1. بحران اقتصادی سرمایه داری ایران عمیق­تر شده است. در نتیجه این بحران، بسیاریاز رشته های تولیدی با رکود روبرو شده اند و ورشکستگی، تعطیلی و پایین آمدن ظرفیت تولیدی کارخانه ها به یک روند عمومی تبدیل شده است. گسترش خیل میلیونی بیکاران، سقوط ارزش ریال، تورم و گرانی سرسام آور، از دیگر نشانه های بروز این بحران است که هر روز ابعاد تازه ای به خود می گیرد. تشدید تحریم های اقتصادی بر متن تعمیق این بحران، خصوصا در شرایطی که صادرات نفتی منبع اصلی در آمد ملی و بودجه­ی دولتی را تشکیل داده و بخش­­هایی از تولید و نیازمندی­های روزانه مردم ایران هم اساسا به تجارت خارجی و واردات متکی شده است؛ بر وخامت این اوضاع آشفته­ی اقتصادی افزوده است.
2. رژیم جمهوری اسلامی نه تنها قادر به کنترل این بحران نیست، بلکه خود عامل تشدید این بحران و بن­بست اقتصادی است. بحران سرمایه داری ایران در بحران سیاسی و حکومتی نیز ریشه دارد. رژیم جمهوری اسلامی اگرچه خطر یک انقلاب ضد سرمایه داری را از سر بورژوازی ایران دور کرد، اما علیرغم تقلاهایش هنوز هم نتوانسته است به رژیم متعارف طبقه سرمایه دار تبدیل شود. این رژیم نتوانسته ساختارهای سیاسی، حقوقی، اداری و فرهنگی متناسب با نیاز و مقتضیات سرمایه داری ایران را تأمین کند. وجود طیف وسیعی از نیروها و نمایندگان سیاسی طبقه سرمایه دار در صفوف اپوزیسیون رژیم نشانه همین واقعیت است.

3. پیامد این بحران اقتصادی، ادامه تحریم­های بین المللی و اجرای برنامه های ریاضت اقتصادی دولت شرایط دشواری را به طبقه کارگر و مردم محروم و زحمتکش ایران تحمیل کرده است. بیکارسازی ها و عدم امنیت شغلی، رواج قراردادهای موقت، سقوط دستمزدهای واقعی به پایین تر از خط فقر، به تعویق انداختن همین دستمزدهای ناچیز و تورم و گرانی، معضل عدم دسترسی به دکتر و دارو زندگی بسیاری از خانواده های کارگری و زحمتکشان جامعه را در معرض آسیب­های اجتماعی و تباهی قرار داده است.

4. برمتن تعمیق بحران اقتصادی و فشار تحریم ها، اعتراضات و اعتصابات کارگران علیه شرایط فلاکتباری که به کار و زندگی و معیشت آن­ها تحمیل شده گسترش یافته است. در شرایطی که جمهوری اسلامی با هدف ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه و با اتکا به اعدام و کشتار زندانیان، و تهاجم به نهادها و فعالین جنبش های اجتماعی سیاست تعرض بازدارنده را در پیش گرفته است، این جنبش زنده و اعتراضات هر روزه کارگری است که پیوستگی فضای اعتراضی جامعه علیه جمهوری اسلامی را حفظ کرده است. علاوه بر جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویی و جوانان و جنبش انقلابی و حق­طلبانه مردم کردستان تاکنون ظرفیت های عظیمی در مبارزه انقلابی علیه رژیم جمهوری اسلامی از خود نشان داده اند. موقعیت عینی اکثریت زنان ایران که از قربانیان ردیف اول بحران اقتصادی، فقر و بیکاری هستند و آپارتاید جنسی و قوانین زن ستیز اسلامی ابتدایی ترین حقوق انسانی آنها را لگدمال کرده است، به جنبش زنان ظرفیت انفجاری بخشیده است. جوانان از بی حقوقی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و دخالت مذهب در زندگی خصوصی­شان به ستوه آمده اند. این اوضاع و تداوم بی حقوقی ­های سیاسی و اجتماعی و نفرت و انزجار عمومی از ادامه­ی حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، خیزش­های توده­ای و طغیان­های اجتماعی علیه وضع موجود را در چشم انداز اوضاع ایران قرار داده است. اگر اکنون شاهد اعتراضات مردم در ابعاد توده ای نیستیم فقط به علت عامل سرکوب نیست، بلکه به این خاطر نیز هست، که یک آلترناتیو انقلابی و به اندازه کافی نیرومند که مردم ایران تحقق خواست­های رفاهی و آزادیخواهانه­ی خود را در گرو به قدرت رسیدن آن بدانند، هنوز از صحنه سیاسی ایران غایب است. مردم ایران از اعتراضات توده ای خود در سال 1388 و تجارب تحولات انقلابی منطقه علاوه بر روحیات مبارزه جویی این درس را هم آموخته اند که بدون رهبری انقلابی، بدون تدارک لازم و بدون سازمانیابی در نهادها و ارگان­های توده ای، نباید بگذارند که دشمن نبرد نهایی را به آنها تحمیل کند و یا انقلاب آنها را به انحراف بکشد.

5. در شرایط کنونی دولت آمریکا و متحدان اروپائی آن، تشدید فشار بر جمهوری اسلامی برای کنترل برنامه های اتمی آن را به محملی برای کوتاه کردن دست جمهوری اسلامی از دخالت در کانون های بحران منطقه خاورمیانه تبدیل کرده اند. جمهوری اسلامی نیز تبدیل شدن به یک قدرت اتمی را رمز بقاء خود می داند و از پافشاری بر پروژه های هسته ای، این هدف را دنبال می کند که در منازعات منطقه ای، موقعیت برتری کسب نماید. جمهوری اسلامی همچنین، بدل شدن به یک قدرت برتر منطقه ای را گشایشی برای حل بحران اقتصادی سرمایه داری ایران و تأمین هژمونی بر بخشهای مختلف بورژوازی ایران می داند. اما اوضاع آشفته اقتصادی و خطر طغیان های اجتماعی در نتیجه اوضاع فلاکتبار اقتصادی که تحریم ها ی اقتصادی بر ابعاد آن افزوده است جمهوری اسلامی را در پیگیری این استراتژی با دشواری روبرو کرده است. از طرف دیگر این رژیم بیش از سه دهه است که قطع رابطه سیاسی و خصومت با آمریکا را به عنوان یکی از دستاوردهای مهم خود معرفی کرده و شعار "مرگ بر آمریکا" را به بخشی از هویت ایدئولوژیک خود بدل نموده است. بنابراین هر گونه سازش جمهوری اسلامی در مذاکره با آمریکا بر سر برنامه های هسته ای، یک شکست و عقب­نشینی به حساب می آید و آغاز روندی خواهد بود که اقتدار رژیم را در نزد افکار عمومی مردم منطقه و ایران به کلی درهم می­شکند. جمهوری اسلامی با زانو زدن در مقابل فشارهای آمریکا مجبور می­شود گام به گام از دخالت در کانون­های بحران منطقه عقب بنشیند، و بازرسی­ های پی در پی هیئت­های سازمان بین­المللی انرژی اتمی برای کنترل برنامه ­های هسته ای آنچنان این رژیم را تحقیر و خوار می کند که در مقابل اعتراضات توده ای بشدت ضربه پذیر می گردد. رژیم در ماجرای بحران هسته ای با یک بن بست کامل روبرو شده است، هم پافشاری بر تداوم آن و هم سازش و عقب نشینی در این زمینه، هر دو برایش مخاطره آمیز هستند.

6. تعمیق بحران اقتصادی، فشار و تنگناهایی که در نتیجه تداوم تحریم های اقتصادی به رژیم وارد آمده است، کور شدن افق تبدیل شدن به یک قدرت برتر منطقه­ای، انزوای بین المللی، هراس از برآمد جنبش کارگری و خیزش­های توده ای و درماندگی جمهوری اسلامی در کنترل این بحران­ها، رژیم را از درون نیز با بحران روبرو کرده است. اختلاف بر سر افق و راه برون رفت از این بحران­ها و استراتژی بقاء رژیم مضمون اصلی نزاع و کشمکش جناح­های حکومتی را تشکیل می دهد. اگر رؤسا و کارگزاران قوای مجریه، مقننه و قضائیه رژیم می توانند دعواهای خود بر سر مسائل ریز و درشت را نیز به صحن مجلس و مطبوعات و رسانه ها بکشانند و پرده از اختلاس­های کلان و فساد مالی و توطئه های پشت پرده علیه همدیگر بردارند و به توصیه های ولی فقیه هم بی اعتنا باشند، فقط به این دلیل است که همه جناح ها به ستون اصلی قدرت جمهوری اسلامی یعنی سپاه پاسداران تکیه دارند. در نظام جمهوری اسلامی منابع اصلی قدرت مانند مؤسسات، بنیادها و پروژه های عظیم اقتصادی، نیروهای مسلح سپاه و بسیج و سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی در دست سپاه پاسداران متمرکز است. ولایت فقیه که یکی از ارکان نظام جمهوری اسلامی است و سیاست های کلان رژیم می باید از زبان ولی فقیه جاری شود در هماهنگی با رهبری سپاه پاسداران امر خود را پیش می برد. در واقع سپاه پاسداران مانند یک حزب سیاسی مسلح و پادگانی عمل می کند و سکان اصلی هدایت جمهوری اسلامی را در دست دارد.

7. در حالی که عوامل و فاکتورهای دخیل در اوضاع ایران، دورنمای جمهوری اسلامی را تیره و تار کرده است، تقلای بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوائی ایران برای شکل دادن به آلترناتیو مورد نظر خود وارد فاز جدیدی شده است. شاخه های مختلف جمهوری خواهان، سلطنت طلبان، اصلاح طلبان حکومتی رانده شده از قدرت، اکثریتی ها، احزاب و جریانات ناسیونالیست در کردستان که به دخالت فعال تر قدرت های امپریالیستی در اوضاع ایران امید بسته اند، تلاشهای خود را برای بهره برداری از آشفتگی کنونی رژیم تشدید کرده اند. این تلاش ها در حالی انجام می گیرند، که استراتژی اصلاح رژیم از طریق مکانیسم های انتخاباتی، و راهکارهایی چون رفراندم، انتخابات آزاد و غیره با بن بست روبرو شده اند. این نیروها مردم را از انقلاب و دخالت مستقیم در سیاست می ترسانند و در کمین نشسته اند تا در شرایط گسترش اعتراضات توده ای با دخالت و پشتیبانی قدرت های امپریالیستی و از بالای سر مردم اوضاع را به کنترل در آورند. این بخش از نیروهای اپوزیسیون خواهان نوعی از جابجائی رژیم هستند که ماشین سرکوب دولتی بورژوائی دست نخورده باقی بماند و نظام سرمایه داری از تعرض انقلاب مصون بماند.

8. اما واقعیت این است که هیچ­کدام از بخش­های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران راه­حلی عملی برای پایان دادن به بحران و خطر فلاکت اقتصادی را ندارند. این نیروها راه­حل­شان برای خاتمه دادن به این بحران اقتصادی در بهترین حالت سپردن اداره اقتصاد کشور به دست مدیران تکنوکرات، عادی سازی مناسبات با غرب و رفع موانع سیاسی بر سر راه ادغام بیشتر سرمایه­داری ایران در بازار جهانی و اجرای برنامه­های اقتصادی نئولیبرالی است. این نوع نسخه پیچیدن ها برای حل بحران اقتصادی سرمایه­داری ایران در حالی است که سیاست­های اقتصادی نئولیبرالیستی در سطح جهان به بن بست رسیده است و پیامد اجرای این سیاست­ها عامل اصلی شکل دهنده­ی بحران جهانی سرمایه­داری بوده است. گذشته از این­ها، با توجه به این­که بحران جهانی سرمایه­داری ادامه دارد، ادغام اقتصاد ایران در بازار جهانی نه فقط به­خودی خود به معنای سرازیر شدن سرمایه­ی خارجی و تکنولوژی مدرن و پیشرفته به ایران نیست، بلکه در این شرایط بحرانی، اولویت سرمایه­داری جهانی صدور سرمایه و تکنولوژی به ایران نخواهد بود. به فرض آن­که سرمایه­داری ایران، به­طور کامل، در بازار جهانی ادغام شود، تازه این بار با توجه به جایگاهی که ایران در تقسیم کار جهانی دارد، تنها با اتکاء به تشدید استثمار طبقه­ی کارگر ایران، افزایش بیکارسازی­ها، ارزان تمام کردن نیروی کار کارگران ایران و تحمیل فقر و فلاکت هر چه بیشتر به طبقه­ی کارگر می­تواند در بازار جهانی به رقابت بپردازد.

9. قدرت­های غربی و در رأس آن­ها دولت آمریکا که نیروهای اپوزیسیون بورژوایی ایران استراتژی سیاسی خود را به دخالت آنان گره زده اند، سیاست و پروژه ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی ندارند. این قدرت­ها که سال­ها از طریق همکاری و مماشات با جمهوری اسلامی به بقاء آن کمک کرده اند، اکنون با استفاده از مکانیسم تحریم­های اقتصادی که دود آن مستقیما به چشم توده­های مردم می­رود و با اعمال فشارهای کنترل شده می خواهند این رژیم را در راستای تأمین منافع دراز مدت خود به تمکین وادارند. همانطور که تجربه تحولات انقلابی در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه نشان داده است، این قدرتهای امپریالیستی در جریان هر برآمد توده ای و خیزش انقلابی مردم سعی خواهند کرد تا به کمک نیروهای اپوزیسیون بورژوایی و با تلاش برای خاموش کردن یا به بیراهه بردن انقلاب، آلترناتیو مطلوب و مورد دلخواه خود را بر سرکار بیاورند.

10. در برابر این اوضاع و فقر و فلاکت اقتصادی، در برابر جنایات و سرکوبگری­ها و بی­حقوقی­های سیاسی و اجتماعی که رژیم جمهوری اسلامی به طبقه­ی کارگر و مردم ستمدیده­ی ایران تحمیل کرده است، در برابر استیصال و بی افقی و پروژه آلترناتیوسازی بخش­های مختلف اپوزیسیون بورژوائی، در برابر تحریم­های اقتصادی و تهدیدات قدرت­های امپریالیستی، سوسیالیسم تنها آلترناتیوی است که می تواند افق رهائی را به روی کارگران و مردم ستمدیده ایران بگشاید. آلترناتیو سوسیالیستی در مسیر پیشروی خود رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون می کند، ماشین دولتی بورژوایی همراه با کلیه­ی ارگان­های سرکوب آن را درهم می شکند، به حیات انگلی و پر هزینه­ی آن­ها و کلیه­ی دستگاه­های تبلیغ جهل و خرافه پایان می­دهد و با اعلام حکومت کارگران وسیع ترین آزادی های سیاسی را تأمین و تضمین می نماید.

11. حکومت کارگران متشکل در شوراها، در گام بعدی با ریشه کن کردن بیکاری و به کار گرفتن خلاقیت توده های آزاد و حاکم بر سرنوشت خود، بارآوری تولید و رشد اقتصادی را ممکن و تضمین می کند، مشکل مسکن را برای همیشه حل و رفاه و آسایش اجتماعی را تأمین می­نماید. حکومت کارگران از طریق پایان دادن به اختلاس ها، دزدی ها و ریخت و پاشهای تجملی طبقه حاکم کنونی و نمایندگان سیاسی آن مقادیر زیادی از وسایل تولید و محصولات را برای استفاده عموم آزاد می سازد. حکومت کارگران با الغای مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و با اجتماعی کردن مالکیت بر وسائل تولید، کار را از یک اجبار برای مزد و امرار معاش، به امری داوطلبانه تبدیل می­نماید كه صرفا بر اساس درک وظیفه و پاسخگویی به نیاز اجتماعی انجام می­گیرد. کارگران متشکل در دولت در راه استقرار سوسیالیسم، علم و تکنولوژی را که در چنگال رقابت سرمایه­داری به بند کشیده شده است آزاد می­کنند و در نتیجه آن، بازده كار با سرعتى غیر قابل تصور افزایش خواهد یافت. سوسیالیسم، رفع نیازهای مردم، تأمین زندگی مرفه و شایسته انسان را به هدف تولید تبدیل می­کند و همه­ی خدمات و محصولات مورد نیاز بشر در مقیاس انبوه تولید، و کلیه­ی نیازهای مادی و معنوی انسان­ها را تأمین می­کند. هم­چنین سوسیالیسم به خطر بحران­های ویرانگر اقتصادی برای همیشه پایان می­دهد. در جامعه سوسیالیستی انسانها از امکانات یکسان و فراوان برای رشد استعداد و توانائی های فردی برخوردار خواهند بود و توانائی های فردی شکوفا میشوند، در چنین جامعه­ای آزادی و رفاه هر فرد شرط آزادی و رفاه همگان خواهد بود و مبارزه برای بقای فردی خاتمه می یابد و انسان ها به شرایط واقعا انسانی قدم می گذارند. کلیه اشکال استثمار، نابرابری­ها و تبعیض­ها نظیر ستمکشی زن و ستمگری ملی برچیده می­شوند ، تبعیض جنسی و تنگ نظری ملی و نژادی جای خود را به همبستگی انسانی خواهند داد.

12. اما مطرح شدن سوسیالیسم به­عنوان یک آلترناتیو آماده و در دسترس جهت پایان دادن به این بحران ویرانگر اقتصادی و نیز تمامی ستم­ها و مصائب نظام سرمایه­داری در گرو به قدرت رسیدن طبقه­ی کارگر است. دشواری بدیل سوسیالیستی برای تحقق این امر در مانع­هایی است که سر راه سازمان­یابی طبقه­ی کارگر و به میدان آوردن جنبش کارگری به مثابه یک جنبش سیاسی قرار گرفته است. هیچ راه میان بری وجود ندارد، طبقه­ی کارگر برای نیل به این هدف ضروری است و باید در تشكل­های توده­ای، طبقاتی و حزب سیاسی کمونیستی خودش متشکل شود. طبقه­ی کارگر بدون متشکل شدن در حزب سیاسی کمونیستی خود قادر به همراه کردن دیگر جنبش­های پیشرو اجتماعی، رهبری سیاسی جامعه و تسخیر قدرت سیاسی نخواهد شد. طبقه کارگر تنها با تأمین رهبری خود بر دیگر جنبش های اجتماعی و انقلابی است که قادر خواهد بود تقلای نیروهای اپوزیسیون بورژوایی برای به بیراهه بردن مبارزات مردم را در هم شکند و دخالت قدرت­های امپریالیستی را خنثی نماید.

13. حزب کمونیست ایران باید با نشان دادن صحت و درستی استراتژی سیاسی و تاکتیک هایش در جریان تجربه­ی عملی، با خشت روی خشت گذاشتن در زمینه سازماندهی کارگران و انقلابیون کمونیست، با ایجاد یک لایه کادری قوی مسلط به آموزش های سوسیالیسم علمی که قادر به رویاروئی با معضلات سر راه پیشروی جنبش کارگری و سوسیالیستی باشند، با تمرکز نیرو و ایجاد مکانیسم تشکیلاتی مناسب که امر خود را خدمت به پیشروی جنبش رهائی زنان بداند، با ارتقای ظرفیت هایش در زمینه هدایت و رهبری جنبش انقلابی کردستان، با افشای پیگیر ماهیت واقعی استراتژی و سیاست های اپوزیسیون بورژوایی ایران و قدرت های امپریالیستی، اعتماد و رضایت خاطر طیف وسیع فعالین و پیشروان و رهبران جنبش کارگری را به فعالیت در صفوف خود جلب نماید.

14. تلاش برای ایجاد یک قطب نیرومند چپ در جامعه، در همانحال که روح همکاری برای اتحاد عمل گسترده را در میان فعالین جنبش های اجتماعی دامن می زند و در راستای استراتژی سوسیالیستی جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو و انقلابی را در موقعیت مناسب تری برای پیشروی قرار می­دهد، پاسخ عاجلی است به یک شرایط بحران سیاسی و انقلابی محتمل، که طبقه کارگر هنوز آمادگی سازمانی کامل را برای رویاروئی با آن پیدا نکرده است. اتخاذ سیاست و تاکتیک در این دوران نیز تابعی است از توازن قوای طبقاتی و اینکه این سیاست و تاکتیک معین تا چه اندازه در خدمت تداوم انقلاب و به قدرت نزدیک کردن طبقه کارگر باشد.

مارس 2013

Result