در کوردستان با ناکامی مواجه شده است.

مصداق این ادعا را بارها مشاهده کرده‌ایم. مراسم تشییع جنازه‌ی انسانهای آزادی‌خواه و برابری‌طلب به دور از هر گونه فرهنگ و سنت ارتجاعی برگزار می‌شود. در مراسم خاکسپاری دایه فراست جعفر قشلاقی مادر سه پیشمرگ جانباخته‌ی کومه‌له به نامهای (نسرین، پروین و پرشنگ رستم‌گرجی) در روز یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ در شهر سنندج دیدیم که هیچ نشانی از مذهب وجود نداشت و مردم تابوت این مادر کمونیست را با تابوشکنی علیه مردسالاری، بر دوش زنان به قبرستان بردند و از نمادهای سوسیالیستی (ستاره ی سرخ) و سرودهای انقلابی استفاده کردند. اینها صحنه‌هایی از مبارزه‌ی سوسیالیست‌ها علیه فرهنگ زن‌ستیز و کهنه‌پرستانه است که زنان در صف مقدم این مبارزه حضور دارند. کمونیست‌های کوردستان مبارزه علیه فرهنگ ارتجاعی را بارها در اعتراض به قتل‌های ناموسی نیز نشان داده‌اند و به درستی به هر دو عامل اصلی فرودستی زنان اشاره کرده‌اند: مردسالاری و سرمایه‌داری.

روز پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ یک هفته قبل از جانباختن ژینا امینی و شعله‌ور شدن قیام انقلابی «ژن ژیان ئازادی»، زنان و مردان آزادی‌خواه و برابری طلب مریوان در اعتراض به قتل شلیر رسولی با شعار‌های «پیاوسالاری و سەرمایە، هۆکاری ئەم بەڵایە/مردسالاری و سرمایه‌{داری} عامل این بلا هستند، لات و خوێڕێ هار مەکەن، پارەی موفتیان پێ مەدەن/بە حمایت و پرورندان اراذل و‌ اوباش پایان دهید و هێزی ئەمنی ئەم شارە، پشتیوانە لەم کارە/نیروهای امنیتی حامی این جنایت هستند» به خیابانها آمدند و علیه ریشه‌های زن‌کشی اعتراض کردند. در آخرین مورد اعتراض توده‌ای به قتل و جنایت علیه زنان در کوردستان، روز یکشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۳ جمعی از فعالین اجتماعی، اعضای تشکل صنفی معلمان و فعالین حقوق زنان در اعتراض به قتل فجیع «غزاله حدودی» که توسط خواستگارش در محل کارش به آتش کشیده شد در محله نایسر سنندج با در دست داشتن شعارهای «زن، زندگی، آزادی» و «نه به خشونت علیه زنان» تجمع کردند.

غزاله که مغازه‌ی خیاطی داشت به دلیل رد درخواست ازدواج از سوی یکی از مردان مغازه‌دار در محله، در روز ۱۴ دیماه به آتش کشیده شد و روز ۱۶ دیماه در بیمارستان جانباخت. جمهوری اسلامی زنان را از حقوق و آزادی‌های فردی محروم کرده است. در جامعه‌‌ی ضدزنی که رژیم اسلامی آموزش داده است زنان حق آزادانه زیستن ندارند، حق انتخاب همسر ندارند و از حق تجرد با حفظ احترام و‌ کرامت انسانی و حفظ امنیت در جامعه برخوردار نیستند. غزاله به دلیل فقدان نهادهای حمایتی در ساختار سیاسی و اجتماعی و تحت فشار افکار مردسالارانه و ضدزن از ترس بی‌آبرویی در برابر تهدیدات قبلی قاتل سکوت کرد تا اینکه فاجعه اتفاق افتاد. نباید فراموش کرد که زنان به دلیل شرایط نامناسب مالی و فقدان قدرت اقتصادی نیز بیشتر در معرض خشونت قرار دارند. اعمال خشونت با جایگاه طبقاتی انسان‌ها -از جمله زنان- رابطه‌ای تنگاتنگ دارد و خشونت علیه زنان تهیدست در محلات کارگری به موقعیت طبقاتی‌‌شان نامربوط نیست. [۱]

مردم کوردستان بارها نشان داده‌اند که می‌توان علیه فرهنگ و سیاست‌های رژیم اسلامی و بازتولید خشونت و ستم علیه زنان به مبارزه پرداخت. با این حال فرهنگ پدر-مردسالاری موجود در لایه‌ی ارتجاعی جامعه که هنوز به حکومت حامی‌اش پشت‌گرم است، جان‌سختی نشان می‌دهد. جامعه‌ی کوردستان نیز مانند هر جامعه‌ی دیگری همچنان به کلی از شر این فرهنگ کهنه‌پرستانه خلاص نشده است، و اقشار و بخش‌های ساکن در این جغرافیا -صرفا به دلیل ملیت مشترکشان- نه از لحاظ طبقاتی و نه از لحاظ فکری و فرهنگی جامعه‌ای یکدست و همگون را تشکیل نمی‌دهند. بنابراین وجود خشونت و قتل‌ علیه زنان در کوردستان -این منطقه‌ی خواستگاه شعار ژن ژیان ئازادی- نشان دهنده‌ی پارادوکس نیست، بلکه یک واقعیت انکار ناپذیر، یعنی تقابل آشکار نیروهای مدافع زن‌ستیزی در لایه‌های ارتجاعی اجتماع با نیروهای پیگیر برابری زن و مرد در بخش پیشاهنگ جامعه را نشان می‌دهد.

حکومت اسلامی با تمام توانش اولی را تقویت می‌کند و دومی را زیر ضرب می‌گیرد. اولی پاسدار نظم ارتجاعی و سرمایه‌داری حاکم است، و دومی خواهان سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار نظامی مترقی بر پایه‌ی برابری انسان‌ها است. جامعه‌ی کوردستان از این دو بخش بوجود آمده است. نه جمهوری اسلامی توانسته است فرهنگ پیشرو را از کوردستان پاک کند و نه ما توانسته‌ایم جمهوری اسلامی و فرهنگ ارتجاعی‌اش را به گورستان تاریخ بسپاریم. مبارزه ادامه دارد. با این‌ حال، دهها فاکت از جمله اعتراض دیروز زنان و مردان آزادی‌خواه سنندج نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی با وجود کشتارها و شکنجه‌هایی که اعمال کرده، نتوانسته آزادی‌خواهان و برابری‌طلبان را به تمکین و شکست بکشاند. جمهوری اسلامی نتوانسته فرهنگ ارتجاعی خود را به همه‌ی جامعه و بالاخص نسل جوان زنان تحمیل کند و این شکست رژیم در به تسلیم کشاندن زنان، به کوردستان محدود نمی‌شود.

رژیم اسلامی بیش از چهار دهه است که می‌کوشد با کمک محتوای ارتجاعی و ضدزن در کتب آموزشی مدارس، فرهنگ حجاب و تحقیر و بردگی را در بین دختران رواج دهد و نهادینه کند. اما روزانه می‌بینیم که دختران نه تنها این تفکرات زن ستیزانه را درونی نکرده‌اند و هر روز ارزش‌های ارتجاعی رژیم اسلامی را زیر پا می‌گذارند بلکه در جریان خیزش انقلابی ژینا با شهامت و ابتکارات مبارزاتی‌ای که از خودشان نشان دادند، ستون‌های پوسیده‌ی محور کذایی مقاومت را به لرزه درآوردند. امروزه شبکه‌های اجتماعی به عنوان یکی از ابزارهای بازتولید فرهنگ، خارج از کنترل تمام و کمال حکومت‌ها هستند و این ابزار امکان مقاومت پیشرو و مترقی را به زنان داده است. پرستو احمدی با استفاده از همین ابزار و پخش ترانه‌خوانی بدون حجاب اجباری از طریق یوتیوب، دیوار ممنوعیت ظاهر شدن صدا، موی سر و بدن زنان در انظار عمومی را در ابعاد میلیونی ویران کرد. این واقعه یکی از تضادهای بنیادین سرمایه‌داری را نشان داد. زمانی که رشد نیروهای تولیدی در چهارچوب روابط تولیدی حاکم نمی‌گنجند، انقلاب فراخوانده می‌شود.

امروزه رشد نیروهای تولید فرهنگ و گسترش استفاده از شبکه‌های اجتماعی و موبایل‌های هوشمند، در چهارچوب‌های تنگ فرهنگ حاکم بر جامعه‌ی ایران نمی‌گنجد و به صورت دوفاکتو زنان ایران را در آستانه‌ی پیروزی کامل یک انقلاب فرهنگی علیه رژیم اسلامی قرار داده است.‌ضروری است کمونیست‌ها برای پایان دادن به همه‌ی اشکال ستم و نابرابری‌های اجتماعی، تئوری رادیکال خود را بر پایه‌ی علم تاریخی-طبقاتی فرموله کنند و به همین منظور لازم است فمینیسم سوسیالیستی را در برابر انواع مختلف فمینیسم بورژوایی و اسلامی تقویت کرد. رسالت پیشروان کارگری و سوسیالیست‌های برابری‌طلب این است که تشکل‌های مستقل زنان را بوجود بیاورند. با تحمیل تشکل‌های مستقل زنان به رژیم حاکم، می‌توان به جنگ فرهنگی با ارتجاع زن‌ستیز رفت و افکار مترقی و برابری‌خواهانه را با کمک نشریات و میتینگ‌ها و رسانه‌های اجتماعی در ابعاد توده‌ای گسترش داد. این سازمان‌های توده‌ای به عنوان یک قدرت اجتماعی، توانایی دفاع از زنان در برابر تهدیدات و خشونت‌های افراد خانواده یا دیگر افراد جامعه را دارند.

زنان و ‌مردان طبقه‌ی کارگر که هیچ منفعتی در حفظ مناسبات کنونی -از جمله حفظ فرهنگ ارتجاعی و حفظ توزیع نابرابر و روابط قدرت حاکم بر ساختار سیاسی-اقتصادی-اجتماعی- ندارند، تنها طبقه‌ی انقلابی هستند که قادر به خشکاندن ریشه‌های ستم جنسیتی و زن‌کشی می‌باشند. با تبلیغ و ترویج و سازماندهی، نیروی مادی لازم برای پیاده کردن علم رهایی بشر را متحد و متشکل کنیم، چرا که بدون رهایی زنان، شکستن قیود رهایی کل جامعه ممکن نیست.

یادداشت: [۱]: برای اطلاع از وضعیت زندگی اجتماعی در محله‌ی نایسر می‌توانید به گزارش تحلیلی‌ای که شهریور ماه سال جاری ۱۴۰۳ با همین قلم منتشر شده است مراجعه کنید. این متن تحت عنوان «نایسر، بزرگترین محله‌ی حاشیه‌نشین سنندج؛ با نگاهی به خیزش انقلابی ژینا، نیما مهاجر» در سایت آزادی بیان موجود است.

اشتراک در شبکه های اجتماعی: