1. تعمیق بحران اقتصادی نظام سرمایه داری و تعرض همه جانبه رژیم جمهوری اسلامی بهطبقه کارگر، کار و زندگی کارگران را با دشواری های روزافزون و جانفرسائی روبرو ساخته است. بیکارسازی های مداوم، عدم امنیت شغلی، رواج گسترده قراردادهای کاری کوتاه مدت و "سفید امضاء" سقوط دستمزدهای واقعی و عدم پرداخت به موقع همین دستمزدهای ناچیز، افزایش قیمت کالاهای اساسی، افزایش 24 در صدی سوانح محیط کار، افزایش ساعات کار روزانه؛ همه اینها طبقه کارگر ایران را در یکی از دشوارترین دوره­های حیات خود قرار داده است. هر دم بر شمار بیکارانی که اکثریت آنها را جوانان آماده به کار تشکیل می دهند و امیدی به پیدا کردن کار ندارند، افزوده می گردد. موج مهاجرت کارگران از حاشیه به مرکز و از ایران به کشورهای همسایه برای یافتن کار ابعاد تازه ای پیدا کرده است. پیامدهای این شرایط دشوار اقتصادی، آسیب های اجتماعی دردناکی را برای خانواده های کارگری به دنبال داشته است. گستردگی کار کودکان، افزایش اعتیاد به مواد مخدر، افزایش تن فروشیو بسیاری از مصائب دیگر، خانواده های کارگری را در چنگال خود می فشارد.
2. تأثیرات و پیامد این بحران و بیکارسازی های گسترده، زنان کارگر را در موقعیت به مراتب دشوارتری قرار داده است. در حالی که بر اساس گزارش مرکز آمار ایران فقط 14 درصد از زنان ایران به بازار کار راه یافته اند و نرخ بیکاری زنان چند برابر مردان است، اما زنان کارگر بیشتر از مردان در معرض تیغ اخراج قرار دارند. بسیاری از زنان کارگر که با تقبل شرایطی اسفناک در کارگاه های کوچک تولیدی کار می کنند، از شمول "قانون کار" خارج هستند و دستمزد بسیار کمتری از همتایان مرد خود و پایین تر از حداقل دستمزد تعیین شده دریافت می کنند. آن بخش از زنان کارگر که در صنعت خانگی با کمترین دستمزد اجیر سرمایه داران می شوند و به کارهایی مانند بسته بندی کردن مواد غذایی و یا سرهم کردن قطعات الکتریکی و یا انجام کارهای مشابه اشتغال دارند و شمارشان رو به افزایش است، از هیچ گونه مزایایی برخوردار نیستند. شرایط سخت کار و بی حقوقی آن بخش از زنان کارگر نیز که در بخش کشاورزی به کار اشتغال دارند اسفناک تر نیز هست. این خیل میلیونی زنان کارگر در موقعیت فرودست تری از مردان کارگر قرار دارند و در برابر کار و تخصص مشابه دستمزدها و مزایای به مراتب کمتری از مردان دریافت می کنند.
3. کارگران مهاجر افغانستانی بخشی دیگر از نیروی کار ارزانی هستند که کارفرمایان و سرمایه داران برای کسب سودهای بیشتر آنها را به شدت استثمار می کنند. سرمایه داران و صاحبان کار با بهره گرفتن از افکار پوسیده شوونیستی و با تکیه به فضای خوف و وحشتی که دستگاه های سرکوب دولتی به ویژه در میان این بخش از کارگران ایجاد کرده اند، آنها را بدون توجه به حقوق ابتدائی و کرامت انسانی به شدیدترین ترین شیوه استثمار می کنند. کارگران مهاجر افغانستانی بخشی از طبقه کارگر ایران به حساب می آیند و باید از تمام حقوق انسانی و شهروندی برخوردار باشند. تشویق و جلب این بخش از زنان و مردان کارگر به پیشبرد مبارزه متحدانه در همبستگی با دیگر هم طبقه ای های خود در جهت تأمین کامل حقوق و مطالبات آنان بخش جدائی ناپذیری از وظایف فعالین سوسیالیست جنبش کارگری و حزب کمونیست ایران است.
4. بخشی از شرکتهای تولیدی و مؤسسات بزرگ و کلیدی در ایران به طورمستقیم در تملک و کنترل دولت و سپاه پاسداران قرار دارند. شرایط کار و میزان دستمزد کارگران در این بخش نه تنها بهتر از بخش خصوصی نیست، بلکه در این مؤسسات انضباط و مقررات و قوانین پادگانی حاکم است و استخدام از یک پروسه گزینشی تودرتو می گذرد. در قوانین کار و دستورالعمل های دولتی به روشنی بر ممنوعیت اعتراض در این مؤسسات تأکید شده است. هرگونه اعتراضی ولو فردی در این صنایع با اخراج و سرکوب خشن روبرو می گردد.
5. در برابر چنین وضعیتی طبقه کارگر بدون وقفه و در اشکال مختلف به مقاومت و مبارزه علیه صاحبان سرمایه و رژیم حافظ آنان ادامه داده است. مبارزه برای گرفتن دستمزدهای معوقه، مبارزه برای افزایش دستمزدها متناسب با سطح تورم واقعی، اعتراض علیه اخراج ها و علیه شرایط ناامن کار، مبارزه علیه قراردادهای موقت کار و تلاش برای برچیدن شرکت های پیمانکاری؛ فقط عرصه هایی از مبارزه و رویاروئی کارگران با کارفرمایان و دولت برای احقاق حقوق شان بوده است. همین درجه از مقاومت، دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی و اپوزیسیون بورژوائی آن را در هراسی دائمی از خیزش این طبقه فرو برده است. تلاش گسترده فعالین کارگری برای ایجاد تشکل های کارگری مستقل از دولت، تلاش برای برگزاری مراسم و آکسیون های مستقل روز جهانی کارگر و خواست هایی که مطرح کرده اند نشان می دهد که کارگران به تدریج در می یابند که پایان دادن به این شرایط مصیبت بار و غلبه بر این بحران راه حلی سرمایه دارانه ندارد. این بن بست تنها بوسیله تعرض انقلابی طبقه کارگر به بنیادهای نظام سرمایه داری و با کسب رهبری این طبقه بر دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی شکسته می شود. طبقه کارگر ایران طی بیش از سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی علیرغم پراکنده بودن مبارزاتش دستآوردهای ارزشمندی کسب کرده است. اما به علت تلاش روزمره و جانفرسای این طبقه برای بقاء و زنده ماندن، به علت دست و پنجه نرم کردن با آسیب های اجتماعی ناشی از فقر و فلاکت اقتصادی، به علت بیکار سازی ها و خارج شدن میلیونی آحاد این طبقه از محیط های کار و مراکز تولیدی و مهمتر از همه اینها به دلیل سرکوب خشن تمام تلاش هایش برای اعتراض و سازمانیابی، و زندانی شدن شماری از رهبران و فعالینش، هنوز در قامت یک طبقه اجتماعی با صف مستقل خود پا به میدان مبارزه­ای سرنوشت ساز نگذاشته است.
6. مبارزات جاری کارگران، در ابعاد و اشکال گوناگون خود، مانع سرخوردگی آنها­ شده و امید به تغییر را در دل طبقه­ی کارگر زنده نگاه داشته است و همین مبارزات بستر اصلی پیشروی و ارتقاء آمادگی برای رویاروئی با رویدادهای سرنوشت ساز است. اعتراضات و اعتصابات روزمره­ی کارگران نشان می­دهد که، طبقه­ی کارگر ایران مرعوب سرکوبگری­های خونین و تعقیب و بگیر و ببند هر روزه­ی فعالین و پیشروان کارگری نشده­ است. اعتراضات و اعتصابات کارگری در همان­حال که ابزار تعیین­کننده­ای برای تحقق خواست­ها و مطالبات فوری جنبش کارگری است، راه را برای ایفای نقش طبقه­ی کارگر در هدایت و رهبری اعتراضات توده­ای آینده هموار می­کند. مبارزات جاری کارگران نقش تعیین کننده ای در زنده نگاه داشتن و تقویت فضای مبارزاتی و باز کردن فضای سیاسی در جامعه دارد. تداوم بی­وقفه­ی مبارزات کارگران آن روزنه­ای است که روحیه­ی مبارزه­جویی را دامن می­زند و امید به عبور از دوره­ی حاکمیت جمهوری اسلامی را زنده نگاه می­دارد. مبارزات جاری کارگران در عین حال بستر مناسبی برای سازمان­یابی طبقه­ی کارگر است. تشکل توده­ای و طبقاتی کارگران محصول مبارزه است و اعتراضات و اعتصابات کارگری آن مکانیسم­هایی هستند که کارگران از طریق آن­ها به اهمیت و ضرورت متشکل شدن پی می­برند.
7. تجربه تشکيل "سنديکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه" و "سنديکای کارگران شرکت کشت و صنعت نيشکر هفت تپه" و برپايی چندين تشکل مستقل از دولت، که فعالين و پيشروان کارگری در آنها گرد هم آمده اند، همگی نشان مي دهد که برپايی تشکل های کارگری مستقل از دولت، با اتکاء به نيرو و دخالت مستقيم کارگران حتي تحت حاکميت ديکتاتوری رژيم اسلامی امری عملی و امکان پذير است. تشکل ها و نهادهایی که بخشی از فعالین کارگری در آنها متشکل هستند در نزدیک به یک دهه گذشته نقش بر جسته ای در اشاعه آگاهی طبقاتی و فرهنگ تشکل یابی در میان کارگران ایفا کرده اند، چهره های برجسته ای از فعالین و رهبران کارگری را به جامعه معرفی کرده و نقش زیادی در معرفی جنبش کارگری ایران به افکار عمومی جهان و جلب حمایت تشکل ها و نهاد های کارگری ایفا نموده اند و نفس وجودشان افشاگر نقش ضد کارگری تشکلهای زرد دولتی خانه کارگر، شوراهای اسلامی و انجمن های صنفی محیط کار و اقمارشان بوده و با این مجموعه تلاش ها و نقشی که ایفا کرده اند، اعتماد به نفس جنبش کارگری را بالا برده اند. در شرایط کنونی موفقیت این تشکل ها در تحقق استراتژی ای که در مقابل خود قرار داده اند در گرو تلاش متمرکز و با برنامه برای ایجاد تشکل های کارگری در محیط های کار و تولید است. تنها با پیشروی در این زمینه است که جنبش کارگری و این تشکل ها می توانند از دشواری های این دوره عبور کنند.
8. کارگران پیشرو و فعالین سوسیالیست جنبش کارگری بویژه در یک دهه گذشته با تلاش های خود و با اتکاء به تجارب عملی موجود، درک روشنی از استقلال طبقاتی تشکل های کارگری را در میان کارگران رواج داده اند. تشکل مستقل کارگری یعنی تشکل مستقل از دولت و کارفرما. تشکل کارگری مستقل از دولت و کارفرما به اين معني است که دولت نبايد در هيچ مقطعی از پروسه تشکيل تشکل کارگری دخالتی داشته باشند. دولت و کارفرما نبايد هيچ نوع دخالتی در تعيين نوع ساختار تشکيلاتی تشکل کارگری و نوع تشکلی که کارگران ايجاد مي کنند داشته باشند. اينکه کارگران شورا مي سازند يا سنديکای کارگری يا کميته کارگری و يا هر تشکل ديگری ايجاد مي کنند، امر خود کارگران است. ايجاد تشکل کارگری نبايد مشروط به اجازه دولت، و يا ارگانهای آن مانند وزارت کار و يا خانه کارگر و غيره باشد.
9. همانطور که تأکيد بر استقلال تشکل کارگری از دولت و کارفرما از اهمیت برخوردار است، این تشکل ها به لحاظ حقوقی و تشکيلاتی و به لحاظ مالی باید کاملا از احزاب سیاسی مستقل باشند. اما در دنیای واقع تشکل کارگری نمی تواند از سياست و به تبع آن از احزاب سياسی مستقل باشد. يک تشکل کارگری در همانحال که می تواند به لحاظ حقوقی و تشکيلاتی و به لحاظ مالی کاملا مستقل عمل کند، اما به لحاظ سياسی ممکن است تحت تأثير و نفوذ سياستها و آراء احزاب یا حزب سياسی معينی قرار گیرد. بنابراین همانگونه که سرمايه داران بطور متشکل و با اتکاء به احزاب، سازمان ها و نهادهایی که در سطح محلی، ملی، منطقه ای و جهانی ایجاد کرده اند در سياست دخالت می کنند، کارگران هم می توانند بطور متشکل در سیاست دخالت کنند. همانگونه که کارگران بطور فردی در سياست دخالت می کنند و مي توانند به عضويت حزب سياسی معينی در آيند و در رأس آن قرار گيرند، تشکل کارگری هم مي تواند در سياست دخالت کند، از سياستهای حزب معينی پشتيبانی کند، تحت تأثير و نفوذ سياسی و معنوی حزب سياسی معينی باشد. اما يک تشکل کارگری هر اندازه هم رابطه سياسی نزديکی با حزب سياسی داشته باشد، سوخت و ساز سازمانی و تشکيلاتی آن باید مطابق اساسنامه و موازين تشکيلاتی همان تشکل انجام گيرد. تصميم گيری ها، تقسيم مسئوليت ها از طريق مکانيسم های تعريف شده خود تشکل انجام مي گيرد. تأثير گذارى بر جهت گیری های سیاسی تشکل کارگرى از طريق مکانيسم هاى سياسى و اجتماعی انجام می گیرد.
10. بر متن مبارزات جاری کارگران فعالین و رهبرانی پرورده شده اند که با شناخت از منافع آنی و دراز مدت طبقه کارگر و مرزبندی روشنی که با استراتژی سیاسی و عملکردهای گرایش رفرمیستی و سندیکالیستی درون جنبش کارگری دارند، سوسیالیسم را افق مبارزه خود قرار داده اند. مبارزات جاری کارگران با تمام اهمیتی که دارد، فقط با دخالت آگاهانه و نقشه­مند این طیف پیشروان کمونیست جنبش کارگری است که می­تواند در راستای تشکل یابی طبقاتی، تحزب یابی و اهداف درازمدت­تر طبقه­ی کارگر قرار گیرد و به شکل­گیری بدیل سوسیالیستی به عنوان یک آلترناتیو عملی و در دسترس یاری رساند. تنها با دخالت نقشه­مند و مسئولانه در این روند و پافشاری بر سیاست­های کارگری و سوسیالیستی است که می­توان اعتماد بخش وسیعی از فعالین و رهبران کارگری را جلب نمود و به­شکلی عینی در رهبری سیاسی جنبش کارگری و دیگر جنبش­های پیشرو اجتماعی قرار گرفت. فعالین و پیشروان کمونیست جنبش کارگری، بر متن دخالت فعالانه در اعتراضات و مبارزات جاری و رو به گسترش کارگران و با مد نظر قرار دادن جایگاه تاریخی و نقش تعیین­کننده­ای که طبقه­ی کارگر در تحولات آینده دارد، باید رسالت خود برای تشکل­یابی طبقه­ی کارگر و سوق دادن این طبقه به جلو صحنه­ی مبارزه سیاسی را با وجود تمام دشواریها پیش ببرند.
11. کارگران و در درجه­ی نخست فعالین، پیشروان و رهبران جنبش کارگری ضروری است که در حزب سیاسی کمونیستی شایسته­ی خود متشکل شوند. تردیدی نیست که برپائی تشكل­های صنفی و طبقاتی کارگران نقش عظیمی در تغییر توازن قوا به نفع طبقه­ی کارگر در مبارزه علیه سرمایه­داری و رژیم آن را خواهد داشت. اما طبقه کارگر از طريق حزب سياسی خود که به بخش جدائی ناپذيری از جنبش اجتماعی اين طبقه و تشکل های طبقاتی آن تبديل شده باشد، مي تواند انقلاب کارگری را سازمان دهد، قدرت سياسی را تسخير کند و دست اندرکار استقرار سوسياليسم شود. طبقه­ی کارگر بدون متشکل شدن در حزب سیاسی کمونیستی خود قادر به همراه کردن دیگر جنبش­های پیشرو اجتماعی، رهبری سیاسی جامعه و تسخیر قدرت سیاسی نخواهد شد. طبقه کارگر با اتکاء به حزب سیاسی کمونیستی خود است که می تواند پروژه بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران برای نقل و انتقال قدرت از بالا با اتکاء به دخالت قدرت های امپریالیستی، و تقلای آنها برای به بیراهه بردن جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی را خنثی نماید. در همین راستا، حزب کمونیست ایران بدون آنکه خود را در مقابل دیگر نیروهای چپ و رادیکال و کارگری که بطور عینی به امر طبقه کارگر خدمت می کنند قرار دهد، فعالین و رهبران جنبش کارگری و همه کارگران را به پیوستن به صفوف خود فرا می خواند.

Result