ای یار، ای بزرگ
(برای مبارزین خیزش های اخیر)

فریدون ناظری

با چشم بر افق و بر ستیغ کوه + می بافم از کلام، میگویم از شکوه
شعری تنیده در آتشگه امید + از بهر کارگر ، جنگنده ی رشید
بهر زن و جوان، بیدار مادران + آن شعله های رزم، ضد ستمگران
آنانکه که با قدم، تدبیر یا قلم + از پشت میله ها نالیده از الم
آنان که دهه ها، گفتند با شما + اندر رسانه ها، فریادشان رسا:
مرداب گشته این، سیاره ی زمین + در دست نکبتِ ارباب ملک و دین
پیدا شده کنون زین نسل پر ضرر + نوع پلید آن در "مرز پرگهر"
دزدانِ جانی و آخوند و چکمه پوش + ضد حضورشان خلق آمده به جوش
دستان گره زده در دست یکدگر + تا با طلوعشان شب را کنند سحر
فریادشان چو طبل در وقت کارزار + چون خار می خلد در قلب نابکار
اعلام میکنند جمعا، حضورشان + خواهان مسکن و، رفع ستم، و نان
گویند کارگر بی چیز و دربدر + در کاخ می زید "آقا" ی بی اثر
شعر گزیده است این حرفشان چو درّ + باید که گم شود آخوند مفتخور
"نفرین بر این رژیم" حرف و حدیثشان + میراننش به زور سوی زباله دان
اینان صنوبرند، سبز همیشگی + اکسیژنند و آب، بنیان زندگی
تولیدگرِ سخی، خورشید هر مکان + آزاده و شجاع، لازم به هر زمان
بی ترس از تفنگ زنها و مردشان + در شهر جاریند همدل و همزبان
کاخ ستم زبن خواهند برکنند + احکام سوسیالیسم، آنجا درافکنند




ما را دنبال کنید

تویتر Find us on youtube Follow us on google+ Follow us on facebook CPIran_mailing address
Result