ارزیابی سرشت مادی و عینی خیزش دی ماه برای دخالتگری هر کنشگر و گروهبندی سیاسی چه در اردوی دشمن و چه مبارزین و نیروهای سیاسی طبقه کارگر ، ضروری است. بر مبنای این ارزیابی است که از جمله، ریشه و سرشت طبقاتی، سرچشمه مادی آن، نیروهای مادی و پویندگی، دینامیسم، ، آزمون و خطاها، کمبودها، ظرفیت ها، شعارها، کژرویها، بازدارندهها، چشم اسفندیارها (نقطه ضعف ها)، روانشناختی، جامعه شناختی، و شرایط جهانی و… از سویی و در سوی دیگر شرایط شناخت همه جانبه از نیروی دشمن، شرایط سیاسی حاکمیت، تاکتیکها و ارزیابی از نیرو و قدرت سرکوب دشمن طبقاتی به دست میآیند. برپایهی چنین پژوهش و شناختی است که پیروزی بر دشمن و دستیابی به خواست ها امکان پذیر می شود. پیرامون خیزش دی ماه 96، نوشتارها و گفتارهای بسیاری از زوایا و گرایش های گوناگون در رسانه های نیروهای سیاسی و نیز از سوی ما در رسانههای حزب کمونیست ایران، بازتاب یافتهاند. در اینجا تنها به مروری از فرایند تاریخی و ماده ی متراکم و دینامیک این جنبش پرداخته می شود و سپس به بررسی کوتاهی که در این نوشتار میگنجد میپردازیم.
پیشتر نوشتیم که خیزش دی ماه، خیزشی تاریخی است که دستکم از مشروطه تا کنون سابقه نداشته است. آنانی که در بهمن 57 در سازماندهی همایش ها و درگیری های خیابانی نقش داشتهاند، و از دههی 50 تا کنون در مبارزه طبقاتی دخالتگر بودهاند، دستکم میدانند که برآمد خیابانی از تهران آغاز گرفت. سال 56 با برگزاری شبهای فرهنگی و سیاسی با حضور دانشجویان، هنرمندان و روشنفکران انقلابی همانند سعید سلطانپور در دانشگاه صنعتی، در پی برگزاری شب های شعر انستیتو گوته، و روزنه ای که در شرایط جهانی گشوده شده بود و دانشجویان پیشرو چپ پس از یک شب که همراه سعید شاعر انقلابی کارگران در محاصره پلیس، به خیابان آمدند، نخستین گامهای خیزشهای انقلابی سال ۵۷ را در پی داشت. آلونک نشینان در برابر ماشین های تخریب شهرداری در همان ماه ها ایستادگی کردند، هویدا نخست وزیر پس از 13 سال باید برکنار میشد و جمشید آموزگار به جای او مینشست و شاه به یاری ساواک و امپریالیسم آمریکا، تمامی قدرت را سرمستانه در دست داشت. بحران اقتصادی با افزایش قیمت هر بشکه نفت از 5 دلار به 35 دلار و سرازیر شدن دلارهایی که تورم زا بود یا به سلاح و یا به سرمایه گذاری دربار و الیگارشی حاکم در صنایع بحران زدهای همانند کروپ آلمان و شهرک سازی در آفریقای جنوبی و بانک های سوئیس و... تورم آفریده بود، و رکود به ویژه در صنعت ساختمان و زمین بازی و دلالی که روحانیت بازار را زیانمند میساخت... عمده ترین ریشهها و نمادهای اعتراضی بودند که ریشه در خواستهای طبقاتی، اجتماعی و سیاسی لایههای میانه جدید شهری، و دهقانان رانده شده از زمین و روستاهای به حاشیه شهرها رانده شده و سرکوبهای از مشروطه و کودتای انگلیس-رضا خان در اسفند سال 1299، داشت. ریشههای مادی اعتراض و قیام، تشدید ستم ملی بر خلقها و سرکوب، کودتای آمریکا- محمدرضا شاه در مرداد 1332 و خانه خرابی میلیون ها روستایی و کشاورز و خرده تولید کنندهی به فلاکت نشانیده شده که میبایستی خوراک ماشین و بازار تولیدات مصرفی و مونتاژ و بورژوازی وابسته باشند، بودند. ریشهی خیزش دی ماه را باید در ادامه سلطه و سرکوب نیروهای امنیتی تا سال 57 و مداخله ی نیرویی بازدارنده و ارتجاعی به نام حکومت اسلامی است که بنا به تصمیم نهایی و نشست گوادلوپ در ژانویه ۱۹۷۹/دی ۱۳۵۷ با شرکت سران دولت های ۴ قدرت اصلی بلوک غرب (آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی) در جزیره گوادلوپ برای جایگزین اسلام سیاسی به جای لائیسیته استبدادی حاکم، به سان نیرویی که جنبش کارگری را سرکوب و منافع سرمایه جهانی را پاسداری کند و چپ را سرکوب و نفت و ارتش را برای چرخش مناسبات سرمایه داری پاس دارد،جستجو کرد.
سبد خمینیسم در یک بسته بندی فرانسوی همانند «ابلیس مرگ» بر سر جامعه فرود آورده شد، با پرواز ویژهی ایرفرانس به یاری بورژوازی لیبرال، ملی مذهبیها، و بازار و روحانیت و سرانجام پشتیبانی روسیه به کارگزاری گروهبندی های سیاسی بورژوایی به گماشتگی حزب توده و اکثریت فدایی و... برپا گردید. سلطه اسلام سیاسی به غایت ارتجاعی، وعدههای دروغین خمینی و روحانیت فاسد و به ویرانه تبدیل کردن جامعه، به خواری نشاندن میلیونها انسان، کشتار هزاران انسان مبارز و مخالف حکومت اسلامی در دههی 60 تا کنون، جنگ ویرانگر 8 ساله با عراق و آوارگی میلیونها انسان در داخل ایران و خارج به جستجوی زندگی و کار و نان، سرکوب و به خواری نشاندن کارگران زن و مرد، و محرومیت زنان از کوچکترین حقوق بشری به پشتوانه آیههای قرآنی و ایدئولوژی دینی، و همه آنچه در این ویرانه سرا و شکنجهگاهی به نام ایران در روبرو داریم. با این همه خیزش دی ماه 96 در پی انقلابی درهم شکسته، برآمد و تداوم خواست های متراکم تاریخی، اما با خودویژگی نیروی مادی و طبقاتی، شعارها، گستردگی و بافت و ساختار نیروهای طبقاتی کارگر و فرودست جامعه.
در شماره پیشین جهان امروز نوشتیم: اینک تاریخ مبارزات استثمار شوندگان و ستمبران را باید به گونهای دیگر بیان کرد، پیش از 7 دی و پس از 7 دی. خیزش دی، انفجار آتشفشانی بود که از این تاریخ و بستر و خواست ها، دهان گشود، گسل شد، زمین لرزه آفرید، خروشید، و روان گردید. یک شهاب سنگ آسمانی نبود که در برخورد به آتمسفر و روی زمین جرقه زند و خاموش و خاکستر گردد. یک انفجار نیز نبود که با سوختن، انرژی و سوخت و ساز آن پایان یابد. دی ماه، یک آتشفشان اجتماعی بود، ریشه گرفته از ژرفای زمین، که دهان گشود، سرازیر شد و در خیابان ها دامنه گسترانید. به بیان شاملوی گرامی:
«بر بام های تشنه که برداشته شکاف،
...دیوارهای کهنه شکافد
تا، بر هر پی شکسته، برآید عمارتی»
ویژگی های این خیزش:
- برای نخستین بار در تاریخ، نخستین خیزشی بود که از مرکز آغاز نشد. از بزرگترین شهر مذهبی «جهان شیعه»، خروشید. در مرکز امپراتوری خامنهای که دو سه نماینده که یکی از آن سه، دژخیم 67-ابراهیم رئیسی- جانشینی ولی فقیه را کاندیدا شده بود. با حرم امام هشتم شان با 7 هکتار بنای طلا و نقره، با 25 میلیون زیارت کننده و توریست، بیش از بیت المقدس، واتیکان و مکه در سال، خاکبوس و زیارت کننده و در روز تولدش، سه میلیون تنها در یک روز، با 20 هزار خادم و مامور تمام وقت، و شیپورچی، نگهبان چماقهای نقره به دست و... مالک 90درصد از زمین های کشاورزی در بزرگترین و پهناورترین استان ایران به صورت وقف در تیول مشارکتی سپاه و ولایت فقیه -دو دولت در دولت- که نه مالیات و گزارشی از دارییهایش، حتی به الله میدهد، و نه به ولیعهد مامون خلیفه عباسی، که بیش از هزار سال است در ولایتعهدی برای امپراتوری اسلام در گوری خفته و همچنان با بهره کشی از شریانها و خون و هستی ناآگاه و از خود بیگانه فرودستان، با ابزار شعبده، به سود تولیت قدس، شمش طلا بر طلا می گذارد- و کارگزاران راس هرم حکومتی، با مساحتی افزون بر دو برابر انگلستان و کمی کمتر از فرانسه با مالکیت 34 درصد کل مساحت ایران در تیول آستان قدس و... با دهها هزار تن از دختران و زنان برای کام دهی به مؤمنین در ازای نانی که روز را به شب برسانند، با فتوای صیغه و نکاح مقدس برای یک ساعت تا مدتی، زیر سایهی امام رضا که «ضامن آهو» اما بارگاه طلایی شاهان خراسان، خیزش از اینجا خروشید و در قم مرکز روحانیت و حوزهها با شعار علیه تمامیت حکومت و دین و نیز در بیش از 120 شهر شهرک تا روستا دامن گسترانید. و این در حالی بود که طبقه کارگر پراکنده، اما در تمامی شهرها و مراکز تولید و کار در هفت تپهها و اراک و تهران و اهواز و سراسر ایران، روزانه فریاد می زدند.
ویژگی ها و ریشه ها
- ویژگی برجسته خیزش دیماه، خودجوش بودن آن است، علیه روند و پی آمد فلاکت بار نولیبرالیسم؛ علیه روندی که از همان آغاز حکومت اسلامی، دست درازی کرد به همه سفره ها و خانه ها و پستوها، مغزها و با جنگ ۸ ساله و داخلی، و سپس دوران فراخوانی رسمی سپاه به مالکیت و سرمایه داران با مصلحت گرایی (پراگماتیسم) دولت رفسنجانی در سال 68 به بعد تا کنون، هجومی خشن تر از همه جای دنیا به سفره و نان و زیست فرودستان و حکومت شوندگان، با دست درازی فلاکت بار سرمایه بازار آزاد در دست الیگارشهای دلال مسلح، به تمامی گوشه های زندگی و زیست و تامین اجتماعی که با استثمار نیروی کار و ارزش های افزوده باید به جامعه باز میگشت، اما به هزینه جنگ نیابتی، تروریسم، اسلام و دخالت گری ها نظامی و سیاسی برای سرکوب جنبش ها و سلطه در خاور میانه تا آفریقا و آمریکای لاتین و فساد و انباشت و نقدینه های بیش از تمام درآمد و تولید سالانه ایران گردید و همچنان تداوم دارد. نقدینگی از تولید سراسری افزون شد و تا مرز هزار و 300 هزار میلیارد تومان گزارش شد و حکومتگران اعلام کردند: «با این کار احتمال فاجعه ملی وجود دارد و ممکن است، مقدار نقدینگی کشور در سال 97 به هزار و 800 هزار میلیارد تومان افزایش یابد.»
- 7 دی، آشکار شد که، در همن هفته، پول ایران به 4160 تومان در برابر یک دلار سقوط کرد که کمترین میزان در تاریخ این کشور است (آسوشیتدپرس). و به این گونه کاهش ارزش پول ایران، یعنی قدرت خرید مردم، به کمترین میزان در تاریخ این کشور رسیده و قدرت خرید مردم 20 درصد کاهش یافته است. و این روند در روزهای گذشته با افزایش قیمت دلار به 4750 تومان، قدرت خرید بیش از30 درصد سقوط داد. رژیم طبقه سرمایهدار در ایران، به هدف رفرم مالی، در حالیکه ارزش پول یعنی قدرت خرید به شدت سیر نزولی گرفته بود، نرخ بهره را از 30 در صد به 15درصد کشانید و این سبب بیرون کشیدن سپردهها شد و نقدینگی بازهم افزونتر و در شرایط رکود کامل تولید و ساختمان، بازار به سوی ارز خارجی روی آورد. نقدینهها به سوی بازار ارز که در دست مافیای حکومتی بود، روانه شد. دلار از مرز 4750 فراتر رفت و پول هنگفتی در دست باندهای حاکم، دوباره بازگشت. این تنش های و تورم برای افزون به 75 میلیون حکومت شونده، کمرشکن شده است.
- ورشکستگی دولت، ورشکستگی صندوق تامین اجتماعی، ربایش پس اندازهای مردم با دامچالههای مذهبی –مالی صندوقهای قرض الحسنه که به صدها بانک رسید، در سال ۱۳۷۲ به عنوان صندوق قرض الحسنه بسیجیان راه اندازی شد و برای فریب ابتدا با نامهای مذهبی ثامنالحجج، کوثر و... نامگذاری شدند و از بانک مرکزی مجوز سرقت گرفتند، نمونه آن که بعدها به نام ملیگرایانه کاسپین تعییر نام دادند. مردان خدا، در پناه قرآن، سپاه و بسیج و روحانیت، دست در دست هم برای سپرده ها و آخرین پس اندازهای مردم برای زندگی و پرداخت هزینه های هولناک بیمارستان و... دست گشودند و میلیاردها تومان از این سرقت را تصاحب کردند و تقسیم. و مالباختگان در سراسر ایران افزون بر 2 میلیون به فریاد برآمدند. اسفند سال ۱۳۹۴ از هشت تعاونی اعتباری فرشتگان، الزهرا مشهد، حسنات اصفهان، دامداران و کشاورزان کرمانشاه، بدر توس مشهد، پیوند، امیرجلین گرگان و عام کشاورزان مازندران، دام گشودند و تابلوهای فریب مذهبی را پایین آوردند تا برای مصرفهای بعدی فریب، «مقدس» بمانند و نام های پارسی برآن نهادند تا اگر هم آلوده شود به دامن دام های الهی آلودگی ننشیند! همانند «بانک مهر اقتصاد» و «مسکن مهر» که از نهادهای مالی وابسته به بسیج سپاه پاسداران، دهان گشوده در سراسر ایران و همزمان با افزایش چشمگیر شمار بانکهای «خصوصی» و بنگاه های مالی سپاه و ولایت، که شمار آنها به صدها می رسید. نهادهای نظامی و سرکوب دین و بازار وابسته به روحانی و حاکمیت اسلامی، اسلام پناه، بانکهای خود را گشودند، حتی شهرداری تهران بانک شهر را گشود، سپاه پاسداران، بانک انصار، بنیاد مستضعفان، بانک سینا، ارتش، بانک حکمت ایرانیان، نیروی انتظامی، بانک قوامین و بنیاد شهید، بانک دی را و بزرگترین کارتل اقتصادی و استثمار در خاور میانه، «بنیاد خاتم الانبیا»، و درآمد نفت که دولت جانشین و رقیب باندهای دیگر حکومتی (روزنامه ایران: 800 میلیارد دلار درآمد نفتی کجا هزینه شده؟ رئیس کمیسیون تلفیق بودجه 96 به بررسی اسناد درآمدهای نفتی سالهای 87 تا 91 «ابهامات مالی» دولت محمود احمدی نژاد را بار دیگر در فضای سیاسی...) اعلام کرد: «اکنون نمیتوانم به صورت دقیق چیزی را اعلام کنم،اما این یک واقعیت است که در دولت سابق 800 میلیارد دلار نفت فروخته شد و انتظار واقعی این بود که با چنین درآمدی، تحول جدی در اقتصاد کشور رخ بدهد، اما این تحول به هیچ وجه رخ نداد؛ طبیعی است و حق داریم بفهمیم که درآمدها چه شده است؟ احتمالاً میدانیم که بخشی از درآمدهای نفتی این دوران، در قالب منابع سپردهگذاری بانک مرکزی وام داده شده است، یا در قالب فاینانس انرژی وام داده شده و در اختیار شرکتهایی چون نیکو قرار گرفته است.»
- پرداخت وام ها به باند مافیا، به «ژن های خوب» و آقازاده بخشیده شد تا هرگز بازنگردانند و برخی هم با سرقت های میلیاردی به کانادا یا جزایر امن سارقین بگریزند. و اعتراف کردند که « آمار هست، اما بسیاری موارد سری و محرمانه است و باید در جای خود رسیدگی شود و افشا کردن آن به مصلحت نیست، ... ویژه اینکه بسیاری از این اسناد طبقهبندی دارد و باید طبقهبندی آنها حفظ شود.» این تنها گوشه ای از بستر ربایش از هستی و دسترنج جامعه است که دیماه ۹۶ دهان گشود و توفان در راه دارد.
- در آستانهی خیزش دی، برنامه بودجه سال 97 خشم آفرین بود. افزایش سهم ۴۲ درصدی از بودجه برای برادران قاچاقچی سپاه، به ازای حذف بیش از ۳۰ میلیون یارانه بگیران. روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله شنبه (۲۵ آذر/۱۶ دسامبر 2017) ناخشنود از اعلام علنی بودجه ارگانهای سرکوب و فریب، نوشت: « بودجه سال ۹۷ دولت روحانی نوشت: «حالا که ماجرا از طریق رسانهها به افکار عمومی کشیده شده، باید فکری اساسی برای این موضوع کرد و نمیتوان بیتفاوت از کنار آن گذشت» به بخشی از این بودجه که به ازای زیر 4 برابرخط فقر نشانیدن دستکم با آمار دولتی، ۱۳ میلیون کارگر یا 53 میلیون نفر خانواده کارگری با دستمزد حداقل ماهیان 910 هزار تومانی به اینگونه است:
- «شوراهای عالی حوزههای علمیه ۴۴۶ میلیارد تومان، مرکز خدمات حوزههای علمیه نزدیک به ۹۰۰ میلیارد، شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران ۲۷۱ میلیارد و دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم به تنهایی ۹۶ میلیارد اعتبار دریافت میکنند.» و به علاوه، صدها میلیارد تومان دیگر صرف دیگر حوزههای ضد علم، «مدارس علوم دینی و حمایت از فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی طلاب و نهاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران نیز در سال آینده ۹۴ میلیارد تومان. بنا به برنامهریزی باید هزینه ی اعزام مبلغان روحانی، توانمندسازی طلاب رزمی ـ تبلیغی و برگزاری مراسم، مناسبتها» و «فضاسازی معنوی» شود. سهم سازمان تبلیغات اسلامی جدا از سهم سپاه و نهی از منکر و دیگر بنگاه های سرقت اینگونه اعلام شد: سال آینده برای اموری چون «حمایت از فعالیتهای تبلیغی و ترویجی تشکلها و آحاد و اقشار تأثیرگذار، هدایت و حمایت از اجرای مراسم و فعالیتهای فرهنگی، دینی و انقلابی و اطلاعرسانی و تبلیغات دینی رسانهای ۱۶۹ میلیارد تومان بودجه» پرداخت میشود. در لایحه پیشنهادی «دولت تدیبر و امید» برای «چرخش سانتریفیوژها و چرخ جامعه» ۲۱۸ میلیارد تومان برای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی «اعزام استادان و مبلغان به کشورهای مختلف جهان و برگزاری و حمایت از برگزاری مراسم و مناسبتهای مذهبی و فعالیتهای قرآنی در خارج از کشور» شود. به علاوه ۳۷ میلیارد تومان برای «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی»، ۴۷ میلیارد تومان برای «مجمع جهانی اهل بیت» و به علاوه، سهم «جامعه المصطفی العالمیه» که مرکز آن در قم و برای تبلیغ و ترویج اسلام در کشورهای دیگر فعالیت میکند، ۳۰۳ میلیارد تومان بودجه و این رشته سر دراز دارد. «شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران» و اعلام شد : «نزدیک ۱۳ برابر کل بودجه معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری و بیش از دو برابر ۱۳۸ میلیارد تومانی است که برای برنامه حمایت از خانواده و زنان سرپرست خانوار پیشبینی شده است». آشکار شد که که از میان دهها بنیاد فریب و سرقت «تبلیغات اسلامی»، تنها دو مرکز (دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و سازمان تبلیغات اسلامی) روی هم ۳۰۳ میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است. عیسی کلانتری، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان محیط زیست که همزمان مدیریت ستاد «احیای دریاچه ارومیه» را بر عهده دارد هفته گذشته به خبرگزاری ایسنا گفته بود «دولت قادر به تامین بودجه لازم برای احیای این دریاچه نیست و چاره دیگری جز وام گرفتن از بانکهای خارجی وجود ندارد». به گزارش خبرگزاری تسنیم (سپاه) امیرعباس جعفری، رئیس سازمان مقابله با تبعات فجایع طبیعی در استان آذربایجان غربی، روز ۲۰ شهریور گفت «اگر تا سال ۲۰۳۰ میلادی جلوی خشک شدن کامل دریاچه ارومیه گرفته نشود، زندگی دست کم ۱۴ میلیون نفر در معرض خطر قرار خواهد گرفت.» و بنا به برآورد کارشناسان با خشک شدن دریاچه ارومیه دستکم، ۵ تا ۶ میلیون از ساکنان این منطقه مجبور به ترک محل و آواره خواهند شد. روزنامه حکومتی میافزاید: «این اتفاقی است که هم اکنون در برخی مناطق، از جمله روستاهای اطراف دریاچه هامون روی داده است.»
- این سرقتها در حالی بین باندهای حاکم بنا به توجیهات شرعی اسلامی دست به دست میشود که خود باندها از وجود دستکم 24 میلیون انسان به فلاکت نشانیده شده در زاغهها و حلبی آبادها، 53 میلیون خانواده کارگری، بنا به آخرین آمار دولتی از زبان عضو «کانون عالی شوراهای اسلامی کار» در البرز، (علی اصلانی) در همین هفته گذشته اعلام کرد: «11 میلیون کارگر با قرارداد موقت که بین 80 تا 95درصد از کارگران 13 میلیون نفری را در بر میگیرند و با خانواده افزون بر 53 میلیون نفر» میرسند، بی نان و بی مزد و در حال فریاد و همایش و سرگردان خبر میدهند (9 بهمن 96 سایت ایسنا و الف)
- ارسال موشک و بمب و مهاجرین کار به سوی گرداب مرگ با فریب پاسداری از «حرم بی بی زینب» به سوریه و عراق تا بدون سر، مانند «حججی» یا تنها تابوتی خالی و همچنان جنازه بر جنازه، همه روزه در قم و مشهد و دیگر شهرها در قبرستان های دهان گشوده با میهمانان گورخوابی که باید از این منزلگاه نیز رانده می شدند، به خاک سپرده میشوند، و میلیاردها دلارهزینه جنگ و تروریسم به حزب الله و حشد الشعبی برای سرکوب جنبش ستمکشان در کردستان و پرداخت به حماس و جهاد اسلامیها و پوتین و کره شمالی و چین برای دستیابی به سلاح هستهای و موشکهای قاره پیما افزون بر 2 میلیارد دلار. پرداخت و تامین بمبهای شیمیایی و موشک برای بقاء سران جنایتکار سوریه، و یمن به حوثیها و همه تروریستهای دولتی و مداخلههای نظامی به هزینهی بلعیدن دستمزدهای سال و ماهها پرداخت نشده نیروی کار و گرسنگان برآورده میشود.
-در حالیکه، زلزله کرمانشاه که همبستگی در سراسر ایران و نفرت از حاکمیت آفرید و با گسل اجتماعی در هم میپیوست، واگذاری هزاران خانه به ۱۰ هزار واحد مسکونی فاقد مالک که در تاریخ ۲۶/۱۰/۲۰۱۶ انجام شده بود، افزوده شد تا لشگر دعا و بسیج روحانیت، دغدغهی مسکن نداشته باشند. بیکاری افزون بر 50 درصدی شاغلین کل جامعه، و میلیون ها دستفروش و کوله بر و بیکار و زنان بی پناه، و جوانان نا امید و بی آینده، و کودکان کار، و به صیغه نشانیدن میلیونها تن از دخترکان خرد سال گرفته تا مادران و زنانی که به فرش خاک کشانیده و نشانیده شده، همه لحظه، بی حرمتی و تجاوزهای شرعی و هجوم و تصاحب و تجاوز به هر حریم خصوصی... و کٌرکری خواندن و قار قار لاشخوران مرگ گستر و قهقهی مارهای غاشیه با عربدههای نفرتناک، بر فراز منبرها و نوحهها و مداحان و اوباشان قداره بند و قاریان قرآن متجاوز به نوآموزان کتاب کریم و مجید و نورچشمی بیت رهبری و صحن سزاوار مجلس اسلامی چنین قاریانی و ساکنین شهری که پیامبرش گریزان از اولتیماتوم الله و یَهُوَه، که با شهپر ملائکه، باید زیر رو میشد تا دیگر، آن سنت را ادامه ندهند و آن چنان نباشند که سنت شان بود، و قاری از تبار همان شهر لوط، بنا به قصص قرآن، در هر گشایش سالانه با صوت حجاز در دستگاه بیت، فیض بخش مجلسیان اسلامی و تبرک متبرکین و مومنین و مومناتِ امالقراء می شد تا به برکت نائل آیند.
- طبقه کارگر پراکنده اما سراسری همه روزه در همایش و اعتراض و آزمون شیوه های گوناگون مبارزه طبقاتی، از تومارنویسی گرفته تا راه بندان و اشغال و مارش خیابانی و به هم پیوستن بخش دیگر طبقه به سوی سراسری شدن کانون ها و شوراهای آموزگاران، و پیوستن مالباختگان چند میلیون نفری و دستفروشان همه روز در جنگ و گریز خیابانی از نادری در اهواز گرفته تا بوشهر و بندرعباس و شیراز و تهران، ارومیه و سنندج و مریوان و سیستان و بلوچستان زیر ریزگردها در حال مرگ و سراسر ایران، با اوباشان و جانیان اجیر شده در شهرداریها به فرمان سرداران اسلامی همانند قالی بافها و دیگر جانشینان و همقطاران وی...
ارادهای برای خودرهایی
در رزمایش خیزشگران
در برابر چنین شرایطی دیگر تحمل ناپذیری، یا مرگ و یا رهایی، فلاکت یا دستیابی به دنیایی انسانی، زنان مردان، نوجوانان و جوانان و نسل انقلاب 57 ارادهمند، به خیابانها آمدند. با مارش و شیپور قیام که در فرایند خود با چنین سرشتی و ساختاری، طبقه در برابر طبقه را نوید می دهد. خیزش از دو باند اصلی حکومتیان می گذرد، رفرمیستهای شیاد حکومتی را زیر گامهای خود لگدکوب می کند. شعارهای مذهبی، دیگر کسی را نمیفریبد و در هیچ گوشهای نه در خیابانهای خیزش در قم و نه در مشهد یا اصفهان شنیده نمیشوند، یعنی که هر سه باند حکومتی، رهبری- سپاه- دولت- و مذهب حاکم، مردود و مسموم اعلام میشوند. مرگ بر جمهوری اسلامی شعار در قم است. مرگ بر این حکومت مذهبی! کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد! نان، کار، آزادی! بترسید، بترسید، ما همه با هم هستیم! روی به کل حاکمیت، بیانگر عبور از شعار: «نترسید، نترسید...» روی به خیزشگران سال 88 بود، و با مرگ بر این حکومت فاشیستی! سرنگونی کل حاکمیت را فریاد میزنند، و «مقدسات» دروغین و استثمارکنندهی جان و تن را حتا نه برای موزه، بل که به زبالهدان میخواهد. در برابر خشونت حکومت، اراده کار برد قهر که حق نخستین اش بود، آماده باش است. نشان می دهد که ارادهی مقاومت و توان پیشروی دارد، مطلق ترس از قدرقدرتی حکومت را از خود به دور ساخته و حکومت با اراده سرکوب، اما به هراس افکنده شده، پریشانی در باندها و زیرباندهای و دسته جات آدمکش به آشکارا دیده میشود. تهران، مرکز حکومت باندها را با تمامی نیرو پاسداری میشود، همین سبب می شود که خیزش در شهرها توان آزمون و تجربههای مانورگونه مبارزه با دشمن را بیازماید و بتواند و یقین و تجربه کند که باید در آینده، ستادهای سپاه و بسیج و نهادها و پایگاه های سرکوب را تسخیر کنند. در این مانور مردمی، حتا برخی شهرها را از اشغال، آزاد کردند. این آزمون زمینگیر ساختن نیروهای سرکوب در شهرهای بزرگ همانند تهران، بزرگترین رزمایش حکومت شوندگان برای رزم نهایی بود.
شوک، شکست می خورد
حکومت با دستگیریها در زندان با تجربه کهریزک و شوک وارده به جامعه، با تجاوز و آویزان کردن جنازههای بر چنگک قصابی اوین و کهریزک در سال ۱۳۸۸، این بار به کاربرد شوک دیگری روی آورد، خوراندن قرص های روانگردان از جمله مواد گروه های آمفیتامین- دیتالین و مشتقات آن، تا دستگیر شدگان نوجوان حساس به چنین موادی را به خودکشی و تشنج و مرگ وا دارد. شمار قربانیان و آسیب دیدگان مغزی این جنایت هنوز آشکار نیست، نامها و قتل سینا قنبری در اوین و وحید حیدری در زندان اراک از جمله نامها و قتلهای حکومتی هستند که خودکشی اعلام شدند. این جنایت هولناک، اما برای حکومت النصر من الرعب (پیروزی در هراس افکنی است) را سبب نشد. دستگیری هزاران نفر و انباشته شدن زندان ها، مقاومتهای ستایش برانگیز زندانیان سیاسی و کارگران زندانی در همبستگی با خیزش سراسری، از جمله رضا شهابی کارگر زندانی و عبدیها و دیگر زندانیان سیاسی شجاع، آتنا دائمی در نامهای از زندان اوین پشتیبانی خود را از جنبش سراسری اعلام میکند: ”من هم یک شَر، فتنهگر، آشوبگر، اغتشاشگر، کفِخیابانی، جنایتکار و معترضم! اینها صفاتیست که این روزها به مردم معترض در ایران نسبت داده شده است... » و از زندان اوین، سهیل عربی، زندانی سیاسی در پی روزها اعتصاب غذا، برای دومین بار پیام می دهد:
«...ما براندازیم با جور نمیسازیم، ما نمی بازیم، بر ظلم می تازیم؛ بر ظلم میتازیم!
شعارمان را از شعوری بیشتر بهره مند سازیم. نه اصلاح طلب نما، نه اصول گرا و نه حتی اعتدالی نما، پایان دهیم به ماجرا..» مرگ بر این حکومت مذهبی! کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد! نان، کار، آزادی! بترسید، بترسید ما همه با هم هستیم! کل حاکمیت را نشانه گرفته، بیانگر عبور از شعار: «نترسید، نترسید...» روی به خویش سال 88 بود، مرگ بر این حکومت فاشیستی! میراث خواران سرمایه از لانه بیرون میخزند، سلطنت طلبان و مجاهدین رجوی، و کلیه طیف و اپوزیسیون حکومتی با برخورداری از کلیه امکات تبلیغی و ترویجی به همراه کارشناسانی همانند قارچ های زرد سمی روئیده بر پوسته های پوسیدهی درختان، به تریبون های میآیند تا راهزنان خیزش شوند، رفراندم بوق بلندگوههای ارتجاع سرمایه میشود. تا با فروافتادن حکومت خویش را به یاری گودالوپ دیگری آلترناتیو سازند این بار با رفراندمی همانند 12 فرودین سال 58 آری یا نه! خیزش سراسری، و حضور باشکوه زنان با شجاعت درخشان خویشُ در پیشاپیش، دو ویژگی برجسته این برهه را از دیگر خیزشهای متمایز میکند.
ترامپ ضربهای سنگین به خیزش میزند، با اعلام دروغین «اینترنت رایگان و قوی» و «پشتیبانی» که بهانهای برای سرکوب و شکنجه شد. یاران حکومت، از جمله پویتن از کرملین و اسد از خرابههای شام و مالکی از دخمه بغداد و اردوغان فاشیست و رهبران چین همه نگران همقطاران خویش در ایران. «دوستان و دشمنان خلق» در این آزمون تاریخی آشکار شدند. همبستگی افکار عمومی در جهان با تحسین خیزش و اعلام پشتبانی از سوی فعالین جنبش کارگری و سوسیالیستی و آزاداندیشان جهان. اصلاح طلبان و جارچیان حکومتی در خارج و داخل از عباس عبدیها گرفته تا اکبرگنجیها و عطالله مهاجرانیها شیپور خیزش شنیده، نشنیده، به مویه درآمدند و در کنار دژخیمان آماده به خونریزی داوطلب سرکوب شدند.
پیش به سوی ترویج شوراها
شعار شوراها و رویکرد شعار کارگران به خیزشگران، هر روز در همایش خویش، و پشتیبانی از خیزش سراسری از هفت تپه و اتوبوسرانی پیشتازانه امید بخش گردید و این نوید بخش بود کارگران به سوی سیاسی شدن میآیند. سال 57 نزدیک به دوسال گذشت که کارگران، به جنبش پیوستند. دی ماه 96 شعار نان، مسکن، کار، آزادی! جز سیاست معنایی نمیدهد. با هر شعار حتا خواست دستمزدهای پرداخت نشده، سپاه ضد شورش و گارد ویژه و نیروهای سرکوب و خود حکومت است در برابر طبقه کارگر و ستمکشان به پا خاسته، هرخواست ساده صنفی کار، دستمزدهای پرداخت نشده، آزادی، مالباختگان، کولهبران، کودکان کار، زنان کار و خیابان و زنان خیابانهای انقلاب، آلونک نشنیان، بی سرپناهان، دست فروشان، برای آب، برای هوای تنفسی، برای زندگی، برای دفاع از ارزش ها و عزت نفس انسانی، برای بازپس گیری سپرده های به دست حکومت الله، و پس انداز خویش از سارقان حاکم و حزب الله ووو سیاسی می شوند، خشونت و پاسخ شلیک گلوله های سرمایه دربرابر دارد. خیزش رو به اعتلا میرود، اینک با گذشت بیش از یک ماه، خیزش تاکتیکهای مبارزاتی دیگری را آزمون میکند: شعار نویسی به این گونه بی سابقه است، با همان شعارهای سراسری، رادیکال تر و روشن تر بی هیچ ابهام، شب نامه میشوند، در سراسر ایران روی هر دیوار، یک همایش است که رژه می روند با شعارها. ماشین سرکوب، گیج شده است. سرکوبگران هراسیدهاند. روحانی بر سر قبر خمینی در تجدید عهد با رهبر و سران به گور رفتهی خویش، اعتراف میکند که به تنگنا ی فروپاشی افتاده اند. امامشان جز استخوانی پوسیده در اعماق جنایت خویش، بی پاسخ است. روحانی، در"تجدید میثاق" با اشاره به سرشت و ریشه های انقلاب بهمن ۵۷ خواستار درسگیری از سرنگونی سلطنت، همانندی این برآمد را با سالهای ۵۷،اعتراف کرد. روز چهارشنبه (۱۱ بهمن/ ۳۱ ژانویه) «گوش همه مسئولین کشور باید در برابر مطالبات مردم و خواست مردم شنوا باشد... رژیم گذشتهای که فکر میکرد سلطنتاش مادامالعمر است و حکومت سلطنتی ابدی دارد، به این دلیل همه چیز را از دست داد که صدای نقد و نصیحت مردم و صدای مصلحان، ناصحان، علما و بزرگان و فرهیختگان را نشنید. رژیم گذشته صدای اعتراض مردم را هم نشنید و فقط یک صدا شنید و آن انقلاب مردم بود. برای حکومتی که فقط میخواهد صدای انقلاب را بشنود، بسیار دیر است.» این یک واگویه به گور خمینی بود یاد آور کورش بخواب ما بیداریم شاه هم در پاسارگاد نبود، یاد آور صدای لرزان شاه در دی ماه ۵۷ بود.
در «آرامش» پادگانی، خیزش زیر پوست شهر و در شریان های زندگی
دختران خیابان انقلاب، زنان شجاع روسریهای اجبار و خواری آور، همانند درفش کاویان بر دست، ایستاده برفراز سکوها، فراز دیگری از خیزشی است که یگانه میشود. حجاب اجباری، نشانه مالکیت و زنجیر اسارت است قرآنی. با گسستن نمادین این زنجیر، تخریب ستون اصلی ایدئولوژی اسلامی است که مورد حمله قرار میگیرد و این یکی از اصلیترین ستونهای حکومت دینی است. زنان خیابان انقلاب، تکثیر میشوند، تکثیر شدند، و الگو. رژیم دوباره کیش شد و سراسیمه به پریشانگویی افتاد.
خودانگیختگی و خودجوشی خیزش، ریشه در عینیتها و مادیتی دارد که دینامیسم تودههای کارو زحمت و لایههای پایینی خیزش سراسری گردید. برخورداری از دانش و آمادگی نسبی خودرسانهای و استفاده از شبکههایی مانند تلگرام با بیش از ۴۰ میلیون کاربر در ایران، حفظ پیوند با بیرون و بهره گیری بهینه از امکانات موجود با آن همه کنترل ارتش سایبری و نیروهای سرکوب، آزمون و ابزار ارزنده ای هستند، در برابر ارتش سایبری و سرکوب و کلیت نظام.
ضرورت ها
به کمبودها و نبودها چون پرداخته شود، نبود پیشاهنگ انقلابی حزب کمونیستی را می توان مهمترین کمبود نامید. این نیروست که میتواند با سازمانیابی از درون، با برخورداری از دانش مبارزه طبقاتی و تجربه، راه دشوار و پستی و بلندیها پرتو افکندُ که مانورها را بشناسدُ رواشناسی و ذهنیتها را بداند، در وقت ضرور، عقب نشینی تاکتیکی و موضعی و حمله و گریز را بشناسد، انتخاب شعارها، تشخیص تاکتیکهای، تشخیص شایعههای دشمن برای انحراف و سردرگمی مبارزه، سازماندهی نیروها، گامهای سنحیده، پرهیز ار اقدامهای زودرس و نا بههنگام، انتخاب درست شعارهای ترویجی برای اقدام فوری و تبلیغی برای آینده و تهیجهای لازم، شناسایی نفوذیها، تحریکات و تحریکاتچیهای دشمن، ایجاد هراس و پراکندگی در صفوف دشمن و وارد آوردن ضربه در مجال مناسب و لحظههای طلایی. در خیزش دی و تا اکنون در ادامه خودجوشی و خودانگیختگی و نپذیرفتن رهبر و سلطه بر فراز سر، و هرمی، نپذیرفتن هژمونی نه شاه نه اصلاح طلب درونی و برون حکومتی، و عبور از دین و ترفندهای حکومتیان، بزرگترین جلوه و پیش شرط بود که باید هشیارانه ادامه یابد. و این امتیازی سترگ که به تجربه مشروط و مداخله انگلستان، کودتای رضا خانی اسفند ۱۲۹۹، کودتای محمدرضا شاهی سال ۳۲، راهزنی خمینی و کارگزاران و دولتهای توطئه در گوادالوپ در قیام بهمن ۱۳۵۷ و یا حسین میر حسین سال ۸۸ را آلوده نیست، این شاخصه اما با شعارهای انحرافی یادکرد از بازگشت رژیم پهلوی، با توجه به پشتیبانی اپوزیسیون بورژوایی و سرمایه جهانی به وقت جایگزینی می تواند آسیب پذیر باشد. شاخص نه شاه، نه ملا، پیش به سوی شورا! هم رفراندم و هم آلترناتیو سرمایه جهانی را به چالش می گیرد.این یک دستاورد بزرگ است؛ اما خطر همیشه در کمین. شعارهای انحرافی «ایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره" و "رضاشاه روحت شاد"، «نه غزه، نه لبنان...»، شعار رفراندم به ویژه برخوردار از تمامی عناصر تبلیغاتی و رسانهای و شبکههای اینترنتی سرمایه جهانی، میتواند به کژ راههی مجلس موسسان و پارلمانتاریسم چرخانیده شود. حکومت اسلامی، با هراس افکنی سوریهای شدن، داعشیسم و تجزیه ایران، هرچند نتوانست دستاوردی داشته باشد، اما نباید این شعارها را خرد پنداشت، هشیارانه باید آمادگی خنثی گری داشت. پذیرش شعارهای انحرافی شوونیستی ضد عرب و دیگر ملیتها که همبستگی را خدشه دار میکنند، رفراندم و نوستالژی روایتی دوران سلطنت که تا کنون در هیچ سرزمینی پس از سرنگونی، بازگشتی نبوده، از سوی شماری در خیابانها، نباید ناچیز و خرد انگاشته شوند. این ذهنیت می تواند به یک گرایش جدی تبدیل شود و درنبود پیشاهنگ انقلابی هژمون خیزش گردد. پیش به سوی تشکیلات هستههای شورایی، کمیته های کارخانه، شوراهای محلات، طرح خواستههای کارگران، زنان، کودکان کار، دانشجویان مردمی، ملیتهای زیر ستم، آزادی کارگران زندانی و زندانیان سیاسی، نان، کار، مسکن، آزادی، رفرمهایی که جز با سرنگونی حکومت اسلامی و سازمانیابی شوراهای ساختار یافته از کارگران و فرودستان و زنان، هیچ ضمانت اجرایی ندارند، از جمله شعاریی هستند که باید و می توان از هم اکنون به وسیله فعالین جنبش کارگری، سوسیالیستی و آزادیخواهان، به میان جامعه ترویج شوند. ضرورت های یاد شده، به تداوم خیزش بستگی حیاتی دارد،ضمانت تکامل، غنا، استواری و سراسری شدن سازمانیافته و هماهنگ، رهبری طبقاتی کارگری، سازمانیابی و دستیابی به آموزش، آگاهی و پیشاهنگ انقلابی، در گرو تداوم و پیوستگی خیزش است. کارگران در همایش اند، همه روزه انبوه تر، با رهبریهای محلی و ناپیوسته، اما بی سازمان و هنوز برنیامده به سازمانیافتگی طبقه ای برای خود، یعنی خودرهایی برای سازماندهی انقلابی و پیشاهنگی خیزش تا جنبش کارگری بر پیشانی و تارک این خیزش راهبر باشد، برای رهایی همه حکومت شوندگان. سازمانیابی بلوک و قطب نیروهای جنبش سوسیالیستی، با محوریت سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی، نخستین پیش شرط این نیروی راهبردی است.
|