پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 25 - 04 - 2024

Communist party of iran

موقعیت انقلابی،‌ اداره‌ی شورایی!


عباس منصوران

کارگران دوشادوش زنان و جوانان انقلابی در تجربه‌ی زندگی و بهره‌کشی طبقه‌ی مسلط از آنان دریافته‌اند که هیچکس و هیچ قانون و خدایی حق ندارد بردیگری تسلط داشته باشد. انقلاب سال ۵۷ به هدف آزادی و رهایی برای پایان دادن از سلطه‌ی استبداد  برخاست، اما بلندگوهای سرمایه‌داران شعار «همه با هم بودن» و تنها علیه دیکتاتوری شاه را به پیش بردند. اکنون نمایندگان سیاسی مناسبات ضدانسانی سرمایه، پس از ۴۳ سال هنوز نیز، مانند سال ۵۷ فریبکارانه می‌گویند: اختلاف‌‌ها را بگذارید برای بعد. در بهمن ۵۷  گفتند، مسئله اصلی رفتن شاه و پایان دادن به دیکتاتوری شاه است. گفتند به ما اعتماد کنید، آنان به‌این کلاهبرداری، انقلاب ۵۷ که انباشت خواسته‌های تاریخی از مشروطه تا آنزمان بود را در نیمه راه از پیشروی بازداشتند و از ادامه ‌یابی انقلاب جلوگیری کردند، یعنی اجازه ندادند تا انقلاب سیاسی به انقلاب اجتماعی که رهایی از زنجیر بهره‌کشی را به همراه  می‌آورد، تکامل بیابد. ادامه‌یابی انقلاب از سرنگونی شاه در سال ۱۳۵۷، به انقلاب اجتماعی، به سلطه‌ی استبداد حکومتی و طبقاتی و انگل‌ها و بردگی پایان می‌داد. بنابراین، سران ۴ کشور مهم جهانی سرمایه با شتاب به چاره جویی پرداختند و در کنفرانسی در یک جزیره‌ی زیر سلطه‌ی دولت فرانسه به نام گودالوپ همسو شدند تا حکومت مذهبی را برای مهار انقلاب و نجات مناسبات برده‌دارانه‌ی سرمایه‌‌داری به قدرت بنشانند. آنان دو گزینه‌ی‌ سلطنت که ‌به سان یک حکومت استبدادی با یک انقلاب سیاسی از میان برداشته شده بود، بعد از دو ماه، ‌به رای ‌گذاشتند: که یا سلطنت یا حکومت اسلامی! این یک توهین به شعور اجتماعی و انقلاب بود. نهاد جایگزین حکومت مستبد شاهنشاهی از میان برداشته شده بود، تنها یک گزینه‌ی جهان سرمایه‌داری که در واقع حکومت اسلامی بود پیش روی نهادند. خمینی اعلام داشت «حکومت اسلامی،‌ نه یک کلمه بیش نه یک کلمه کم» ‌گزینه‌ی سومی،‌ در میان نبود. تنها گزینه‌ی موجود، انتخاب حکومت اسلامی بود که با شمشیر در ۱۴۰۰سال پیش  با نهرهای ‌خوان و ویرانسازی نهادینه شده بود. و این ۴۳ سال کارنامه‌ و نتیجه‌ی انتخاب صندوقی و رفراندم است.


در بهمن ۵۷، کارگران درایران، به هزار و یک دلیل خود را پیش روی نگذاشتند و به ناچار گزینه‌ی سرمایه‌داری اسلامی به جامعه‌ تحمیل شد تا از پیشروی انقلاب و قدرت‌یابی شوراها جلوگیری شود. سرمایه‌داری دولتی روسیه و کارگزارانش‌ در ایران در پوشش حزب توده – اکثریت فداییان خلق، دست در دست ملی‌-مذهبی‌ها و بقایای جبهه‌ ملی و… سلاح سنگین پاسداران را مجهز کردند و پایه‌های تبه‌کار حکومت اسلامی و خمینیست‌ها شدند و حکومت اسلامی با کشتار بیش از صدهزار تن در دهه‌ی۱۳۶۰به یاری همین ضدانقلابیون و پایه‌های حکومتی، تثبیت شد.


با این پشتیبانی‌ها و اسپاسنورها، حکومت اسلامی، نه تنها برطبیعت و کوه و جنگل آب و دریا و خاک،‌ معادن و هستی و جان جامعه‌ چنگ انداخت، بلکه با فریب و سوء‌استفاده از باورها و زودباوری‌ها و اعتماد  کارگران و زحمتکشان، خود را مالک  مشروع دسترنج طبقه کارگر و زحمتکشان نامید.


در سال ۵۷، بین دو بد و بدتر، گزینه‌‌ی سوم و انسانی که می‌توانست شورایی و کارگری باشد، به‌جز ارتجاع گزینه‌ی دیگری از رفراندم و صندوق رای بیرون آید.‌ گزینه‌ی انقلابی باید با حضور نیروی سازمانیافته،‌ مسلح و انقلابی و آگاه و پیشتاز جامعه، به سرمایه‌داران و مرتجعین پذیرانده شود. نمونه‌ی چنین راه کار انقلابی کمون پاریس و انقلاب اکتبر و اکنون با خودگردانی شورایی در روژآوا در شمال و شرق سوریه در پیش روی ما قرار دارد که ضمانت اجرایی و پیش‌برد آن یگانهای مسلح زنان (YPJ) ومردان (YPG) و خودگردانی‌های (کمون‌ها) مردمی و حضور و پشتیبانی‌های انترناسیونالیستی از کاتالونیا در اسپانیا و فرانسه و آلمان و دیگر کشورهای اروپایی و آمریکایی و آسیایی ووو و جنبش زاپاتیستها در مکزیک هستند.


سازمانیابی شوراها و پیشبرد سوسیالیسم در ایران،‌ با برخورداری از زمینه‌‌های اجتماعی و مناسباتی و تولیدی و ساختاری و فرهنگی جامعه  ووو می‌توانند بسیار فراتر و شتابنده‌تر از روژآوا به پیش روند و پشتوانه انقلاب‌ سوسیالیستی در منطقه باشد.


از سال ۹۶ با شعار نان،‌ کار آزادی، ‌اداره‌ شورایی! که از هفت تپه برخاست، حضور طبقه کارگر به نمایندگی از مردمان زیر ستم در شهر روستا ‌در خیزش را اعلام کرد و  پس از آن در ‌آبان ماه ۱۳۹۸ خواست‌های پاسخ ناگرفته و متراکم شده‌ی دهها ساله ادامه یافت، سرکوب شد اما مانند رودخانه‌ای خروشان و ‌زیر زمینی روان بود. کارگران و بازنشسته‌گان، ‌زنان دانشجویان،‌ فرهنگیان بخش آموزشی و دانش‌آموزان،‌ در سراسر ایران اکنون جنبشی را به صورت اراده‌ی جمعی برای سرنگونی حکومت اسلامی و دست‌یابی به رهایی به پیش می‌برند. انفجار مهرماه‌ با قتل حکومتی ژینا امینی و نامش که رمز ماندگار جنبش سرنگونی شد،‌ شلیک گردید. زن،‌ زندگی،‌ آزادی! نه یک شعار بلکه فلسفه‌ی ‌رهایی‌بخش در کنار نان،‌ کار، ‌آزادی،‌ اداره‌ شورایی (‌که در سال ۹۶ برسکوی هفت تپه با فریاد کارگر شورایی، اسماعیل بخشی اعلام شد) پیوند سراسری و اتحاد خلق‌های (کرد،‌ آذری،‌ عرب، ‌بلوچ، ترکمن، و فارس) و تمامی اتنیک‌های سراسر ایران و کردستان‌‌ها،‌ ترکیه و مراکش ووو زنان زیر ستم سراسر جهان و نیروهای پیشاهنگ و انقلابی در خیابان‌ها و محیط کار و زندگی گردید.


آگاهی طبقاتی در این روزهای سرنوشت ساز و انقلابی به اندازه‌ی سالها افزایش یافته و طبقه روز به روز سازماندهی طبقاتی خود را تکامل می‌بخشد. کارگران در این روزهای سرنوشت ساز، با شرکت در همایش‌های مبارزاتی و اعتصاب‌ها در سراسر ایران همدوش و همراه با به پاخاسته‌گان در برابر ظلم و جور‌ در می‌یابند برای مقاومت پیروزمند در برابر جنگ طبقاتی – تهاجمی سرمایه‌‌داران و حامیانش متحد شوند و اعتصاب سراسری و طبقاتی تاریخساز و سرنوشت ساز و اراده‌ی انقلابی خویش را برای اداره‌ی شورایی جامعه اعلام دارند.  


این انقلاب می‌تواند به سوی ساختارجامعه‌ای به پیش رود که در آن نه مردان بر زنان و نه طبقه‌ای بر طبقه‌ی دیگر ونه هیچ نیرو ایدئولوژی برتری داشته باشد. در جامعه‌ای که بر پایه‌ی تقسیم طبقاتی شکل گرفته، یعنی طبقه‌‌ای بر طبقه‌ای دیگر تسلط دارد، دولت و حکومت نیز ابزار دست و در فرمان طبقه مسلط قرار می‌گیرد و حکومت و طبقه‌ خود را مالک هستی مردم می‌دانند. انقلاب با سرنگونی انقلابی (نه جابحایی حکومت اسلامی) بدون درنگ و ایستایی اگر برای سرنگونی مناسبات طبقاتی به پیش بتازد، ‌رهایی‌بخش خواهد بود. سرنگونی انقلابی با برقراری اداره‌ی شورایی جامعه، بدون سرکردگی هیچ حزب و سازمان و قدرتی، با سازمانیابی و اداره کف جامعه، یعنی کارگران، زنان و تهی‌دستان آگاه و سازمان‌ ‌یافته،‌ برای سوسیالیسم  تداوم می‌‌یابد. جامعه‌ای که فلسفه و دانش طبقاتی و نیروی رهایی‌بخش و پیشاهنگان انقلابی خویش را دارد تا مسایل جامعه را به صورت رادیکال،‌ یعنی دست بردن به ریشه‌ی مسایل، پیروزمند این نبرد است. این است آن درک انقلابی از سرنگونی انقلابی و اداره‌ شورایی تمامی ارکان‌های جامعه‌ برای  برابری، رهایی، شادی و زیبایی.


۲۴ آبانماه ۱۴۰۱/۱۵ نوامبر ۲۰۲۲

اشتراک در شبکه های اجتماعی: