اطلاعیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
به مناسبت 8 مارس روز جهانی زن
(2014)

در شرایطی در آستانه 8 مارس روز جهانی زن قرار گرفته ایم که سیاست های زن ستیزانه رژیم جمهوری اسلامی در راستای حفظ پایه های نظام آپارتاید جنسی و پایمال کردن هر روزه حقوق زنان با تکیه بر قوانین منتج از شرع اسلامی و فرهنگ مردسالارانه حاکم در جامعه همچنان ادامه دارد. در نظامی که زن را نیمه مرد به حساب می آورد، تعرض لجام گسیخته به حقوق فردی و اجتماعی زنان و اعمال تبعیض های جنسیتی بر آنان به بخش جدایی ناپذیری از سیاست و عملکرد ساختارهای حکومتی تبدیل شده است.
اگر قوانین نظام جمهوری اسلامی بی حقوقی و اعمال ستم بر زنان را در جامعه نهادینه و ترویج می کنند و روحانیون حاکم در ایران این قوانین را بمنزله عمل به احکام الهی قلمداد می کنند و اجرای این قوانین و زیر پا نهادن حقوق نیمی از انسان ها را برای مقابله با فرهنگ غربی ضروری به حساب می آورند و از آن به عنوان مصلحت جامعه نام میبرند، سیاست های منتج از این قوانین هر روز ابعاد تازه تری به اعمال تبعیض های جنسیتی علیه زنان می دهند. هر اندازه ابعاد رویگردانی از مذهب و ورشکستگی ایدئولوژیک رژیم جمهوری اسلامی آشکارتر می گردد سران رژیم برای مقابله با این روند ابعاد تازه ای به سیاست های زن ستیزانه خود می دهند. چنین است که در ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی پیامدهای ویرانگر آمیزش دین با قدرت سیاسی اساسا بر دوش زنان سنگینی می کند.
درنظام سرمایه داری جمهوری اسلامی مذهب در آمیزش با قدرت سیاسی، تبعیض جنسی و راندن زنان به موقعیت جنس دوم را در بازار کار نیز تشدید کرده و مبارزه زنان برای کسب استقلال اقتصادی از مردان را پیچیده و دشوار کرده است. در دو سال اخیر طرح "دورکاری" و در واقع خانه نشین کردن زنان، که از مواد لایحه اصلاحیه قانون کار است، بدون آنکه تصویب شود عملا به اجرا در آمده است. این طرح بسیاری از زنان شاغل را از محیط های کار بیرون رانده است. سیاست استخدام نیمه وقت زنان و سیاست بازنشسته کردن زود هنگام آنان، هر کدام به نوبه خود زنان را از بازار کار و فعالیت در بیرون از محیط خانواده خارج کرده و دوباره به کنج خانه باز گردانده است. سلطه و تشدید نظام تبعیض جنسی در بازار کار در دل بحران کنونی زنان کارگر و زنان اقشار محروم جامعه را که برای گذران زندگی و بقاء خود ناگزیر به کار در بیرون خانه هستند شدیدا تحت فشار قرار داده است. این زنان تازه اگر بخت با آنها یار باشد ناچارند به مشاغلی با دستمزدهایی چندین مرتبه زیر خط فقر و فاقد هرگونه نظارت قانونی روی بیاورند. اگر چه سهم زنان در بازار کار ایران هنوز به 17% نمی رسد، اما در همین حد نیز این سیاست ها و جداسازی جنسیتی در طبقه بندی مشاغل نقش ایفا می کند و مشاغلی با دستمزدهای پایین، فقدان مهارت، کارهای نیمه وقت و موقت و روزمزدی با مزایای پایین عمدتا به زنان اختصاص دارد.
در یکی دو سال اخیر در نتیجه اجرای طرح ارتجاعی "سهمیه بندی جنسیتی" دختران از تحصیل در 77 رشته دانشگاهی حذف شده اند. بر اساس این تبعیض آشکار علیه زنان در زمینه آموزش که در سطح جهان کم سابقه است زنان از تحصیل در رشته های فنی _ مهندسی و همچنین رشته هایی چون مترجمی، زبان، و مددکاری اجتماعی محروم شده اند. علاوه بر سهمیه بندی جنسیتی، سیاست هایی تحت عناوین "بومی‌گزينی جنسيتی" و "تفكيك جنسيتی" نیز در سال های اخیر محدودیت های سنگینی به زنان ایران در امر آموزش تحمیل کرده است و اجرای این سیاست ها نیز زمينه ساز حذف زنان در بسیاری از رشته‌های دانشگاهی شده است.
تغییر سیاست جمعیتی رژیم و کوبیدن بر طبل " فرزند بیشتر زندگی شادتر" یکی دیگر از سیاست هایی است که در یک سال گذشته مستقیما وضعیت بهداشتی زنان، سلامت و موقعیت متزلزل آنان در بازار کار را مورد تهدید قرار داده است. با در پیش گرفتن این سیاست خدمات بهداشتی كه قبلا در مراکز بهداشت برای پیشگیری از زاد و ولد ناخواسته به زنان ارائه می ‌شد، قطع شده و یا به حداقل خود رسیده است. همچنین، افزایش سقط های اجباری و غيربهداشتی در بين زنان و بویژه زنان روستا از دیگر پیامدهای این سیاست است که جسم و روح زنان را آزار می دهد. این سیاست در یک کلام بدن زنان را از کنترل خودشان خارج می کند.
اعمال این سیاست های تبعیض جنسیتی که بخشی از هویت رژیم سرمایه اسلامی را تشکیل می دهد به جنبش زنان علیه این بی حقوقی ها خصلتی عمیقا سیاسی بخشیده و آن را به یک ستون نیرومند مبارزه برای سرنگونی رژیم تبدیل کرده است. زمانی که عدم رعایت حجاب اسلامی و آشکار شدن موی زن ایدئولوژی حاکم را به زیر سئوال می برد و دفاع از حق برابر زنان با مردان، کلیت نظام سیاسی را به چالش می کشد، استراتژی جنبش رهایی زنان به مبارزه برای سرنگونی رژیم و برچیدن نظام طبقاتی حاکم گره می خورد. در چنین شرایطی از دستور خارج کردن مبارزه با ریشه های ستمکشی زنان و ساختار رژیم سیاسی حاکم که از جانب بخشی از نیروهای اپوزیسیون بورژوایی و فمینیست های نئولیبرال در درون جنبش زنان تجویز می شود، عملا جنبش زنان را در چهار چوب تنگ قوانین ارتجاعی حاکم و دستیابی به رفرم ها و تعدیلاتی در نحوه اجرای این قوانین با تفسیر اختیاری آنها از قرآن محصور می دارد. این نیروها و این دسته از فعالین جنبش زنان که اکنون "منشور حقوق شهروندی" دولت روحانی را به عنوان میدان مانور سیاسی خود تعیین کرده اند، بهبود وضعیت زنان را نه نتیجه مبارزه مستقیم زنان با ساختار قدرت حاکم، بلکه نتیجه چانه زنی و تغییر و تحول از بالا می دانند. این جریان عملا به بقای رژیم حاکم یاری می رساند، تمکین به وضعیت موجود را رواج می دهد و اهداف کوتاه مدت و دراز مدت جنبش زنان را قربانی سهم خواهی حقیرانه اصلاح طلبان توسری خورده حکومتی از ساختار قدرت می نماید.
تجربه تاریخی نشان داده است که تنها با ارائه افق و بدیل روشن است که می توان شور مبارزه در راه رهائی و تحول بنیادی در جامعه را برانگیخت. جنبش زنان به مثابه یک جنبش سیاسی و اجتماعی نمی تواند بدون افق و استراتژی سوسیالیستی پیشروی خود را تضمین کند. در شرایط کنونی گرایش سوسیالیستی در جنبش زنان نه تنها با طرح خواستها و مطالبات اقتصادی و رفاهی زنان بلکه با نشان دادن مسیر تحقق این خواستها و راه دست بردن به ریشه های ستمکشی و نابرابری زنان می تواند خیل عظیم زنان کارگر و زحمتکش را به میدان مبارزه بیاورد.
تحقق این خواستها و برابری اقتصادی و تأمین زمینه های مادی رشد و شکوفائی استعداد و خلاقیت زنان و گام نهادن در جهت تأمین برابری واقعی در گرو تقویت آلترناتیو سوسیالیستی است. زن در جامعه سوسیالیستی از نظر اقتصادی کاملا مستقل خواهد بود و در معرض هیچگونه تبعیضی قرار ندارد. او در برابر مرد، بعنوان یک انسان آزاده و هم طراز قرار دارد و بر سرنوشت خود مسلط است. زنان در سوسیالیسم تحت شرایط طبیعی زندگی، می توانند نیروهای روانی و فکری و استعدادهایشان را بر  اساس نیازهایشان رشد دهند و به کار اندازند. زن برای فعالیت، هر زمینه ای را که با خواسته ها و علایق و استعدادهایش مطابقت داشته باشد، بر می گزیند و از نظر کاری در شرایطی مشابه با مردان قرار دارد. وضعیت زنان در عرصه کارهای عملی و حرفه ای هم همینگونه است. زن در ساعت هایی از روز، مربی، معلم و پرستار است. در ساعاتی دیگر هنر را تجربه می کند و  یا به کار عملی می پردازد، و در بخشی از روز تحقیق می کند، از فراغت و شادی ها لذت می برد.  در سوسیالیسم زن در انتخاب عشق، مثل مرد آزاد است و هیچ مانعی سر راه تحقق عشق واقعی اش وجود ندارد. اما مطرح شدن  آلترناتیو سوسیالیستی بعنوان یک راه حل عملی و در دسترس جهت پایان دادن به اوضاع فلاکتبار اقتصادی و پایان دادن به تمامی ستم ها و مصائب نظام سرمایه داری و از جمله ستمگری علیه زنان  در گرو آن است که طبقه کارگر و زنان کارگر بعنوان نیمی از این طبقه بطور سازمانیافته و متشکل پا به میدان جدال های سیاسی بگذارند و در درجه اول پیشروان و رهبران این جنبش اجتماعی در حزب کمونیستی شایسته خودشان سازمان یابند.
 برگزاری مراسم و آکسیونهای 8 مارس در ایران طی بیش از سه دهه گذشته در همانحال که یکی از سنت های مبارزه کارگری، سوسیالیستی و آزادیخواهانه را زنده نگاه داشته است، یکی از جلوه های تداوم جنبش رهائی زنان علیه دیکتاتوری زن ستیز جمهوری سرمایه اسلامی نیز بوده است. فعالین و پیشروان رادیکال و سوسیالیست جنبش زنان و جنبش کارگری لازم است که دست در دست هم برای هر چه با شکوه تر برگزار کردن مراسم و آکسیون های 8 مارس متحدانه عمل کنند.
در اوضاع سیاسی کنونی و در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی با قرار گرفتن در مسیر سازش با آمریکا یکی از سلاح های خود را در مقابله با مردم حق طلب و آزادیخواه ایران از دست داده و دیگر نمی تواند به بهانه مقابله با دشمن خارجی، امنیتی کردن فضای جامعه و عوارض مصیبت بار تحریم های اقتصادی را به مردم تحمیل نماید؛ زنان، کارگران و مردم عاصی و معترض که بیش از سه دهه است چوب سیاست ها و شعارهای فوق ارتجاعی و به اصطلاح ضد امپریالیستی رژیم را می خورند، لازم است هر عقب نشینی رژیم در مقابل آمریکا را با برافراشتن پرچم مطالبات عاجل خود و زمینه سازی جهت تعرض به پایه های حاکمیت نظام جمهوری اسلامی پاسخ دهند. 8 مارس در همانحال می تواند روز برافراشتن مطالبات عاجل زنان ستمدیده ایران باشد.
8 مارس روز همبستگی جهانی زنان و مردان آزادیخواه علیه آپارتاید جنسی را با تلاش هر چه گسترده تر برای برگزاری باشکوه مراسمهای این روز و تلاش برای ایجاد پیوند گسترده تر جنبش زنان با جنبش کارگری گرامی بداریم.



گرامی باد 8 مارس روز جهانی زن
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد سوسیالیسم

کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران

9اسفند 1392
28 فوریه 2014