دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ | 23 - 12 - 2024

Communist party of iran

آرمان جانباحتگان نبابد فراموش شود!


اختر کمانگر

علیرغم فراز و نشیب های که بر سر راه کومه له و حزب کمونیست در طول تاریخش قرار گرفته، تعهد به دفاع از منافع توده های کارگر و زحمتکش همواره چراغ راهنمای این حزب بوده است و این آرمان خود را در سیما و صلابت و صداقت و فداکاری هزاران جانباخته راه آزادی و سوسیالیسم و افق های سیاسی و طبقاتی ای که رفقایی مانند فواد مصطفی سلطانی، جعفر شفیعی، صدیق کمانگر و غلام کشاورز و …. آن را نمایندگی کرده اند، خود را نشان داده است. رمز سرافرازی و اجتماعی شدن این جریان که توانسته در مقابل راهکارهای ناسیونالیسم در جنبش کردستان و لیبرالیسم در سطح سراسری به استراتژی سوسیالیستی اش وفادار بماند این بوده که در این راستا حرکت کرده است.

آنچه در بحران تشکیلاتی این دوره باید مد نظر قرار گیرد، میزان وفاداری به آرمان هایی است که این عزیزان جانباخته تا آخرین لحظه زندگی پربارشان برایش جنگیدند.سئوال این است که آیا آرمانی که چراغ راهنمای فعالیت و مبارزه ما بوده است در اوضاع و احوال سیاسی و تشکیلاتی این دوره کماکان به سیاق گذشته بوده است؟

باید اذعان کرد که آنچه باعث نگرانی توده های مردم زحمتکشی که همواره این جریان برایشان امید برای رهایی را زنده نگه داشته است این است که در مباحث سیاسی این چند ساله و روش ها و سنت های تشکیلاتی جاه طلبانه و بوروکراتیک و غیر کمونیستی خود را نشان داده است. آیا لغزش ها و عدول این چند ساله از مصوبات رادیکال آنچه تشکیلات ما همواره داشته در ادامه همان اهداف و جهت گیرهایی است که رفقای همچون دکتر جعفر و صدیق کمانگر رهروانش بوده است؟

به نظر من بسیاری از ارزش هایی که این رفقا با جان و خون خود آن را نمایندگی کردند، تلاشی که آنها در پرورش یک نسل از انسان های مارکسیست و انقلابی بکار بردند، در جهت گیری های سیاسی این دوره تشکیلات به مخاطره افتاده است. راهکار این رفقا اولویت دادن به مبارزه و تشکل یابی مبارزات کارگری، افقی سراسری و انترناسیونالیستی و همکاری با نیروهای بود که فلب شان برای گزینه ای سوسیالیستی می طپید، آنها سیاستی همه با همی و لیبرالی را نمایندگی نمی کردند، آنها مرز روشنی در مقابل راهکارهای ناسیونالیسم داشتند و متاسفانه همه این ارزش ها، اگر چه نمی توان هنوز آن را “تغییر ریل” نام برد، اما در نمونه های مشخص زیر سئوال رفته و شکاف های سیاسی را در تشکیلات ما بوجود آورده است.

در حزب ما داشتن نظرات سیاسی هیچگاه امری عیر طبیعی نبوده است، اما روش های هدایت این اختلافات که بیشتر از همه در رهبری این تشکیلات خود را نشان داده، بحران و دو قطبی شدن تشکیلات را به همراه آورده و متاسفانه تشکیلات ما بطور غیر رسمی به دو تشکیلات تبدیل کرده است و این در حالی است که ما در پاسخ به نیازهای مبارزات اجتماعی و طبقاتی بیش از هر زمانی به وحدت و همگامی نیروهای کمونیست احتیاج داریم اما متاسفانه وضعیت نابسامان کنونی نشان می دهد که ما از راه و آرمان صدیق و دکتر جعفر و فواد و … دور اقتاده ایم. اولویت برای همه این عزیزان ضرورت های مبارزه طبقاتی بوده است نه منافع و کرسی های تشکیلاتی. رفیق صدیق قبل از اینکه با موقعیت بالای تشکیلاتی اش شناسه شود به یک رهبر مبارزات حق طلبانه مردمش شناسه می شد. دکتر جعفر قبل از اینکه به موقعیت تشکیلاتی اش شناسه شود، به سیمای دکتری انقلابی که همه چیزش را توشه مبارزه طبقاتی و کمونیستی کرد شناسه می شد و این نه کارنامه تنها این چند رفیق بلکه کارنامه پرافتخار هزاران رزمنده کمونیستی است که در صفوف این تشکیلات جان خود را فدا کردند.

حزب کمونیست برای این عزیزان ظرفی برای متحد کردن انسان های مبارز و برای کارگران بود نه متفرق کردن آنها. اگر به فراخوان های بارزی که در پیام های روشن و شفاف رفقای جانباحته فواد و صدیق و دکتر جعفر در زمانه خود یک بار دیگر نظر بیفکنیم می بینیم آنها حزب را برای کارگران و محرومان جامعه می خواستند. اگر به پیام رسای صدیق کمانگر که بیان داشت” کارگران حزب کمونیست ایران حزب شماست! بیاید آن را فتح کنید” به یاد بیاوریم،به سهولت متوجه می شویم که بسیاری از عملکردهای سال های اخیر ما که توجه اش بیشتر به نیروهای ناسیونالیست بوده تا کمونیست، توجه اش بیشتر به اقشار متوسط جامعه بوده تا طبقه کارگر، توجه اش بیشتر به موقعیت های تشکیلاتی و دعواهای درونی بوده تا مسائل بیرون جامعه،نگرانی ها برای بحرانی که تشکیلات ما را ضعیف کرده است، ببشتر می شود.

آیا واقعا در وضعیت کنونی می توان ادعا کرد که به آرمان این رفقا وفادار مانده ایم؟ به نظر من این ارزش ها زیر سئوال رفته و آنچه ما از طرف ارگان های رهبری این تشکیلات شاهد آن هستیمادامه دهنده همان اهداف و جهت گیری ها نیست. متاسفانه جاه طلبی و موقعیت طلبی و تلاش برای “فتح ارگان ها” جای این ارزش ها را گرفته است. آیا بازگشت به تعهدهایی که ما را اجتماعی کرد، نباید در مقابل کادرها و مسئولین این تشکیلات قرار گیرد که تشکیلات را فدای جاه طلبی و موقعیت طلبی فردی شان نکنند؟ آیا ما نمی توانیم دوباره تشکیلاتی را که دو شقه شده در راستای همان اهداف ولای جانباختگانش دوباره به هم وصل کنیم و کومه له و حزب را همواره امیدی مردم محروم بوده و خاری در چشمان دشمنان طبقاتی ما زنده و پویا سازیم؟

اگر عزمی جمعی و مسئولانه باشد این کار عملی است. بر عکس تفکر کسانی که می خواهند حزب کمونیست ایران را فقط به یک اسم و تابلو تبدیل کنند، ما تلاش خواهیم کرد که این حزب مانند یک جریان اجتماعی و با پا فشاری و تاکید بر مواضع کمونیستی و رادیکالش و انطباق عملکرد آن با واقعیات روزمره مبارزه طبقاتی و دخیل بودن در رنج و مصیبت مردم ایران و کردستان این راه را بپیمایم. برای کسانی که وجود و نام حزب برایشان آزار دهنده است و بدون توجه به محدویت ها و سرکوب رژیم آن را زیر سئوال می برند، کاملا واضح است که دلیل استدلالشان وابستگی طبقاتی آنان است، و همانگونه که در گذشته هم نشان داده شده در این تلاششان ناکام خواهند ماند.

کومه له وحزب کمونیست ایران یکی از مطرح ترین گرایشات سوسیالیستی در ایران و کردستان است، این حزب قابل اعتماد و امید مردم محرومو کارگر بوده و هست. و اگر کم و کاستی وجود داشته، مشکل نام حزب نبوده و نیست، بلکه عدول یا لغزش از سیاست های رسمی و شناخته شده ما بوده است، مشکل رهبری این حزب و پیشبرد روش های بیگانه با سنت های انقلابی ما بوده و هست که باید طرد گردند. ما این ظرفیت رفع این بحران را به شرط اینکه صادقانه، به بازسازی ارزش های انقلابی و متعهدانه مان برگردیم داریم. کومه له و حزب کمونیست ایران در راستای وفاداری اش به جنبش های در حال رشد اجتماعی و به منافع طبقه کارگر، این دوره را هم سپری خواهد کرد و کادرهای متعهد این تشکیلات اجازه نخواهند داد تشکیلات ما به تشکیلاتی تبدیل شود که فقط نام و تابلویش باقی بماند. این عزم، نیرویش را قبل از هر چیز از مبارزات رادیکال و چپ درون جامعه می گیرد.

اشتراک در شبکه های اجتماعی: